کپی از فیلم هندی و مشهور قانون (Shakti)، فیلم داستان عشق، سلام بمبئی، آینه‌های روبرو(نگار آذربایجانی) و سرقت کاراکتر پیمان در سریال عاشقانه و تجلی آن در قالب آرمان در سریال هم‌گناه بشدت مشهود است.

 سرویس فرهنگ و هنر مشرق - پس از اتمام سریال «هم‌گناه» با امواج ساختگی تمجیدهای مطبوعاتی، مطالبه رسانه‌ای بر ادامه ساخت فصل دوم سریال «هم‌گناه» شکل گرفت. این وحدت رسانه‌ای در شرایطی ایجاد شد که سریال «هم‌گناه» به دلیل ضعف‌های دراماتیک، قبل از اینکه گره‌های روایی‌ قسمت‌های پایانی آن باز شود، یک اثر تمام شده بود و متاسفانه به دلیل گرایش مخاطبان فراوان به این سریال در ماه‌های نخست شیوع کرونا و خانه‌نشینی مردم، اقبال از این اثر افزایش یافت.


در شرایط کاملا طبیعی، تولید و توزیع سریال «هم‌گناه» به سرنوشت سایر سریال‌های شبکه نمایش خانگی تبدیل می‌شد. اما خلاء پررنگ سریال‌های پر مخاطب از یکسو و شیوع ویروس کرونا،   سبب شد حتی سریال‌هایی که در سامانه‌های نمایشی پیش از شیوع، تولید و توزیع شدند، توسط مخاطبان مرور و دیده شوند. «کرونا» به کمک سریال ‌ «هم‌گناه» آمد، تا سریالی که از حیث روایی از «مانکن» کم‌رمق‌تر است، مخاطبان فراوانی پیدا کند.

با تماشای سریال «هم‌گناه» کشف فانتزی‌های سینمایی و نمایشی «مصطفی کیایی» و کلاژ سازی غیرمولف او بر مخاطبان نخبه عیان‌تر خواهد شد. با دیدن این سریال فانتزی‌های دوران کودکی و نوجوانی کیایی، در بزنگاهی که او مسیر عشق  به سینما را طی می‌کرده، وضوح بیشتری پیدا می‌کند. اگر آثار او را به صورت دقیقی بررسی کنیم، درخواهیم یافت کیایی شیفته بالیوود و بالیوودی فیلم و سریال ساختن است.


اکشن، کمدی، ملودرام، رمانس و سایر گونه‌ها را با توجه به توانایی‌ متوسط کارگردانی در کنار هم می‌چیند و کلیشه‌ای‌ترین شکل روایت را ارائه می‌دهد. گواهی این ادعا ضعف او در کارگردانی با اشاره به سکانس‌های اکشن و پلیسی سریال است. زمانی که «فریبرز صبوری» (پرویز پرستویی) تیری را به پای پیمان را شلیک می‌کند، در این سکانس‌ها دکوپاژهای ضعیف و «جای دوربین»، صدمه فراوانی به خلق التهابات در این موقعیت خاص می‌زند.


درسکانس‌هایی که پلیس در چند نوبه به فرماندهی فریبرز قصد دارد به محل اختفای باند جاعلان هجوم ببرند، کارگردانی سریال فاقد جزئیات دقیق است و سکانس‌های اکشن به شیوه‌ای بسیار ناهماهنگ و مبتدی تصویر می‌شوند، به عنوان مثال نمایش حرکت برق آسای خودروهای پلیس با دوربین ثابت است از منظر سازنده، اکشن است، اما هیچ حسی در مخاطب ایجاد نمی‌کند و دوربین کم تحرک کیایی در لحظات ظاهر ملتهب پلیسی صدمه فراوانی به ریتم سریال می‌زند.

در چندنوبه تهاجم پلیسی به محل اختفای جاعلان، معنای مکانیکی خود را از دست می‌دهد. در حالیکه در  دو دهه اخیر هیچ تهاجم پلیسی در سینما و سریال‌های آمریکایی با دوربین ثابت فیلمبرداری نشده است. در سکانس‌های  تهاجم  و محاصره، دوربین باید مفهوم تهاجم  را با میزانسنی مدرن ارائه کند و تحرک دوربین با حرکت پلیس‌ها یا خلافکاران نسبت معین و مشخصی داشته باشد.  

کارگردانی سکانس‌های پلیسی، ماجرایی و اکشن سریال کیفیت بسیار نازلی دارد و در واقع دوربین و دکوپاژ کارگردان حتی به صورت ثابت در نمایش جغرافیا وضوح قابل اعتنایی ندارد و شبیه کارگردانی مدرن موقعیت‌های برخورد، میان پلیس وخلافکاران نیست.

