کد خبر 1009390
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ - ۱۳:۲۵

کارتن‌خواب،‌ معتاد و دختران فراری همه با هم زیر یک سقف زندگی می‌کنند. کودکان این زنان فارغ از دغدغه های روزانه در کنار این افراد قد می کشند و سرنوشت آنها نامعلوم است.

به گزارش مشرق، قرارمان ساعت 5 بعدازظهر خیابان پانزدهم امیرآباد است.طبق هماهنگی‌های قبلی به آدرس مورد نظر که محل سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران است، می‌روم. اتوبوس منتظر ماست تا ما را به محل اسکان زنان کارتن خواب و آسیب دیده ببرد. مسافران این اتوبوس خبرنگاران هستند که همگی مدت‌ها منتظر بازدید از گرمخانه زنان برای تهیه گزارش بوده‌اند.

بیشتر بخوانید:

افزایش بی‌خانمان‌های تحت پوشش شهرداری تهران

نخستین مقصد مسافران اتوبوس، منطقه 15، حوالی میدان خراسان یا همان مرکز مادر و کودک است. مرکزی که تولد دوباره نام گرفته و مختص زنان معتاد و آسیب‌دیده در نظر گرفته شده تا بتوانند در کنار کودکانشان علاوه بر درمان اعتیاد شب‌ها،‌ محل امنی برای زندگی داشته باشند.

 ساعت حدود 7 شب است. اتوبوس مجاور بوستان شهدای گمنام متوقف می‌شود با دوربین و قلم و خودکار از اتوبوس پیاده شده و از میان بوستان به مرکز مادر و کودک تولدی دوباره می‌رسیم.

در مرکز باز است و چندین نفر از مسؤولین  آن به استقبال ما آمده‌اند، عباس دیلمی‌زاده مدیرعامل جمعیت خیریه تولد دوباره از جمله کسانی است که در میان استقبال‌کنندگان قرار دارد. پس از گپ و گفت‌وگو با خبرنگاران تأکید می‌کند به هیچ عنوان از مددجوها عکس نگیرید چرا که انتشار هر عکسی از آنها می‌تواند زندگی‌شان را تحت تأثیر قرار دهد.

مرکز وسعتی حدود 800 متر دارد، گروهی از  زنان معتاد و آسیب‌دیده اعم از باردار یا غیر باردار و زنانی که کودک همراه خود دارند در این مرکز حضور دارند.  شهرداری این مکان را در اختیار آنها قرار داده است. از حیاط مرکز که وارد ساختمان می‌شویم بوی جوهرنمک و وایتکس حکایت از این دارد که پیش از ورود ما به دقت ضدعفونی انجام شده است.

مرکز مادر و کودک تولد دوباره که اکنون مکانی امن برای زنان آسیب‌دیده به شمار می‌رود، فضایی مشابه سایر خانه‌های ایرانی دارد که در آن افراد خانواده در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند البته کمی عمومی‌تر؛ تلویزیونی در سالن روشن و برنامه بره ناقلا در حال نمایش است. 4 کودک روی کاناپه‌ای تکیه زده و فارغ از  حضور خبرنگاران با جدیت کارتن مورد علاقه‌شان را تماشا می‌کنند. چندین اتاق در اطراف سالن قرار دارد که برخی دو تخته و برخی 4 و حتی 6 تخته است. 

برخی مددجوها خواب‌اند ولی بیشتر به نظر می‌رسد خود را به خواب زده‌اند.این دسته حوصله خبرنگاران را ندارند ولی دسته دیگر آنها آماده صحبت‌اند و حتی برای گپ و گفت‌وگو خبرنگاران را صدا می‌زنند.به سراغ مددجوها می‌روم  یکی از آنها که سنی حدود 37 دارد می‌گوید 4 ماه و نیم است که در این مرکز به همراه پسر 5 ساله‌اش زندگی می‌کند، اعتیاد به شیشه داشته و شوهرش فوت شده است. وی از زندگی در اینجا رضایت دارد و تنها مشکلش پرداخت ماهانه یک میلیون و 200 هزار تومان است که تهیه آن برایش مشکل است.

یکی دیگر از مددجوها هم گفت: زمانی که به این مرکز آمدم باردار بودم و مرا به بیمارستانی معرفی کردند تا زایمان کنم دخترم متولد شد و آن را به شیرخوارگاه آمنه سپردند خودم هم رضایت داشتم و اکنون اینجا با پسر 4 ساله‌ام زندگی می‌کنم. این مرکز شام و لباس برایمان تهیه می‌کند و از اینکه می‌توانم در کنار کودکم زندگی کنم و درمان اعتیادم انجام گیرد رضایت دارم.

