موسوی خوئینی ها به امثال بنده روی خوشی نشان نمی داد
چطور شد كه در سال 66 وارد سيستم امنيتي شديد؟
باعث تعجب است كه بعد از اين همه سال شما نسبت به فعالیتهای گذشته بنده كه حالا ديگر به تاريخ پيوسته، حساس هستيد. اما خب از باب حس پرسش گري كه معمولاً در مردم و به خصوص جوانان وجود دارد سعي میکنم توضيح مختصري بدهم. من دادستان انقلاب در استان خراسان بودم. هم دادستان استان خراسان و هم دادستان شهر مشهد. تا زماني كه آيت الله صانعي دادستان انقلاب و دادستان كل كشور بود. بعد از ايشان آقای خویيني ها مسئوليت دادستاني انقلاب و كل كشور را بر عهده گرفت. طبعاً چون ما آن موقع به اسم جريان راست مشهور بوديم يا همان اصولگرايان امروز، و آقاي خویيني ها جزو فعالان جريان چپ بود با ما روي خوشي نداشتند.
البته من با آيت الله اردبيلي كه رئيس ديوان عالي كشور بود و ديگر اعضاي شوراي عالي قضايي روابط نزديك و صمیمی داشتم و به لحاظ كاري هم من را قبول داشتند و به عنوان يكي از قضات فعال و توانمند میشناختند كه در يكي از بزرگترین استانهای كشور مسئوليت داشتم. شايد خود آقاي خویيني ها هم به لحاظ كاري من را قبول داشت.
سال 65 كه عراق طي عملياتي به نام دفاع متحرك، بخشي از خاك كشورمان را مجدداً اشغال كرد. مواردي مانند بیبرنامگی، تعلل برخي فرماندهان و كم تحركي آنان به عنوان علت اين امر مطرح شد. من آن زمان به عنوان دادستان انقلاب و دادستان نظامي مناطق عملياتي كشور انتخاب شدم و به مناطق جنگي رفتم. چند شعبه دادياري در اهواز، ايلام و كرمانشاه و كردستان ايجاد كرديم و من خودم در كرمانشاه مستقر شدم و شايد حدود 5 ماهي در آنجا فعاليت داشتم تا اينكه گزارش خودمان را تهيه كرديم و تحويل دادگاه داديم و به مشهد بازگشتم.
يك روزي آقاي خوييني ها من را خواست و گفت ديگر مشهد نباشم و مثلاً به تهران بيا اما من چون با روحيات و سلوك سياسي آقايان آشنا بودم، خيلي راغب نبودم با آنها همكاري بكنم. ضمناً مسئولين ديگر قضايي مانند آيت الله اردبيلي به من پيشنهاد دادند مسئوليت ديگري را بپذيرم. منتها من چون آن موقع جوان بودم و از تحصيل هم فاصله گرفته بودم و میخواستم ادامه تحصيل دهم اين فرصت را مغتنم شمردم و تقاضای مرخصي بدون حقوق کردم که موافقت شد. همان جا در دفتر آقاي خوئيني ها درخواست مرخصي بدون حقوقم را نوشتم و ايشان زير آن را امضا كردند. روز چهارشنبه بود.
من برگشتم به مشهد و فردايش در دادسراي مشهد اعلام كردم كه من ديگر مسئوليتي ندارم و مرخصي گرفتم و پس فردايش هم اسبابم را جمع كردم و رفتم قم و در منزل پدرم در قم ساكن شدم و به عنوان طلبه شنبه صبح هم رفتم و درس را شروع كردم. آن موقع چند درس خدمت آيت الله مؤمن و مرحوم آيت الله میرزا جواد آقا تبريزي و مرحوم آيت الله منتظري برداشته بودم. در آن سال قم به شدت بمب باران میشد وعده ای از همسایگان شهید شدند، داماد ما هم در جبهه شهيد شد و پس از آن نيز يكي ديگر از بستگان ما شهيد شد. حتي خانه ما و برخي بستگان ما راكت خورد و تخريب شد كه نياز به بازسازي داشت و برخي از قم رفتند و برخي جابجا شديم. خلاصه سال عجيبي بود اما خدا كمك كرد و ما سال تحصيلي را توانستيم به پايان برسانيم.
پورمحمدی چطور به معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات رفت؟
اوايل سال 66 جناب آقاي ري شهري كه از قبل هم يكي دو بار پيگير بود به وزارت اطلاعات بروم [و من نپذيرفته بودم و گفته بودم من مشغول كار قضايي هستم] پس که از مشهد آمدم ايشان دوباره چند بار پيام دادند و من خيلي راغب نبودم. تا اينكه يك بار مرا دعوت كردند و حضوراً به من پيشنهاد دادند و من باز راغب نبودم و گفتم اگر قرار باشد کار کنم تنها به جبهه میروم و كار ديگري نمیپذیرم. چون جنگ اوضاع خاصي داشت.
ايشان خيلي اصرار كردند و گفتند پس ما يك كار جنگي به تو میدهیم. گفتند مشکلترین كار ما در جنگ الآن بحث جاسوسي است و عراق در اين زمينه خيلي فعال است و تو اگر میخواهی در جنگ كمك كني از اين طريق كمك كن. بالاخره من بعد از بحثهای فراوان پذيرفتم و به عنوان معاون ضد جاسوسي وزارت اطلاعات مشغول به كار شدم. وزارت اطلاعات يك حوزه داخلي و يك حوزه خارجي دارد.
در حوزه خارجي باز يك حوزه ضد جاسوسي است و يك حوزه اطلاعات خارجي كه هردو مربوط به دشمنان خارجی و کشورهای بیگانه است. ما مشغول كار شديم و واقع هم همين بود كه عراق شبكه هاي جاسوسي بسيار وسيعي در مناطق جنگي و پشت جبهه ها راه انداخته بود. ما قرارگاه هاي اطلاعاتي قوي ضد جاسوسي را در استانهای جنگي تشكيل داديم. البته از قبل بودند و ما آنها را تقويت كرديم. از جمله كارهاي خوب و جالبي كه در اين دوره انجام شد، ارتباط ما با اسراي مان در عراق بود. يعني ما هم از اين طرف روي اسراي عراقي در ايران كار میکردیم و هم با اسراي خودمان در عراق ارتباط برقرار كرديم.
برای اسرا نامه می فرستادیم
چطور اين كار را انجام داديد؟
كار بسيار پيچيده اي بود و با امكانات بسيار كم و حساس اين ارتباط را برقرار كرده بوديم. به خصوص با مرحوم آقای ابوترابي به عنوان رهبر اسراي ما در اردوگاه ها كه حتي چند بار از حضرت امام (ره) براي ايشان پيام گرفتيم و فرستاديم. آنها هم وقتي میفهمیدند امام به آنها پاسخ داده قوت قلب میگرفتند.
از طرفي هم عراق به ما تعداد اسرا را اعلام نمیکرد و ما میخواستیم بدانيم چقدر اسير در عراق داريم. اطلاعاتي از شرايط و مشخصات اسرايمان هم نداشتيم و میخواستیم بدانيم چه كساني اسير هستند و چه كساني در اردوگاه هاي عراق به شهادت رسیدهاند و شرايطشان چگونه است.
اين اطلاعات در زمان تبادل اسرا برايمان خيلي ارزشمند بود. البته كار حوزه ضد جاسوسي كار وسيع و گسترده اي بود و حوزه جنگ آن مهمترین حوزه بود اما به جز عراق، كشور هاي ديگري هم بودند كه اقدامات جاسوسي داشتند. مانند انگلستان، اسرائيل و آمريكا كه قویترین کشورهایی بودند كه آن موقع عليه ايران فعالیتهای جاسوسي انجام میدادند و هنوز هم همینطور است.