به هر حال کیایی برای کارگردانی چنین صحنه‌های چندبار به صورت مکرر باید فیلم ارتباط فرانسوی را  تماشا کند تا دریافت عمیق‌تری از میزانسن کلاسیک پلیسی پیدا کند و پس از یادگیری شیوه‌های فیلمبرداری صحنه‌های پلیسی، او را به تماشای اجباری آثار پیتربرگ و چند فیلم اخیر «مایکل بی» وادار کرد تا تمامی موقعیت‌های خارج از شهر سریال، مثل محل اختفای خلافکاران و پرورشگاه گل خانواده صبوری شبیه یکدیگر نشوند. متاسفانه به دلیل عدم تسلط کارگردان، هیچ تفاوتی در جغرافیا برای تماشاگر ملموس نیست.

اما درباره کلاژسازی غیرمولف کیایی و کپی‌های ناشیانه‌ خطوط مختلف داستانی سریال، نیاز به سعی و تلاش چندانی برای منابعی که مورد استفاده دراماتیک قرار گرفته‌اند، نیست. علی رغم حرکات زیگزاگی کیایی در فیلمسازی که سعی می‌کند یک عامه‌پسندساز روشنفکر به نظر برسد، «هم‌گناه» نشان می‌دهد سطح تالیفات او نازل‌تر از محدوده‌ای است که سعی می‌کرد در حوزه فیلمسازی از خودش نشان دهد.


فیلم نخست او «بعدالظهر سگی سگی» هجویه‌ای بر فیلمی با همین عنوان ساخته سیدنی لومت است. فیلم دوم او «ضد گلوله» اسپین‌آفی(مشتقی دراماتیک)   از مجموعه اخراجی‌هاست و خط ویژه، بارکد و چهارراه استانبول، تقریبا یک فیلم محسوب می‌شوند که عناصر گل درشت همشکلی در متن این سه فیلم استفاده شده‌اند.


«مطرب» آخرین ساخته جنجالی‌اش سوارموج گل درشت تیترهای رسانه‌ای شد، از مظلومیت یک خواننده لاله‌زاری تا اصرار یا گشایش برخی خطوط ‌قرمز و درونمایه ملتهب اثر که مخاطب را برای تماشا فیلم کنجکاو می‌کرد.  

بیشتر بخوانید:

«مطرب» در ژانر خالتور؛ پرویز پرستویی یک دانگ هم شبیه جواد یساری نشد! +عکس

در سریال «هم گناه» ابتلای کیایی به کپی‌کاری و گرته‌برداری از آثار ایرانی و فرنگی شکل حادتری به خود گرفته است. هم گناه اثبات می‌کند کیایی در مقام یک کلاژساز تمام عیار از تمام آثار عامه‌پسندانه شرقی و غربی، داخلی و خارجی، گرته برداری می‌کند و از تجمیع این روایت‌ها سریال «هم‌گناه» خلق  شده است.


کیایی هوادار واقعی سینمای عامه‌پسندانه از نوع «هندی» است. او به هر کلیشه‌ای قدیمی، معاصر و بسته‌های نمایشی که امکان دیدن آنرا داشته، ناخنک می‌زند و از فیلم‌های دوران کودکی و نوجوانی‌اش که با دقت وصف ناپذیری آن‌ها را تماشا کرده کمک می‌گیرد تا هم گناه را پدید آورد. گویی از تمامی مشاهدات بصری خود یادداشت برداشته و از کنار هم قرار دادن تمامی آن‌ها  «هم‌گناه» ساخته شده است. اگر چند مسیر روایی سریال را جداگانه بررسی کنیم، فرآیند کلاژسازی او مشهودتر به نظر می‌رسد و احصا شیوه کپی برداری او ملموس‌تر خواهد بود.    

پسری با نام پیمان صبوری(پدرام شریفی) از پدر پلیسش فریبرز صبوری دل خوشی ندارد و به تبهکاران ملحق شده و پدر و پسر در مقابل هم قرار می‌گیرند، طبق همان الگوی همیشگی، پدر وظیفه‌شناس باید قانون را اجرا کند.

همین خط روایی در کمتر از چند ثانیه فیلم هندی و مشهور قانون (قدرت Shakti) را در ذهن متبادر می‌کند. فیلمی به کارگردانی  رامش سیپی، محصول ۱۹۸۲ که در آن دوستاره معروف سینمای هند آمیتاب باچان، دلیپ کومار نقش آفرینی می‌کنند و استاد خسروخسروشاهی با مهارت خاصی در دوبله‌ احساسی آن نقش داشته است. فیلمی که بارها و بارها در شبکه‌های مختلف تلویزیونی پخش شده است. البته باید به این نکته توجه داشت، کلیشه پدر خلافکار-فرزند پلیس، فرزند خلافکار – پدر پلیس به کرات در سینمای هند بازتولید شده است.


