به گزارش مشرق به نقل از خبرآنلاین، «آزمایشگاه» نخستین تجربه فیلمسازی حمید امجد است؛ کارگردان و نویسندهای که پیش از این در عرصه تئاتر فعال بود و نمایشهایی چون «نیلوفر آبی»، «پستوخانه» و «بی شیر و شکر» را به صحنه برد.
نمایشنامههایی که او نوشت و کارگردانی کرد، جوایز مختلفی را از جشنوارههای تئاتری برایش به ارمغان آوردند. به عنوان مثال «نیلوفر آبی» 3 جایزه اصلی جشنواره تئاتر فجرسال 1377(جایزه اول کارگردانی ، نمایشنامه نویسی و بهترین نمایش) را از آن او کرد.
حوزه فعالیت این کارگردان البته محدود به نویسندگی و کارگردانی در حوزه تئاتر نبود، او سالها به عنوان منتقد فیلم و تئاتر برای نشریاتی چون مجله فیلم و دنیای تصویر و ... قلم زد و چند سالی هم سردبیر یکی از معدود نشریات تئاتری ایران«صحنه» بود.
ترجمه نمایشنامههای مختلف از نویسندگانی چون سام شپارد، جویس کرول اوتس و ... به علاوه پژوهش در حوزه نمایشنامهنویسی و تئاتر از دیگر فعالیتهای این کارگردان 43 سالهاست.
در تمام این سالها اگرچه فعالیت امجد متمرکز بر تئاتر و نشر آثار ادبی در انتشارت نیلا بوده، اما به قول خودش در حوزه سینما هم فعالیتهای مختلفی را انجام دادهاست.از بازی در فیلمهایی چون «مسافران» ساخته بهرام بیضایی و «گاهی به آسمان نگاه کن» کار کمال تبریزی گرفته تا بازنویسی فیلمنامههایی چون «گاهی به آسمان نگاه کن»، «محمد»، «مهر و آینهها» و ...
به بهانه اکران فیلم «آزمایشگاه» میزبان او، شبنم مقدمی و افشین هاشمی بازیگران فیلم آزمایشگاه بودیم و در مورد این فیلم و سایر مسائل مربوط به سینما و تئاتر و بازیگری صحبت کردیم.
«آزمایشگاه» داستان دانشجویی شهرستانی است که با وجود داشتن شایستگی لازم، مجبور است برای به دست آوردن شغل بجنگد. نقش این جوان شهرستانی را افشین هاشمی بازی میکند. بازیگری که از تئاتر به سینما و تلویزیون آمد و تا امروز در هر سه مدیوم فعال است. شبنم مقدمی نیز در این فیلم اگرچه نقش کوتاهی را بازی کرده است، اما میتوان از این نقش به عنوان یکی از متفاوتترین بازیهای او در کارنامه کاریاش یاد کرد.
چطور شد از کارگردانی تئاتر به کارگردانی سینما رسیدید؟
حمید امجد؛ نویسنده و کارگردان: اینکه آدمی در زندگیاش کارهای مختلفی بکند، الزاماً به این معنا نیست که از یکی به دیگری رسیده است. من چند سالی در تئاتر فعالیت داشتم، در حالی که پیش از آن در رشته سینما درس خوانده بودم و ظرف همان دوران کار در تئاتر هم میکوشیدم فرصتِ فیلم ساختن پیدا کنم. در این مدت فیلمنامههای مختلفی را به جریان انداخته بودم، که برخی تصویب نشد و برخی تهیهکننده نیافت. «آزمایشگاه» موردی بود که عاقبت امکان ساخت پیدا کرد.
حمید امجد و افشین هاشمی
شما در تئاتر فعالیت کردهاید و تجربه کارگردانی در این عرصه را دارید. اینکه از تئاتر به سینما بیایید را خطر و ریسک نمیدیدید؟
امجد: میان سینما و تئاتر آنقدر فاصله نمیبینم که کار در یکی پس از تجربه دیگری را مخاطرهآمیز بیابم. بهویژه که در همان هنگام کار در تئاتر هم از سینما دور نبودم، در فیلمهایی بازی میکردم و فیلمنامههایی هم مینوشتم و چند فیلمنامه دیگران را هم بازنویسی کردم. الآن هم از تئاتر دور نیستم؛ برای تئاتر مینویسم، پژوهش میکنم و درس میدهم. پس حرکت در بستر فعالیتهای تئاتری و سینمایی را مخاطرهای هنری نمیدانم، هرچند ممکن است مخاطرهای جامعهشناختی محسوب شود.