در زمان بنده یکی از شدیدترین ضربه ها را به جاسوسی آمریکا زدیم
در آن زمان يكي از شدیدترین ضربه ها به فعالیتهای جاسوسي آمريكا زده شد به طوري كه در تاريخ كشف جاسوسان آمريكايي در خارج از آمريكا یکی از بزرگترین ضربه ها بود. گروهي از جاسوسان را در آمريكا آموزش جاسوسي و خرابكاري و همكاري با نيروهاي اشغالگر داده بودند كه مثلاً اگر نيروهاي خارجي خواستند از طريق هلي برن مانند طبس وارد كشور شوند و عمليات انجام دهند اين نيروهاي داخلي چگونه بايد به آنها امكان و فضا بدهند.
خب به لطف خدا اين شبكه شناسايي شد و آسيب ديد؛ يك تيم گسترده كه هم در نيروهاي مسلح ما بودند و هم در مراكز اداري و هم افراد آزاد كه اینها شناسايي و دستگير شدند. اين ماجرا مصادف شد با اواخر عمر حضرت امام (ره) و ابتداي رهبري حضرت آقا كه خاطرم هست همان زمان به خدمت ايشان رفتيم و گزارش اين كار را به ايشان داديم و ايشان بسيار ما را مورد تفقد قرار دادند و يك لوح با امضاي مبارك خودشان نوشتند و به دوستان و همكاران ما هديه دادند.
اين ماجرا مربوط به سال 67 و 68 است كه 3 سال پيش آمریکاییها اعتراف كردند. آمریکاییها يكي از علل ناكامي خودشان در ايران را اين اعلام كردند كه دسترسي ما در ايران پايين است و قدرت نفوذمان در شبكه ها و اركان حكومتي ايران كم است و اشاره كردند كه ما بزرگترین آسيب اطلاعاتي را در سال 67 و 68 ديديم. تا پايان جنگ هم من در معاونت ضد جاسوسی بودم. پس از جنگ در حوزه بررسی استراتژیک و اطلاعات خارجی فعالیت داشتم که تا سال 78 ادامه داشت.
گرایشات سیاسی را در کارم دخالت نمی دادم
علت خروجتان از وزارت اطلاعات چه بود؟
وقتي دولت دوم خرداد آمد ديگر طبيعي بود كه تيم اصلاح طلبان دولت خاتمي نتوانند با گروههایی كه اصولگرا شناخته میشدند كار كنند. البته من در تمام فعالیتهای شغلیام سعي كردم فعالیتم را از گرايشات سياسي جدا كنم. فكر هم میکنم تا حدود زيادي موفق بودم و هستم. در حد توان موضع گیریهای سیاسیام را در فعالیتهای اجرايي داخل نمیکنم.
در وزارت اطلاعات با من كارشناسان بسيار قدرتمندي كار میکردند كه طيفي از تند رو ترين و فعالترین نيرو هاي راست بودند تا چپهایی كه به انقلاب و رهبري و نظام پايبند بودند و كارشناسان بسيار زبده اي هم بودند و خدمات ارزنده اي هم به كشور انجام دادند. به نيروهايم هم گفته بودم هر كس گرايشات سياسي خودش را در كار دخالت ندهد و به نظام و رهبري هم وفادار باشد من با او كار خواهم كرد و دليلي هم نمیبینم كه او را كنار بگذارم. به هر حال جريان جديد آمد و يك مدتي هم مرا تحمل كردند اما خب فشار خيلي زياد شده بود.
خیلی از لیدرهای اصلاح طلبان نیروهای وزارت بودند/ خودشان می گفتند مزاجشان تند است
اين فشار ها چه بودند؟ مگر اين يك اصل نيست كه در نهاد هاي امنيتي و نظامي نبايد گرايشات سياسي را دخالت داد؟ پس چرا فشار وارد میکردند؟
همين طور است. اینها حرفهایی است كه معمولاً زده میشود اما اينكه در عمل افراد چقدر پايبند به اين حرفها هستند مهم است. به هر حال ما بايد تلاش كنيم حوزه هاي حرفه اي مان از دسترس گرايشات سياسي و منازعات حزبي خارج باشد. بعضي پستها سياسي است مانند وزير. اما از وزير به پايين حرفه اي است و بايد تلاش كنيم شایستهترین و سالمترین و مجربترین افراد را در پستهای حرفه اي به كار بگيريم.
اما در عمل میبینیم كه يك وزير كه میآید حتي تا مدير کلها و پایینتر از آنها را عوض میکنند و ملاك هم اين است كه چه كسي با ما هست و چه كسي با ما نيست. در حالي كه بايد ببينيم چه كسي با نظام هست و چه چیزی به نفع مردم است. اما متأسفانه اين اتفاق میافتد. وزارت اطلاعات از زمان جناب آقاي ري شهري شامل افرادي از طیفهای مختلف سياسي بود كه در كنار هم كار میکردند و اتفاقاً موفقترین دوره فعاليت وزارت اطلاعات هم همان دوره بود.
در وزارت اطلاعات هر كارشناس خبره اي كه به نظام و رهبري و انقلاب پايبند است بايد باشد بدون اينكه گرايشات سياسي افراد برجسته شود. در نيروهاي مسلح هم همینطور است. هر كس كه وارد نيرو هاي مسلح میشود بايد فدايي كشور و رهبر و مردمش باشد و اگر گرايشات سياسي افراد در جايگاهشان تأثیر گذاشت و يا افراد گرايشات سياسي را در فعالیتهایشان دخيل كردند، اين نقطه آسيب جدي در نيروهاي مسلح خواهد بود. من فكر میکنم نقطه قوت وزارت اطلاعات از زمان تاسيس تا دوم خرداد اين بود كه وزارت اطلاعات از طیفهای مختلف سياسي بهره میبرد.
يك عده تند رو تر بودند كه البته بعد ها جدا شدند. خيلي از ليدرهاي اصلاح طلب امروز، در گذشته نيروهاي وزارت اطلاعات بودند و اواخر دوره وزارت جناب آقاي ري شهري از وزارت خارج شدند. خودشان گفتند چون مزاجمان تند است نمیتوانیم كار كنيم و خارج شدند. اما از وزارت كنار گذاشته نشدند.
چپی ها درباره ارتباط من با قتل های زنجیره ای هیچ مدرکی نداشتند
چند وقت پيش در جمع دانشجويان دانشگاه امير كبير شبهه اي بود در خصوص ارتباط شما و قتلهای زنجيره اي. اين شبهه از كجا به وجود آمد؟
اين داستان جزو پروپاگاندا ها و جو سازیهایی است كه جريان چپ در كشور راه انداخت. جريان چپ وقتي میخواست كسي را بكوبد بايد يك بهانه و اتهامي برايش مطرح میکرد. يك عده را میگفتند تند رو هستند، یک عده ای راهم گفتند چماق دارند و بعدش هم داستان قتلهای زنجيره اي درست شد. كه جناب آقاي دري نجف آبادی آن موقع وزير بود و اين حادثه زمان ايشان اتفاق افتاد.
كنار گذاشتن من هم همزمان شد با رفتن آقاي دري نجف آبادی. خب طبيعي بود كه براي اينكه راحت بتوانند اين قضيه را در افكار عمومي جا بیندازند استفاده از هم زماني و استفاده از قرينه زماني بود تا به اهداف سياسي و به اصطلاح خودشان حذف رقباي خودشان بپردازند. همان رفتارهایی كه ما آنها را جزو بداخلاقیهای سياسي و جنگ رواني و جنگهای تبليغاتي میدانیم. خودشان هم میدانستند چون موضوع روشن بود و حوزه من حوزه خارجي بود و اصلاً ورودي به حوزه داخلي نداشتم.