این مضمون برگرفته از آثار مختلف سینمای هند و فیلمفارسی‌های گذشته، وضعیت نمایش بکر و تازه‌ای نیست، ضمن اینکه این رابطه پدر و پسری و ابتلای پیمان به یک بیماری حاد روانی، با اشکالات فراوانی همراه است.

پیمان به کدام بیماری حاد روانی مبتلاست؟

فقدان اطلاعات علمی و پزشکی در سریال‌ها و فیلم‌های ایرانی همواره با اشکالات تطبیقی مواجه بوده وهم گناه از این اشکال مستثنی نیست. در این سریال با توجه به اصرار به پدیده بیماری روانی پیمان و عدم توجه به نوع خاص توهمات او در مشاهده مادر مرده، این سئوال پیش می‌آید که پیمان به کدام بیماری حاد روانی مبتلاست؟

توهمات بینایی پیچیده نتیجه بیماری‌های عصبی است، اگر دیدن لیلا مادر مرده پیمان نتیجه توهمات بینایی پیچیده است، این بیماری با خواب کافی برطرف خواهد شد. اما بیماری پیمان از ابتدا تا انتهای سریال استمرار دارد.   این بیماری نشانه‌های دیگری هم دارد که در درام سریال نشانه‌های آن از پیمان سر نمی‌زند.

اگر  توهمات پیمان در دیدن مادر مرده‌اش، بر اساس مصرف مواد مخدر رخ می‌دهد،   در هیچ صحنه‌ای نشانه‌ای دال بر استفاده از مخدر نمی‌بینیم.

این سئوال را با پرفسور علم روان پزشکی مدرن «مصطفی کیایی» مطرح می‌کنیم، بیماری پیمان دقیقا چیست؟

نشانه‌های اسکیزوفرنی / اختلال اسکیزوفاکتو یا «اختلال خلقی» با ویژگی های روان پریشی یا اختلال استرس پس از سانحه در پیمان پدیدار نشده، تاوضعیت مغز او را به صورت بنیادین دچار خلل  درک بدیهیات کند.

در نیمه اول فصل دوم سریال درخواهیم یافت پیمان در حال چیدن توطئه درباره خانواده صبوری است و در همکاری با دایی پرویز شبکه جعل اسکناس را هدایت می‌کند و از سوی دیگر به تعمیر خودروهای سنگین مسلط است. محرک‌هایی مثل مشروبات الکی یا مواد مخدر توهم زا مصرف نمی‌کند. پس دیدن مادر مرده نیز نمی‌توان نشات گرفته از شرایط توصیف شده در حالت دوم باشد.

تشخیص افتراق توهمات بینایی پیچیده نیز در بیماران بزرگسال مسن‌تر از پیمان بیشتر دیده شده است و نشانه‌هایی ذاتی مثل گریختن از چنگال پلیس و توطئه برای خانواده صبوری موید هوش فوق العاده پیمان است. از سوی دیگر او  به توهم پدانکولار  هم نمی‌تواند مبتلا باشد. قبل و بعد  شروع این قصه و شکل گیری جهان سریال «هم گناه» پیمان دچار ضایعات مغز میانی، پونز یا تالاموس  نشده که  خطای بصری ارتباط با مادر مرده را تقویت کند.  

نشانه های بیماری پارکینسون ۲؛ زوال عقل با بدن لوئی در طول سریال از پیمان سر نمی‌زند و او به سندرم چارلز بونت هم بر اساس نشانه‌های رایج و استفاده از هوش متوسط خود نمی‌تواند دچار باشد. هر بیماری روانی حتی خاص‌ترین آن‌ها نشانه‌های روانی مشخصی دارد. حالا این سئوال را با  «مصطفی کیایی» مطرح می‌کنیم، بیماری پیمان دقیقا چیست؟ این مشکلات پزشکی بدون منطق و پشتوانه علمی شاید موجب ریزش اشک‌های یک خانم بازنشسته شود، اما  مخاطب باهوش امروز که به واسطه بسته‌های نمایشی و فیلم‌های سینمایی با تمامی بیماری‌های روانی میانه و حاد آشناست را نمی‌توان فریب داد.
 
دومین وضعیت نمایشی، که در سریال موقعیت تراژیک می‌سازد و مثل سایر فیلم‌های هندی اشک‌انگیز است، موقعیت آرمان دربندی (محسن کیایی) زیبا فخری (هدیه‌تهرانی) است. در واقع هندی‌ترین فیلم سینمای هالیوود که موسیقی بسیار معروفی دارد و در میان عشاق سینمای کلاسیک  دست به دست می‌شود، فیلم «داستان عشق» (آرتورهیلر) است.