دختر دیگری که به نظر می‌رسد سنی بیشتر از 20 سال ندارد با چهره‌ای زیبا به سراغ ما می‌آید دوست دارد که صحبت کند، می‌گوید، شوهرم زن دوم گرفت و پس از آن اختلاف میان ما ایجاد شد. به پیشنهاد دوستانم به مصرف متادون روی آوردم و پس از آن درگیر اعتیاد شدم. محیط اینجا هر چند امن است ولی برخی مسائل آزارم می‌دهد. تخت بغلی که به نوعی همسایه من محسوب می‌شود کارتن‌خواب بوده و تازه به اینجا آمده، شپش دارد و از اینکه من هم از او این بیماری را بگیرم، هراس دارم.

مددجویی دیگر می‌گوید،‌ از اصفهان آمده‌ام و خانواده‌ام خبر ندارند که معتاد به شیشه  بود. شوهرم  شیشه مصرف می کند و من هم به همین علت گرفتار آن شدم. اینجا خیاطی و آشپزی می‌کنم قبل از اینکه شیشه مصرف داشته باشم در اصفهان کار فیلمبرداری و میکس انجام می‌دادم در حرفه آرایشگری نیز متبحر هستم و به نظرم تنها دلیل من به مصرف شیشه ازدواج ناموفق با مردی بود که خود سال‌ها معتاد بوده است.

مددجوی دیگری به نام سهیلا در مورد وضعیتش گفت: از اینکه اینجا فعالیت دارم راضی هستم و در سالن پایین هم قالی‌بافی و خیاطی می‌کنم و از این نه تنها طریق دیگر مجبور به پرداخت هزینه نیستم بلکه مبلغی هم اخر ماه ته جیبم می ماند.

دیلمی‌زاده مدیر عامل مجموعه خبرنگاران را دعوت به حضور در سالن جلسات مجموعه برای پرسش‌های آنان می‌کنند. وقت کم است و باید از مرکز دیگری هم بازدید شود. وی در نشستی که دقایقی بیشتر به طول نمی‌انجامد،‌گفت: تیم‌های درمانی شامل پزشک، روانشناس، پرستار، بهیار،‌جامعه‌شناس و روانپزشک در این مرکز حضور دارند و زنان آسیب‌دیده از طریق شهرداری، بهزیستی، سازمان‌های مردم‌نهاد و یا سایر زیرمجموعه‌های مراکز به ما معرفی می‌شوند. هزینه درمان و نگهداری مجانی است مگر عکس آن ثابت شود.

وی بیان داشت: سقف هزینه نگهداری نیز ماهیانه 800 هزار تومان در نظر گرفته شده و هزینه درمان دارویی غیر داروی نگهدارنده، خرید از بوفه و هزینه‌هایی مانند پوشک برای کودکان ممکن است به این هزینه ماهیانه اضافه شود.

مدیر عامل تولد دوباره بیان داشت:‌ اینجا هزینه‌های تمام شده زیاد است ما باید حقوق پرسنل را پرداخت و مواد غذایی مورد نیاز را هم تهیه کنیم که هر چند بهزیستی و خیرین کمک می‌کنند ولی نیاز است مددجوها نیز در صورت تمکن مالی مبالغی را به عنوان هزینه ارائه دهند و این افراد تا زمانی که احساس شود نتوانند در دنیای بیرون از مرکز زندگی کنند در اینجا نگهداری خواهند شد.

دیلمی‌زاده خاطر نشان کرد: در حال حاضر در مرکز تولد دوباره 31 نفر مقیم زندگی می‌کنند که مادر و کودک هستند و مادر باردار هم در میان آنها وجود دارد. 20 نفر غیرمقیم هم نیز در این مرکز حضور دارند. دو نفر از افراد که در اینجا زندگی می‌کنند تازه زایمان کرده و این افراد برای زایمان به بیمارستان‌هایی همچون اکبرآبادی و مهدیه در تهران و بیمارستان سمیه در کرج معرفی می‌شوند.

وی گفت: 14 کودک اینجا با مادرشان زندگی می‌کنند و 20 درصد افراد را شهرداری، 20 درصد را بهزیستی و 15 تا 20 درصد را سازمان‌های مردم‌نهاد به ما معرفی می‌کنند مابقی نیز خودشان به اینجا آمده و درخواست ارائه خدمات دارند. همچنین هیچ فردی به دلیل بی‌پولی درمانش معطل نمی‌ماند.

