کد خبر 123932
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۷:۵۴

مهرنامه در گزارشي به اصطلاح تحقيقي و درج تيتر آن بر روي جلد و با عنوان «داستان 53 نفر» به تطهير كساني پرداخته است كه در آخرين روزهاي ملتهب پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، پس از غارت ميليونها دلار از بيت المال به خارج از كشور گريختند. عناصري كه وابستگي آنها به اجانب اظهر من الشمس و خيانت هاي آنها به كشور غيرقابل انكار است.

به گزارش مشرق ، کیهان در اخبار ویژه های خود نوشت :

اپوزيسيون: لباس اشتون در بغداد نشانه اقتدار ايران است !

اقتدار ايران در مذاكرات بغداد با 1+5 و كوتاه نيامدن تيم مذاكره كننده كشورمان در مواجهه با طرف غربي، اپوزيسيون و ضدانقلاب را به وحشت و هراس انداخته است.
نوري زاده، ضد انقلاب فراري كه معمولاً در رسانه هاي اپوزيسيون در قامت كارشناس او را جا مي زنند اين بار در به اصطلاح تحليل مذاكرات بغداد با صداي آمريكا به گفت وگو پرداخت و در شرايطي كه گويا از توافق بر تداوم مذاكرات عصباني شده است درباره وضعيت اپوزيسيون اظهار نگراني كرد و ادامه داد:يا غربي ها آنچه مي گويند منافقانه مي گويند يا بايد به آن پايبند باشند. نوري زاده بلافاصله هراسان تصريح مي كند؛ بايد مراقب باشيم ما را نفروشند.
حسن داعي ميهمان ديگر صداي آمريكا بود كه گفت: «برنامه هسته اي جمهوري اسلامي بخشي از حياتش است و در اين باره كوتاه نمي آيد تنها راه حل، رفتن اين حكومت است.!
وي در ادامه افزود: «هيچ راه خروجي براي مشكلات سياسي اقتصادي و ديپلماتيك جمهوري اسلامي نيست و تا موقعي كه اين نظام برجاست روز به روز بدتر خواهد شد. در همه موارد همين است. روز به روز بحراني تر مي شود.»
گزافه گويي هاي «داعي» به حدي بود كه حتي صداي مجري برنامه تفسير خبر صداي آمريكا هم درآمد و در پاسخ به اين ادعاي «داعي» گفت: «اين صحبتي كه آقاي داعي مي فرمايند سالهاست كه از سوي اپوزيسيون «مطرح» مي شود كه «هيچ راهي نيست جز اينكه اين حكومت براندازي شود» و مي بينيم حكومت به عمر خودش ادامه داده و اتفاقي هم نيفتاده است.»
حسن داعي ضمن گلايه از غربي ها بخاطر مذاكره با ايران بر سر مسئله هسته اي، علت اين امتياز دادن ها را اين گونه برشمرد: «غرب بخاطر انتخابات آقاي اوباما و بحران در اروپا اين مذاكرات را ادامه مي دهند و به ايران امتياز مي دهند. مثلاً وقتي جمهوري اسلامي در اين شرايط منطقه به آنها تحميل كرد كه برويم بغداد، اين از آن ژست هاي حسن نيتي است كه غرب به جمهوري اسلامي مي دهد.» عصبانيت اپوزيسيون از اقتدار ايران در مذاكرات تا جايي است كه «داعي» با اشاره به پوشش خانم اشتون آن را به تمسخر گرفته و گفت: «همچنين به لباس خانم اشتون نگاه كنيد، بخاطر اينكه نظر جمهوري اسلامي را جلب كند يك لباسي پوشيده است كه معلوم نيست چه جور لباسي است، حجاب يا غيرحجاب است!



 تقدير از كلان سرمايه داران رژيم شاه !

