به گزارش مشرق، همزمان با پنجاهمین سال ارتحال آیتالله عبدالحسین امینی گردآورنده مجموعه الغدیر، در پروندهای با عنوان «احیاگر غدیر» به تبیین ابعاد شخصیتی علامه امینی و اثر بینظیرش پرداخته ایم.
در این راستا گفتوگویی داشتیم با حجتالاسلام سیدابوالقاسم حسینی ژرفا، کسی که برای دومینبار اثر الغدیر را ترجمه کرد. وی این کار را طی ۱۴ سال انجام داد و پیش از وی هم یکبار دیگر الغدیر توسط ۷ مترجم از عربی به فارسی برگردانده شده بود.
در ادامه گفتوگوی ما با حسینی ژرفا تقدیم میشود.
الغدیر فقط روی تشییع متمرکز نیست
یکی از موضوعاتی که امروز احساس میشود این است که برای شناخت و معرفی تشیع نگرههای تبیینی الغدیر در جامعه جاری نیست و احساس نمیشود. دلیل این اتفاق چیست؟
الغدیر زیاد روی تشییع متمرکز نیست، علامه امینی میگوید: هدف من احیای امت اسلام است. الغدیر بیش از آنکه به تشییع مربوط باشد به تفکر، اندیشه و همه جریان تاریخ و اندیشه اسلام مربوط است، زیرا روح اسلام عبودیت حضرت حق است. این عبودیت روی زمین با فرمانبری از پیامبر (ص) تجلی پیدا میکند و این فرمانبری از پیامبر (ص) اگر نباشد عبودیتی جریان پیدا نمیکند. اینگونه توحید معنی نمییابد، تجلی پیدا نمیکند و جاری نمیشود. خود همین پیروی از پیامبر (ص) در قرآن کریم و در سنت اسلام اصولاً همراه با تبعیت از عترت معنی شده و جریان پیدا کرده است.
پیامبر (ص) در روز غدیر یک خطبه بسیار طولانی بیان میکند که یکی از جملات این خطبه جمله مشهور «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است. آن روز ایشان معنی ولایت و چرایی ولایت را تبیین میکند، حال علامه امینی معتقد است که اگر این مفهوم را خوب بشناسیم خدمت بزرگی به فرهنگ اسلامی و بازنشانی معنای توحید کردهایم
روز غدیر و واقعه غدیر کانونیترین و حساسترین فراز تاریخ اسلام است، از این باب که همه معنی ولایت را که همان جاری شدن روح توحید روی زمین است، را بیان میکند. برخلاف تصور بسیاری از شیعیان که تصور میکنند همه غدیر در آن چند جمله معروف است. پیامبر (ص) در آن روز یک خطبه بسیار طولانی بیان میکند که یکی از جملات این خطبه جمله مشهور «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» است. آن روز ایشان معنی ولایت و چرایی ولایت را تبیین میکند. حال علامه امینی معتقد است که اگر این مفهوم را خوب بشناسیم خدمت بزرگی به فرهنگ اسلامی و بازنشانی معنای توحید کردهایم.
نظامی گنجهای میگوید: خاک تو بویی به ولایت سپرد/ باد تفاق آمد و آن بوی برد.
متأسفانه به محض فوت پیامبر (ص) منفعت طلبیها، سوگیریها، قبیلهگراییها سبب شد مفهوم ولایت از میان برود. و این اتفاق تا کنون ادامه پیدا کرده و اساساً اختصاص به شیعه و سنی ندارد، یعنی هسته و کانون مرکزی دستخوش تحولات شد و متأسفانه حتی میان خود شیعیان هم درک درست و دقیقی از مفهوم ولایت وجود ندارد.
الغدیر در ایران کمتر از جهان اسلام مورد توجه قرار گرفت
به عبارت دیگر جامعه ما با اینکه بعد از صفویه رسماً و اسماً جامعه شیعی شده و حکومتی شیعه قلمداد میشود و همه حکومتهای بعد از صفویه مذهب رسمی را تشییع مطرح میکنند، اما اینها درک دست و عمیقی از ولایت ندارند و به دلیل این عدم درک درست توجه به این معنی هم گم شده است. متأسفانه الغدیر آن زمان که چاپ شد در ایران کمتر از جهان اسلام مورد توجه قرار گرفت.
