مهدي بختياري نويسنده وبلاگ مرصاد، در جديدترين مطلب وبلاگ خود به بخشي از اظهارات علي شمخاني در برنامه تلويزيوني ديروز امروز فردا پرداخته و با انتشار برخي مستندات، اظهارات آقاي شمخاني را غيرمستند دانسته است.
وي در بخشي از مطلب خود با اشاره به برنامه ديروز امروز فردا که در تاريخ دوم خرداد به مناسبت سالروز آزادسازي خرمشهر روي آنتن رفت، نوشت: اين مطلب را براي آن مي نويسم که ديديم چطور مجري برنامه با اطلاعات ناقص و ناکافي، قصد مچ گيري از شمخاني را داشت و البته شمخاني نيز با رندي (شما بخوانيد با بي انصافي) جواب او را داد و همين اطلاعات ناقص مجري باعث شد تا نتواند جواب شمخاني را بدهد.
"شمخاني در خصوص اين جمله مجري برنامه ديروز، امروز، فردا مبني بر اينکه فرماندهاني چون جاويدالاثر متوسليان وقتي که در پاوه بودند اين موضوع را مطرح ميکردند که اگر بنيصدر با هليکوپتر بخواهد براي مديريت جنگ به اينجا بيايد با آرپيجي هليکوپتر وي را هدف قرار ميدهند، اظهار داشت: ما ديديم که بنيصدر نشست، فرماندهي کرد و آرپيجي هم نخورد." (1)
در اينجا چند نکته را بايد بازگو کرد.
اولا در آن زمان حاج احمد هيچگاه فرمانده پاوه نبود بلکه فرماندهي سپاه مريوان را برعهده داشت که اين از اطلاعات ناقص مجري برنامه بود.
البته قطعا امير شمخاني اين موضوع را مي دانست و از صحت اقدام حاج احمد مبني بر تهديد بني صدر و عدم جرات رفتن او به مريوان نيز خبر داشت اما از آنجا که شايد (به عقيده نگارنده) مي خواست به اصطلاح حال مجري جوان برنامه را گرفته باشد، گفت: "ما ديديم که بنيصدر نشست، فرماندهي کرد و آرپيجي هم نخورد."
نگارنده اين مطلب از کسي مانند امير شمخاني که او را به حق يکي از فرماندهان تاثيرگذار دفاع مقدس و از مديران موفق کشور مي داند، توقع نداشت تا چنين بي انصافي در حق سردار بي بديل سپاه اسلام و در حق تاريخ دفاع مقدس کند.
هرچند هيچ بعيد نمي دانم که امير شمخاني که درايام دفاع مقدس از فرماندهان موثر سپاه بود، با روحيه خاص خود، (حداقل در آن زمان) دل خوشي از حاج احمد با آن روحيه بران و سخت نداشته باشد اما من لااقل نمي خواهم قبول کنم که شمخاني خواسته باشد دلخوري احتمالي خود را از حاج احمد اينگونه خالي کند.
اما اصل ماجرا:
"به دنبال پيروزيهاي غريبانه احمد در نبردهاي مرزي، بنيصدر و کارگزاران مُزَوِّر او در دفتر هماهنگي رييس جمهور، بر آن شدند تا ضمن زمينهسازي براي بازديد فرمانده کل قوا از جبهه مريوان، با سوء استفاده تبليغاتي گسترده از اين واقعه، سرپوشي بر خيانتها و کارشکنيهاي او در امر نبردهاي غرب و همچنين توجيهي براي شکستهاي مفتضحانه جبهه جنوب دست و پا کنند. در همين رابطه، بنيصدر خود به سنندج آمد و کارگزار فرهنگي دفترش را براي زمينهسازي بازديد تبليغاتياش، به مريوان فرستاد.
بهتر است ادامه ماجرا را جانشين وقت واحد اطلاعات سپاه مريوان بازگو کند: قرار بود بنيصدر به مريوان بيايد، لذا نمايندهاي از طرف خودش، جلوتر به مريوان فرستاه بود تا مقدمات ورود و پذيرايي شاهانه از جناب سپهسالار شانزهليزه را در آنجا فراهم کند. به محض اين که احمد از قضايا با خبر شد، رفت به اتاق بيسيم سپاه مريوان و به پادگان سنندج بيسيم زد و خيلي قرص و محکم گفت: "احمد متوسليان هستم، پيامي براي مهمان محترم شما دارم؛ به آقاي بنيصدر بگوييد حتي خواب آمدن به منطقه مريوان را هم نبايد ببيند!"
از آن طرف خط گفتند رييس جمهور ميخواهد شخصاً با نماينده خودش صحبت کند، بگوييد بيايد پشت خط. احمد گوشي را به دست آن آقا داد او هم برگشت پاي بيسيم به بنيصدر گفت: " آقا، فرمانده سپاه اينجا ميگويد رييس جمهور حق ندارد پايش را به مريوان بگذارد." يک لحظه سکوت کرد، بعد برگشت به احمد گفت: "ايشان ميفرمايند به فرمانده سپاه مريوان بگوييد تو اصلا ًدر حدي نيستي که با من اين طور صحبت کني. کاري نکن تو را بدهم دست دادگاه نظامي! من بعد از امام نفر دوم اين نظام هستم."
احمد به آن آقا گفت: "به او بگوييد من دادگاه نظامي گندهتر از تو را هم ديدهام ـ منظورش دادگاه نظامي رژيم شاه بود ـ اما اين هم که ميگويي نفر دوم نظام تو هستي، بدان که اين نظام، نظام اسلامي است و پيغمبر اسلام هم فرموده انّ اکرمکم عندالله اتقيکم. در اين نظام هر کس بالاتر باشد، متقيتر هم بايد باشد، من بويي از تقوا از تو نميشنوم!"
آقاجان، کار بالا گرفت بنيصدر شروع کرد به خط و نشان کشيدن و اين بار پيغام فرستاد من تا 10 دقيقه ديگر با هليکوپتر به مريوان ميآيم تا ببينم تو چطور ميخواهي جلوي من را بگيري!
احمد به همان کارگزار بنيصدر گفت: "به او بگو فلاني ميگويد ما اينجا کاليبر داريم، آنقدر اطراف هليکوپترش تير اخطار ميزنيم و توي هوا نگهش ميداريم که اصلاً نتواند به زمين بيشيند."
بعد از آن که آن شخص پيغام احمد را به بنيصدر منتقل کرد، ديگر بنيصدر چيزي نگفت؛ فهميد حريف احمد نميشود اين شد که به آدم خودش دستور داد تا سريع به سنندج برگردد و او هم برگشت." (2)
بنابراين ديديد که حاج احمد از موضع بالا بني صدر را تهديد کرد و او هم هيچگاه جرات اين را پيدا نکرد تا "به مريوان برود، فرماندهي کند و هيچ اتفاقي هم برايش نيفتد."
--------------------------------------------------------------------------------
1- خبرگزاري فارس، متن گفتگوي دريابان شمخاني در برنامه "ديروز، امروز، فردا" در تاريخ 3 خرداد 89
2- کتاب "در انتهاي افق" نوشته حسين بهزاد