مرزبندیها هم كه در وزارت اطلاعات خيلي روشن وجود داشت و دارد. بعداً هم افرادي كه در اين ماجرا نقش داشتند دستگير و بازجويي شدند. چپیها هم اگر از من و امثال من سندي داشتند آن را در بوق و كرنا میکردند و چیزهایی هم رويش میگذاشتند. اما نه تنها بنده، بلکه خيلي از چهره ها و شخصیتها و علماي ما را هم به اين قتلهای زنجيره اي منصوب كردند. اينكه با اجازه چه كسي بوده، چه كسي هماهنگیها را انجام میداده و ... يعني سعي كردند يك سناريوي بسيار گسترده اي را بسازند.
مشهورترین نیروهای چپ وزارت مسوول مستقیم قتل های زنجیره ای بودند
نكته جالب هم اين است كه افراد اصلیای كه در اين قتلها مسئول مستقيم بودند، مشهورترین نيروهاي چپ وزارت اطلاعات بودند و ما به خاطر اينكه نمیخواستیم به اين جدال دامن بزنيم و اين را به مصلحت کشور نمیدانستیم در آن مقطع روي اين موضوع مانور نداديم. آدمهایش هم موجودند. افرادي كه اعتراف كردند كه اين حرکتهای ناروا و ناصحيح و خلاف قانون و شرع و مضر براي مملكت را انجام دادند، چهره هاي مشهور چپ در وزارت اطلاعات بودند.
اتفاقاً يادم هست كه همان موقع آقاي حسينيان آمد در برنامه چراغ و اين موضوع را اعلام كرد و اتفاقاً ما موافق نبوديم. علت آن هم اين بود كه اساساً پرداختن به اين موضوع را براي امنيت كشور مضر میدانستیم. يعني اگر خبطي هم در يك دستگاه امنيتي يا نظامي اتفاق بیفتد، اين را كه در بوق و كرنا نمیکنند. چون رسانه اي كردن و تبليغاتي كردن اين موضوع را خلاف مصالح كشور میدانستیم؛ علي رغم اينكه داشت به ما ظلم میشد.
اما متأسفانه نيروهاي چپ به اين موضوع دامن زدند و همان رفتارهایی را كه منافقين و نيروهاي چپ كمونيستي اول انقلاب عليه امام و ياران امام، شهيد بهشتي، شهيد مطهري، آيت الله خامنه اي و چهره هاي اصيل انقلاب راه انداختند و اول ترور شخصيت میکردند، بعد ترور فيزيكي كردند، را رويه خودشان قرار دادند و به نيرو هاي انقلاب تهمت زدند.
امروز برای برخی دوستان اصولگرا فرجام چپ ها را متصور هستم
امروز هم متأسفانه باز يك عده دوستان اصولگرای ما همين رويه و روشهای تخريب و حذف شخصيتي و وارد كردن نسبتهای ناروا و نا صحيح را براي حذف رقيبان در پيش گرفتند كه شايد موفقیتهای لحظه اي هم داشته باشند، اما همان فرجامي كه چپها داشتند براي آنها متصور است.
من هیچ اسم مستعاری نداشتم
اسم اطلاعاتي تان در زمان فعاليت در وزارت اطلاعات چه بود؟
من هيچ اسم مستعاري نداشتم و جزو معدود نيروهايي هستم در وزارت اطلاعات كه اسم اصلي خودم را داشتم. علتش هم اين بود كه من قبل از ورود به وزارت اطلاعات چهره شناخته شده اي بوده و جزو مقامات قضايي بودم. وقتي وارد وزارت اطلاعات شدم نه خودم مايل بودم و نه اساساً امكان اين را داشتم كه تغيير اسم بدهم.
اولین بار احمدی نژاد را در دادگاه شکایت از خوئینی ها دیدم
نحوه آشناییتان با آقاي احمدي نژاد و ورود به دولت چگونه بود؟
من با آقاي احمدي نژاد اولين بار در شكايت آقاي احمدي نژاد از آقاي خوئيني ها آشنا شدم. اين هم نكته جالبي است. قبل از آن هم شايد آشناییای بوده اما الآن يادم نيست. اولين جايي كه يادم هست صحنه دادگاه است. يعني در دوران استانداري آقاي احمدي نژاد در استان اردبيل شايد ايشان را ديده باشم اما الآن در خاطرم نيست. به هر حال روزنامه سلام عليه استانداري اردبيل مطلبي چاپ كرده بود و آقاي احمدي نژاد عليه آقاي خوئيني ها طرح دعوا كرده بود. من به عنوان هیأت منصه دادگاه ويژه روحانيت در آن جلسه حاضر بودم. در آن جلسه با چهره آقاي احمدي نژاد از نزديك آشنا شدم كه اگر اشتباه نکنم اين بر میگردد به سال 77.
این حادثه بعد از دوم خرداد بود. آقاي احمدي نژاد از استانداري رفته بود. در روزنامه سلام گفته بودند كه آقاي احمدي نژاد در زمان انتخابات از امكانات استانداري به نفع آقاي ناطق و بر عليه آقاي خاتمي استفاده كرده. البته من جزئيات يادم نيست. به هر حال آشنايي ما از آنجا بود. بعد از آن شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب تشكيل شد.
احمدی نژاد به کار حزبی اعتقاد دارد به شرطی که همه حرف او را گوش کنند
در حاشيه دادگاه گفتگويي هم بين شما انجام شد؟
خوش و بش عمومي كرديم. چون بعد از اينكه دادگاه تمام شد توضيحاتي ايشان دادند اما چيز خاصي خاطرم نيست. در شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب كه تشكيل شده بود همه فعالان و چهره هاي سرشناس جريان راست و اصولگرا دعوت شدند براي انتخابات دومين دوره شورا هاي شهر و روستا. من آن زمان از وزارت اطلاعات اخراج شده بودم و در دانشگاه امام صادق (ع) تدریس میکردم و فعالیت اداری نداشتم. در آن جلسات آقاي احمدي نژاد میآمدند و آشنايي اصلي ما از آن تاريخ است.
فكر میکنم سال 81 باشد. كه همکاری در انتخابات شوراي شهر ادامه داشت و پس از آن آقاي احمدي نژاد به شهرداري رفتند و من هم در دفتر مقام معظم رهبري كار میکردم و ارتباطاتي با شهرداري داشتيم و در انتخابات مجلس هم اين آشنايي ادامه داشت كه البته آقاي احمدي نژاد چون در شهرداري مشغول شده بود ديگر كمتر میآمد اما كمابيش ارتباط داشتيم و همديگر را میدیدیم.
آن موقع آقاي احمدي نژاد به تشكيلات و كار حزبي اعتقاد داشت؟
ايشان هم آن موقع اعتقاد داشت هم الآن. البته اگر همه تابع نظرات ایشان باشند.
آن موقع عقايدشان را بروز نمیدادند اما الآن بروز میدهند. آن موقع بروز نمیداد كه
به كار تشكيلاتي اعتقاد دارم به شرط اينكه آنچه من فكر میکنم شما عمل كنيد. آن موقع
به عنوان عضو در تشكيلات حضور داشت. بعد از رياست جمهوري میگفتند تشكيلات
را قبول دارم به شرطي كه تشكيلات با من باشد. الآن هر كسي در دنيا میداند كه بدون
تشكيلات و كار تيمي، كار پيش نمیرود و ايشان هم به تشكيلات اعتقاد دارند اما با
تعريف خودشان.
پیشنهاد دادم احمدی نژاد از عرصه انتخابات ریاست جمهوری نهم کنار بکشد
چه شد كه وزارت كشور به شما پيشنهاد شد؟
كانديداي شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب براي انتخابات آقاي لاريجاني بود. من هم به عنوان كسي كه در اين شورا فعاليت میکردم به آقاي لاريجاني براي فعالیتهای انتخاباتی كمك میدادم. اما چون كانديدا ها زياد شده بودند قرار شد كانديدا ها با هم تفاهم كنند و به نفع يك نفر كنار بكشند. آقاي احمدي نژاد كج دار و مريض عمل میکرد. میگفت چشم، اما جور ديگري رفتار میکرد و گاهي هم میگفت نه و خلاصه حالتهای زيگزاگي را از خودشان نشان میدادند. بعد آقاي قاليباف و محسن رضايي و توكلي و ولايتي هم آمدند. البته آقاي ولايتي شرط گذاشت كه اگر آقاي هاشمي بيايد من نمیآیم و وقتي هم آقاي هاشمي آمدند ايشان انصراف دادند.
