به گزارش مشرق، چهارمین انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی در عرض دو سال گذشته در تاریخ سوم فروردین برگزار شد تا شاید گشایشی در گره سیاسی این رژیم پدید آید، اما نتایج نشان از پیچیدهتر شدن این بحران داشت و شاید مقامات صهیونیست تصمیم به برگزاری پنجمین انتخابات بگیرند. ماجرای انتخابات تکراری نیز این است که هیچ فراکسیون و حزبی توانایی کسب اکثریت آراء را ندارد تا بتواند اقدام به تشکیل دولت کند و از این رو در دو سال گذشته ائتلافی برای تشکیل کابینه شکل نگرفته یا همچون کابینه سال گذشته پایدار نمانده است.
بیشتر بخوانید:
پشتپرده چالش اساسی رژیم صهیونیستی با جبهه قدس
سؤال این است که ریشههای این بحران سیاسی که گویی همچنان دامنگیر صهیونیستهاست، چیست؟
رژیم صهیونیستی در سالهای گذشته با بحرانهای داخلی متعدد مواجه بوده که شرایط خاصی را برای این رژیم ایجاد کرده است، عمدهتهدیدات متوجه صهیونیستها در دهها سال گذشته از بیرون سرزمین اشغالی بوده و فضای داخلی شرایط آرامی را سپری کرده است، اما تهدیدات داخلی در سالهای گذشته بهطور کمسابقهای خود را بر فضای سیاسی این رژیم تحمیل کرده و سایه تهدیدات خارجی و داخلی همزمان بر سر صهیونیستها سنگینی میکند.
با بررسی چند عامل شاید بتوان پاسخ چرایی بحران سیاسی در رژیم صهیونیستی را واکاوی کرد.
۱- تاخت و تاز راستگراها
سیستم حکومتداری در رژیم صهیونیستی بر پایه سیستم پارلمانی است. سیستمی که به طور عمده زمانی که احزاب از بلوغ سیاسی ناکافی برخوردار باشند، موجب پدید آمدن بن بست سیاسی میشود. در رژیم صهیونیستی به نظر میرسد، افول احزاب چپ و تاخت حزب راستگرای لیکود در ۱۲ سال گذشته، یکی از عوامل بنبست سیاسی کنونی باشد.
ابتدا نگاهی به تاریخچه احزاب سیاسی در سرزمین اشغالی میاندازیم؛ چراغ احزاب چپ در رژیم صهیونیستی از سال ۲۰۰۹ بدینسو بهتدریج به افول گراییده تا جایی که در انتخابات اخیر در مارس ۲۰۲۱ احزابی که با برند چپگرایی فعالیت میکنند جمعا ۱۳ کرسی (هفت کرسی حزب کارگر و شش کرسی حزب میریتس) به دست آوردند.
از سال ۱۹۴۹ تاکنون احزاب چپگرا مجموعاً ۱۴ بار توانستهاند به قدرت رسیده و تشکیل کابینه دهند. در حالی که در تمام این سالها احزاب راستگرا (همگی به رهبری لیکود) صرفاً شش بار به قدرت رسیدهاند. بنابراین عمده حیات سیاسی رژیم صهیونیستی در دست چپگراها بوده است. بدین صورت که حزب چپگرای «ماپای» (بنیان اولیه حزب کارگر) اولین حزبی بود که در رژیم صهیونیستی به رهبری «دیوید بن گورین» تشکیل کابینه داد و چهار بار پشت سر هم توانست در رأس دولت باشد. پس از آن تا ۳۰ ژوئن ۱۹۷۷ که «مناخیم بگین» از حزب لیکود به قدرت رسید، تمامی دولتها در دست حزب کارگر بود. پس از آن تا سال ۲۰۰۹ نیز این حزب کارگر بود که اکثر کابینهها را میچید و حزب لیکود همانطور که گفته شد تنها شش بار توانست در رأس قدرت باشد. دو بار نیز حزب ائتلافی «کادیما» (جداشده از لیکود و ائتلاف کننده با چپها) موفق به چیدن کابینه شد.
اما از سال ۲۰۰۹، با استعفای «ایهود اولمرت» (از حزب کادیما) و ناتوانی «زیپی لیونی» (چپگرا و از حزب کادیما) در تشکیل دولت ائتلافی، با برگزاری انتخابات با اینکه حزب کادیما ۲۸ کرسی و حزب «لیکود» ۲۷ کرسی از آن خود کرده بودند، اما «شیمون پرز» رئیس رژیم صهیونیستی «بنیامین نتانیاهو» را مأمور تشکیل کابینه کرد و از آن زمان تاکنون وی همچنان در این مسند باقی مانده است.
