کد خبر 118176
تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۷

شجاعی گفت: بارها در طول نوشتن این رمان دچار تردید و دودلی شدم. یک دلم می‌گفت: بیا و از خیر این کار بگذر و برای خودت دشمن تراشی نکن.

به گزارش مشرق، الف نوشت:  "بارها در طول نوشتن این رمان دچار تردید و دودلی شدم. یک دلم می‌گفت: بیا و از خیر این کار بگذر و برای خودت دشمن تراشی نکن. عقل هم چیز خوبی است!

مثل مگس بر روی زخم ها و عفونت ها ننشین! خوبی ها را ببین. دل دیگرم می‌گفت: نویسنده باید آینه باشد. آینه اگر زشتی ها را بپوشاند و فقط زیبایی ها را نشان دهد که دیگر آینه نیست … سرت را درد آوردم ولی دوست داشتم بدونی که در طول این کار با خودم چه دست و پنجه هایی نرم کردم … به خودم گفتم عموم کسانی که پیش از این تقدیر و تحسینت می‌کردند، بعد از انتشار این کار، ممکنه تقبیح و نکوهشت کنند.”

متن بالا بخشی از فصل سوم کتاب "کمی دیرتر” اثر سید مهدی شجاعی است که در قالب رمان به رشته تحریر در آمده است. این اثر که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی است متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز.

ماجرا از یک مجلس مذهبی شروع می‌شود. مجلسی که برای جشن نیمه شعبان و دعا برای ظهور فرج برپا شده است و در میان مجلس و درست در هنگام شور گرفتن حاضرین و فریاد ذکر«آقا بیا» از سوی آنها، جوانی به بیان این ذکر «آقا نیا» مشغول است که موجب بهت همه حاضرین و اعتراض آنها می‌شود.

رمان در ابتدا به ترسیم فضا از زبان یک نویسنده حاضر در این مجلس که گویا خود شجاعی است می‌پردازد و پس از آن واکنش حاضرین در مجلس نسبت به جوانک را ترسیم می‌کند.

نویسنده پس از این ماجرا با جوان همراه می‌شود و در سفری ماورایی به سراغ تک تک افراد حاضر در مجلس می‌رود و مشاهده می‌کند که هر یک از آنها در برابر این گفته جوان که امام زمان(عج) ظهور کرده و پیغام داده که شما او را همراهی کنید چگونه از خود واکنش نشان می‌دهند.

در فصل پایان این رمان نیز سیمای واقعی یک منتظر امام زمان(عج) از سوی جوان و به زبان راوی ترسیم می‌‌شود.

نکته قابل توجه در این اثر داستانی حضور گونه‌های مختلف شخصیتی در داستان شجاعی در مواجه با موضوع رمان است به گونه‌ای که از یک مقام عالی‌رتبه دولتی تا افراد عادی و البته مدعی انتظار در این رمان در معرض خواست جوان مبنی بر همراه شدن با حضرت حجت(عج) که به گفته وی ظهور کرده است روبرو می‌شوند و نوع پاسخ آنها است که جامعه مدعی انتظار امروز را از زبان شجاعی معرفی می‌کند.

رمان در فضایی مکاشفه‌گونه و بی‌زمان پیش می‌رود و مواجه همه آدم‌ها را می‌بینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا»ی جوان. شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدم‌ها را با بهانه‌هایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی می‌کند. تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمی‌کند و در فضایی بسیار بدیع،‌ خودش را هم در معرض این امتحان می‌گذارد. نویسنده در «کمی‌ دیرتر» همه آفت‌های انتظار را با شخصیت‌های قصه‌اش برای مخاطب روایت نمی‌کند، بلکه به تصویر می‌کشد و نشانش می‌دهد… انسان‌های مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است.

نویسنده در پایان همه موشکافی‌هایش در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت می‌تپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدار منتظرانش می‌آید…