نشريه «مهرنامه» در آخرين شماره خود- مورخه 21 ارديبهشت ماه 91- طي گزارشي به اصطلاح تحقيقي و درج تيتر آن بر روي جلد و با عنوان «داستان 53 نفر» به تطهير كساني پرداخته است كه در آخرين روزهاي ملتهب پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، پس از غارت ميليونها دلار از بيت المال به خارج از كشور گريختند. عناصري كه وابستگي آنها به اجانب اظهرمن الشمس و خيانت هاي آنها به كشور غيرقابل انكار است.
53 نفري كه عموماً به مدد وابستگي به اجانب، فرقه ضاله بهائيت، ماسون ها و سرسپردگي به رژيم پهلوي، چندين برابر اموال خود از بانك ها؛ وام هاي كلان اخذ كردند و اكنون در اسرائيل، آمريكا و اروپا زندگي مي كنند. با اين همه شيوه نگارش نويسنده به گونه اي است كه گويي آنها فقط در سايه سعي و تلاش خود صاحب دهها شركت و ثروت هاي افسانه اي شده اند و نيت آنها هم فقط خدمت به كشور بوده است. كشور از رفتن آنها دچار خسران شده است. در اينجا اشاره به سوابق برخي از آنها مي تواند افشاگر عمق دروغ پردازي هاي اين نشريه را آشكار كند:
1- ابوالحسن ابتهاج: وزير برنامه و بودجه رژيم پهلوي كه به دليل حمايت هاي اشرف پهلوي از مديرعاملي بانك ملي به سفارت ايران در فرانسه رسيد و پس از تأسيس بانك ايرانيان و شركت بين المللي ايران و آمريكا ميليونها دلار بدون وثيقه از سيستم بانكي كشور اخذ كرد و با آذر، زني كه اشرف به زور و عنف طلاق او را از شوهرش گرفته بود به انگليس گريخت تا در كنار قصر «ابراهيم گلستان» حقوق بگير رسمي انگليسي ها، قصري ديگر خريده و زندگي كند. همان «ابراهيم گلستان» كه نامه اش به سيمين دانشور در همين شماره مهرنامه چاپ شده است با اين مضمون كه بايد بگويي از جلال بزرگتري!!
ابتهاج به خاطر حمايت هاي اشرف پهلوي و دربار در عموم مزايده ها و مناقصه هاي دولتي برنده بود و يكي از چهره هاي ثابت ميهماني هاي دربار پهلوي بود.
2- اسدالله رشيديان: يكي از چهره هاي شاخص طرح «آژاكس» كه براساس آن مي بايد رهبران نهضت ملي (حضرت آيت الله كاشاني و دكتر مصدق) منزوي مي شدند و مورد حمله اوباش قرار مي گرفتند تا شاه گريخته از وطن پس از سه روز دربدري به كمك عده اي اوباش كه مستقيماً از رشيديان حقوق دريافت مي كردند به سرير سلطنت بازگردد تا در طي 25سال ايران را به سفره غارت آمريكايي ها و اروپايي ها تبديل كند.
