کد خبر 101765
تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۸

میرجلال‌الدین کزازی گفت: زبان فارسی به راستی گنجینه است. گفته می‌شود که زبان فرانسوی زبانی خنیایی است اما در برابر زبان فارسی درمانده و وامانده است.

به گزارش مشرق به نقل از فارس،‌ شب گذشته، یازدهمین جلسه «دیدار با اهل قلم» در شهر کتاب مرکزی تهران واقع در خیابان شریعتی برگزار شد. مهمان این جلسه جلال الدین کزازی، نویسنده، پژوهشگر و مترجم مشهور ایرانی بودند که از کرمانشاه به این جلسه آمده بودند. حضور کزاری در این جلسه همزمان بود با انتشار آخرین کتاب وی با نام «سخنی از سیمرغ» که در این مراسم معرفی شد.

«سخنی از سیمرغ» گفتگویی است با دکتر جلال‌الدین کزازی پیرامون شاهنامه فردوسی که به کوشش سامان ح اصفهانی تدوین و گردآوری شده و از سوی انتشارات شور آفرین منتشر شده است.

مجری برنامه در ابتدای جلسه به معرفی استاد پرداخت و از کزازی به عنوان یکی از اساتید دانشگاه علامه طباطبایی یاد کرد و در ادامه از او خواست قسمتی از آثار خود را که خود برگزیده است برای حاضرین بخواند.

کزازی در ابتدای کلام خود عنوان کرد: نخستین باری است که در بزمی از این گونه با دوستداران زبان و فرهنگ فارسی ایران گفتگو می‌کنم. مدت 4 سال است که از دانشگاه علامه طباطبایی بازنشسته شده‌‌ام، اما همان گونه که نازک و شوخی می‌گفت «با زن نشسته» نشده‌ام. چون مرا نمی‌برازد و همچنان در دانشگاه‌های دیگر به تدریس می‌پردازم و پیوند خود را با دانشجویان نگسیخته‌ام.

او ادامه داد: مسئولین این مراسم از من خواستند چکامه‌ای را برای حاضرین بخوانم. من سخنوری پیشه‌ور نیستم. گاهی سخنی از من می‌جوشد بی آنکه من خود بخواهم. بهترین سروده‌ای که در این زمان می‌توانم خواند، سروده‌ای است که سال پیش در پیوسته آمده و در چند بزم ادبی خوانده و در این پایگاه‌‌های تور اندرین (اینترنتی) هم بازتاب یافته است.

مترجم کتاب «ایلیاد» عنوان کرد: روز گذشته پنجمین روز از ماه سپندارمَذ (اسفند) بود و روز سپندارمذگان. یکی از جشن‌های بزرگ و باستانی ایرانی که جشن بزرگداشت زنان است. سپندارمَذ یکی از شش فرشته مهین در اوستاست. کلمه اسفند نیز که از این ریشه گرفته شده است به معنای پاک، پیراسته و مقدس است. در گذشته هنجارها و آیین‌هایی در این جشن روایی داشته‌اند. در روزگاران گذشته مردان در این روز به شیوه‌ای نمادین زنان خود را گرامی می‌داشته‌اند؛ مردان به کارهای خانه می‌پرداخته‌اند و زنان می‌آسوده‌اند. در میان فرهنگ‌هایی که می‌شناسم هیچ یک به اندازه فرهنگ ایران، زنان را گرامی نمی‌دارد. اگر سراسر فرهنگ ایران را بنگریم و هنجارها و آیین‌های ایرانی را بررسی کنیم، می‌بینیم که جایگاه و پایگاه زنان در ایران زمین بسیار بالا بوده است. نمونه آن هم جشن سپندارمَذگان است.

او خطاب به خانم‌های حاضر در این جلسه گفت: در دو کلام این نکته را هم برای بانوان این بزم بگویم. گرامیداشت زن نمودهای گوناگون دارد در فرهنگ ایرانی و من تنها به یکی بسنده می‌کنم. در زبان فارسی مردان ایرانی همسر خود را «بانو» می‌نامند. کلمه بانو از «بانوک» پهلوی به یادگار مانده است. «بان» ریختی دیگر از بام است به معنای روشنایی. ما این واژه را هنوز در کلمه «بامداد» به کار می‌بریم. هنوز به بالای خانه بام می‌گوییم زیرا نخستین جایی است که در زمانی که خورشید سر بر می‌زند، روشن می‌شود. پس معنای ریشه شناختی «بانو» کسی است که خانه را می‌افروزد و مردان ایرانی زنان را چراغ خانه خود می‌دانسته و می‌دانند.