پس از نشست برای بازدید به قسمت‌های دیگر مجموعه سرزدیم اعم از سالن‌های ورزش، کارآفرینی، سرویس بهداشتی و مهدکودک. در حیاط مجموعه اتاقک‌هایی 4، 5 متری کنار هم ردیف شده که هر کدام برای برنامه‌ای در نظر گرفته شده، یکی از این اتاقک‌ها آرایشگاه است و وقتی که مددجوهان حالشان خوب باشد رنگی بر موهای یکدیگر زده و سعی می‌کنند از توانایی‌هایشان برای بهبود روحی یکدیگر استفاده کنند یکی از اتاقک‌ها هم بوفه است و می‌توانند از این محل خوراکی‌های مورد علاقه خود را خریداری کنند تردد شبانه از مرکز ممنوع است، مگر اینکه شرایط خاصی باشد و با هماهنگی تردد انجام شود.

با اعلام سرپرست گروه همه به حیاط مجموعه آمده تا راهی مقصد بعدی شویم. سامان‌سرای لویزان است که تا منطقه 15 فاصله زیادی دارد ساعت حدود 8:30 و سرپرست گروه درخواست می‌کند که محیط را ترک کنیم تا بازدید از مراکز دیگر را انجام دهیم  دوباره سوار اتوبوس شده و اینبار راهی مرکز نگهداری موقت زنان آسیب‌دیده شهر تهران تحت عنوان سامان‌سرای لویزان  در منطقه 4 می‌شویم،‌اما اینجا شرایط با مرکز نگهداری مادر و کودک کاملاً متفاوت است. هوا تاریک و سرد است اطراف محوطه خلوت و کمتر خودرو تردد می‌کند.

حسین مهاجر مشاور مدیرعامل سازمان رفاه و خدمات اجتماعی و مدیر ساماندهی آسیب‌دیدگان اجتماعی زمانی که از اتوبوس برای ورود به سامان‌سرای لویزان پیاده می‌شویم به استقبال‌مان می‌آید. نخستین جمله‌ای که اعلام می‌کند این است که اگر عکس از مددجوها بگیرید «سر و کارتان با قاضی است».

ابتدا وارد اتاقی تحت عنوان اتاق انتظار می‌شویم فرم مخصوص ورود به سامان‌سرا روی میز قرار دارد. به گفته مهاجر مددجوها یکی یکی باید وارد پذیرش شوند و مدیر شیفت پرونده آنها را بررسی و آنها را به بخش دیگر انتقال می‌دهد.

مهاجر در توضیح این سامان‌سرا اظهار داشت: هیچکدام از مددجوها اینجا بدون حکم قضایی امکان خروج ندارند چرا که تکدی‌گری و ولگردی طبق قانون جرم است واین افراد نمی‌توانند آزادانه به سامان‌سرا رفت وآمد داشته باشند. 

سرویس بهداشتی پس از بخش پذیرش قرار دارد به گفته کارشناس مددجوها پس از پذیرش باید لباس‌شان را تعویض و تست اعتیاد و بارداری انجام دهند سپس با آسانسور به بخش نگهداری می‌روند و اگر تست بارداری و بارداری آنها مثبت باشند صبح روز پس از پذیرش مورد مصاحبه قرار می‌گیرند.

راهی بخش شست‌وشوی لباس و یا همان خشکشویی می‌شویم پتو و لباس‌های زیادی را به اینجا آورده‌اند. حدود 10 ماشین بزرگ لباسشویی در سالن قرار دارد به گفته مسؤول بخش لباس‌های مددجوها به هیچ عنوان توسط خودشان شسته نمی‌شود و  همه پتوها هفته‌ای یکبار مورد شست‌وشو قرار می‌گیرد.

ساعات پذیرش متفاوت است، 11 شب، 3 صبح، 4 بعدازظهر از جمله این ساعات است بخشی برای مادر و کودک در نظر گرفته شده ولی اکنون به دلیل اینکه کسی با این شرایط وجود ندارد موقتی تعطیل شده است. روزانه 36 نفر در این سامان‌سرا پذیرش و ترخیص می‌شوند دوربین‌های مداربسته گوشه به گوشه نصب شده است.زنان معتاد که تست اعتیاد آنها مثبت باشد به کمپ ارجاع داده می‌شوند.

لیلا یکی از مددجوهاست تمایل دارد که در مورد شرایطش صحبت کند. وی گفت: ما به اینجا کاخ سفید می‌گوییم. این اصطلاح میان دوستان ماست. چون ساختمان کاملا سنگ سفید است.

وی بیان داشت:دو ماه است در این سامان‌سرا حضور دارم و قبلاً اعتیاد داشته ولی اکنون هیچ ماده‌ای مصرف نمی‌کند از وضعیت خود در کاخ سفید رضایت ندارم و می‌خواهم به بیرون روم ولی از آنجایی که بدون حکم قاضی امکانپذیر نیست این اجازه برایم فراهم نشده است.

