به گزارش مشرق، سیگی یکی از دلائل این مسئله را نوعی تافته جدا بافته بودن افراد موسوم به سلبریتی از عموم مردم جامعه دانسته و به نقل از پروفسور «کریس راجک» متخصص جامعهشناسی فرهنگی در دانشگاه سیتی لندن مینویسد: «یکی از اتفاقات دوران اخیر، برجسته شدن این موضوع بود که همه ما با هم در این شرایط هستیم. پیغام دولت این بود که فقیر و غنی فرقی ندارند، همه در معرض خطریم. اما نه. همه ما نه. سلبریتیها را نگاه کنید که در خانههای شیک خود نشستهاند. دیواری دور خود دارند و در خانههای لوکس خود زندگی میکنند. وقتی میگویند «درد تو را میفهمم»، بیشتر شبیه فانتزی است.»
از طرف دیگر کرونا تمامی مناسبات افراد مشهور و آدمهای معمولی را مختل کرد. دیگر فرش قرمز و مهمانی و نمایش آخر شب وجود نداشت. نمایش فیلم و تور و فستیوال به هم خورد و چیزی برای تبلیغ نبود. جای آنها را قهرمانان سلامت ملی بر جلد مجلات گرفتند. سیگی مینویسد که حالا سلبریتیها و آدمهای مشهور افراد دیگری هستند و نه آنها که در خانههای شیشهای خود دیگر چیزی برای ارائه و فریب مردم ندارند. حالا سلبریتی کسی است که در نظام بهداشت و سلامت برای مقابله با بیماری منحوس کرونا تلاش میکند و از جان خود میگذرد، سلبریتی کسی است که به جمعآوری کمکهای مالی و غذایی برای آسیبدیدگان کرونا مشغول است، سلبریتی کسی است که با علم و دانش خود، مرهمی میشود بر جراحت مبتلایان کرونا و آنان که در معرض خطرند.
سیگی در ادامه گزارش بیبیسی مینویسد: «وقتی سلبریتیها در خانه بمانند، بازار شایعه از رونق میافتد. وقتی نمایشی وجود نداشته باشد، به جای تصاویر شام خوردن سلبریتیها در رستورانهای گرانقیمت، پاپاراتزیها به شکار افراد مشهور میروند که ماسک بر صورت در سوپر مارکتها به خرید دستمال توالت و پاستا مشغولند. حالا یک سلبریتی که وجودش بستگی به دیده شدن دارد و باید در خانه بماند چه کند؟»
ریچارد سیگی در انتهای گزارش خود ضمن اشاره به اغلب سلبریتیها که مهارت و استعداد و در واقع چیزی برای ارائه ندارند و پروفسور راجک از آنها بهعنوان «سلتوئید» (ترکیبی از سلبریتی و تبلویئد به معنی نشریات زرد) نام برده، اضافه میکند: «با تمام اینها، ویروس کرونا محملی برای راستیآزمایی این ادعای سلبریتیها شد که با وجود ابرستاره بودن هیچ فرقی با بقیه ندارند؛ با وجود عمارتهایشان و کسانی که دائم مراقب این هستند که آنها آنطور که باید به نظر برسند، اما ویدئوهای آنها هم تاریک بود و پسزمینهشان در هم ریخته...»