مخاطره جامعهشناختی ؟
امجد: یعنی مخاطره دردسرهای ناشی از مواجهه با جامعهای که «عادتخو» است و دوست ندارد کسی عاداتش را به هم بریزد، حوصله ندارد کسی یا چیزی را جدا از برچسبهای عادتی ببیند. مثلاً تکلیفِ مرا با یک برچسب «تئاتری» روشن کرده و حوصله ندارد مرا در جایگاه دیگری ببیند یا در برچسبها و عادتهای خودش تجدید نظر کند. اگر من از هیچ میآمدم و سابقهای در تئاتر نداشتم، پذیرفتنِ من در سینما برایشان راحتتر بود و خیلی از منتقدان برافروخته و عصبانی نبودند که چرا به سراغ سینما رفتهام.
شما این شکستن عادت را دوست دارید؟
امجد: فقط نمیفهمم چرا باید طبق توقع دیگران زندگی کنم. از شکستن عادات هم تا زمانی که برایم خطر جانی نداشته باشد بدم نمیآید.
نگران نیستید نتیجه این عادتشکنی در نهایت برای خودتان خوشایند نباشد؟
امجد: من عادتشکنی را صرفاً برای عادتشکنی انجام نمیدهم. کارم را به خاطر معنا و مقاصد خود آن کار انجام میدهم و طبعاً کاری به این ندارم که کسانی به آن عادت دارند یا نه. توجه و امیدم به این است که کارم به هدف و ثمر خودش برسد. در این میان اگر چالشی با توقعات و عاداتِ کسانی هم پیدا شد، خب پیدا شده است. نه در باج دادن به توقعاتِ دیگران معنایی مییابم نه فرصتی اضافی دارم برای صِرف درگیر شدن با عادات دیگران. این جدا است از آنکه در زندگیام هیچوقت با موجهای رایج و عادات و توقعات همراه نبودهام، و از این بابت خوشحالم.
به خواست تهیهکننده بود که در اولین فیلم سینماییتان سراغ کمدی رفتید یا به خواست خودتان؟
امجد: تهیهکننده دخالتی نداشت. اول قرار بود با همین تهیهکننده فیلم «بیشیر و شکر» را بسازم، که پروانه ساخت هم داشت. بعد از پیدا شدن سرمایهگذار، گویا سیاستگذاری ارشاد عوض شد و گفتند فیلمنامه دیگری جایگزین آن کنیم. آقای احمدی هم از من فیلمنامه دیگری خواست، بدون اینکه دخالتی در کمدی بودن یا نبودن آن بکند.
یعنی اگر شرایطش را داشتید فیلمنامه دیگری کلید میزدید؟
امجد: انتخاب «آزمایشگاه» اقتضای جمیع شرایط بود، هم شرایط مالی و هم شرایط تصویب. اما معنای این حرف آن نیست که دوستش نداشتم یا نمیخواستم بسازمش. طبعاً در شرایط دیگر ممکن بود انتخاب دیگری داشته باشم. هریک از ما در زندگی واقعی هم اگر از آغاز در شرایط دیگری قرار داشتیم لابد آدم دیگری میشدیم!
حمید امجد پشت صحنه فیلم «آزمایشگاه»
خیلی از منتقدان به این فیلم و بازیهای بازیگران ایراداتی وارد میکنند، مثلاً اینکه بازی بازیگران اغراق شده و تئاتری است یا...
