به جهان بنگرید و در آن تفکر کنید به مرگ بیاندیشید و آنچنان به دنیا بنگرید که گویی لحظه ای بعد نخواهید بود ، قید و بند های مادیت را بشکنید و خود را از این زندان برهانید...

به گزارش مشرق، آنچه در ادامه می خوانید، وصیتنامه شهید علیرضا پیوند کرمانی از دانش آموزان دبیرستان سپاه تهران است. این شهید که ۷ تیرماه ۱۳۴۹ به دنیا امده بود، ۱۱ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. مزار این شهید در قطعه ۲۹  ردیف ۳۵   شماره ۱۲ بهشت زهرا قرار دارد.

بسم اللّه الرحمن الرحیم

"فَوقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حتّی یُقتَلَ الرجُلُ فی سبیلِ اللّه ِ ، فإذا قُتِلَ فی سبیلِ اللّه ِ فلیسَ فَوقَهُ بِرٌّ"

"بالاتر از هر نیکی ، نیکی دیگری است تا اینکه انسان در راه خدا کشته شود، پس هنگامی که در راه خدا کشته شد، دیگر بالاتر از آن هیچ نیکی نیست"

بار دیگر سعادتی نصیب گردید و فرصتی دوباره پیش آمد تا تکراری روی دهد . که شاید موجب پاکی گذشته ها و رفع گناهان گردد که در این بین امیدی نیست، جز رحمت او که فراخوانده است ما را به سوی خود و قسم یاد کرده است که پاک کننده گناهان رهروان راهش و روندگان به استقبال میدان های امتحان باشد.

حمد خدای را که انسان را آفرید و به او انتخاب داد و سپاس خدای را که انسان را در انتخابش هدایت نمود و شکر پروردگار را که این بنده ضعیف و عاصی را در دین محمد (صلی الله علیه و آله) و دوستدار علی (علیه السلام) و آل او قرار داد که تنها راه نجاتم و نجات همه در آن است.

و ربی الحمد که به من سعادت شرکت در کاروان خونین حسینی را دادی!

در زمانی این وصیت نامه را می نویسم که خون در عروقم به جوش آمده و خود را در مقابل خدا تنهاترین تنهاها احساس می کنم. در زمانی این را می نویسم که بیش از پیش به کمک و یاری اش نیازمندم و در زمانی این را می نویسم که خود را گنهکار و او را بخشنده ترین می بینم و بالاخره در زمانی این را می نویسم که تنها امیدم را او می دانم و تنها از او یاری می جویم و بس و تنها خواسته ام این است که بار پروردگارا :

مرا در راهی که قدم نهاده ام یاری فرما و توفیق خدمتگذاری به آستانت را نصیبم گردان

باز اگر در زمان ظهور مهدی (عجل الله فرجه الشریف) بودم که مرا از یارانش قرار ده وگرنه بیرونم آر از گور تا با شمشیر آخته و نیزه برهنه درجوارش باشم!

بار خدایا اماممان را تا ظهور دولت حق و در کنار مهدی (عج) حفظ بفرما !

الهی این بنده حقیر به شکرانه این همه عطایا و نعمت ها، چیزی جز یک جان بی ارزش و ناقابل برای عرضه و تقدیم ندارد و سرافکنده و شرمنده این دلق کهنه و ژنده را به پیشگاهت آوردم تا شاید برآن مشتری باشی!

ناامیدانه منتظر نظر جمالت بر این کالای ناقابل هستم تاشاید نظر رحمتت بر من مسکین شامل گردد.

الهی هر دم منتظر مامورانت هستم که درب این زندان را بگشایند و مرا از زندان تن برهانند.

خدایا منتظر تکه و پاره های آهن و گلوله های آتشین هستم و مقدم آنان را هر دم گرامی می دارم، اگرچه این جسم خاکی برای آن ها جایگاهی است ولی آن ها برکام من چون عسل و شهدی شیرین است!

خدایا منتظرم و عاشق،

عاشق وصالت و آن کس که عاشقت شد کی می تواند تحمل این زندان نماید؟!