نتانیاهو تنها نخستوزیر رژیم صهیونیستی است که به مدت ۱۲ سال به طور پیوسته در مسند نخستوزیری است. پیش از وی تنها «داوید بن گورین» توانسته بود به مدت هشت سال به طور پیوسته از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۳ کابینه را در دست گیرد.
سکانداری جریان راستگرا و رأیآوری این جریان در انتخابات، منطقاً حاصل این است که گرایش راست در جامعه صهیونیستی در دو دهه گذشته افزایش یافته است. افزایش تعداد یهودیان افراطی در سالهای گذشته مقامات اسرائیل را در خصوص انشقاق و چند پارگی در این رژیم نگران کرده است. یهودیان افراطی که حال جمعیت آنها در جامعه ۹ میلیونی اسرائیل به بیش از یک میلیون نفر رسیده است، تلاش دارند تمامی شئونات را در دست خود گرفته و اراده خود را خارج از روند قانونی بر دیگر ساکنان و سکولارها تحمیل کنند. از تعطیلی اجباری شنبهها تا وضع قوانین مورد نظر خود در امور خانواده و طلاق و ازدواج گرفته تا همپیمانی با احزاب برای حضور قدرتمند در صحنه سیاسی؛ به طوریکه در سالهای گذشته جامعه صهیونیستی بهتدریج از رنگ و بوی سکولاریسم دهههای پیش از قرن بیست و یکم فاصله گرفته است و چند دستگی در میان ساکنان سرزمین اشغالی و سرخوردگی در میان چپگرایان و سکولارها از حاکمیت روزافزون یهودیت افراطی افزایش یافته است.
یهودیان افراطی امتیازات ویژهای برای خود قائل هستند (درگیری یهودیان افراطی با مأموران در اعتراض به قانون سربازی اجباری) (دوم نوامبر ۲۰۱۸)
شبکه الجزیره در دسامبر ۲۰۱۷ برای اولین بار توانست وارد محله یهودیان افراطی در بیتالمقدس شود و گزارشی از نوع زندگی و عقاید آنها تهیه کند. در این مستند به نام «اسرائیل، فروپاشی از درون» خبرنگار با یهودیان افراطی و سکولارها به گفتوگو مینشیند و به خوبی دیده میشود که چگونه دو دستگی میان آنها افزایش یافته و افراطیها تا چه حد خود را محق دخالت در امور زندگی و روزمره دیگر گروههای اجتماعی میدانند.
مرکز مطالعاتی دموکراسی در اسرائیل (IDI) از معتبرترین مراکز نظر سنجی در این رژیم است که در پایان سال ۲۰۲۰ با انتشار گزارشی حقایق قابل توجهی را از وضعیت ساکنان سرزمین اشغالی ارائه کرد.
براساس آمار منتشرشده از سوی این مؤسسه، ۹۲ درصد از یهودیهای افراطی، اسرائیل را جای مناسبی برای زندگی میدانند، اما این آمار برای سکولارها به ۶۵ درصد کاهش یافته است. در حیطه سوگیری سیاسی نیز ۸۴ درصد راستگراها به این سؤال پاسخ مثبت دادهاند، در حالی که تنها ۵۵ درصد چپگرایان گفتهاند که اسرائیل مکان مناسبی برای زندگی است.
در همین راستا ۶۸ درصد حریدیها وضعیت اسرائیل را خوب یا عالی میدانند، در حالی که این احساس در میان سکولارها تنها ۲۷ درصد و سنتیهای غیرمذهبی تنها ۳۳ درصد است.
این اختلاف فاحش در نوع نگرش درخصوص وضعیت کنونی رژیم صهیونیستی میتواند نشان دهنده وجود شکاف اجتماعی عمیق در اجتماع های گوناگون اسرائیل باشد. میتوان گفت که شکاف و چنددستگی و بنبست سیاسی در رژیم صهیونیستی تا حد قابل توجهی بازتابی از شرایط گروههای اجتماعی در جامعه است.
اما نمیتوان انحصار قدرت در دست یک جریان و تشتت درونی در جامعه را تنها دلیل بن بست سیاسی دانست. این مسأله یک شرط تکمیلی است. بنابراین باید به فاکتورهای دیگری پرداخت که پازل معمای ما را تکمیل کنند.
ملتسازی دروغین
همانطور که ذکر شد، شرایط سیاسی بازنمایی از وضعیت اجتماعی است اما در دید کلانتر و ریشهایتر، باید گفت که جامعه برساخته اسرائیل در صورت عدم ملتسازی و یا ملتسازی دروغین، باید همواره شاهد تنشهای اجتماعی و سیاسی باشد.