آن زمان علامه امینی الغدیر را یکبار چاپ کرد و تا زمانی که زنده بود به دست خود اصلاحاتی روی آن انجام داد و دوباره الغدیر را چاپ کرد. در آن دوره الغدیر در ایران که مهد شیعه بود کمتر از جهان اسلام مورد توجه قرار گرفت. همان زمان در جهان اسلام بسیار بیشتر از الغدیر استقبال شد زیرا آنها بیش از ما آن را درک کردند و درک میکنند. در ابتدای مجموعه ۱۱ جلدی الغدیر یک سری تقریضها و ستایشهایی از دانشمندان و حاکمان بزرگ جهان اسلام به علامه چاپ شده است که نشانه همین موضوع است. همچنین بیشتر هزینه گردآوری و چاپ الغدیر هم در آن زمان توسط همین حاکمان و نخبگان دیگر کشورها پرداخت شد. خود علامه در مقدمه جلد اول الغدیر میگوید: من نگرانم که این همه زحمتی که کشیدهام را آیا میتوانم چاپ کنم یا نه؟ آن زمان پادشاهان کشورهای دیگر یاری کردند که علامه در الغدیر با ذکر اسم از آنها تشکر میکند.
علامه انتظار نداشت که مسلمانان با این اثر با هم متحد و به هم نزدیک شوند او انتظار داشت مسلمانان با هم دشمنی نکنند و با هم دوست باشند و این دوستی سبب تقویت قدرت آنها در جهان باشد
الغدیر هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب در ایران بیشتر از جهان اسلام مغفول است. زیرا آنها بیشتر فهمیدند که امینی چه خدمتی به اسلام کرده. امینی با الغدیر امت را احیا کرد و بستری ایجاد کرد که دور از هر گونه تعصب همه طوایف اسلامی بیایند و در یک مفهوم تمرکز کنند و حتی آنها فهمیدند که الغدیر زمینهای برای دوستی جهان اسلام است و این دوستی میتواند سبب شود اسلام قوی و احیا شود. علامه انتظار نداشت که مسلمانان با این اثر با هم متحد و به هم نزدیک شوند او انتظار داشت مسلمانان با هم دشمنی نکنند و با هم دوست باشند و این دوستی سبب تقویت قدرت آنها در جهان باشد.
جامعه در لایههای سطحی شناخت ولایت مانده است
ما شیعیان متأسفانه مانند ماهی درون آب هستیم نمیدانیم آب یعنی چه و قدر آن را نمیدانیم. متأسفانه در مناسبتهایی چون محرم به قدری با مفاهیم ولایت در لایههای سطحی درگیر هستیم که دیگر توجه نداریم اصل ولایت چیست؟ و اینگونه به آن احساس نیاز نمیکنیم و برایش تشنه نیستیم. باید جامعه ما بداند که به مفهوم ولایت نیاز دارد و اگر از لایههای سطحی خارج شود این نیاز را حس میکند و میفهمد که علامه امینی چه کرده است.
قرنها است که مذاهب در جهان اسلام برای سرکوب هم تلاش میکنند نه برای قانع کردن هم
ما مجموعهای به نام الغدیر داریم که بزرگان جهان اسلام به آن صحه گذاشتهاند. اما چرا در دعواها و مناظرات به این کتاب کمتر توجه میشود و مباحث هیجانی بیشتر از مستندات مطرح است؟
قرنها است که مذاهب در جهان اسلام برای سرکوب هم تلاش میکنند نه برای قانع کردن هم. ما از همان قرن دوم بر اثر سیاستهای خاص امویان و عباسیان به این سمت رفتهایم. در زمان مأمون عباسی دعوایی درست میشود مبنی بر اینکه آیا قرآن مانند خود خدا از روز ازل بوده است یا نه چون کلام خداست اول خدا بوده و بعد قرآن خلق شده است؟ بر اثر این دعوا هزاران نفر از مسلمانان یکدیگر را کشتند. گروهی از دانشمندان گفتند: قرآن قدیم است و اگر کسی بگوید قرآن بعداً به وجود آمده کافر است. دانشمندان دیگری گفتند: قرآن حادث است و اگر کسی بگوید قرآن از اول بوده کافر است. سر این مسئله هزاران نفر یکدیگر را کشتند، به جای اینکه ببیند قرآن چه میگوید و به قرآن عمل کنند.
متأسفانه ایدئولوژی و اندیشه با خود تعصب میآورد
متأسفانه ایدئولوژی و اندیشه با خود تعصب میآورد. من به قرآن اعتقاد دارم، شما هم اعتقاد دارید. من به فهم شما از قرآن احترام نمیگذارم، شما هم به فهم من از قرآن احترام نمیگذارید. بعد قدم به قدم جلوتر میرویم و من میگویم فهم تو قرآن را زیر سؤال میبرد، شما میگویی نه فهم تو قرآن را زیر سؤال میبرد و اینگونه دعوایمان میشود. من شما را ضد خدا میدانم چون حرف شما را ضد خدا میدانم و بالعکس و اینگونه به کشتار هم میپردازیم.
