کد خبر 1080590
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۲۳:۵۹

مذاکره با آمریکا و توافق با آن چیزی نیست که وصفی معماگونه داشته و اهداف و نتایج آن نامشخص باشد.

به گزارش مشرق، «سعدالله زارعی» در یادداشت روزنامه «کیهان» نوشت:

مذاکرات روز چهارشنبه آینده -۱۰ ژوئن- بغداد-واشنگتن که با دستور کاری آمریکایی آغاز می‌شود، از مدت‌ها قبل با سؤالات اساسی مواجه گردیده است؛ موضوع اصلی این مذاکرات چیست؟  ارتباط این مذاکرات با توافقنامه امنیتی که در سال ۲۰۰۸ به امضای جرج بوش و نوری‌مالکی رسید، چیست؟ ارتباط این مذاکرات با مصوبه بهمن‌ماه مجلس عراق -خروج نظامیان بیگانه از خاک عراق- چیست؟

این مذاکرات چه فرصت‌ها و تهدیداتی برای دو طرف و نیز برای کشورهای همسایه عراق و به خصوص برای جمهوری اسلامی ایران دارد؟ درخصوص این موضوع توجه به نکات زیر اهمیت دارد:

۱- انتخاب روز ۱۰ ژوئن (۲۱ خردادماه) از سوی هیئت آمریکایی هوشمندانه تلقی شده است. ۲۱ خردادماه یا همان ۱۰ ژوئن روز سقوط موصل به دست داعش در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۳) می‌باشد و در کام هر شهروند عراقی و نیز در کام هیئت حاکمه عراق تلخ و خوفناک می‌باشد. در واقع رابطه‌ای وجود دارد میان تهدید عملیات تروریستی و توافق سیاسی. از نظر طرف آمریکایی، هیئت عراق باید بین دادن امتیاز سیاسی به طرف مقابل و تحمل خسارت‌ها و فشارهای ناشی از اقدامات تروریستی دست به انتخاب بزند.

جالب این است که آمریکا و تروریزم تکفیری که در فاصله سال‌های ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۶ به امنیت مردم و زیرساخت‌های عراق آسیب جدی وارد کردند، دو مقوله رویارو نبودند. داعش توسط ارتش آمریکا پدید آمد و اسناد منتشر شده توسط همین دولت ترامپ به آن گواهی می‌دهد. اگر درست به صحنه نگاه شود، در واقع در این صحنه طرف عراقی میان دو گزینه رابطه با «آمریکا و تروریزم» و رابطه با «ایران و امنیت» قرار دارد و اگر عراقی‌ها عادلانه به صحنه نگاه کنند باید میز مذاکره با آمریکا را ترک کنند تا فرصت ارتکاب اقدامات تروریستی از آمریکا گرفته شود. اما آمریکایی‌ها مثل همیشه با داستان‌سرایی‌های دروغین تلاش می‌کنند تا با حذف عنوان ایران از مذاکرات و خارج کردن آن از ادبیات طرف عراقی، او را با یک مسئله وهمی مواجه گردانند و به او بگویند توافق با آمریکا ضامن امنیت عراق و تمامیت ارضی این کشور است.

۲- میز مذاکره روز چهارشنبه، به درخواست و براساس تدبیر طرف آمریکایی چیده شده و اگر اوضاع بر منوال چند روز اخیر جلو برود، طرف عراقی به صورت منفعل در این مذاکرات حضور خواهد داشت و نتیجه آن امضای توافقی خواهد بود که نه تنها مشکلی از مشکلات عراق را حل نخواهد کرد بلکه خود به «ام‌المشکلات» عراق تبدیل خواهد شد. چرا که توافقنامه جدید بر مبنای استمرار حضور نظامی آمریکا در عراق استوار است و این حضور صرفاً برای انکادره کردن روابط خارجی عراق و محروم کردن آن از رابطه امنیتی با مهم‌ترین پشتیبانان منطقه‌ای عراق خواهد بود. این موضوع در جای خود عراقی ضعیف را پدید می‌آورد که می‌تواند به طعمه‌ای برای رژیم‌هایی نظیر اسرائیل، عربستان، امارات و... تبدیل شده و مورد تهدید جدی واقع گردد. چنین توافقی در عین حال حتماً سبب ناخشنودی ایران خواهد گردید و جمهوری اسلامی ایران را وادار می‌کند تا برای تأمین امنیت و منافع ملی خود، دشمن شناخته‌شده آمریکایی خود در عراق را علی‌الدوام زیر نظر بگیرد که در این صورت نباید با گلایه دوستان عراقی مواجه گردد.

۳- آمریکایی‌ها که به خوبی می‌دانند، عراقی‌ها در حال حاضر و پس از عبور موفق از بحران بزرگ امنیتی سال‌های اخیر، دغدغه عمده امنیتی نداشته و خود را در مواجهه با چنین تهدیدی توانمند ارزیابی می‌کنند -و واقعاً هم این توانمندی نظامی امنیتی در عراق وجود دارد- در مذاکرات روز چهارشنبه علی‌الظاهر یک بسته را روی میز خواهند گذاشت که دربردارنده مجموعه‌ای از پیشنهادات اقتصادی، سیاسی، امنیتی، صنعتی، پولی و... خواهد بود. اما پرواضح است که منظور آمریکا از این مذاکرات، فروش با قیمت گزاف همان چیزی است که از نظر طرف عراقی موضوعیت چندانی نداشته و اولویت او به حساب نمی‌آید.