ما در اين شورا دو برنامه عمده داشتيم. يكي اينكه آقاي هاشمي را از حضور منصرف كنيم كه خود من يكي دو بار با ايشان ديدار كردم و به ايشان گفتم شما دو دوره رئيس جمهور بوديد و حالا اجازه بدهيد نسلهای جديد وارد عرصه شوند و شما آنها را هدايت و راهنمايي و پشتيباني كنيد تا مردم سالاري ديني ما قوام بگيرد و پايدار شود. ايشان کلیات اين بحثها را قبول داشت اما خب عملاً اين اتفاق به هر دلیلی نيفتاد و ايشان ماند. با آقاي احمدي نژاد هم صحبت كرديم كه الآن هم نيروهاي چپ حضور دارند و هم آقاي هاشمي آمده. اگر قرار باشد ما هم چنددستگی داشته باشيم چندان توفيقي نخواهيم داشت.شما بهتر است كنار بكشيد.
من خودم چند بار به ايشان پيام دادم و يك بار هم با ايشان صحبت كردم كه البته ايشان هم توجه نکردند. آقاي لاريجاني گفت پس من انصراف بدهم كه دوستان گفتند شما ديگر كانديدا شدي و از شما حمايت كردند و صلاح نيست انصراف بدهيد. به خاطر اين پیامهایی كه به آقاي احمدي نژاد داده بودم ما با اينكه رفيق بوديم و با هم ارتباط داشتيم ولي از ايشان خواسته بوديم كه انصراف بدهد و طبيعي بود كه روابطمان کم شده بود. از طرفي هم من خودم خيلي درخواست كننده پست و راغب به اين مطلب نبودم و نمیخواستم خودم را خيلي در معرض اين مطلب قرار دهم.
محسنی اژه ای را برای وزرات اطلاعات دولت نهم پیشنهاد کردم
بنابراين بعد از پيروزي به ديدن ايشان نرفتم و بعد از 4 – 5 روز از محل کارم به ايشان تلفن زدم و تبريك گفتم و بعد هم گفتم من براي شما دعا میکنم و آرزوي پيروزي و موفقيت براي شما دارم. حتي خاطرم هست خيلي دقت داشتم كه نگويم در خدمت هستيم كه اين تصور نشود كه توقع يا انتظاري دارم. اين گذشت تا اينكه حدود 20 روز بعد دفتر آقاي احمدي نژاد تماس گرفت كه آقاي احمدي نژاد میخواهد شما را ببيند. من هم رفتم و ايشان را ديدم چون بعد از پيروزي هم ايشان را نديده بودم و تبريك حضوري نگفته بودم. در آن ديدار ايشان گفت من با دوستان صحبت كردم و خیلیها براي وزارت اطلاعات شما را پيشنهاد دادند، نظر شما چيست؟ من گفتم كه نه من مايل نيستم. براي اين مخالفت هم دليل داشتم.
يكي اينكه يك دوره در وزارت بودم و بعد كه بيرون آمدم در يك محيط بازتري كارهاي فرهنگي و سياسي انجام میدادم نمیخواستم به محيط بسته و محدود تر وزارت بازگردم. از طرف ديگر هم با آقاي احمدي نژاد يك بگو مگوي مختصري قبل از انتخابات داشتيم طبعاً حس میکردم كه يك زاويه مختصري وجود دارد و شرايط کاملاً مناسب نيست. كه در نهايت موافقت نكردم. بعد از كمي چانه زدن ايشان گفت باشد حالا كه نمي خواي بيايي چون در وزارت اطلاعات بودي و آشنايي داري يك برنامه براي اين وزارت بنويس و بگو چه شرايطي بايد آنجا حاكم شود و چه اتفاقاتي بیفتد و چه كسي را پيشنهاد میدهی كه من هم برنامه را دادم و چند نفر را هم پيشنهاد كردم.
آقاي اژه اي را هم پيشنهاد داده بوديد؟
بله در پيشنهاد ها ايشان هم بودند. ديگران پيشنهاد داده بودند و من هم پيشنهاد كردم. ولي ظاهراً ايشان هر كسي را كه كانديدا شده بود دعوت كرده بودند، آنها گفته بودند كه پورمحمدي كه هست چرا به او پيشنهاد نمیدهی. اين ادامه داشت تا اينكه تقریباً يك هفته بعدش دوباره از دفتر ايشان تماس گرفتند كه آقاي احمدي نژاد میخواهد شما را ببيند.
در آن جلسه ايشان گفتند كه من رفتم خدمت رهبري و براي وزارت اطلاعات چون بايد نظر آقا را جلب كنم افرادي را مطرح كردم و نظر ايشان روي شماست. ظاهراً حضرت آقا آن موقع در مشهد بودند. من گفتم اگر نظر رهبري اين است من حرفي ندارم هرچند كه خودم خيلي مايل نبودم. هم زمان آقاي صفار هم براي وزارت ارشاد انتخاب شدند. يعني ما دو نفر اولين وزيراني بوديم كه براي كابينه انتخاب شديم. همان روز هم به ما گفت شما دو نفر عضو كابينه من هستيد و از الآن كمك كنيد براي گزينش اعضاي ديگر كابينه. يعني شديم عضو كارگروه گزينش و ارزيابي وزرا.
ديگر افرادي كه پيشنهاد میشدند و یا ايشان خودشان نظرشان روي آنها بود را به ما میگفتند و ما بررسي میکردیم و با آنها مصاحبه میکردیم، شرايطشان را ارزيابي میکردیم و گزارش آن را به آقاي احمدي نژاد میدادیم و اين هم بیشتر از يك ماه طول كشيد. در جلسات چند نفر براي وزارت كشور پيشنهاد شدند كه ما با آنها مصاحبه كرديم و آقاي احمدي نژاد نپسنديد. در يكي از جلسات وقتي داشتيم اسم مینوشتیم آقاي احمدي نژاد دو بار گفتند اسم پورمحمدي را براي وزارت كشور هم بنويسيد.
من شوخي و جدي گفتم من موافق نيستم و نمیآیم. به ايشان گفتم ما كه قرار نبوده بياييم حالا هم آمديم و داريم همكاري میکنیم. حالا يك وزارت به ما دادي، چرا آن را از ما میگیری؟ چون حالا يك نفر هم براي وزارت اطلاعات پيدا میشود و اين وسط ما از هر دو وزارت میمانیم. سر زبانها هم افتاده كه ما در كابينه هستيم و البته اینها را به شوخي میگفتیم اما واقعاً هم اين اتفاق براي چند نفر افتاد. يعني ما چند نفر را كه واجد صلاحيت بودند براي دو سه وزارت خانه پيشنهاد داديم و به هيچ كدام هم نرسيدند و نفراتي هم كه انتخاب شدند واقعاً قویتر از آنها نبودند و به نظرم آنها شايسته تر بودند.
دو شب قبل از رای اعتماد گفتند؛ برای وزارت کشور معرفی شدم
من هم گفتم حالا ما وزارت اطلاعات را پذيرفتيم و آقا هم نظرشان اين بوده بايستيم و همين كار را جلو ببريم. تا دو شب قبل از اينكه ليست برود مجلس. يعني جمعه شب ساعت 10 كه قرار بود يكشنبه ليست به مجلس برود. چون قبلامراسم تنفيذ و تحليف انجام شده بود و آقاي احمدي نژاد رسماً رئيس جمهور شده بودند و قرار بود براي معرفي كابينه ايشان نامه به مجلس بدهند. آن شب آقاي زريبافان تماس گرفتند و گفتند كه آقاي احمدي نژاد گفتند برنامهتان را براي وزارت كشور بنويسيد؟ پرسيدم چي؟! گفتند ديگر قطعي شدید براي وزارت كشور.