اصلاً قصه، قصه علی و ابوبکر و اینها نیست. خود ما شیعیان هم به این اندازه از بلوغ نرسیدهایم که بگوییم ما اگر مقلدیم به پیروی از مجتهدمان و اگر مجتهدیم با تلاش و سعی علمی خودمان بگوییم به حقایقی رسیدهایم و آن را به جهانیان تقدیم کنیم. باغی را فرض کنید، شما میوهای که از این باغ چیدهاید را بیاورید وسط من هم میوههایم را میآورم. ممکن است میوههای من چند تا باشد، میوههای شما چند تای دیگر. ممکن است برخی از این میوهها باهم یکی باشند و برخی میوههای من با میوههای شما تفاوت داشته باشد. حال ممکن است این میوهها خار هم داشته باشند اما به این توجه نمیکنیم که مهم این ظرف میوه است که با هم آن را ارائه کنیم و از درونش آنچه را میخواهیم سوا میکنیم و به هم فیض میرسانیم. تصور کنید من بگویم میوه شما سراسر خار و تیغ است و میوه من سراسر شهد و شکر است و شما برعکسش را بگویید. اینگونه است که با هم میجنگیم.
علامه امینی آمده چراغی روشن کرده که ما از این تاریکخانه خارج شویم. اما ما میزنیم چراغ را میشکنیم و در تاریکی با هم میجنگیم
حال علامه امت را دعوت میکند که با هم نجنگند. به قول علامه این مانند فیلی است که در تاریکخانه است یکی گوشش را لمس میکند یکی خرطومش را و ... اما فیل همان فیل است. علامه امینی آمده چراغی روشن کرده که ما از این تاریکخانه خارج شویم. اما ما میزنیم چراغ را میشکنیم و در تاریکی با هم میجنگیم. امثال علامه حدود ۴۰ سال زحمت کشیدند و الغدیر را تقریر کردند که چراغ راه شود. ما ابتدا باید قبول کنیم که چراغ را نشکنیم. تا این فرهنگ در ما اصلاح نشود قدر این چراغ را کمتر میدانیم.
علامه میخواست امت اسلام با همگرایی قوی شوند
اقتضای فرهنگی، سیاسی دوران علامه چه بود که احساس کرد باید این کار را انجام دهد، یعنی چه ضرورتی سبب شد که علامه به سمت نگارش الغدیر برود؟
دوران علامه به زمان حافظ شباهت دارد. حافظ در قرن ۸ زاده شد و قبل از حدود ۴ یا ۵ قرن عرفایی آمده بودند و کارهایی کرده بودند. هر کدام آنها از نقطهای به عرفان نگاه کرده بودند و چیزهایی گفته بودند، حال حافظ از برآیند همه آنها یک معدلی گرفت و چون زبان شیرین و گویایی داشت توانست آن را با زبان جدید و شیوا عرضه کند. علامه امینی بعد از چند قرن گفتوگوی مذاهب به دنیا آمد. او حاصل همه اینها را دیده بود. از طرفی جهان اسلام هم در اوج ماجرای درگیری با اسرائیل بود. علامه دوست داشت که کل امت اسلام قوی شود، تأکید میکنم، قوی شوند نه اینکه متحد شوند. قوی شوند تا در آن عرصه قافیه را نبازند و به هم نزدیک و همگرا شوند.
علامه این راه را انتخاب کرد و به این سمت رفت که با نگارش الغدیر مسلمانان را به هم نزدیک کند تا به جای اینکه با هم بجنگند با دشمنان اسلام نبرد کنند
اگر به کتابهای علامه نگاه کنید این رد پا را میبینید. مثلاً علامه آمد برای اینکه روح شور و حماسه به جهان اسلام برگردد خصوصیات کسانی که در جهان اسلام در راه فضیلت شهید شده بودند را در کتابی به نام شهداء الفضلیه گردآوری کرد. حال برای اینکه کل اسلام قوی شود الغدیر را نگارش کرد. از طرفی در روزگاری زندگی میکرد که اگر هر روز که اخبار را دنبال میکردید درگیریها در درون جهان اسلام از یک سو و درگیری اسلام با اسرائیل و غرب از سوی دیگر به گوش میرسید. لذا علامه این راه را انتخاب کرد و به این سمت رفت که با نگارش الغدیر مسلمانان را به هم نزدیک کند تا به جای اینکه با هم بجنگند با دشمنان اسلام نبرد کنند.