-مهدي بوشهري: كسي كه در نقش همسر سوم اشرف پهلوي در دربار حضور مي يافت و به دليل آنكه اشرف را به حال خود رها كرده بود تا دست به هر فسادي بزند؛ صاحب شركت هايي همچون خدمات «سينمايي و فيلمبرداري»، «گسترش صنايع سينمايي ايران» (به مديريت بهمن فرمان آرا)، لبنيات پاستوريزه پاك صاحب دهها شركت در داخل و خارج شد. علاوه بر اين به عنوان دلال فروش راكتورهاي اتمي فرانسه به شاه نيز پولهاي كلاني به جيب زد، آخرين وام اخذ شده وي از سيستم بانكي كشور در آن سالها دو ميليون فرانك بود.
-حبيب ثابت: عضو برجسته محفل بهائيان كه به دليل حمايت هاي همه جانبه رژيم شاه از بهائيان صاحب دهها شركت پولساز شد كه از ميان آنها مي توان به شركت هاي ارج، فيروز، پپسي كولا، جنرال تاير و... اشاره نمود. علاوه بر آن وي در جهت تبليغ فرقه ضاله بهائيت نخستين فرستنده تلويزيوني را در تهران تأسيس كرد. خدمات وي در راه شكل گيري اسرائيل به حدي است كه پس از مرگش در فلسطين اشغالي دفن شد و خياباني در تل آويو به نام وي ثبت گرديده است.
-طاهر ضيايي: وزير برنامه و بودجه كابينه سياه شريف امامي كه به مدد حمايت هاي اسدالله علم به رياست اتاق صنايع و معادن و بازرگاني ايران در رژيم پهلوي رسيد، و او نيز صاحب دهها شركت در داخل و خارج از كشور شد سرانجام نيز پس از اخذ وام هاي نجومي از سيستم بانكي كشور به خارج از كشور گريخت.
-مهدي ميراشرافي: يكي ديگر از عوامل طرح آژاكس براي بازگرداندن شاه فراري به سلطنت كه به خاطر همين خوش خدمتي كارخانه ريسندگي«تاج» را از محمدرضا به عنوان پاداش دريافت كرد و به دليل حمايت هاي شاه از وي؛ حتي نواميس كارگران كارخانه وي در امان نبودند. كسي كه به امپراتور اصفهان معروف شده بود زيرا علاوه بر تأسيس دهها شركت درامر زمين خواري و پاساژسازي هم فعال بود. چنانكه درجريان پيروزي انقلاب اسلامي وي و پسرش «كيوان» به اعدام و مصادره اموال محكوم شدند. كه دراين ميان پدر اعدام شد اما پسر به مدد زد و بندهاي پشت پرده از زندان آزاد شد و به همان راهي رفت كه پدرش رفته بود؛ زمين خواري و ظلم و ستم به طبقه محروم و فقير. كسي كه در كارنامه خود و پدرش اقدام به چند فقره قتل هم ديده مي شود. آن هم قتل كارگراني كه از سر تعصب و غيرت به پدر و پسر شوريده بود.
اسامي ديگر كساني كه دراين گزارش- بخوانيد رپرتاژ آگهي- تطهر شده اند به قرار زير است:
آذر ابتهاج، مراد اريه، احمد و محمود خيامي، ايرواني، رحيم زاده خويي، برادران عميدحضور، خاندان فرمانفرمائيان، كاظم خسروشاهي، برادران لاجوردي سناتور علي رضايي عبدالمجيد اعلم حسين دانشور و...
    