ملتسازی عبارت است از فرایندی که در یک محیط جغرافیایی معین و در طول تاریخ بر اساس باورها و فرهنگ و خواستههای مشترک شکل میگیرد. عدم تکامل این فرایند در رژیمهایی که تلاش شده به طور تصنعی ایجاد شود، هنوز منشأ مشکلات بسیاری است. رژیم صهیونیستی نیز یک پدیده و زایش استعماری است. جامعهای به نام اسرائیل تا سال ۱۹۴۵ وجود خارجی نداشت و چنین نامی با کشتار و زور و پول و فریب، جعل شد.
علی عبدی کارشناس حوزه رژیم صهیونیستی در گفتوگو با خبرنگار فارس در این خصوص میگوید: «ساختار سیاسی رژیم و سیستم پارلمانی این ظرفیت را همواره ایجاد میکند که انسدادهایی در فضای سیاسی ایحاد شود، اما مسأله بنبست سیاسی در رژیم صهیونیستی معلول مسائل ریشهای است؛ جامعه صهیونیستی از مهاجران مختلف تشکیل شده که هر کدام از کشوری و با خواستگاه جداگانهای وارد شدهاند. این افراد در یک روند تاریخی با یکدیگر همجوشی نداشتهاند. دارای سرزمین واحد، زبان و تجربه تاریخی عمیق نبودند و عملاً چیزی به نام ملت شکل نگرفته و هر کسی از یک جایی آمده و برای خود یک کلونی تشکیل داده و همزمان هر کدام فرهنگ و عقاید مختلفی را با خود به همراه آورده و از این رو درون این ساخت سیاسی، تکثر ذکر شده به وحدت منجر نمیشود. بدین معنا که کثرت در عین کثرت باقی میماند و چیزی به نام وحدت ملی شکل نمیگیرد، چرا که وحدت ملی مستلزم مشترکات فرهنگی و تاریخی است.»
به تصریح وی، سیستم سیاسی در کنار بافت جعلی و بافت بیریشه، عامل این بحران شده و در کنار آن عوامل عرَضی نیز بنبست سیاسی را تشدید کرده است که از جمله آنها میتوان به بحران کرونا اشاره کرد که گسلهای موجود در جامعه صهیونیستی را فعال کرده است.
۲- نتانیاهو
شخص نتانیاهو را میتوان یکی از عوامل بنبست سیاسی رژیم صهیونیستی دانست. او بازیگر سیاسی فریبکاری است که هر بار موفق شده با وجود مخالفان پر تعداد خود چه در سطح جامعه و چه در میان احزاب و گروههای سیاسی، دست به تشکیل کابینه بزند، گروههای سیاسی مخالف وی بیاخلاقی سیاسی را اصلیترین عامل موفقیت وی در امر تشکیل کابینه میدانند؛ بدین گونه که ارزشی برای توافقات خود با دیگر گروهها پیش از تشکیل کابینه قائل نیست و پس از تشکیل دولت و رسیدن به مقام نخستوزیری هم تعهدات پیشین خود را کنار میگذارد.
این امر بیش از هرچیزی در سال گذشته خود را نمایان ساخت. در انتخابات دوم مارس ۲۰۲۰ حزب لیکود و «آبی سفید» به رهبری «بنی گانتز» ائتلاف کرده و کابینه تشکیل شد اما روزی نبود که حزب آبی و سفید، نتانیاهو را به خلف وعده متهم نسازد تا اینکه کابینه بر سر بودجه بندی فروپاشید. آخرین اختلاف میان دو حزب نیز در ۲۶ آوریل زمانی که نتانیاهو میخواست فردی همسو با خود را به عنوان وزیر دادگستری معرفی کند رخ داد، در حالی که وی تعهد داده بود وزیر دادگستری از حزب آبی و سفید باشد، در نهایت نیز دادستانی رژیم صهیونیستی مانع معرفی گزینه نتانیاهو برای این سمت شد و «بنی گانتز» با حفظ سمت وزارت جنگ، وزارت دادگستری را نیز از آن خود کرد.
گانتز سپس در سخنانی در جمع اعضای حزب خود گفته بود: «به قانونگذارانی که هنوز در حال ارزیابی اوضاع هستند، میگویم؛ نتانیاهو توافق ما را مکرراً زیر پا گذاشته و چنین کاری را درباره هر توافق دیگری انجام خواهد داد. حرفهای او ذرهای ارزش ندارد و ملاحظات شخصیاش بر ملاحظات دیگر سایه انداخته است.»