متأسفانه امروز این ضرورت نه تنها کمتر نشده بلکه خیلی بیشتر شده در سالهای اخیر به خاطر جریانات تکفیری و داعش این ضرورت بیشتر احساس میشود. امروز ضرورت برافروختن آن چراغی که علامه با الغدیر برافروخت خیلی بیشتر است.
حوزههای علمیه با اینکه باید در جامعه پیشگام باشند چندان پیشگام نیستند
بعد از علامه کسی را نداشتیم که به موضوع ولایت مانند الغدیر بپردازد، به نظر شما مشکل از کجاست و چرا اولویت نیست؟
من به عنوان یک حوزوی میگویم حوزههای علمیه با اینکه باید پیشگام باشند چندان پیشگام نیستند. حوزه باید از جامعه دو قدم جلوتر باشند تا بتوانند جامعه را هدایت کند. حوزهها اصولاً نقش پیشگامی خود را تضعیف کردهاند. به عنوان مثال این همه مداح داریم که اغلب آنها خدمتگزار هستند و قصد ضربه زدن ندارند، اما گاهی اشتباهاتی مشاهده میشود. حال حوزههای علمیه چقدر نقش ایفا کردهاند که مداحان به جای اینکه در تنور تعصبات جاهلانه بدمند و با بیسوادی یکسری شعار تحویل جامعه دهند با تفکر، با عمق و با روشنی مدح بخوانند. در این زمینه کم کار شده است. حوزه همیشه خودش را یک جبهه نگه داشته یعنی جبهه وعاظ و یک جبهه هم مداحان است، واعظ وقت مداح را میگیرد و مداح وقت واعظ را و سر مسائل مالی هم با هم رقابت دارند.
کار وقتی درست میشود که حوزویها طبق فرمایش قرآن به دنبال هوشیارگری در جامعه باشند
این گونه کار درست نمیشود. کار وقتی درست میشود که حوزویها طبق فرمایش قرآن به دنبال هوشیارگری در جامعه باشند. خداوند در قرآن و در آیهای که معروف به آیه نفر است میفرماید چرا مسلمانان در شناخت دین تلاش نمیکنند تا در آن تفقه کنند و بعد انظار کنند؟ این انظار کار حوزه علمیه است. مُنظر یعنی هوشیارگر و هشدار دهند. حال حوزههای علمیه چقدر هوشیار کننده هستند؟ و در این راستا نظام درسی حوزههای چقدر اصلاح شده است؟
رهبر انقلاب هم سالها به این موضوع تأکید کردند که باید سیستم حوزه اصلاح شود و چند بار هم به قم آمدند اما نا امید شدند و دیگر به قم نیامدند. دیگران هم گفتند سیستم حوزه باید تکانی بخورد و به سمت هوشیار کردن جامعه برود اما حرکتی نشد. حال بر فرض حوزه هوشیارگر شد من حوزوی چقدر مردم را میشناسم. چقدر از جامعه با خبر هستم و چقدر بامردم هستم. حال بر فرض من هوشیارگر شدم، جامعه را هم شناختم، چقدر ابزار هوشیارگرانه دارم. در این زمینه ابزار هم کم است.
حوزه چون این مشکلات زیربنایی را دارد و کم تلاش کرده، نمیتواند در زمینههای دقیق و عمیق، هوشیارگرانه حرکت کند.
دلایل ترجمه مجدد الغدیر
با توجه به اینکه الغدیر قبل از شما ترجمه شده بود چه ضرورتهایی احساس کردید که به سمت ترجمه مجدد رفتید؟ و بفرمایید ترجمه شما چه ویژگیهایی دارد؟
اصطلاحی در فرهنگ اسلامی داریم به نام «تُراث» یعنی میراث فرهنگ اسلامی. الغدیر به نظر من یک تراث است. این اثر از هر نظر یک شاهکار است. قلم علامه امینی بینهایت زیبا و استوار است. البته برخی معقتدند که مرحوم علامه اردوبادی در نجف در نگارش الغدیر به علامه امینی کمک میکرد. اما در مجموع این قلم، بسیار شیک، زیبا، استوار و دقیق است و یکی از دلایلی که بزرگان، دانشمندان و حاکمان بسیاری از کشورهای جهان از آن استقبال کردند همین قلم علامه امینی است. علامه امینی سعی کرد در نگارش الغدیر قلمی انتخاب کند که با قلم همه علمای اسلام فرق میکرد و حتی یک عرب زبان اگر الغدیر را بخواند کیف میکند با اینکه علامه ایرانی و ترک زبان بود.