حال هر دم این مرغ بی قرار دل که قرارش ربودی خود را بر در و دیوار این قفس آهنی می کوبد تا شاید راه گریزی پیدا کند و اوج بگیرد و خود را درافق های بی کرانه فضل و عنایت هایت محو کند و خود را در نعمت عظیم راضیه دریابد و در جوارت به مرضیه برسد.

الهی می خواهم مردنم بی ثمر نباشد، بلکه میخوام با کشته شدنم سدی و مانعی هر چند کوچک از راه دینت یعنی اسلام برداشته باشم؛

می خواهم این کشته شدن شاعرانه و عاشقانه باشد و تنها به خاطر وصالت و رضایت باشد تا بلکه شهید باشم!

و اما خدمت مادر گرامی ام که با شیره جانش و محبت بی کرانش بر من قوت بخشید؛

مادر مهربانم هیچ گاه حضرت زهرا و حضرت زینب  (سلام الله علیهما) را فراموش نکن، چرا که آن ها در راه اسلام فرزندان و برادرانشان را از دست دادند و پیام آنها را به جهانیان رسانیدند؛ تو نیز زینب گونه باش و هرگز در برابر سختی ها ضعف نشان مده !

مادر مهربانم امیدوارم توانسته باشم حقی را که برگردنم داشتنی و زحماتی را که برایم متحمل شدی به این وسیله اگر خدا قبول کند، ادا کرده باشم و توانسته باشم مایه سربلندیت را، در روز رستاخیز فراهم آورم و تو نیز در زمره اطرافیان مادر سرور شهیدان فاطمه (سلام الله علیهو) درآیی.

مادر عزیزم مبادا از شهادت من دلگیر و ناراحت شوی اگر راحتی مرا می خواهی خنده ای برلب بیاور و به جای گریه شادی کن و به یاد خدا باش و چون کوه استوار ، برایم نمار بخوان تا شاید به رحمت ثواب نماز هایت خداوند از سر گناهانم بگذرد؛

و از تو می خواهم که با همان صلابت همیشگی با همان ایمان محکم بر قضای الهی صبر کنی و بر تمام جهان و نسل آینده درس استقامت و مبارزه و شهامت بیاموزی.

اما شما پدر بزرگوارم:

اگر من برشما فرزند بدی بودم پس خوب شد که رفتم و اگر خوب بودم، پس خوشحال باشید که مرا در راه خدا انفاق کردید،

پدر جان بدانید من خوشحالم از این که در خانواده ای متولد شدم که مربیان من راهنمایان خوبی برایم بودند ، راهنماهایی که به وسیله آنها توانستم که خود سر نوشت خود را در دست گیرم و آن باعث شد که به اسلام و درد های جامعه اسلامی مان پی ببرم و آگاه باشید از این

که حتما شما نیز اجر عظیمی نزد خدا دارید و در قیامت نزد سالار شهیدان حسین (علیه السلام) روسفید خواهید بود؛

پس خوشحال باشید که توانستید پسری را به قرباگاه عشق بفرستید.

پدر بزرگوارم هرچند که هیچگاه نتوانستم وظیفه فرزندی را درست ادا کنم اما می دانم آنقدر مهربان هستی تا مرا به خاطر تمامی خطاهایم عفو کنی.

اما شما خواهران مهربانم :

همواره با بینش دقیقی، انقلاب و اجتماع و حرکت های مختلف را تحلیل کنید و جلوی کوچکترین کج روی ها محکم بایستید و از خط امام ذره ای فاصله نگیرید و با استقامت و صبر سیلی محکمی بر گوش ضد انقلاب داخلی و خارجی وارد آورید؛

دلم می خواهد ناراحتی در سینه هایتان نباشد و با رویی گشاده و دلی آرام و بی تلاطم به فردا نظر کنید، به فرداهای خوب انقلاب، دسترنج خون هزاران شهید و خود را برای حفظ و تداوم آن آماده سازید، وظیفه ای بس سنگین بر دوش شماست که همانا پرورش نسل آینده انقلاب است در پرورش سربازان آینده اسلام از وجودتان مایه بگذارید، از قید و بند های به یادگار مانده از طاغوت پرهیز کنید .