یکی از ویژگیهای نتانیاهو طی ۱۲ سال نخستوزیریاش این بوده که هرچه را خواسته بدون توجه به نظرات دیگر اعضای کابینه یا کنست به تصویب رسانده است. در کابینههایی که وی در رأس آن قرار داشته، عموماً خبری از مشورت با دیگر وزرا نیست و مصوبات کابینه همان خواستههای نتانیاهو به شمار میرود. این عملکرد سیاسی در طول سالها موجب تشکیل لشکری از وزرای مخالف نتانیاهو شده که اکنون هرکدام در قالب حزب و تشکل جداگانه به رقابت با وی برخواسته و عامل انسداد سیاسی شدهاند.
نتانیاهو در داخل حزب لیکود نیز خواستار اطاعت بی چون و چرای دیگر اعضاست، این روند تاکنون باعث انشقاقهای بسیاری شده است، به گونهای که «گیدعون سعر» در سال گذشته با خروج از لیکود، حزب «امید جدید» را تأسیس کرد و سپس تعدادی از اعضای لیکود به او پیوستند.
در خارج از حزب لیکود نیز کسانی چون اسحاق هرتزوگ، یَئیر لَپید، موشه یعلون، گابی اشکنازی، آویگدور لیبرمن و در کابینه اخیر بنی گانتز که مدتی در کابینه نتانیاهو حضور داشتند، اکنون به رقبا و چهبسا دشمنان او تبدیل شدهاند.
مسأله دیگر در ارتباط با نتانیاهو، پروندههای فساد وی است. نخستوزیر رژیم صهیونیستی به فساد، خیانت در امانت و دریافت رشوه در این پروندهها متهم است و اینها اتهاماتی است که در صورت اثبات، سالها زندان برای نتانیاهو در پی خواهد داشت.
به گفته «علی عبدی»، نتانیاهو هراس این دارد که در صورت خارجشدن قدرت از دست وی، به طور جدی محاکمه شده و به زندان بیفتد و شاید در صورت دریافت تضمین از رقبای خود در خصوص عدم محاکمهاش، پست نخستوزیری را واگذار کند. تضمینی که تاکنون هیچ حزبی و جریانی به او نداده و چهبسا درخواستها در میان رقبای وی برای محاکمهاش روز به روز بیشتر میشود.
جمعبندی
سه عامل اساسی را میتوان در چرایی بن بست سیاسی پیچیده رژیم صهیونیستی مورد توجه قرار داد: ملتسازی جعلی، تاخت و تاز راستگراها و یهودیان افراطی که موجب انشقاق در جامعه صهیونیستی شده و مورد سوم نیز شخصیت سیاسی بنیامین نتانیاهو است. این انسداد به طور طبیعی تبعاتی را در سیاست و جامعه رژیم صهیونیستی از جمله افزایش ناکارآمدی دولت و بروز مشکلات اقتصادی و افزایش نارضایتیها را موجب میشود.
ماهیت رژیم صهیونیستی به گونهای است که پس از این نیز باید انتظار راستگرایی بیشتر را داشته باشیم، چرا که یکی از دلایل افزایش راستگرایی، میتواند تهدیدات خارجی و قدرتیابی روزافزون جبهه مقاومت و تحولاتی باشد که در نزدیکی مرزهای سرزمین اشغالی از سوریه و لبنان تا غزه رخ داده که نیاز به بررسی جداگانه دارد، نگرانی صهیونیستها از خطر موجودیتی را افزایش داده است و تجربه نشان داده که اصولاً در شرایطی که یک تهدید خارجی قدرتمند وجود داشته باشد، فضای سیاسی به سمت راستگرایی سوق پیدا خواهد کرد.
این در حالی است که برخی کارشناسان معتقدند روی کار بودن یک دولت راستگرا در رژیم صهیونیستی همزمان با روی کار بودن دموکراتها در آمریکا، میتواند عامل تضعیف راستگرایی در داخل اسرائیل شود زیرا راستگراها در دوره حاکمیت جمهوریخواهان در آمریکا از جمله در دوره دونالد ترامپ، هماهنگی بیشتری را تجربه میکنند که نمونه آن در دوره اخیر، بهرسمیت شناختن پایتختی قدس شریف برای این رژیم و کلید زدن طرح هرچند نافرجام معامله قرن بود و این در حالی است که دموکراتها به رغم دوستی قوی و قرابت با تمامی کابینهها و نخستوزیران رژیم صهیونیستی، بیش از احزاب راستگرا و افراطی، با گروههای دارای گرایش سکولار در داخل این رژیم، احساس قرابت بیشتری میکنند.
در پایان، شرایط سیاسی در رژیم صهیونیستی با این اوصاف همچنان دورنمایی از تنش و انسداد بیشتر را نشان میدهد و احتمال اینکه پنجمین انتخابات پارلمانی در عرض دو سال برگزار شود، کم نیست که این به معنای تداوم تنشها و معضلات ساختاری این رژیم در آینده خواهد بود.