امجد: من اصلاً نمیدانم «بازی تئاتری» و «بازی سینمایی» چیست. تا آنجا که میفهمم، این از همان برچسبهایی است که عادتاً ساخته شده و مدام مصرف میشود بیآنکه معنایش روشن باشد. اگر کسی معنای اینها را میداند لطفاً از سطح برچسبها عبور کند و برای من هم توضیح بدهد. تا زمانی که کسی توضیحی مکفی نداده اجازه بدهید این حرفها را در ردیف بدفهمیهای عادتی بشمرم که به هر جور بازیِ شیوهپردازیشده میگویند «اغراقشده» و تازه به هر بازیِ اغراقشده هم میگویند «بازی تئاتری»! اندازه و درشتنماییِ بازی برمیگردد به فاصله از بیننده یا اندازه تصویری که دیده میشود و قرارداد خاص هر اثر. تئاترهایی هست با بازیِ واقعنماتر از هر تصویر مستند سینمایی، و آثاری سینمایی هم وجود دارد با بازیها بسیار درشتنما. بازی در فیلم موزیکال شباهتی ندارد با بازی در وسترن، و این خود شباهتی ندارد با فیلم واقعگرای اجتماعی؛ و تازه یادمان نرود که فقط موزیکال یا وسترن «فرمهایی انتخابشده» نیستند؛ آنچه اصطلاحاً «واقعگرایی» نامیده میشود هم یک سبک یا شیوه، و نهایتاً انتخابی فرمال است. در دو پلان از یک فیلم واحد هم، در نمای دور درشتتر بازی میکنید و در نمای نزدیک ظریفتر. همچنانکه در تئاتر، در پیشصحنه یا در تالارِ کوچک ظریفتر بازی میکنید و در عمق صحنه یا در تالارِ بزرگ درشتتر. فرمولی قطعی و نهایی وجود ندارد که بازی در تئاتر را اصولاً درشتنما و بازی در سینما را همیشه شبهواقعی یا شبیه روزمرگی تعریف کند؛ بلکه همه چیز برحسب قراردادهای هر فیلم و ابعاد و فواصل هر تصویر تعریف میشود. خود را خلاص کردن از تحلیل مورد به مورد از طریق این برچسب سازیها یکی از خصوصیات ذهنهای تنبل دور و بر ما است.
آقای هاشمی شما به عنوان بازیگر با صحبتهای آقای امجد موافق هستید؟
افشین هاشمی؛ بازیگر: این مساله در مورد بازیگران هم هست. اگر یک بازیگر بینام و نشان در سینما بازی کند و همان بازی را انجام بدهد قضاوت در موردش فرق میکند. در مورد ما که از تئاتر آمدهایم جور دیگری قضاوت میکنند. در حالی که اتفاقاً پیشینه ما تئاتریها آبرومند است و باید به آن افتخار کنیم! اینهمه آدم وقتی یک شکلی را برای بازی انتخاب کردهاند معنیاش این نیست که جور دیگری بلد نیستند. همین بازیگران در جایی دیگر جورهای دیگر بازی کردهاند. چطور ممکن است که در جای دیگری بازی متفاوت داشتهاند اما اینجا متهم به این میشوند که بازیشان تئاتری است؟ این تقسیمبندی بازی تئاتری و سینمایی غلط است و از نشناختن بازیگری در سینما و تئاتر ناشی میشود. اگر این تقسیمبندی صحیح باشد پس بازیگر باید همه جا یک جور بازی کند.
شبنم مقدمی؛ بازیگر: یعنی یا این نوع بازی را بلد است یا آن نوع بازی را.
هاشمی: ولی در واقع قراردادهای هر فیلم به ما میگوید چطور بازی کنید.
بازیگران تئاتر هم در مورد بازیگران سینما زمانی که میخواهند تجربه تئاتری کنند، همین نظر را دارند؟
مقدمی: ما اصلاً در مورد هیچ کس اینطور فکر نمیکنیم. تئاتر ارث پدری هیچ کدام از ما نیست. هر کس از هر کجای جهان و با هر شغلی اگر بخواهد میتواند به تئاتر بیاید. همانطور که سینما ارث پدر هیچ کس نیست. هر کس میتواند تجربه کند و مانا بودن تجربه هرکس به میزان توانمندیهایش بستگی دارد.
بازیگرانی که برای کار دعوت کردید، چطور کنار هم جمع کردید؟
امجد: هر کس فیلم میسازد کارش را با ذهنیتی شروع میکند که حاصل تجربههای قبلی و سوابق ذهنی اوست از بازیگرانی که دیده یا با آنها کار کرده. این پسزمینه در من هم بود. زمان نوشتن فیلمنامه، برخی نقشها را با تصویر ذهنیام از بازیگرانی مشخص و برای آنها نوشتم. افشین هاشمی، رضا کیانیان و شبنم مقدمی از بازیگرانی بودند که زمان نوشتن فیلمنامه، نقشهای فعلیشان در فیلم را با تجسم تصویر و صدای آنها مینوشتم. اینکه بعداً بازی در این نقشها را، به رغم کوتاه بودن نقشها یا محدودیتهای مالی پروژه پذیرفتند لطف آنها بود. برای نقشهایی هم به چند گزینه فکر کرده بودم که موقع کار ما وقت بعضیشان آزاد نبود و به گزینههای بعدی فکر کردیم. طبعاً دوستان و همکاران هم پیشنهادهایی دادند و بازیگرانی را یادآوری کردند. به هر حال در همه انتخابها سابقه ذهنیام از حضور و کار هر بازیگر موثر بود. تجربهام در تئاتر هم کمکم کرد. میدانید که در سینما خیلی اوقات بازیگرانی تازه سر صحنه با هم آشنا میشوند و بعد از پایان فیلمبرداری هم خداحافظی میکنند. اما ارتباط گروهی و داد و ستد بازیگران در تئاتر از سنخ دیگری است، تعاملی که با هم برقرار میکنند خیلی بیشتر از سینماست. برای ترکیبی که از بازیها در نظر داشتم، مهم بود که بازیگران از همدیگر سابقه ذهنی و تجربه همکاری داشته باشند و بتوانند یک گروه منسجم بازیگری را تشکیل بدهند. سر صحنه «آزمایشگاه» همه گروه بازیگران از همدیگر و از کار جمعی و بازیگری شناخت کافی داشتند. میشود گفت این گرما و ارتباط مناسب و حرفهای درست، کمسابقه بود. من هم از نتیجه این داد و ستد راضیام.