    


باد گروه فشار خوابيد!

طي چند روز گذشته چند چهره مدعي عرصه سينما، كه خود را همچنان مديرتشكيلات غيرقانوني خانه سينما مي دانند، با مصاحبه هاي مكرر و تبليغات وسيع و به راه انداختن روزشمار افتتاح مجدد خانه سينما، سعي در سوءاستفاده از راي ديوان عدالت اداري داشته و به سبك گروه هاي فشار و هرج ومرج طلب در پي انحراف امور از مجراي قانوني خود بوده اند.
اين همه هياهو در حاليست كه رياست محترم ديوان عدالت اداري صراحتاً اعلام نموده «انحلال خانه سينما، بدليل صدور حكم انحلال توسط «شوراي فرهنگ عمومي» همچنان پابرجاست.» سال گذشته و در حالي كه خانه سينما مرتكب تخلفات متعددي شده بود و مطالبه اي عمومي و گسترده از سوي اقشار مختلف جامعه براي برخورد با اين تشكل بوجود آمده بود بالاخره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اقدام به طرح دعوي عليه خانه سينما نمود. برشمردن تخلفات پرشمار اين خانه- كه به خانه امني براي ارتكاب جرايم گوناگون تبديل شده بود- مجالي ديگر مي طلبد كه به آن خواهيم پرداخت.
در زمستان سال گذشته حكم انحلال خانه سينما ابتدا توسط شوراي فرهنگ عمومي و سپس توسط هيئت نظارت بر مراكز فرهنگي صادر گرديد. هر يك از اين 2 مركز، براساس رسالت قانوني خود و با استناد به قوانين رسمي كشور، اين انحلال را اعلام كردند. پس از اين احكام وزارت ارشاد در اقدامي عجيب از پيگيري شكايت خود و رسيدگي به تخلفات متعدد خانه سينما انصراف داد و به همين حكم انحلال بسنده نمود! اين كوتاه آمدن، سبب تجري متخلفان و طرح شكايت عليه وزارت ارشاد در ديوان عدالت اداري گرديد! هرچند ديوان عدالت اداري به لحاظ قانوني، مكلف به رسيدگي به كليه شكايات وارده است اما محتواي راي صادره كه از يك سو خانه سينما را منحل و از ديگر سو به ارجاع دوباره موضوع به هيئت نظارت بر مراكز فرهنگي حكم مي كند، تعجب برانگيز است و همين امر بوي كباب را به مشام گروه هاي فشار خانه سينما رسانده است! به هر حال تاكيد رياست محترم ديوان عدالت اداري بر اينكه انحلال خانه سينما به دليل حكم شوراي فرهنگ عمومي همچنان پابرجاست و نيز راي قاطع و مجدد هيئت نظارت بر مراكز فرهنگي كه طي آن بار ديگر بر انحلال خانه سينما تاكيد شده است، راه را بر غوغاسالاري افراد هرج ومرج طلب و گريزان از قانون بست و آنها را وادار به تمكين به قانون و خاموش كردن روزشمارهاي افتتاح مجدد نمود. با اين همه اين پرسش همچنان مطرح است كه چرا در شرايطي كه براي دايركردن يك مغازه ميوه فروشي نياز به اخذ مجوز و طي تشريفات قانوني است، يك تشكل غيرقانوني، سالهاي سال بدون اخذ هرگونه مجوزي فعاليت گسترده مي كند و دستگاه هاي مسئول مثل وزارت ارشاد يا قوه قضائيه اقدامي نمي كنند و تازه وقتي بعد از سالها اقدامي صورت مي پذيرد، آنقدر مبهم و ناكافي است كه زبان غوغا سالاران را به طلبكاري دراز مي كند!
    
    


شيرين كاري هاي آخر عمري پيرزن رستاخيزي!