گفتم حالا من چطور تا پس فردا برنامه آماده كنم؟ گفت ديگر آقاي احمدي نژاد تصميم گرفته و من نمیدانم. به ما گفته يكشنبه آقاي پورمحمدي را براي وزارت كشور معرفي میکنم و برنامه اش را بنويسد. ظاهراً آن چيزي كه ما شنيديم آقاي احمدي نژاد خدمت مقام معظم رهبري میرسند و مشكل خودشان را براي وزارت كشور مطرح میکنند و بعد هم بنده را پيشنهاد میدهند كه آقا هم نظرشان موافق بود. بعد مشكل براي وزارت اطلاعات پيش میآید و آقاي احمدي نژاد میگویند كه ما نظرمان روي آقاي محسني اژه اي است ولي خودشان زير بار نرفتند و باز ظاهراً قرار میشود كه از ايشان دعوت شود به حضور مقام معظم رهبري برسند و آقا در آن ديدار به ايشان تاكيد كنند كه بپذيرد.
اين اتفاق روز شنبه انجام شد. يعني فرداي آن روز كه به من اطلاع دادند. صبح شنبه من به دفتر كارم در بيت مقام معظم رهبري رفتم و از آنجا تماس گرفتم با وزارت كشور و گفتم برنامه هاي وزراي سابق را برايم بفرستيد. میخواستم ببينم برنامه هاي وزارت كشور چگونه است؟ چون اصلاً ذهنم آماده براي وزارت كشور نبود. البته بسياري از دوستان ما در مجلس از قبل كه شنيده بودند كه در ذهن آقاي احمدي نژاد براي وزارت كشور بنده هستم، با ما صحبت میکردند و میگفتند چرا وزارت كشور را قبول نمیکنی؟
البته چون خودم مدير گروه سياسي اجتماعي دفتر مقام معظم رهبری بودم در حوزه هاي عمومي وزارت كشور اطلاعات داشتم اما به لحاظ خريداري نگاه نكرده بودم و برنامه نداشتم؛ لذا شروع كرديم به برنامه نوشتن اما تا روز يكشنبه آماده نشد و لذا من جزو معدود وزرايي بودم كه بدون برنامه معرفي شدم. برنامه من روز 3 شنبه آماده شد و تايپ و تكثير كرديم و در صندوق نمايندگان گذاشتيم.
همیشه خوبی های دولت را هم گفته ام/ با هیچ کس در مملکت دعوا ندارم
علت و نحوه خروج شما از دولت به چه صورت بود؟
ببينيد، به من از 14 فروردين سال 87 اعلام كردند كه بايد از وزارت کشور بروم اما جابجایی و برگزاری مراسم توديع من 29 ارديبهشت بود. اين ميان 46 روز تمام فاصله بود و من در اين فاصله در دولت حضور داشتم و مي دانستم بايد بروم. سفر هاي زيادي داشتم و سخنراني هاي زيادي انجام دادم. تمام اين سخنراني ها هم موجود است. اگر سخنان من در اين 46 روز در حمايت از دولت قوي تر و جدي تر از 3 سال گذشته اش نباشد، حتما كمتر هم نيست.
درحالي كه به قطعيت مي گويم بيشتر بوده. تمام تلاشم را كردم كه كاري روي زمين نماند و حوزه ی کاری ام را شسته و رفته به نفر بعدي تحويل دهم. بعد از آن هم همينطور بوده. من معتقدم الان هم بهترين خدمت را به دولت می کنم و با قاطعيت مي گويم كمتر كسي است كه در سالهاي گذشته به اندازه من به دولت خدمت كرده باشد.
كسي كه با نهايت دقت و انصاف تلاش دارد تا نقاط قوت و ضعف دولت را شناسايي كند و به او منتقل كند، قطعا بيشترين خدمت را به دولت كرده است. البته من مسئول شناسايي نقاط قوت دولت نبودم اما در تمام گزارش ها سعي كردم نقاط قوت دولت را که دیده ایم هم اشاره كنم. اما هر گزارش يا مصاحبه اي كه انجام مي دهم نقاط قوتي كه گفته مي شود را يا نمي نويسند، يا تيتر نمي زنند و يا كسي كه مي خواند توجه نمي كند و در ذهنش نگه نمي دارد. آن نقطه منفي و انتقادي كه طبيعت و لازمه كار ماست، برجسته مي شود و خوانده مي شود و در ذهن مي ماند. من روابط خوبي با دولت دارم و با هيچ كس هم در مملكت دعوا نمي كنم.
چند روز پيش هم در جلسه ی شورای عالی اصل 44 خدمت آقاي رئيس جمهور رسيدم و با هم خوش و بش داشتيم و چند موضوع را هم در موضوعات مختلف و موضوعات كاري في مابين با هم مطرح كرديم و در حال پيگيري هستند. با ديگران هم همينطور. ما در عين دوستي، انتقاد مي كنيم. در عين انتقاد، همكاري مي كنيم و در عين دوستي، انتقاد و همكاري، پشتيباني و حمايت مي كنيم.
فضای ابتدای دولت نهم ارزشی و پرتحرک بود/ در نیمه دوم دولت احمدی نژاد تخلفات گسترش پیدا کرد
از ابتداي دولت آقاي احمدي نژاد آمارهایی داده شده در خصوص كاهش فساد در دستگاه هاي دولتي. آيا شما در سازمان بازرسي گزارشي داريد كه اين آمار ها را تاييد يا تكذيب كند؟
من الآن آمارها را قابل اتكا نمیدانم. علت آن هم اين است كه ما يك مجموعه آماري دقيق و هماهنگ و يك بانك جامع نداريم كه به خصوص در دوره هاي مختلف با شاخصهای واحدي اینها ثبت و ضبط شده باشد و بشود بين سالهای مختلف مقايسه انجام داد. اين آمارهایی كه هست هرچقدر هم دقیق باشد و حتي اگر بر اساس شکایتها و گزارشها باشد باز هم كامل نيست. البته میتوان حدسهایی را مطرح كرد، اما دقيق نيست. با این مقدمه میخواهم به دو دوره عمده اشاره كنم.
فضاي اول دولت نهم، فضاي بسيار قوي، ارزشي، پر جاذبه و پر تحرك بود. ما در ابتداي دولت نهم با يك تيم قوي پركار و با مقبوليت خوب اجتماعي كارهايمان را شروع كرديم. سفر هاي استاني و تحرك قویای كه غير از سفر هاي رسمي دولت، ما وزرا داشتيم و كار ها و پروژههایی كه انجام میدادیم، در كنار اقبال بسيار زيادي كه نسبت به دولت نهم بود و فضايي هم كه ما ايجاد كرده بوديم به عنوان دولت خدمت گذار و دولت مهرورزي كه در بدنه دولت هم اين مقوله ها را تسري داده بوديم، باعث شد كه اين دوره را میتوان در ميان دوره هاي موفقي كه در دولتهای مختلف سپري شده جاي داد.
اين فضاي ضد فساد و فضاي خدمت و سلامت و انگيزه هاي زياد براي سلامت و ساده زيستي که وجود داشت خودش فساد را كاهش داده بود. البته به دستگاه هاي نظارتي مراجعه نكردم كه آمار آن دوره را ببينم اما من اين را قرينه بزرگي میدانم. اما پس از اين دوره و بعد از کشمکشهایی كه در اواخر دولت نهم پيش آمد و به دولت دهم كشيد و تشديد شد، قرايني مانند شکایتها داريم كه خب بيشتر شده و پرونده هاي بزرگي ديده شد كه در آنها انحرافات بزرگي رخ داده بود. تخلف از قانون حجمش زياد شده كه حالا مجلس و نهاد هاي نظارتي تذكر دادند. بنابراین میشود گفت که در نيمي از عمر رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد فضاي اول حاكم بود و در نيمه دوم فضا تغيير كرد و تخلفات افزايش يافت.