تجربهای که آقای امجد از آن حرف زد شمای بازیگر هم احساس کردید؟
هاشمی: بازیگری اسمش روی خودش است، «بازی». مثل مفهوم بچگانه و بزرگسالانه و ورزشیاش. یعنی ما با هم جمع شدهایم که بازی کنیم. و باید با هم خوب بازی کنیم. پس باید نوع بازی و خلق و خوی هم را بشناسیم. محصول گروهی که قبلاً با هم بازی کرده و معاشرت کرده میتواند خیلی بهتر و لذتبخشتر از آب دربیاید. زمان فیلمبرداری، سپیده عبدالوهاب که همزمان فیلم را تدوین میکرد، یک بار زنگ زد و گفت نمیدانی چه لذتی دارد پلانهای کسانی را کات بزنی که همه دوستانت هستند و از همهشان خاطره داری. انگار در یک مهمانی نشستهای و با دوستانت معاشرت میکنی و لذت میبری.
حمید امجد، افشین هاشمی و شبنم مقدمی
خانم مقدمی شما نقش متفاوتی در این فیلم بازی کردید. یعنی از معدود دفعاتی بود که یک بازیگر زن در فیلم کمدی مردم را میخنداند.
امجد: خانم مقدمی در صحنه تئاتر هم این تجربه موفق را داشتهاند که به وقتش بتوانند ما را بخندانند و به وقتش ما را متأثر کنند.
مقدمی: من واقعاً با خوشحالی پیشنهاد بازی در فیلم «آزمایشگاه» را پذیرفتم. زمانی که فهمیدم آقای امجد بعد از مدتها میتواند فیلمش را بسازد فقط فریاد نزدم! و خیلی خوشحال شدم زمانی که فهمیدم نقشی در فیلمنامه با گوشه چشمی به بازی من نوشته شده. ما همه با هم به جز سابقه کار تئاتر، مدتها با هم فعالیتهای فرهنگی دیگری هم کردهایم، کتاب و نمایشنامه خواندهایم و فیلم دیدهایم و بحث کردهایم و در نشر نیلا با هم همکاری فرهنگی داشتهایم. بسیار خوشحال میشوم جایی که افشین هاشمی و دوستان دیگرم حضور دارند من هم حضور داشته باشم. سر این کار اتفاقات خوبی میافتاد که همه به آنها معترف بویم. همین الان هم شما به عنوان تماشاگر موجی دریافت میکنید که فقط به اندازه حاصل جمع ساده بازیهای بازیگران نیست.
چطور شد به نقشی که بازی کردهاید، رسیدید؟
مقدمی: در دورخوانیها به این نتیجه رسیدیم که نقش اینطور باشد. خیلی مراودات با هم داشتیم، با آقای امجد درباره نقش حرف زدیم و نهایتاً گفتیم این نقش اینطوری درستتر است.
هاشمی: این نوع مراودات دوستانه در «آزمایشگاه» یک پیشینه هم برای من داشت. در نمایش «بیشیر و شکر» یا در نمایشهای دیگری که با هم کار میکردیم بازیگرها وقتی نوبت بازیشان بر صحنه نبود پشت پرده به تماشای بازی همکارانشان میایستادند و اگر آن لحظه موفق بود و خنده تماشاگر بلند میشد واقعاً همه خوشحال میشدیم. شادابی تماشاگر از کار همکارت به تو هم کمک میکند که صحنه خودت را در دست بگیری. همه به هم کمک میکردند که هر لحظه بهتر شکل بگیرد چون موفقیت تکتک بازیگران برای همه همکارانشان مهم بود.