درباره پسری که عاشق دختر جوانی می‌شود و این دختر با ابتلا به سرطان از دنیا می‌رود. این موقعیت نمایشی بارها در سینمای هند و سینمایی آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است  و می‌توان فیلم‌های فراوانی را با این مضمون معرفی کرد. نوامبر شیرین – Sweet November ) ۲۰۰۱ ) با هنرنمایی کیاریوز و چارلیز ترون «بخت پریشان»   (The Fault In Our Stars) نمونه‌ دیگری است که نشان می‌دهد این خط روایی که تماشاگر مجبور است در همراهی با آن چیپس و پفک را کنار بگذارد و به دستمال‌های سفید برای پاک کردن اشک‌هایش اقدام کند، الگوی داستانی خیلی ممتازی نیست.

 مخاطبان تولیدات نمایشی وطنی عاشق فریب دادن خودشان هستند و این الگوی کلیشه‌ای در فیلم هندی – ایرانی سلام بمبئی قربان محمدپور اخیرا مورد استفاده گرفت.

نوامبر شیرین – Sweet November  ۲۰۰۱

الگوی «داستان عشق» یک تفاوت با سایر مثال‌های بکار برده شده در سطور پیشین این متن دارد. شوگرددی، شوگرمامی و وضعیت عاشقانه‌ای  ویژگی خاص سریال‌های شبکه نمایش خانگی مثل مانکن، درباره عشق یک پسر جوان به زنی بزرگتر از اوست، در متن این رابطه لحاظ می‌شود. به هر حال شوگر دیدی و شوگر مامی مد فعلی شبکه نمایش خانگی است و مصطفی کیایی، برای شکل دهی داستان به هر الگوی داستانی امتحان پس داده در شبکه نمایش خانگی چنگ می‌زند.

البته مهارت کیایی در بازفراهم‌آوری از سایر آثار نمایشی، در این خط روایی بیشتر مشخص می‌شود. کیایی، شخصیت آرمان را مستقیما از سریال عاشقانه منوچهر هادی در هم گناه در قالب کاراکتر آرمان استفاده می‌کند. پیمان رستاگ (هومن سیدی) «دون ژوان» امروزی و ایرانیزه شده‌ای که از هیچ رابطه‌ای چشم‌پوشی نمی‌کند، در قالب «آرمان دربندی» باسازی شده است. کاملا مشخص است که روایت مربوط به آرمان از پیمان در سریال عاشقانه گرته‌برداری شده است.

بیشتر بخوانید:

سبقت «عاشقانه» از سریال‌های تُرکیه‌ای در رقابت با «شهرزاد»

هومن سیدی در سریال عاشقانه

وضعیت نمایش دیگری که تقریبا اضافه است و بازیگران این وضعیت نمایشی به صورت ضعیفی آنرا اجرا می‌کنند، وضعیت نمایشی توام با تقابل سیما صبوری (سوگل خلیق) و پدرش فرید صبوری (مسعود رایگان) برگرفته از فیلم «آینه‌های روبرو» نگارآذربایجانی است، با این تفاوت اگر این خط داستانی و حتی شخصیت سیما را از سریال حذف کنیم، به شاکله پر از کپی سریال همگناه لطمه‌ای وارد نخواهد شد.

آینه های روبرو فیلمی از نگار آذربایجانی


برخی ابهامات در متن سریال همچنان مخاطب را می‌آزارد، مثلا با وجود پرویز خلافکار قلدرصفت، فرید و فریده صبوری با چه اهرمی توانسته‌اند خانواده فریبرز(لیلا و فرزندان) را از او دور کنند؟ موقعیت‌های نمایشی سریال بسیار سست و فاقد منطق‌ متوسط هستند. فریبرز پلیس به دوره آموزشی می‌رود و ناگهان در این مقطع با یک تهدید ساده، همسرش لیلا با اینکه پریا را باردار است، او را ترک می‌کند، چه استدلالی در این جدایی نهفته است؟ نیکی یا همان پریا دختر فریبرز هیچ حس پدرانه‌ای را در طول سریال از خود بروز نمی‌دهد. هیچ شوقی را از مواجهه در قالب یک رابطه فامیلی با پدری که سال‌ها از او دور افتاده، نشان نمی‌دهد.

«هم گناه»   مثل سایر آثار سینمایی کیایی پایان‌بندی رنجور دارد، دو قسمت پایانی با شتاب وصف‌ناپذیری عاقبت کاراکترها سروسامان می‌دهد و حتی با این نحوه پایان‌بندی، همچنان ابهام و گیجی در سریال موج می‌زند.