کد خبر 126586
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۰

با آغاز فصل تابستان مفهوم فراغت بار دیگر مورد توجه قرار می‌گیرد. اما برخی این فراغت را با خوشگذرانی افراطی به یک معنا می گیرند و سعی دارند از رهگذر این خوشی زندگی خود را معنا کنند.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، برخی اساتید دانشگاهی اوقات فراغت تابستان را غنیمی شمرده و به مطالعات و تحقیقات خود بیشتر می پردازند. در مقابل نیز برخی آنرا به واسطه عدم ارتباط با دانشجویان چندان جالب نمی دانند.

فراغت برای یک استاد دانشگاه می تواند زمانی تلقی شود که به مطالعات و تحقیقات خود نگاهی دوباره بیندازد و آنها را مورد نقادی قرار دهد و فکر و اندیشه خود را صیقل دهد.

استادی که علاقمند تحقیق و پژوهش است مسلماً فراغت برایش بی معناست. انجام مطالعه و تحقیق امری رضایت بخش برایش خواهد بود. بر این اساس میان اوقات فراغت و کار تضادی وجود نخواهد داشت.

این موضوع بستگی به این دارد که انسان "شادی" را چگونه تعبیر و تفسیر کند. اگر شادی به معنای هزینه منبع و فرصت برای رسیدن به نوعی تفریح و تفرج افراطی باشد در این صورت کاری عبث و بیهوده انجام شده است.

وقتی فرد نمی تواند تعریفی برای فراغت خود بجوید و کسب لذت افسار گسیخته هدف فراغت او باشد گویی با نوعی شکاف در زندگی مواجه است. به این معنا که او نمی تواند زندگی خود را به درستی معنا کند. به عبارت دیگر خوشی و داشتن اوقات فراغت به مثابه معنا کردن زندگی نباید باشد.

به تعبیر "آلن وود" اوقات فراغت و گذران وقت به مثابه قمار است که در هر دوی اینها فرد زندگی خود را از دست می‌دهد. در قمار فرد پولهایی را از دست می‌دهد که می‌تواند با همان پولها زندگی خوبی را برای خود رقم بزند و زندگی روزمره خود را بهتر کند.

در قماربازی، فرد "پول" را با "امید" و "آرزو" مبادله می‌کند. او سعی دارد با پول ناشی از قمار، زندگی خود را به کلی متفاوت از آنچه در گذشته بود، سازد.

فرد قمارباز از زندگی خود احساس بیزاری و تنفر می‌کند. حتی اگر او در قمار هم پولی به دست آورد تا زندگی خود را به طور کامل عوض کند باز هم از زندگی جدید احساس تنفر خواهد کرد.

امیل دورکیم جامعه شناس معروف تحقیقی آماری انجام داده که نشان می‌دهد اکثر افرادی که به یکباره پولدار می‌شوند دست به خودکشی می‌زنند. دورکیم می‌گوید همین وضع در مورد افراد پولداری که به یکباره پول خود را از دست می‌دهند صادق است.

وود در خصوص دلایل این ادعا می گوید که دلیلی که برای هر دو مورد وجود دارد یکسان است. بر اساس اصطلاح دورکیم در هر دو حالت فرد ارزشها و هنجارهایی را به یکباره از دست می‌دهد و وارد عرصه‌ای می‌شود که هیچ معنایی برای او ندارد. از نظر من فرد قمارباز و کسی که به دنبال شادی و خوشی زیاد است زندگی کنونی خود را نتوانسته معنا کند.

فرد قمارباز و فردی که دنبال خوشی است از دیدگاه "وود" به دنبال انداختن خود به آنسوی پل است؛ بدون اینکه آن سوی پل را برای خود معنا کرده باشد.

بر این اساس به اعتقاد "وود" قماربازی و خوشی یک حکم دارد و آن از بین بردن خود است.