«ارتداد» هرقدر نثر خوبی دارد، در «روایت» و «درام» لنگ می زند. اغراق است اگر بنویسم سوژه ی نابِ کتاب با پرداخت ضعیف نویسنده حرام شده؛ اما حتماً حق مطلب با این سبک داستان پردازی، ادا نشده.

به گزارش مشرق، «ارتداد» کتاب شک است. شک در یک لحظه تاریخی. در زمانی که همه چیز باید به خوبی پیش برود و نمی رود. نویسنده در «ارتداد» شک می کند، درست در جایی که نباید شک کرد. درست در جایی که باید به «یقین» میدان داد و مسیر تاریخ را ساخت. «ارتداد» اما خلاف مسیر تاریخ حرکت می کند و واردِ سرزمینی می شود که هیچ کس به آن پا نگذاشته. سرزمین یک خیال وهم آلود، یک شوک، که پدرِ شک است. «ارتداد» با یک ایده ی بی نظیر، شروعی طوفانی دارد و نوید یک رمانِ ماندگار را به مخاطبش می دهد. اگرچه در انتها نه به مرزهای «رمان» نزدیک می شود و نه می توان روی ماندگاری اش حساب کرد، اما تجربه ای خواندنی و ارزشمند در ادبیات داستانی ایران است. 


تخیل تاریخ
اگر بخواهیم با تقسیم بندی های مرسومِ عالَمِ ادبیات به ماجرا نگاه کنیم، دومین داستان وحید یامین پور یک «تاریخ جایگزین» است. روایت، بر مبنای یک دستکاری تاریخی بنا شده. «ارتداد» در روز بیست ودوم بهمن سال 1357، دست فرمانِ تاریخ را عوض می کند و به جای پیروزی انقلاب، از شکست انقلاب اسلامی می نویسد! در جهانِ «ارتداد»، بیست ودوم بهمن57 نه روز پیروزی، که تلخ ترین روزِ تاریخِ نهضت است. روزی سیاه تر از 17شهریور و سیاه تر از تمام تاریخ ایران. کتاب، با نابودی تمام دستاوردهای نهضت اسلامی در 22بهمن آغاز می شود و همین سوژه ی بکر ، «ارتداد» را سه-هیچ از مخاطبش جلو می اندازد! حال وهوای تجربه نشده و تازه ی کتاب، در صفحات ابتدایی بر هر چیزی غلبه دارد و خواننده را مبهوت خودش می کند. آشنایی زداییِ «ارتداد» از سرنوشتِ قیام مردم، بی رحمانه است و از صفحه ای به صفحه ی دیگر، مخاطب را حیران می کند. سایه ی ایده ی درخشان کتاب، بر هر چیز دیگری سنگین است و مستقل از سایر جنبه ها، وجهه ای خاص به «ارتداد» در ادبیات پایداری ایران می دهد.
 

روان و پراحساس
یامین پور نویسنده ی خوبی است. او دایره لغات بالایی دارد و می تواند احساسات عمیقی را در لابه لای کلماتِ کتابش جاری کند. مهم ترین نکته در نثرِ «ارتداد»، انبوه خطابه های فاخر، گفتگوهای عاشقانه ی ایدئولوژیک و واگویه های پرمغزِ یک عاشق است. بخش های زیادی از کتاب، به عنوان قطعه های ادبی مستقل قابل استفاده هستند. وحید یامین پور در این کتاب، بیش از نخل و نارنج آفرینش ادبی داشته و موعظه های انقلابی اش را در فرمی هنرمندانه به مخاطب عرضه کرده. مثلاً، مفهوم عمیقی مثل «استدراج» که توصیف و تفصیلی سخت در علوم دینی دارد، با بیان تمثیلی یامین پور، به راحتی در ذهن مخاطب جا می گیرد. خواننده ی «ارتداد» پس از مطالعه ی کتاب، نمی تواند قلمِ روان و پراحساس وحید یامین پور را نادیده بگیرد.
 