وضعيت فعالان به اصطلاح حقوق بشر به گونه اي شده است كه هر بار ژست حقوق بشري مي گيرند؛ مشاركت آنها با متجاوزان و جنايتكاران و ناقضان بين المللي حقوق بشر رو مي شود. به دنبال دعوت رئيس جمهور كشورمان از رئيس جمهور سوريه براي شركت در نشست سران جنبش عدم تعهد در ايران، شيرين عبادي كه به پراكنده گويي شهرت دارد اين بار در مقام وكيل مدافع تروريست ها و اشرار كه طي ماه هاي گذشته امنيت سوريه را نشانه گرفته بودند ظاهر شد و اعتراض كرد كه چرا ايران، بشار اسد را به كشورش دعوت كرده است.
شيرين عبادي كه شيرين كاري هاي او به سريالي تمام نشدني تبديل شده است در اظهارنظري عجيب، آشوبگران در سوريه را آزادي خواهان سوري لقب داد!
وي كه مدام از حقوق و قوانين بين المللي دم مي زد براي ادعاهاي خود هيچ دليلي ارايه نكرد و بر خلاف ژست صلح و رعايت مقررات بين المللي به كوفي عنان نماينده سازمان ملل متحد براي حل اختلاف ها در سوريه حمله كرد كه چرا عنان بخاطر حل مشكلات سوريه به تهران سفر كرده بود و ادامه داد: «نكته اي كه تاكنون از نظر دور مانده اين است كه چگونه يك چنين اشتباه فاحشي از سوي سياستمدار برجسته اي مانند كوفي عنان سر زده است؟ آيا آقاي كوفي عنان معتقد است كه ايران حق دارد در امور داخلي سوريه دخالت كند و به همين دليل تصميم گرفته است تا به عنوان يكي از طرف هاي اختلاف با اين كشور وارد مذاكره شود؟ آيا آقاي كوفي عنان مجاز است كه ايشان در مصاحبه هاي گوناگون عنوان مي كنند براي جلب موافقت ايران با طرح صلح به تهران رفته است؟»
اين در حالي است كه از شيرين عبادي بايد پرسيد اگر درباره حقوق بشر صادق است چرا به راي اخير مردم سوريه در انتخابات پارلمان اين كشور كه نشان از حمايت مردمي بوده است اشاره اي نمي كند. چرا خانم عبادي هيچگاه از جنايات فاحش صهيونيست ها در نقض حقوق بشر سخني نمي گويد. چرا او و دار و دسته مدافعان دروغين حقوق بشر نسبت به طرح الحاق بحرين به عربستان كه نقض صريح حقوق يك ملت است واكنشي نشان نداد؟
گفتني است شيرين عبادي به روايت اسناد موجود كه شماري از آنها را مدير مسئول كيهان در دادگاه ارائه كرد، با پيشنهاد صهيونيست هاي نشان دار جايزه صلح نوبل گرفته و مخصوصا دفاع وي از قتل عام مردم در رژيم شاه- سند روزنامه رستاخيز- و مقاله وي كه در آن با تلويحي نزديك به تصريح در جريان جنگ تحميلي حق را به صدام داده بود، در معرفي او براي دريافت جايزه صلح نوبل نقش موثري داشته است.
    
    
دانشجوي اردني: مخالفان ايران فرزندان شيطان هستند!

عصبانيت گروههاي اپوزيسيون خارج كشور از صلابت تيم هسته اي كشورمان در مذاكرات بغداد و فراواني نوشته هاي ناسزاگونه آنها در سايت هاي ضدانقلابي، تعجب برخي از شهروندان اروپايي و آمريكايي و دانشجويان عرب در اين كشورها را در پي داشته است.
«احمد ابوحامد» دانشجوي اردني در صفحه فيس بوكس خود طي يادداشتي با عنوان «ابناءالشياطين» -فرزندان شياطين- نوشته است «حق با ايران است كه فرزندان شيطان را از كشور اخراج كرده است» ابوحامد مي نويسد «هموطنان من در اردن و تا آنجا كه مي دانم در بقيه كشورهاي عربي از پيشرفت هاي اتمي ايران خشنودند و دولت هاي عربي را به خاطر بي هويتي در برابر آمريكا و اسرائيل سرزنش مي كنند ولي در آمريكا بعضي از ايرانيان را مي بينيم كه به جاي افتخار و احساس غرور نسبت به پيشرفت هاي كشورشان، از دشمنان مردم وطن خود دفاع مي كنند» اين دانشجوي اردني در ادامه مي نويسد! «براي من مشاهده اين وضعيت تعجب آور بود تا اينكه متوجه شدم اين عده از مخالفان حكومت ايران هستند و به دولت ايران حق دادم كه آنها را به كشور راه ندهد» نكته جالب تر در نوشته اين دانشجوي اردني آن است كه مي نويسد «برخي از اين مخالفان ايران وقتي در جمع دانشجويان آمريكايي و يا كشورهاي مسلمان عربي و مالزيايي و پاكستاني قرار مي گيرند، جرأت نمي كنند خود را مخالف ايران معرفي كنند».
گفتني است كه در يكي از كالج هاي آمريكايي، وقتي خانم «م-ك» براي سخنراني در جمع تعدادي از دانشجويان رفته و عليه ايران مطالبي گفته بود از سوي دانشجويان «هو» شده و يك كارمند زن كالج به صورت او تف انداخته بود.