کد خبر 124070
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۳۴

حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالله فاطمی‌نیا گفت: «اللّهم عرّفنی حجّتک» یعنی ما اجمالاً بدانیم حضرت هادی علیه‌السلام امام است و معصوم است و متصل به غیب. این معرفت اجمالی است اما درباره‌ی معرفت ابعاد شخصیتی ایشان، من بارها به دوستان گفته‌ام که ما حتی شاگردان این‌ها را نمی‌توانیم بشناسیم.

به گزارش مشرق به نقل از الف، حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالله فاطمی‌نیا، استاد اخلاق درباره سیره امام هادی علیه‌السلام و زیارت جامعه‌ی کبیره، سخنانی مطرح کرد که در پی می‌آید:

معرفت مراتب دارد. در بین اصحاب خود امیرالمؤمنین هم، ابن عباس یک شاگرد بود، کمیل یک شاگرد بود، عمّار یاسر یک شاگرد بود و میثم تمّار هم یک شاگرد. یا رسول خدا در بین اصحابشان آیا با همه یکسان برخورد می‌کردند؟ همه‌شان را می‌شناختند و به اندازه‌ی ظرفیتشان با آنها حرف می‌زدند. شتربانی به امام صادق سلام‌الله‌علیه می‌گوید که یک نصیحتی بکنید. حضرت می‌فرماید: «عَلَیْکَ بِالصِّدْقِ الْحَدیثِ»؛ وقتی حرف می‌زنی راست بگو. خوب این حرف بزرگی است، ولی ساده است. اما وقتی یک عالم بزرگی می‌رود پیش امام صادق علیه‌السلام. دیگر حضرت آن نصیحت را نمی‌گوید و لحنش عوض می‌شود.

خلاصه شناخت مراتب دارد. «اللّهم عرّفنی حجّتک» یعنی ما اجمالاً بدانیم حضرت هادی علیه‌السلام امام است و معصوم است و متصل به غیب. این معرفت اجمالی است اما درباره‌ی معرفت ابعاد شخصیتی ایشان، من بارها به دوستان گفته‌ام که ما حتی شاگردان این‌ها را نمی‌توانیم بشناسیم.

حضرت امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «لا یُقْبَلُ اللهُ عَمَلاً الاّ بِالمَعرِفَة»؛ خدا عملی را نمی‌پذیرد مگر با معرفت. بعد می‌فرمایند: «و لا معرفةٌ الاّ بِالعَمَلِ»؛ معرفتی حاصل نمی‌شود مگر با عمل. اگر سطحی نگاه کنیم، دور لازم است: من چه‌کار کنم که با معرفت شوم؟ عمل کنم. حال چه‌کار کنم که عملم مؤثر شود؟ معرفت داشته باشم. باز چه‌کار کنم که معرفت داشته باشم؟ عمل کنم.

اما این دور چگونه شکسته می‌شود؟ این‌طور شکسته می‌شود که مقصود از معرفت، یک معرفت اجمالی است و نه معرفت تفصیلی. این‌جا حضرت مقصودش معرفت اجمالی است. خدا این سرمایه‌ی اولیه را به ما داده است. خدا به ما عقل و هوش داده و انبیاء و ائمه را فرستاده است. در نماز چه می‌گوییم؟ «إیّاک نَعبُدُ». این یک دریا حرف است که تو پیامبر فرستادی و گفتی نماز بخوانیم، اما بلافاصله پشت سرش می‌گوید: «إیّاک نَستَعینُ». یک بهانه دست خدا بدهید، بقیه‌‌اش را مرحمت می‌کند.

بنابراین فقط با عمل و با تطهیر باطن و تطهیر نفس است و غیر از این هم راهی نیست. هرچه هم عمل به وظیفه کنیم، این معرفت بیشتر می‌شود. این را عرفای اهل دانش مثال زده‌اند که اگر یک فانوس دستمان بگیریم، این فانوس بیست متر جلوی ما را روشن می‌کند. وقتی این بیست متر را می‌رویم، بیست متر دیگر روشن می‌شود. یعنی عمل است و نور و نور است و عمل.

نهضت علمی تماشایی امام هادی علیه‌السلام

نهضت علمی که حضرت امام هادی علیه‌السلام با وجود آن فشار و اختناق دشمنان ایجاد کردند، خیلی تماشایی است. مخصوصاً در بین خلفا، متوکل -که خدا او را از رحمتش دور کند- خیلی حضرت را مورد آزار و اذیت قرار داد. به قول یکی از محققین، حضرت تقریباً ۱۷۸ نفر اصحاب و شاگرد داشتند. شما اگر به فهرست شیخ طوسی، به فهرست ابن ندیم، به فهرست رجال نجاشی نگاه کنید، هرکدام برای خودشان یک رجلی بودند. بعضی‌ از ایشان مؤلفات بسیاری داشتند. آدم در این عمر کم، در این فشار، این نهضت را ایجاد بکند و این همه شاگرد تربیت کند، یک معجزه است.