شخصیت های مبهم و منفعل
«ارتداد» هرقدر نثر خوبی دارد، در «روایت» و «درام» لنگ می زند. اغراق است اگر بنویسم سوژه ی نابِ کتاب با پرداخت ضعیف نویسنده حرام شده؛ اما حتماً حق مطلب با این سبک داستان پردازی، ادا نشده. «ارتداد» داستان کم ملاتی است و فرصت های درخشانی را برای خلق اتفاق و کنش، از دست داده. کتاب، فاقد جزئیات است و نمی تواند جهانی خلق کند. تخیلِ وحید یامین پور، در رسیدن به این سوژه و نوشتن از ایرانِ بدون انقلاب اسلامی خوب کار کرده اما از اینجا به بعد، لَنگ می زند. فرصت درخشان توصیف و تخیل درباره ی ایرانِ «پهلویِ سوم» منحصر شده به چند خط وصفِ کلیشه ای از فساد و یا به تعبیر نویسنده «فحشای سیستماتیک». تهران در «ارتداد» غایب است؛ صاحب هویت نشده و تصویری در کتاب ندارد. 
یامین پور در داستانش، محیط خلق نکرده و برای آدم های داستان، پیرامون نساخته. حتی «ارتداد» شخصیت پردازی کاملی هم ندارد. «یونس» تا حدی باورپذیر نوشته شده و به عنوان یک انقلابیِ عاشق، پذیرفتنی است اما «دریا» مبهم و گنگ است. چه انگیزه ای باعث می شود شوهر و دخترش را رها کند و به سراغ مجاهدین خلق برود؟ معلوم نمی شود. «ارتداد» مدام از استدراج صجبت می کند اما نمی تواند آن را در تغییرِ تدریجیِ شخصیتِ «دریا» نشان دهد. دریای قصه اصلا «تدریج» ندارد و همین، باورپذیری اش را به شدت کم می کند. همین مساله عیناً درباره ی کاراکتر «آرزو» هم حس می شود و آن اتفاقِ سرنوشت سازِ آخرِ قصه، به هیچ وجه برای مخاطب معقول به نظر نمی رسد. یامین پور در طراحی شخصیت هایش، لانگ شات نوشته اما هیچ داستانی بدون کلوزآپ، رمان نمی شود. 
 

گفتن و نشان ندادن
برخی شخصیت های فرعی کتاب، بدون پرداختِ لازم و با اتکا به کلیشه ها نوشته شده اند. «احمد» و «حاج مهدی عراقی» به عنوان دو کاراکترِ انقلابی که از سرکوب های رژیم جسته اند، چیزی بیشتر از تیپ سازی های تلویزیونی از مبارزان انقلابی نیستند. «سیدعلی خراسانی» هم با این اسم و فامیل که مخاطب را فقط یاد یک نفر می اندازد، نمی تواند تصویرِ یک راهبرِ مقتدر را بازسازی کند و بیشتر شبیه یک خطیبِ خوش صحبت است. اصلاً یک مساله ی مهم در «ارتداد» این است که آدم هایش بیش از آن که عمل کنند، حرف می زنند. وعظ و خطابه های خوش رنگ ولعاب، بخش عمده ای از کتاب را سروشکل داده و شاید به اندازه ی یک سومِ این حرف ها، از شخصیت های کتاب، عمل نمی بینیم. یک درس مهم در نویسندگی این است که به جای گفتن، باید نشان داد. یامین پور اما در «ارتداد» این درس را کنار گذاشته و بسیار بیش از Show، از مصدر Tell استفاده کرده. 

یک قدم رو به جلو
«ارتداد» از هر زاویه ای که نگاهش کنیم، در کارنامه ی وحید یامین پور یک قدم رو به جلوست. در مقایسه با «نخل و نارنج» به مراتب کتاب بهتری است و حتماً رضایت مخاطب را بیش از کتاب قبل جلب می کند. اما دومین داستانِ یامین پور هم فاصله ی معناداری با «رمان» دارد. شخصیت پردازی ها عمیقاً لنگ است و طراحی روایت، ضعف های غیرقابل انکاری دارد. انگار نویسنده، عجله ی زیادی برای به پایان رساندن کتاب داشته و همین باعث شده سوژه ی فوق العاده اش را با حداقل پرداخت و حداقل توجه به جزئیات جمع بندی کند و به دست ناشر بسپارد. 
وحید یامین پور در دومین داستانش حرف های قشنگی می زند و از کسانی که به آرمان های انقلاب دلبستگی دارند، دلبری خواهد کرد. «ارتداد» حتی برای کسانی که اعتقادی به انقلاب اسلامی ندارند هم قابل توصیه است. روایت یامین پور از ایرانِ بدون انقلاب، با تمام نقص و کلیشه های شکسته نشده اش، تصویری حداقلی و البته کابوس وار از تداوم حکومت پهلوی پیش چشم مخاطب می آورد و خواننده ی کتاب را درگیر خواهد کرد. اما انتظارات از نویسنده ی خلاقی که چنین ایده ای در ذهنش پرورش یافته، بسیار بیشتر از این حرف هاست. «ارتداد» کتاب مهمی است و حتماً تا مدت ها در میان پرفروش ترین آثار ادبیات داستانی قرار خواهد داشت، اما تا تبدیل شدن به یک رمان ماندگار، فاصله ی زیادی دارد. فاصله ای که با قطعات ادبی و گفتگوهای عاشقانه و تک گویی های ادیبانه ی نویسنده در لابلای متن کتاب، پر نمی شود. 

* مجله کتاب فردا