پس از ارائه این توضیحات کزازی به خواندن چکامه خود با موضوع سپندارمَذ مشغول شد که در ادامه می‌آید:

سپندارمذ بر تو فرخنده باد

ز شادی، دل و جانت آکنده باد

ز بغدخت همواره مهر آفرین

به رامش، دل و جان تو زنده باد

در این روز، ای بانوی پارسی!

تو را بخت سالار و بد بنده باد

تو را زیست، با شوی فرخنده خوی

بر اندازه باد و برازنده باد

سپندار مذگان که جشن زن است

لب مرد و زن، هر دو، پر خنده باد

در این جشن فرخنده، بیخ غمان

ز جان و دل هر دوان کنده باد

چو کنده‌ست مرد و ستاکش زن است

خجسته (ستاک) و نکو کنده باد

هر آن کس که نشناخت ارج زنان

روانش نژند و تنش ژنده باد

هلا! ای گرامی، گرانمایه زن

که مغز بد اندیش تو گنده باد

در این جشن، (زروان) که نزد خدای

ز هر لغزشش پاک پرونده باد

بگوید، بدین  آریایی سرود:

سپندار مذ بر تو فرخنده باد

* خواندن چامه‌ای از هوراس شاعر رومی

در ادامه یازدهمین جلسه «دیدار با اهل قلم» جلال‌الدین کزازی به معرفی تازه‌ترین ترجمه خود که چند روزی است آن را به پایان آورده، پرداخت. او در این خصوص عنوان کرد: هوراس سخنور بزرگ رومی است که در واپسین سده از تاریخ بَغانی می‌زیسته است. تاریخ بغانی تاریخ پیش از زادن عیسی مسیح است. تاریخ بغانی پس از زادن عیسی به تاریخ میلادی دگرگون می‌شود. این نام را من برای این تاریخ نهادم. چون باورم این است که واژه به این معنی است. فرنگیان آن را تاریخ پگن می‌گویند که پگنیسم از آن نمونه است.

کزازی در خصوص این شاعر رومی عنوان کرد: در واپسین سده از روزگاران بغانی هوراس می‌زیسته است. این سده در فرهنگ و ادب رومیان، سده‌ای است بسیار درخشان و کما بیش می‌توان گفت که همه شاهکارهای ادب رومی و لاتینی در این سده پدید آمده است. سخنوران و نویسندگان نامداری چون ویرژیل، لوکرس،سِنِکا و هوراس. شاهکار هوراس کتابی است که سروده‌های گسسته از یکدیگر او را در بر دارد و من نام دیوان بر آن می‌نهم. نام این کتاب «اود» است و من در برگردان فارسی آن را به «چامه» ترجمه کرده‌ام و این کتاب چامه هایی از هوراس را در بر دارد.

استاد کزازی در ادامه یکی از چامه های کوتاه هوراس را برای اولین بار در این جلسه خواندند که در زیر می‌آید:

«ای لوکونوئه، بدین کارِ ناساز با باور و دین دست میاز که در پی آن باشی که بدانی خدایان کدامین فرجام را برای من و تو برنهاده‌اند. نیز شمار سالیان را از دانای بابِلی مپرس. زیرا خوشتر آن است که هر چه را پیش خواهدمان آمد پذیرا باشیم. چه ژوپیتر بیش از زمستانی را به تو ارزانی بدارد، چه این زمستان واپسین زمستان تو باشد. زمستانی که امروز دریای تیرِنی را بر تخته سنگ‌های سوده و خاییده(جویده) در هم می‌شکند. دانا باش. باده‌هایت را بپالای و از آن روی که ما اندک در جهان می‌پاییم، بال امید دور و دراز را بچین. در این هنگام که ما سخن می‌گوییم زمانِ رشک بَر تنگ چشم فرا گریخته است. گل روز را بچین بی آنکه به هیچ روی دل بر فردا استوار بداری.»