یکی از شاگردان و اصحاب برجسته‌ حضرت هادی علیه‌السلام آقا و مولای ما حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام و الصلاة است. حضرت عبدالعظیم -که الحمدالله قبر نورانی او در نزدیکی ما است و خدا توفیق زیارتش را عنایت کند- از شاگردان و اصحاب برجسته یا برجسته‌ترین شاگرد حضرت هادی علیه‌السلام بوده است. یک نفر می‌گوید از حضرت امام هادی سلام‌الله‌علیه سؤالاتی داشتم و حضرت قریب به این مضامین فرمود: تو که اهل ری هستی، از عبدالعظیم بپرس. خیلی حرف بزرگی است که یک امام معصوم مردم را برای حل مشکل به یک نفر ارجاع دهد.

با این بی‌گذشتی‌ها برکت از زندگی می‌رود

مسعودی نقل می‌کند که یک نفر سعایت امام هادی علیه‌السلام را کرده بود که آقا چنین است و چنان است و اسلحه در منزلش است و به ایشان مراجعه می‌شود. خیلی حرف‌ها زده بود. تا این‌که دربار عباسی حضرت را ‌اجباراً به سامرّا می‌خواند. حضرت وقتی روی اسب می‌نشینند، این ملعون می‌گوید که نمی‌دانم حضرت هادی می‌دانی که تمام این کارها را من کردم؟ تمام این سعایت‌ها را من کردم و من کار تو را به این‌جا رسانده‌ام که الان تو را از مدینه‌ی جدّت می‌برند. بعد هم قریب به این مضمون به امام هادی می‌گوید که اگر به کسی در سامرّا و به خلفا بگویی من تمام مزارع دوستانت را آتش می‌زنم، نخل‌ها را آتش می‌زنم، چشمه‌ها را کور می‌کنم. حضرت هادی با یک متانتی می‌فرمایند که من دیشب شکایت تو را به بزرگی کردم که پس از او کسی را لایق نمی‌دانم که شکایت کسی را به پیش او ببرم. می‌گوید به کی گفتی؟ حضرت می‌گوید به خدا. آن شخص لرزید و گفت که آقا من را عفو کن! حالا جالب است که اگر می‌گفت من پشیمان شدم و می‌روم حرفم را پس می‌گیرم یا می‌گویم من دروغ گفتم، نشانه‌ی توبه بود، اما هیچ‌کدام از این کارها نشد و به قول معروف آب از آب تکان نخورد. فرمود: «عفَوْتُ عَنکَ»؛ عفوت کردم.

بسیار عجیب است که آدم شخصی را که تمام ظلم را درباره‌اش مرتکب شده است، در یک کلمه عفوش کند. ما در سیره‌ی ائمه از این عفوها داریم که اصلاً اگر جمع شود، کتابی می‌شود که چگونه دشمنانشان را عفو می‌کردند.

ببینید یکی از چیزهایی که در جامعه کم شده، حتی در خانواده‌ها کم شده، همین مسئله‌ی گذشت است. آیت‌الله بهاء‌الدینی قدّس‌سرّه سخنی داشتند که مفادش این بود که: با این صفت‌ها با این بی‌گذشتی‌ها برکات از زندگی می‌رود. اگر برخی می‌بینند برکت در زندگیشان نیست، خدا می‌داند برمی‌گردد به سوء خُلق. برمی‌گردد به آن کینه‌های باطنی. سوء خُلق را باید دوا کنیم.

خواستند شیعه تکانی بخورد

«زیارت جامعه کبیره» کلمات عجیبی است. بدون اغراق به شما عرض بکنم که تمام کلماتی که ما در متون در مورد امام‌شناسی داریم، لااقل می‌توانیم بگوییم که این زیارت مکمل آنها است. اگر این زیارت نباشد، واقعاً خیلی از مقامات ائمه را ما متوجه نمی‌شویم. زیارت جامعه‌ی کبیره کلماتی دارد که بنده به آنها واقف نیستم و فقط نقل قول می‌کنم. خدا کند که همه‌ی ما محرم این حرف‌ها بشویم. این‌ها کلماتشان مثل قرآن است. در قرآن می‌گوید: «لا یَمَسُّهُ الاّ المُطَهَّرُونَ». باید طهارت باطنی باشد تا آدم این کلمات را متوجه شود. می‌خواهم این‌طور بگویم که اگر بعضی از فرازهای جامعه‌ی کبیره را کسی بفهمد، ممکن است وجودش منشأ خوارق عادات بشود. «أنتُم الصِّراطُ الأقْوَم و السّبیل الأعْظم و شُهَداءُ دارِ الْفَناءِ و شُفَعاءُ دارِ الْبَقاءِ و الرّحْمَةِ الْمَوصُولَة» این‌جا رحمت موصوله را اگر کسی بفهمد، دیگر اصلاً همه چیز حل می‌شود.