دختری زیباروی که به نظر می‌رسد باردار است در گوشه‌ای کنار تخت نشسته و به دوربین عکاسی زل زده است،  به سراغش می‌روم می‌گوید 5 ماهه باردار است، شوهرش او را ترک کرده و مشکلات خانوادگی سبب شده به تکدی‌گری روی آورد.

 مددجوها سن و سال مختلف دارند از 25 سال تا 60 و حتی 70 سال. برخی اصلا به چهره‌شان نمی‌آید که معتاد یا کارتن خواب باشند. مددجوهای جوان بیشتر اعتیاد به شیشه داشته و سعی کرده‌اند با آرایش اعتیاد را از چهره‌هایشان بزدایند.

یکی از کارشناسان و پزشکان سامانسرا در مورد اینکه چند زن اینجا مبتلا به ایدز هستند سوال کردم. زنی را معرفی کردند که همزمان اچ آی وی مثبت، هپاتیت Cداشت. به کنارش برای مصاحبه رفتم ولی اعلام کرد دیشب به خوبی خواب نرفته و حوصله ندارد.

بوی ماده ضد عفونی کننده هم اینجا مانند مرکز تولدی دوباره تند است. به نظر می‌رسد قبل از ورود ما شست‌و شوی زیادی انجام شده شاید هم بو از ملحفه‌های ضد عفونی شده باشد. لباس همه مددجوها یکشان و صورتی است. بلوز و شلوارهایی مشابه لباس بیمارستان البته لباس‌های پاییزی بر زیر آن پوشیده و هوای سالن هم هرچند دلگیر ولی سرد نیست.  

زنان زیادی در این سالن تمایل به صحبت داشته و دوست دارند داستان زندگی‌شان را بازگو کنند ولی کارشناس بخش می‌گوید توهم و خیال  در این زنان زیاد است و نمی‌توان استناد به صحبت‌های آنان کرد. 

 یکی از آنها شیک و مجلسی نشسته و انگار قرار است به مهمانی برود. نزدیکش شدم. به محض چشم در چشم شدن خودش گفت اسمت چیست؟ نامم را گفتم او هم خودش را معرفی کرد و گفت: دانشگاه رفته‌ام و لیسانسه‌ام و اگر این بار از اینجا بروم قطعا فوق لیسانس می‌گیرم البته اگر پرویز مانع نشود. پرویز برادرم هست و مشکل زندگی من همش تقصر اوست. آدرس می‌دهد که نزد برادرش روم ادرس را برای اینکه ناراحت نشوم گرفتم و پس از صحبت با او خارج از سالن به کارشناس بخش داد. ظاهرا کارش همیشه همین است. نامه می‌نوسد تا از دلتنگی ها رهایی یابد.

سرپرست گروه فرصت زیادی برای مصاحبه نمی‌دهد و برای سوار شدن به اتوبوس از خبرنگاران درخواست می‌کند سالن مددجوها را ترک کنند. از سالن خارج ‌می‌شویم. در میان راه سید مالک حسینی، سرپرست سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی در مورد برنامه‌های جدید برای زنان بیخانمان صحبت کرد. وی بیان داشت: راه‌اندازی مراکز جدید در دستورکار است و امسال تمهیدات زیادی برای روزهای سرد در نظر داریم.

حسینی با اشاره به اینکه در حال حاضر بیش از 2 هزار تخت ظرفیت خالی در گرمخانه‌های تهران داریم، خاطرنشان کرد: تقریباً هر شب از 1600 تا 1800 نفر در گرمخانه‌ها نگهداری می‌شوند.همچنین برنامه‌هایی داریم که ظرفیت‌ها برای بازپروری افراد نیز مهیا شود و بتوانیم مراجعان را به شرایط عادی زندگی بازگردانیم.

حسینی گفت: طی فراخوانی به خیریه‌ها و افراد حقیقی درخواست کرده‌ایم که اگر افراد کارتن‌خواب‌هایی را می‌شناسند به ما معرفی کرده تا بتوانیم خدمات لازم را به آنها ارائه کنیم.

ساعت حدود10:30 شب است. از تیم جدا می‌شوم. کابوس زنان کارتن خواب تا رسیدن به منزل رهایم نمی‌کند. نداشتن خانواده، طلاق و اعتیاد مشکلی که زنان را تا قعر آسیب‌های اجتماعی کشانده است مشکلاتی که شاید اگر به موقع درمان می‌شد سر انجامش زندگی، سرزندگی و سربلندی بود.

منبع: فارس