*‌از نظر ساختار غنایی زبان فرانسوی در برابر زبان فارسی وامانده است

در ادامه این جلسه، مجری برنامه از دکتر کزازی خواستند تا در خصوص این جمله که «اگر زبان بومی و نیاکانی از بین برود، مردم فرهنگ و هستی تاریخ خود را از دست خواهند داد» توضیحاتی ارائه کند.

کزازی عنوان کردند: زبان خاستگاه و پایه فرهنگ است و نه تنها فرهنگ که منش. به فراخ می‌توان در این باره سخن گفت. آنچه ما هستیم بازمی‌گردد به زبانی که به کار می‌بریم. زبان است که فرهنگ و منش را بوجود می‌آورد. مردمی که زبان آشفته دارند، فرهنگ و منشی همسوی با آن خواهند داشت. اگر مردمی زبان خود را از دست بدهند، فرهنگ و منش خود را از دست داده اند. آن سرزمنی که زبانشان از میان رفته است، دیری است که فرهنگ خود را از دست داده‌اند. نمونه‌های تاریخی فراوانی در این زمینه داریم و برای مثال مصر سرزمنی است باستانی و فرهنگی گران سنگ و دیرینه داشته است. اما مصری امروز از آن فرهنگ باستانی چندان آشنایی دارد که من ایرانی. چون زبان خود را از دست داده است.

او ادامه داد: اگر ما ایرانیان هنوز با تاریخ و فرهنگ خود می‌زییم و در هر روز آن را می‌آزماییم و باز می یابیم، از آنجاست که زبان خود را از دست نداده ایم. حسنین هیکل، روزنامه نگار و منتقد معروف مصری، در این مورد جمله جالبی دارد که در گفتگو با یکی از ایرانیان بلند پایه در مصر بر زبان رانده است. او در پاسخ به این سوال که چرا فرهنگ مصری از میان رفت و فرهنگ ایرانی هنوز به حیات خود ادامه می‌دهد گفته بود: شما بخت آن را داشته‌اید که فردوسی شاهنامه را بسراید و ما از این بخت بی‌بهره بوده‌ایم.» اگر فردوسی شاهنامه را نمی‌سرود شاید ما نیز امروز به زبان فارسی سخن نمی‌گفتیم و زبان فارسی را در دیرین کده‌ها (موزه‌ها) می‌جستیم. کارکرد زبان ژرفتر، نغزتر و بنیادی‌تر از آن است که ابزار پیوند میان انسان‌ها باشد.

کزازی همچنین در خصوص برتری زبان فارسی افزود: من از سر شناخت زبان‌هایی که می‌شناسم، دانشورانه می‌گویم نه از سر شیفتگی که زبان فارسی یکی از ناب‌ترین زبان‌هاست از دیدگاه زبان‌شناختی. پویاترین و پیشرفته‌ترین زبان است. بسیاری از زبان‌های زنده جهان در روزگاری به سر می‌برند که از دید زبان شناختی، زبان فارسی هزاران سال از آن گذشته است. برای مثال به تفاوت زبان فارسی با آلمانی، فرانسوی و اسپانیایی می‌پردازم. در بسیاری از زبان‌های دنیا مانند واژه سه گونه دارد: مذکر، مونث و خنثی. این تقسیم بندی چه سودی برای زبان دارد و این چه فرقی دارد که برای مثال این میز مذکر، مونث یا خنثی باشد و کدامین کارکرد زبان شناختی را در بر خواهد داشت. اینکه خورشید در برخی زبان‌ها مذکر یا مونث دانسته می‌شود، چه کمکی به زبان می‌کند؟ شما زمانی که در آلمانی جمله‌ای را می‌نویسد دارید همسازه (معادله)ای را حل می‌کنید زیرا که باید به بخش‌های مختلف آن توجه داشته باشید.

او در ادامه عنوان کرد: این موارد در زبان فارسی حتی در دوره پهلوی هم نبوده است زیرا نیازی نداشته است که این گونه باشد. نکته دیگر در مورد زبان فارسی، ساختار گوش نواز، خنیایی و آهنگین آن بود که من از مدت‌ها پیش به آن باور داشتم و در همایشی بر من ثابت شد. زبان فارسی به راستی گنجینه است. گفته می‌شود که زبان فرانسوی زبانی خنیایی است اما در برابر زبان فارسی درمانده و وامانده است. و تلفظ «ق» فرانسوی واقعا درشتناک است.