ائمه نتوانستند همه چیز را بگویند. هر وقت می‌بینید یک کسی دشمنی می‌کند، این دشمنی به جهل و عدم شناخت و شناخت ناقص او برمی‌گردد. اگر آدم این‌ها را بشناسد، نمی‌تواند دشمنی کند. شما ملاحظه بفرمایید که ائمه حتی بین دوستانشان هم تقیه کردند و بعضی چیزها را نگفتند. حضرت سجاد سلام‌الله‌علیه می‌فرماید که اگر من بعضی چیزها را به این مردم بگویم، من را به بت‌پرستی متهم می‌کنند. در زیارت جامعه کبیره هم خیلی چیزها را در یک قالب‌هایی گفته‌اند که به دست اهلش برسد. اگر هیچ چیز نمی‌گفتند، ما خیلی محروم می‌شدیم. بنابراین باید یک چیزهایی را بگویند ولو سربسته که به دست اهلش برسد. یک استادی داشتم که می‌فرمودند: «پرده از جمال ائمه برداشته نشد؛ مخصوصاً از حضرت جواد، حضرت هادی و حضرت عسکری علیهم‌السلام». فلسفه‌ زیارت جامعه به این دلیل بود که لازم بود شیعه تکانی بخورد. شوخی نیست که: «خَلَقَکُم اللهُ أنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرْشِهِ مُحدِقینَ».

این زیارت را برای فهمیدن بخوانید

ما عادت کرده‌ایم همه چیز را برای ثوابش انجام دهیم. استادی داشتم که می‌گفت: شما برای فهمیدن بخوانید، ثواب به پای خودش می‌آید. این بد شده که ما این جور بارآمده‌ایم. یعنی الان می‌خواهیم عمره برویم، اولین چیزی که در ذهن خطور می‌کند ثواب است. اعتکاف می‌رویم اولین چیزی که خطور می‌کند ثواب است. اعتکاف فلسفه‌اش چیست؟ اعتکاف از عَکَفَ مشتق است، عُکوف یعنی یک جا ایستادن. اعتکاف رمزش این است که شما همیشه پیش خدا بمانید. حج هم رمزش همین است. عمره رمزش دور خدا چرخیدن است، اما ما همه را برای ثوابش انجام می‌دهیم. آن استادم می‌گفت: اگر آدم در تابستان برای خنک شدن وضو بگیرد وضویش باطل است، اما اگر برای خدا وضو بگیرد هم خنک می‌شود و هم عملش صحیح است. ثواب ما را بیچاره کرده است.

زیارت جامعه را برای فهمیدن بخوانید. این جمله‌ها عرشی است. اصلاً ببینید «و الرحمة الموصولة» یعنی چه؟ از خدا بخواهید که خدایا! با طهارت باطنی به من بفهمان. برای همین هم هست که علما به شرح زیارت جامعه‌ی کبیره اهتمام ورزیده‌اند. من دوست داشتم مرحوم امام راحل یک شرح می‌نوشتند به زیارت جامعه. زیارت جامعه را علما شرح کرده‌اند. مرحوم مجلسی اول شرح کرده است، پدر علامه‌ی مجلسی که امامی که باج به فلک نمی‌داد، در حق او می‌فرماید: شیخ ارباب معرفت؛ مولانا محمد تقی مجلسی.

شرح دیگری که خیلی ممتاز است، برای آقاسید حسین همدانی درودآبادی است که «الشموس الطالعة فی شرح زیارت الجامعة» نام دارد. ایشان همشاگردی میرزا جوادآقا ملکی تبریزی و از شاگردان ملا حسینقلی بوده است. البته شرح ایشان بسیار مشکل است و اگر کسی عرفان نظری نخوانده باشد، از همه جای این شرح بهره‌مند نمی‌شود.

شرح دیگر «الأنوار اللّامِعَة» برای مرحوم سید عبدالله شُبّر نجفی است که آن هم شرح خوبی است. این کتاب اگر دم دست باشد، برخی از مشکلات را حل می‌کند.

یک کتاب دیگری که در شرح زیارت جامعه‌ کبیره از معاصران نوشته شده است، کتاب «ادب فنای مقربان» است از حضرت آیت‌الله جوادی آملی که امیدواریم ایشان این شرح را به پایان برسانند.