بی انضباطی و بی برنامگی عامل اصلی تخلفات دولت است
علت اين افزايش تخلفات و حركت به اين سمت چه بود؟
بي انضباطی و بیبرنامگی. من مهمترین عامل افزايش تخلفات و انحراف را بي تقيدي و عدم التزام به قانون و بیبرنامگی میدانم. اين بستر فساد است و وقتي وجود داشته باشد روزنههایی را به وجود میآورد كه يك عده آدم فاسد و فرصت طلب امكان ورود را پيدا كنند.
برخی وابستگان جریان انحرافی فاسد نیستند/ انحراف فکری و عملی دو مقوله جداست
بعضیها علت انحرافات دولت را برخي اطرافيان زاويه دار با انقلاب میدانند. نظر شما در اين خصوص چيست؟
نه. اين موضوع دايره هاي مشترك دارد كه روي هم میافتند و دايره هاي مستقل هم دارد. يعني افرادي هستند كه در اين تيم مشهور به انحرافي حضور ندارند اما گرفتار فساد هستند، متأسفانه رفتارشان فساد زا است و بستر براي فساد ايجاد میکنند. عده اي هم هستند كه در اين تيم حضور دارند و گرفتار فساد نيستند و يا حداقل ما شناسايي نكرديم. يعني باید انحراف ذهني و فكري را با انحراف عملي دو مقوله جدا از هم بدانيم كه البته نقاط مشترك دارند و فساد فکری و ذهنی فضا را برای فساد عملی نیز مهیا میکند.
مدیران عالی کشور به دلیل عدم مدیریت در تخلف شریک هستند
در سال جهاد اقتصادی، ما شاهد كشف بزرگترین فساد بانكي كشور بوديم. شما اگر رئيس جمهور بوديد در اين پرونده چند وزير و معاون وزير يا مقامات ديگر را بركنار میکردید؟
فكر میکنم قبل از اينكه بخواهيم بركنار كنيم، واقعاً بايد اقدامات اساسي انجام دهيم كه اين اتفاق تکرار نشود. حتماً اگر من منشا اثر بودم و باشم و بتوانم تصميمي بگيرم كه نافذ باشد، حتماً يك ترتيبات گسترده اي را ايجاد خواهم داد و تغيير خواهم داد. چرا كه اين ترتيبات موجود خودش فساد زا است و فساد ها را تشديد میکند.
بي انضباطیها و نقض مقررات و قوانين خودش به طور روزمره بستر ساز ايجاد فساد است و قبل از هر كاري نسبت به تغيير اين رويه بايد اقدام كنيم. وقتي هم كه اين قضيه ناگوار اتفاق افتاد، اول بايد میپذیرفتیم كه اين قضيه وجود دارد. اول بايد خودمان را توبيخ میکردیم و بكنيم كه چرا در زمان مديريت ما اين اتفاق میافتد. چرا گناه را گردن ديگران میاندازیم؟ مديران عالي شريك در اين تخلفها هستند، چون مديريت نكردند، انضباط نداشتند، تاكيد بر مقررات نكردند، روشها را اصلاح نكردند و يا روي روشهای خوب تاكيد و اصرار نكردند. اين قدم اول است.
قدم دوم بايد دستور به تغيير رويه هاي جاري و فساد آور باشد. قدم سوم تغيير مديراني كه در رأس كار بودند، چه آنها كه تقصير زياد داشتند و چه آنها كه تقصير كمتري داشتند و يا حتي قصور كردند. بايد به افكار عمومي پاسخ داده شود و بعد هم بايد اراده خودمان را در مبارزه با فساد و اجراي دقيق مقررات نشان دهيم. درست است كه يك همكار شايد تقصير نداشته و قصور داشته، اما اينجا جايي است كه بايد به مردم اعتماد و اطمينان بدهيم و عزم خودمان را در مبارزه با فساد نشان دهيم. اولين قدمي هم كه در اين مسير بايد انجام میشد تغيير مديران و کادرهایی بود كه تحت مديريت آنها اين فساد بزرگ رخ داد.
هیچگاه درباره درباره فساد مالی صحبت علنی نکردم
میگویند آقاي احمدي نژاد رفتند خدمت رهبري و نسبت به گزارشهای شما در خصوص فساد بانكي گلايه داشتند و میگفتند شما سياه نمايي میکنید. گفته شده ايشان هم به آقاي آملی لاريجاني گفتند كه به شما اطلاع دهند مدتي در خصوص اين موضوع موضع گيري و صحبت نكنيد؟
نه اين اصلاً صحت ندارد. چون من اصلاً در رابطه با فساد بانكي صحبت علني نداشتم. مجلس از من دعوت كرد و ما اصلاً خبرش را هم منتشر نكرديم. خبر از چند نماينده منتشر شد. حتي خبرنگار ها از ما سؤال كردند ما در ابهام پاسخ داديم. بعد كه باز برجسته تر شد باز كليات گفتيم. در مجلس از ما سؤال شد و ما آن چيزي كه میدانستیم را گفتيم و بعد برخي نمايندگان آن را به بيرون درز دادند و خيلي از صحبتها هم ناقص منتقل شد كه تيتر روزنامه ها شد.
رهبری بخاطر انتشار برخی مطالب محرمانه گلایه داشتند
بله من هم شنیدهام كه رهبري از برخي انتشار مطالب در جلسات محرمانه و آن هم به صورت غلط و نادرست ناراحت شده بودند كه چرا وقتي هنوز موضوعي اثبات نشده و در جلسه محرمانه گفته شده، عده اي آن را منتشر میکنند؛ و چرا ناقص گفته میشود. اين هم كه به ما مرتبط نبود. اتفاقاً خود ما هم از اين دوستان گلايه داريم كه چرا حرفهای ما در جلسه غیر علنی را به صورت ناقص و غلط به بيرون درز دادند و اگر قرار بر انتشار بود، چرا جلسه محرمانه تشكيل دادند؟ اگر قرار بود اطلاعات اثبات نشده را منتشر كنيم كه الآن وضع فكري جامعه خيلي مشوشتر از وضع فعلي بود. ما در قوه قضاييه سعي كرديم مديريت كنيم و خود ما هم در قوه قضاييه قرار گذاشتيم كه حرفهای متناقض نزنيم و پشت سر سخنگوي قوه حركت كنيم.
چهره های سیاسی علاقه زیادی به بانکداری دارند!
چند وقتي است كه چهره هاي سياسي تمايل زيادي براي بانكداري از خودشان نشان میدهند. علت اين امر چيست؟
فقط چهره هاي سياسي نيستند. همه چهره ها تمايل دارند. علت آن هم اين است كه در كشور پول زياد است و نقدينگي بالا است و كشور در حال توسعه و رشد است. عمليات مالي جزو مهمترین ابزار هاي توسعه كشور است. طبعاً يك سود هنگفتي در اين كار هست و هر جايي هم كه پول جمع شود، قدرت هم در آنجا جمع میشود.
متأسفانه به دلايل شرايط نامناسب اقتصادي و محيط كسب و كار، عمليات در حوزه بانكي و مالي سودآوري خيلي بيش از عرصه هاي توليد و ديگر عرصه ها دارد و اين از نقاط ضعف و آسيب اقتصاد ماست كه بايد اين را حل كنيم. خب در اين وضعيت طبيعي است كه چهره هاي سياسي به دنبال اين ابزار باشند تا بتوانند از اين طريق قدرت كسب كنند و هزينه هاي تبليغات و فعالیت سیاسی و ساير هزينه هاي خودشان را تأمین كنند. ولي اين طور نيست كه فقط چهره هاي سياسي باشند، چهره هاي غير سياسي هم به دنبال اين قضيه هستند.