آمریکا دنبال توافقنامه‌ای است که ظاهری اقتصادی ولی باطنی امنیتی-نظامی دارد و هدف آن امنیت‌بخشی به نیروهای نظامی آمریکا در عراق و تثبیت حضور درازمدت آنان است. آمریکا ممکن است در روز چهارشنبه به طور ضمنی خروج از عراق -و تن دادن به مصوبه بهمن‌ماه پارلمان عراق- را بپذیرد اما در واقع درصدد به‌دست آوردن زمان برای خارج کردن مصوبه مجلس از دستور کار دولت مصطفی کاظمی است. اگر طرف عراقی به گمان اینکه می‌تواند با پذیرش تأخیر در اجرای مصوبه پارلمان، به حل و یا کاهش مشکلات اقتصادی که اخیراً به دلیل کاهش قیمت و کاهش صادرات نفت از یک‌سو و تأثیرات اقتصادی-تجاری کرونا از سوی دیگر با آن مواجه گردیده، دست یابد، دچار خطای فاحش گردیده است. چرا که اولاً آمریکایی‌ها هیچ اراده‌ای برای بهبود شرایط اقتصادی عراق ندارند و آنچه از سوی سرویس‌های اطلاعاتی آن به عنوان چشم‌انداز ۲۰۳۰ عراق ترسیم گردیده بر این موضوع صحه می‌گذارد. ثانیاً آمریکا در وضعیت اقتصادی مناسبی قرار ندارد تا برای حفظ عراق، هزینه‌ای را بپذیرد و ثالثاً صادرات عراق به صدور نفت محدود گردیده است و آمریکا در هیچ کجای دنیا درصدد ساماندهی صادرات و یا قیمت‌ نفت نیست تا در مورد عراق باشد.

۴- از نظر آمریکایی‌ها، عراق از روز چهارشنبه این هفته وارد فرآیندی جدید می‌شود و از نظر آنان این آغاز چرخش راهبردی عراق از نقش‌آفرینی به عنوان یک قدرت منطقه‌ای و یا به عنوان یک ضلع از یک بلوک منطقه‌ای به قبول ایفای نقش در یک پروتکل آمریکایی-غربی است. آمریکا گمان می‌کند آنچه طرف عراقی را پای میز مذاکره آورده، هراس او از آینده‌ای است که قادر به اداره اقتصادی کشور خود نیست و فرسایش اقتصادی او را به کشور فشل تبدیل می‌کند. به همین جهت، آمریکا طی هفته‌های اخیر در تبلیغات سیاسی، تمرکز زیادی روی مشکلات اقتصادی عراق و راه‌های حل آن کرده است. تصویری که محافل آمریکایی دائماً در حال بازتاباندن آن در فضای تصمیم‌گیری عراق هستند، این است که عراق باید از رابطه اقتصادی با ایران بکاهد و به روابط سیاسی-مذهبی بسنده کند. به همین جهت طی یک سال اخیر حکومت عراق را با یک جدول زمانی مواجه کرده‌اند که به طور ملایم ولی دائمی از رابطه آن با ایران می‌کاهد.

۵- از منظر طرف آمریکایی، عراق مهم‌ترین نقطه‌ای است که شیعیان منطقه از عرب و غیرعرب می‌توانند حول آن جمع شده و به یک «مجتمع مؤثر سیاسی» تبدیل گردند و مانع جدی آمریکا در رسیدن به اهداف خود شوند. بر این اساس سیطره بر عراق برای آمریکایی‌ها یک هدف استراتژیک است و در این زمینه میان آنان و اروپایی‌ها (و سازمان ناتو)، صهیونیست‌ها، سعودی‌ها و حتی ترکیه و کردها وحدت‌نظر وجود دارد. در واقع آمریکا به گمان خود، تضعیف دولت عراق را به یک هدف راهبردی اجماع‌ساز تبدیل کرده و سعی دارد از این طریق قدرت فروپاشیده خود و رژیم‌هایی مثل اسرائیل را بازسازی کند. مذاکرات دهم ژوئن -یعنی چهارشنبه این هفته- از منظر آمریکایی‌ها یک نردبان بالابرنده است و موقعیت آمریکا، اسرائیل و متحدان عرب آنها را در منطقه بهبود می‌بخشد و صدالبته برخلاف تصور آمریکا، دیوار عراق کنونی شفاف است و با نشان دادن چهره خیانت‌کاران، مانع تحقق خیانت می‌شود.

۶- یک نکته دیگر که دردمندانه باید گفت این است که یک جریان شناخته شده سیاسی که حل مسئله ایران با غرب را به مهم‌ترین راهبرد خود تبدیل کرده است و فروش عزت، استقلال و منافع کشور به دشمنان شناخته شده ملت ایران را برای خود حل کرده است، در ماه‌ها و هفته‌های اخیر در تماس‌های مکرر با پاره‌ای از رهبران شیعه عراقی، تلاش کرده تا آنان را به سمت مذاکره و دادن امتیاز و در نهایت رها کردن موضوعات استراتژیکی مثل اخراج نظامیان آمریکا از عراق سوق دهد. از منظر این افراد عراق با توجه به جایگاه حساسی که در وضع منطقه‌ای ایران دارد، می‌تواند نقطه آغاز «چرخش اجباری» ایران در سیاست منطقه‌ای باشد. این البته توأم با نوعی خوش‌خیالی است. مذاکره با آمریکا و توافق با آن چیزی نیست که وصفی معماگونه داشته و اهداف و نتایج آن نامشخص باشد. امروز ملت‌های منطقه به خوبی می‌دانند که زمانی که یک طرف مذاکره، آمریکایی باشد، میز مذاکره میدان جنگی است که با هدف به زانو درآوردن طرف مقابل و به یغما بردن سرمایه‌های او چیده شده است.

برچسب‌ها