کد خبر 11026
تاریخ انتشار: ۳۰ مهر ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۶

محمدرضا سرشار در يادداشتي با عنوان «غلبه روزافزون نفسانيت در طيفي از جامعه هنري- ادبي» به انتقاد از بي‌تقوايي در عرصه فرهنگ پرداخت.

به گزارش مشرق به نقل از فارس وي در يادداشتي با عنوان «غلبه روزافزون نفسانيت در طيفي از جامعه هنري- ادبي» نوشت:
در گذشته‌هاي نه چندان دور، پرهيز از ريا و خودنمايي، به نيت حفظ خلوص عمل و جلب هرچه بيشتر رضاي پروردگار متعال، فضاي هنري و ادبي جامعه را نيز به شميم خود معطر ساخته بود. چه هنرمندان متدين و مخلصي، که چه بسيار آثار ارزشمند و ماناي هنري را با نيت خالص و قصد قربت پديد مي‌آوردند و به هيچ عنوان حاضر نمي‌شدند نام و امضايشان را پاي آن آثار بگذارند. (به همين سبب نيز هست که پديدآورندگان تعداد زيادي از آثار ارزشمند هنري متعلق به قرون و اعصار گذشته، بر مردم همروزگار و دوران‌هاي بعد آن هنرمندان، پوشيده مانده است و خواهد ماند، تا ابدالآباد.)
امروزه اما - متاسفانه - با ضعيف شدن ايمان‌ها، و در نتيجه اخلاق - ، نه تنها مطلقا بيننده وقوع چنين رويدادهايي نيستيم - که البته تا اين جايش را شايد نتوان زياد ايراد گرفت - که به عکس، شاهد ظهور و بروز معدود افرادي در عرصه فرهنگ و ادبيات و هنريم، که با استفاده از نجابت عده‌اي و بي‌خبري عده‌‌اي ديگر، در تلاش مصادره کارها و حاصل تلاش‌هاي فرهنگي، هنري، ادبي و اجتماعي ديگران به نام خود، يا نسبت دادن امور و فعاليت‌هاي ناکرده به خويش، به قصد فراهم آوردن کارنامه‌اي نداشته در اين عرصه، براي خويشتن‌اند و جالب اينکه، هنگامي هم که کساني پيدا مي‌شوند که - ولو محترمانه - به قصد آگاه سازي ديگران و جلوگيري از سوء استفاده‌هاي آتي آين قبيل افراد، از آنان براي مدعاهايشان طلب مدرک و دليل مي‌کنند ، به مصداق ضرب المثل مشهور «دست پيش را بگير تا پس نيفتي» - و به قصد به فراموشي کشاندن کذب ادعايشان، به جوسازي و سم پراکني عليه اين افراد و زدن تهمت به آنان مي‌پردازند.
از اين نمونه است نويسنده‌اي که اخيرا در سايتي ادعا کرده بوده که مثلا عمر و جواني‌اش را بر سر فلان جايزه ادبي فلان تشکل گذاشته؛ در حالي که جز يک دوره دبيري آن با احترمات فائقه، هيچ کار خاصي براي آن نکرده بود؛ بلکه، به عکس، کساني ديگر هم فکر و پيشنهاد آن جايزه را مطرح کرده و هم به فراهم آوردن مايحتاج و بودجه آن در دوره‌هاي متمادي پرداخته بودند؛ بي‌آنکه جايي به بيان اين فعاليت‌هاي خود پرداخته باشند. يا همو در جاهايي ديگر مدعي شده بود که ... و .... کارهاکرده است، در حالي که موضوع يا اصولا به آن شکل نبود و يا بسيار کوچک‌تر و کم اهميت‌تر از آن بود که او جلوه داده بود.
خداوند عاقبت جامعه‌اي را که مدعيان فرهنگ و ادب آن چنين افرادي هستند، ختم به خير فرمايد؛ و به آگاهان از پشت پرده مسائل، اين جرئت و ازخودگذشتگي را بدهد که بي ترس از هتاکي‌ها و بي‌اخلاقي‌هاي چنين افرادي، به وظيفه روشنگري خود عمل کنند. نيز، به جامعه مخاطبان، اين قدرت تجزيه و تحليل و آگاهي را بدهد، که به سادگي و به صرف ادعا، فريب اين قبيل القائات ناصواب را نخورند.