روایت پورمحمدی از دلیل دادن وام های کلان به بدهکاران بانکی
علت اينكه به بزرگترین بدهكاران بانكي باز هم وام پرداخته میشود چيست؟
دلايل زيادي دارد ولي خب اینها آدمهای صاحب نفوذي هستند و روابط قویای با مؤسسات مالي برقرار كردند.
شما در سازمان بازرسي براي اين موضوع كاري کردهاید؟
ببينيد اين جزو سازوكار هاي عمومي كشور است. همه بايد بسيج بشویم. اول از مديران و مسئولين بنگاه هاي مالي كشور بايد شروع بشود. آنها میگویند ما اگر به او وام ندهيم و نتواند كار كند وامهای قبلي ما دچار مشكل میشود و نمیتواند وامهای قبلي را برگرداند. در جاهايي اين منطق درست است.
به شرطي كه اطلاعات و بررسیها درست انجام شود. اما در برخي جا ها ما میبینیم كه افراد توان بازپرداخت بدهیها و دیون خودشان را دارند اما متأسفانه ادعا میکنند كه نمیتوانند پرداخت كنند و دوباره وام جديد بر میگیرند و چون میدانند بسياري از كار ها و سرمايه گذاریها الآن ارزش افزوده زيادي دارد، میروند سرمايه گذاري میکنند و سرمايه هاي خودشان را چندين برابر میکنند و بعد هم میگویند حالا با استمهال و مهلتهایی كه به ما میدهند يواش يواش بدهیهایمان را میدهیم كه در اين بين ثروتهای كلاني هم به جيب میزنند.
هیچ سازمانی بر سازمان بازرسی نظارت ندارد/ نظارت های متعدد درون سیستمی ایجاد کرده ایم
بر كار سازمان بازرسي هم نظارت میشود؟ در دوره مديريت شما نيروهاي متخلفي بودند كه بخواهيد بركنارشان كنيد؟
به هر حال هر دستگاهي نياز به ناظر دارد اما اگر بنا باشد بگوييم هر ناظر خودش يك ناظر ديگر داشته باشد آخرش كجا میخواهد اين روند متوقف شود؟ به هر حال سازمان بازرسي كل كشور بالاترين مرجع نظارتي كشور است و هيچ سازماني بر ما نظارت ندارد. البته مجلس طبق تفسير شوراي نگهبان حق تحقيق و تفحص بر ما را دارد. اما به هر حال تحقيق و تفحص مجلس محدود است. از طرفی اگر خودمان سالم و قوي نباشيم، حتماً بازرسیها و نظارتهای ما نه تنها موثر نخواهد بود، بلكه مضر هم خواهد بود و تخلف و فساد را هم گسترش خواهد داد. اين را ما به خوبي میدانیم و ذهن ما مشغول اين قضيه هست. از گذشته تدابيري اتخاذ شده و زمان ما هم تشديد شده.
گزارش های ما در سازمان بازرسی بدون عیب و نقص است/ حرف ما حرف آخر است
ما نظارتهای شديدي در درون خودمان ايجاد كرديم. لايه هاي متعدد نظارتي را در درون سيستم به وجود آورديم تا اين ضريب خطا را در درون سيستم به حداقل برساند. از اين جهت من ادعا كردم و خيلي هم بر آن مصر هستم كه جزو كم اشتباهترین و كم خطاترین دستگاه هاي كشور هستيم، دقت زيادي انجام میدهیم و گزارشهایمان جزو كم عيب ترين گزارشات است. هر كسي در گزارشهای ما خطا و عيبي ديد بيايد بگويد و اعلام هم بکند. چون ما معتقديم كه گزارشي كه از سازمان بازرسي خارج میشود بايد بدون عيب و نقص باشد.
چون حرف آخر است و ديگر در حرف آخر كه نبايد ترديد وجود داشته باشد. از اين جهت ما گروه هاي داوري و گروه هاي نظارت و تست در مراحل مختلف كار در سازمان طراحي كرديم تا سازمان از عيوب و خطا مصون باشد. در اين خصوص من خيلي سخت گير و بدون انعطاف هستم و به شدت برخورد میکنم. البته به همكارانم خيلي اعتماد دارم و از آنان حمايت كامل میکنم اما در بروز تخلفات كوچك هم سخت گير و غير قابل انعطاف هستم. چون فكر میکنم سازمان بازرسي جاي انعطاف و گذشت نيست و بايد با جديت و دقت و وسواس عمل كند تا بتواند به مردم اطمينان بدهد و مديران هم بدانند ما در كارمان جدي و قاطع هستيم.
رییس جمهور حق تشکیل " هیات نظارت بر قانون اساسی" را در قانون ندارد
نظرتان در خصوص تشكيل شوراي نظارت بر قانون اساسي چيست؟ اين كار را قانوني میدانید؟
در قانون اساسي چنين حقي كه آقاي رئيس جمهور مجاز به تشكيل شورايي باشد ديده نمیشود. هر شورايي بايد جايگاه قانوني تعريف شده داشته باشد. اگر قرار است چند نفر مشورت بدهند و ايشان را راهنمايي كنند كه وظايفي كه بر اساس قانون اساسي بر عهده ايشان است را چگونه انجام بدهد، اين اشكالي ندارد. اما اگر براي اين كار هياتي تشكيل بشود كه هويت و رسميتي داشته باشد با اين عنوان، اين نيازمند يك تعريف قانوني است.
اين تازه براي همان وظايفي است كه قانون اساسي بر عهده ايشان گذاشته. اگر ايشان میگوید كه من براي نظارت بر اجراي قانون اساسي در همه حوزه ها مسئول هستم - كه اين ادعا را ايشان دارد- اول بايد اين ادعا را با مفسر قانون اساسي كه شوراي نگهبان است حل كند. اگر شوراي نگهبان چنين برداشتي را از قانون اساسي قبول ندارد، عملاً تشكيل اين شورا غير قانوني است و هرگونه هزينه، دخل و تصرف و تفسير از نظر ما وجاهت قانوني ندارد.
اگر وارد ماجرای "هیات نظارت " بشویم به ما انگ سیاه نمایی می زنند
شوراي نگهبان رسماً اعلام كرده كه اين شورا وجاهت قانوني ندارد و علي رغم نظر صريح شوراي نگهبان، رئيس جمهور اين شورا را تشكيل داده. آيا سازمان بازرسي به اين موضوع ورود خواهد داشت؟
ببينيد، اگر قرار باشد ما به اين كارها ورود پيدا كنيم، هر روز اتهام سياه نمايي كه به ناروا هم گفته میشود به ما داده خواهد شد. ما معمولاً به اين مسائل ورود پيدا نمیکنیم. چون از اين نمونه ها كم نيست. اینها هم نمونه هاي آشكاري است كه مجلس و دستگاه هاي دیگر كشور بايد با اين تخلف آشكار از قانون اساسي برخورد كنند. ما تنها كاری که میتوانیم بكنيم، تذكر بدهيم و افراد را تعقيب كنيم و به دادگاه بفرستيم.
موافق اعلام پرونده فساد مالی نبودم
بحث هزینه ها و دخل و تصرف چطور؟
آنها مطمئناً تصميم دخل و تصرفي نمیگیرند اما ما حتي در خصوص ورود به پرداخت حقوق و پاداش و از اين قبيل امور هم شبهه داريم. چون اين يك تخلف است که مقامات تصميم گير بايد اقدام كنند. اگر تخلف از قانون است، دادستان وظيفه دارد هر جرم مشهود را اعلام جرم كند و تشكيل پرونده بدهد. اگر سياسي و اجرايي است وظيفه مجلس است كه تذكر بدهد و اگر اصلاح نشد سؤال و استيضاح كند.