وقتی متن فارسی و عربی الغدیر را تطبیق دادم دیدم بسیار متفاوت است و اشتباهاتی دارد. سوم اینکه جاهایی از الغدیر رسماً ترجمه نشده است
من هر گاه الغدیر را میخواندم حسرت میخوردم که قلم به آن شیوایی با یک قلم ضعیف و سست ترجمه شده است. همچنین در ادامه وقتی متن فارسی و عربی الغدیر را تطبیق دادم دیدم بسیار متفاوت است و اشتباهاتی دارد. سوم اینکه جاهایی از الغدیر رسماً ترجمه نشده است. الغدیر ۱۸ هزار بیت شعر دارد که ترجمه نشده. ترجمه شعر عربی بسیار سخت است. شهید مطهری میگفت: اگر کسی شعر عربی ترجمه کند من به او اجتهاد میدهم.
از طرفی از آنجایی که قلم علامه قلم استواری بود، مترجمی میخواست که از پس آن بربیاید. زیرا ترجمه الغدیر تقریباً مانند ترجمه نهجالبلاغه است. همچنین دلیل دیگر این است که الغدیر را ۷ نفر ترجمه کردند. به این صورت که هر مترجم یک جلد و برخی بیش از یک جلد را ترجمه کردند که نهایتاً این ۱۱ جلد را ۷ نفر ترجمه کردند. خود همین تعدد مترجم سبب شده بود که ترجمه یک دست نباشد و بسیاری از افراد دلسوز به این موضوع انتقاد داشتند.
اگر چه الغدیر در زمانه ما مورد استقبال نیست اما این یک میراث فکری برای نسلهای بعد است
آن زمان دیدم ۴۰ سال از عمرم گذشته و کارهای زیادی کردم. بیستوچند سال عمرم را در حوزه و ادبیات گذراندم و تألیفاتی داشتم. نهایتاً دیدم مهمترین وظیفه من این است که در مسیری که برای آن زحمت کشیدهام حرکت میکنم و لذا به سراغ ترجمه الغدیر آمدم. کار ترجمه ۱۴ سال طول کشید. ۱۴ سال وقت زیادی است. اگر چه الغدیر در زمانه ما مورد استقبال نیست اما این یک میراث فکری برای نسلهای بعد است و من این کار را بیشتر برای نسل فردا کردم تا امروز.
بسیاری افراد هم من را به ترجمه الغدیر تشویق میکردند که از جمله این افراد علامه محمدرضا حکیمی بود.
بازخوردها نسبت به ترجمه من در قیاس با ترجمه قبلی بسیار مثبت است
در مدتی که ترجمه شما منتشر شده چه بازخوردهایی دریافت کردهاید؟
الان برای قضاوت زود است، باید ۲۰ یا ۳۰ سال بگذرد که این اثر دیده شود. اما تاکنون هم بازخوردها بسیار مثبت است. یعنی بازخوردها به ترجمه من در مقایسه با ترجمه قبلی بسیار مثبت است و اغلب افرادی که هر دو ترجمه را مطالعه کردهاند نظر شان به ترجمه جدید مثبت است.
اما آنچه من به دنبال آن هم هستم این است که الغدیر به گفتمان تبدیل شود. هم گفتمان بین ما شیعیان و هم باید همه مذاهب اسلامی به گفتمان الغدیر بپردازند. باید با یکدیگر بنای گفتوگو در روشنایی را بگذاریم.
باید با همگرایی و در فضایی روشن با هم گفتوگو کنیم
برنامهای برای ترویج معارف الغدیر بین طلاب دارید؟ خصوصا در همین زمینه گفتمانسازی؟
من اصولاً در دو عرصه قلم و نگارش و تدریس فعال هستم و در عرصه وعظ و تبلیغ فعال نیستم و در این دو عرصه تلاش میکنم و بنای تلاشم همگرایی است. ما در همه عرصه نیازمند هستیم که به هم نزدیک شویم، به هم سلام کنیم و با هم در فضای روشن گفتوگو کنیم. امروز از این موضوع دور هستیم و من همیشه دیگران را به این امر فرا میخوانم.
برای من الغدیر فقط جمله «من کنت مولاه» نیست این را طی ۱۴ قرن دیگران هم گفتهاند. برای من الغدیر این میزان مهم است که تبدیل به یک گفتمان شود و جامعه بر سر مفاهیم اصلی خودش با یک روح پویا سخن بگوید نه با چشم کور و با تعصب و در این زمینه زیاد تلاش میکنم.