اما سفارشی چند با شما ای برادرم

اگر شهید شدم انشالله با رحیه بسیار بالای خودت راهم را ادامه بده و دشمن را شاد مکن و نگذار اسلحه ام به زمین بیفتد و تو نیز همانند کوه استوار در مقابل هر گونه کج روی بایست ، هرگز روحت را میازار ، سعی کن فرزندانی چون زینب ها و ابوذر ها و ... تربیت کنی .

در این جا چند کلمه ای هم با دوستانم که بسیار مشتاقم تا به گوش همه آن ها به خصوص برادران دبیرستان برسد :

برادران به یاد خدا باشید نماز را به پا دارید و به مفهوم کلماتی که برزبان میاورید، دقت کنید، با دلتان سخن بگویید و از اعماق وجودتان او را صدا بزنید ، روحتان را به در گاه او روانه سازید تا به پرواز درآید و تا عرش اعلا پیش روید، درها همه باز است و از نگهبان خبری نیست به خدا قسم که شیرین تر از این معراج در دنیا لذتی نیست .

امام را دعا کنید ، رزمندگان را یاری دهید و نصرت را از خدا بخواهید و فرج را از او بطلبید ، به جهان بنگرید و در آن تفکر کنید به مرگ بیاندیشید و آنچنان به دنیا بنگرید که گویی لحظه ای بعد نخواهید بود ، قید و بند های مادیت را بشکنید و خود را از این زندان برهانید تا بتولنید به پرواز درآیید و آزادانه اوج بگیرید و به معراج معشوق و لقای یار و لذت دیدار نایل آیید.

از سرگرم کردن خویش بپرهیزید و از واقعیت مگریزید ، موقعیت خود را پیدا کنید و هدف زندگیتان را مشخص نمایید و مسیر را بیابید و به نور ایمان دل تان را روشن ساخته و با ضربه ای به نفس بر ضد گذشته ها، انقلابی درونی برپا سازید ، صحبت های پوچ گوش فرا ندهید و به یاری خدا و نور ایمان تمامی سد های مادیت و جهل را بشکنید تا به عشق واقعی برسید و مفهوم لذت را دریابید و در رحمت الهی غرق گردید،

امام را تنها نگذارید ، جبهه ها را خالی نکنید ، انقلاب را پشتیبان باشید با کفر و استبداد در تمامی زمینه ها به مبارزه بپردازید ، از یاری مستضعفان و بی بضاعتان جامعه دریغ نورزید و از عیادت معلولین و مجروحین غفلت نکنید ، به خانواده شهدا سر بزنید و به وضعیت آن ها رسیدگی کنید.

انشاالله توفیق الهی نصیب همگی تان گردد تا در راه پیش برد این انقلاب بزرگ اسلامی گام بردارید ،

اگر این کوته سخن به سمع تان رسید برایم فاتحه بخوانید و امام را دعا کنید.

و اما خانواده محترمم:

من از مردن در  بستر گرم شرم دارم، پس روز شهادتم را عزا مپندارید که مدت هاست انتظار چنین روزی را می کشیدم و بدانید آنان که توان انتخاب شهادت را ندارند، مرگ انتخابشان خواهد کرد.

از دار دنیا هیچ ندارم خدا را شکر .

در اعلامیه هایم چاپ کنید اگر به کسی چیزی بدهکارم به شما مراجعه کند .

هر جا که خواستید مرا دفن کنید، هرگز راضی ندارم کسی که مخالف اسلام و قرآن است و یا به نحوی به انقلاب و اسلام ضربه می زند، در مجالس ختم من شرکت کند ،

بر سر قبرم قرآن بگذارید چون روحم شاد می شود ،

سپاس خدای را که به من عنایت فرمود جانم را نثار اسلام نمایم.

پیروز باد اسلام ،

نابود باد دشمنان اسلام و قرآن

و سلام بر امام بزرگوارمان خمینی،

خداحافظ

#علیرضا_پیوند_کرمانی

    

۲۲ آذر ۱۳۶۵