حالا ما آمديم به پرونده فساد بانكي با آن همه عظمت پرداختهایم و برخي در كمال تعجب به ما میگویند چرا به اين پرونده میپردازید و چرا برخورد میکنید و چرا اعلام شد؟ در حالي كه ما اعلام نكرديم و خود من موافق اعلام آن نبودم چون معتقدم آثار سوء اجتماعي دارد و موجب بي اعتمادي میشود. اما وقتي درز كرد باید با دقت و اقناع کننده اطلاع رسانی کرد. حالا كه نيشتر زده شد نبايد بگوييم چرا نيشتر زدند؟
از دولتی که مدعی مبارزه با فساد است برخی حرف ها جای تعجب دارد
بايد خوب درمان كنيم و خوب پانسمان كنيم تا چرکها بيرون بيايد و مراقبت كنيم تا مجدد اين چرکها در جاي ديگري توليد نشود. اصلاً از دولتي كه مدعي مبارزه با فساد است شنيدن اين حرفها جاي تعجب دارد كه چرا اين حرفهای متناقض گفته میشود. دولت خودش بايد پيشتاز در مبارزه با فساد و برخورد با فساد باشد نه اينكه پرونده هاي فساد اینچنینی به وجود بيايد و دولت به دستگاه هاي مسئول برخورد با اين مفاسد اعتراض كند كه چرا برخورد كرديد و داريد سياه نمايي میکنید يا گزارش خلاف میدهید.
از مردم به دلیل این همه بی قانونی عذرخواهی می کنم
در اتفاق فدراسيون فوتبال چرا به تذكرات شما توجه نشد؟ ظاهراً گفتند كه فدراسيون NGO است و تابع مقررات دولتي نيست.
ما خيلي ناراحتيم كه چرا در كشور بي قانوني بايد وجود داشته باشد و بعد هم از اين بي قانوني دفاع بشود. اين باعث شرمساري ماست. من بايد واقعاً از مردم عذرخواهي كنم كه این همه بي قانوني در كشور دارد صورت میگیرد و ما بايد تحمل كنيم. اول كه ما به سازمان بازرسي آمديم به من گفتند كه اگر عرضه داري با فساد گردن کلفتها و دانه درشتها مبارزه كن نه با آفتابه دزدها.
اهالی فدراسیون فوتبال می خواهند تخلف خود را توجیه کنند
بعد هم گفتند تو كه مسئول مبارزه با تخلف هستي نرو با متخلفين جزء برخورد كن. اگر عرضه داري با متخلفين بزرگ برخورد كن. حالا وقتي كه پرونده فساد بزرگ مالي را كشف میکنیم از اين طرف هجمه ها شروع میشود. متخلف از قانون را مشخص میکنیم جور ديگري حمله صورت میگیرد. مگر من 3 سال و نيم نيست كه دارم میگویم دوشغله ها و بازنشسته ها ممنوع است. اين كه مال امروز نيست.
مگر ما از زمان آقاي علي آبادي و سعيدلو تا دوره وزير جديد پيوسته نامه نزديم و تذكر نداديم؟ كسي هست كه ما به او نگفته باشيم؟ تفسير قانون يا وظيفه مجلس است يا شوراي نگهبان. آيا فدراسيون ورزشي میتواند تفسير كند؟ چه كسي گفته فدراسيون دولتي است؟ ما هم میگوییم فدراسيون دولتي نيست. اما آيا شركت خصوصي است كه تابع مقررات شرکتهای خصوصي باشد؟ قوانين عمومي و آمره بر NGO ها هم حاكم است. اگر فروش كالايي ممنوع باشد مگر مغازه دار میتواند بگويد من تابع مقررات دولتي نيستم؟ اين چه حرفي است كه میزنند و میخواهند تخلفات خودشان را توجيه كنند؟ سازمان بازرسي با دقت و درايت و عقلانيت و بدون جار و جنجال و ماجراجويي و با تحمل و ارشاد و توجيه دارد تلاش میکند كه كشور را به سمت قانونمداری هدايت كند.
دوره طولانی است که بي انضباطی بوده و ما هم نمیخواستیم يك شبه اين بي انضباطیها را از بين ببريم. بله. در فدراسیونها و تربيت بدني افراد زيادي بازنشسته و دوشغله بودند. خب، ما اگر ورزش را مهم نمیدانستیم و به ورزش اهميت نمیدادیم و خدايي ناكرده میخواستیم بدون فكر و برنامه با محيط ورزش برخورد كنيم كه از روز اول همه اینها را به هم میزدیم و میگفتیم همه اینها غير قانوني هستند. ما كي اين كار را انجام داديم؟ ما آهسته آمديم و گفتيم اين قانون است. حتي پيشنهاد يك راه حل قانوني براي تخفيف را به مجلس ارائه كرديم كه الآن 2 سال است در مجلس موجود است.
ما نمی خواستیم فضای ورزش را خراب کنیم
مجلس گفت خلاف قانون اساسي است و ما نمیتوانیم انجام بدهيم. تعدادي از نماينده هاي مجلس خودشان دوشغله و شاغل در فدراسیونها بودند. عده اي هم مسئول و افراد بازنشسته بودند و مقاومت میکردند. ما سعي كرديم با آرامش با آنها تماس بگيريم و توجيه شان كنيم و به قانون دلالتشان داديم. بالاخره ما بايد قانون را اجرا بكنيم يا نبايد اجرا كنيم؟ آقاي وزير جديد كه آمدند ما از همان اول به ايشان نامه زديم كه طبق اين مواد قانوني، مديران فدراسيون و اعضاي كميته المپيك نبايد دوشغله باشند اما آنهايي كه قبلاً انتخاب شدند بگذاريد تا دوره شان تمام شود. چون ما نمیخواهیم ورزش را به هم بزنيم و مشكل ايجاد شود. اما دوره كه تمام شد، افراد جديدي كه انتخاب میشوند بايد واجد شرايط باشند. چند نفر از روساي فدراسیونها كه اتفاقاً مديران بسيار محبوب و موفقي در حوزه خودشان بودند به علت اجراي قانون از حوزه خودشان كنار رفتند.
برخی در برابر قانون گردن کشی کرده و تعلیق و فیفا را بهانه می کنند/ کسانی از فدراسیون فوتبال وطن فروشی می کنند
خب چرا ما به اینها ظلم میکنیم و بي عدالتي میکنیم و در مورد فدراسیونهای ديگر بر اساس قانون رفتار نمیکنیم. آنها مگر خونشان از بقيه رنگینتر است؟ در روز روشن تبعيض و بي قانوني انجام میدهند؟ آن وقت تذكر و نامه هم كه میدهیم توجه نمیکنند و جلوي قانون میایستند و سركشي میکنند. ما به كرات به همين آقايان نامه و تذكر قانوني داديم و چيزي نيست كه الآن اتفاق افتاده باشد. تخلف كردند، الآن هم دارند سركشي میکنند و تعليق و فيفا را بهانه کردهاند. اینها متأسفانه از اينجا دارند به فيفا خط میدهند و به خاطر منافع شخصي آدمها حاضرند وطن فروشي كنند و ورزش را زمين بزنند. اگر کوچکترین مشكلي براي ورزش كشور و فوتبال كشور اتفاق بیفتد تمام كساني كه در اين عمل غير قانوني دخيل بودند مقصر و مجرم محسوب میشوند و بايد به اشد مجازات برسند.
پيغمبر فرموده بود عمار توسط سپاه ظالم كشته میشود. بعد در سپاه معاويه آمدند گفتند اميرالمومنين تو را به اين جنگ آورده و تو داري به دست او كشته میشوی. ما میگوییم شما چرا داريد تخلف از قانون میکنید و كشور را در معرض خطر قرار میدهید؟ بعد هم پيوسته خلاف میگویند. ما همه ورزش را مقوله اي مهم براي كشور میدانیم و معتقديم بايد از ورزش كشور حمايت شود اما حمايت با بي قانوني و نقض قانون شكل نمیگیرد و حتماً هم نهاد هاي بینالمللی از قوانين كشور ها حمايت میکنند.