آقای امجد شما هم با توجه به سابقه بازیگریتان باید این انرژی را از گروه بازیگران گرفته باشید.
امجد: من گهگاه در تئاتر و تلویزیون و سینما بازی کردهام، اما همان موقع هم میدانستم که بازیگر نیستم و بنا هم نداشتم بازیگری را ادامه بدهم. دوست داشتم گوشههای مختلف حرفه را تجربه کنم و بیاموزم، وگرنه هرگز خودم را در حدّ عنوان «بازیگر» ندانستهام. در «آزمایشگاه» به عنوان نویسنده و کارگردان تجربه کار کنار گروه را کسب کردم که شاید قدری متفاوت از آن داد و ستد گروه بازیگران است. کارگردان با همه گروه مرتبط است اما آن داد و ستد کامل و رابطه مستمر را با تک تک اعضا و بخشهای گروه ندارد. به عنوان کارگردان همانقدر که به هر جزء اثر نزدیکی، باید بتوانی از آن فاصله هم بگیری و به کلیّت اثر فکر کنی.
شما تلاش کردید در سینما هم گروه تئاترتان را حفظ کنید؟ تجربه کار کردن با یک گروه در سینما چطور بود؟
امجد: وقتی در تئاتر فعال بودم، طبعاً سالی یک بار گروهم را کارگردانی میکردم اما تلاشم این بود که متنهایی را به همکارانم پیشنهاد کنم تا بقیه مدت سال با همان گروه تمرین و اجرا کنند و در نتیجه اعضای گروه مجبور نشوند در بقیه سال پراکنده شوند و جاهای دیگر کار کنند. حفظ گروه و تعامل و ارتباطاتش برایم اهمیت زیادی داشت. حالا هم اگر عمری باشد و امکان تداومی، تلاش میکنم آن همکاری گروهی در سینما حفظ شود. بین بچههای تئاتر این ادراک گروهی وجود دارد که اگر این بار افشین هاشمی نقش اصلی را بازی میکند، در فیلم بعدی ممکن است نقش اصلی را کسی دیگر بازی کند و افشین نقش مکمل او را بازی خواهد کرد. این موضوع در گروههای تئاتری کاملاً مرسوم است و از رابطه صمیمانه اعضای گروه ریشه میگیرد.
هاشمی: حتی در تمرین یک نمایش واحد هم بازیگرها جابهجا میشوند و جای هم بازی میکنند تا ایدهها را تبادل کنند.
امجد: این صمیمت نه فقط انسانی، بلکه اتفاقاً هنری هم هست و نتایج مثبتی در کیفیت کار دارد. اعضای گروه از هم میآموزند و به هم میآموزانند و فکرهایشان را به هم پیشکش میکنند. دوست دارم بتوانم این کار را در سینما ادامه دهم و گروه هر چه کمتر پراکنده شود.
به خاطر دارید گروهی تئاتری در سینما همین کار را دنبال کرده باشد؟
امجد: در الگوهای بزرگ سینمایی ــ که ما در حد مقایسه با آنها نیستیم و فقط از آنها میآموزیم ــ مثلاً اورسون ولز گروه تئاتریاش (گروه مرکوری) را به سینما برد و «همشهری کین» و چند فیلم بعدی را با آنها ساخت. چنین تجربههایی در سینمای ایران هم رخ داده. اعضای گروههای تئاتری دهه چهل تقریباً دسته جمعی به سینما آمدند. خدا بیامرزد جمشید لایق نازنین را؛ تا آخرین بارهایی که دیدمش همچنان جملاتِ اولین نمایشهایش با آقای بیضایی را از حفظ میگفت، و تا بود خاطره همکاریهای تئاتریاش را همراه داشت. گروههای تئاتری نسل-های بعد هم چنین همکاریهایی را تداوم دادند. یک نمونهاش همکاری مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ از گروه تئاتر پیاده تا امروز در سینما است.
نمایی از فیلم «آزمایشگاه»
این تشکیل گروه در خود سینما هم میتواند شروع شود؟
امجد: البته که میتواند شکل بگیرد اما شاید کیفیت تأثیرش عین تأثیر همکاریهای تئاتر نباشد.
هاشمی: داریوش مهرجویی بازیگران گروه هنر ملی را به سینما آورد که فیلم «گاو» اولین تجربه تصویری اغلبشان است و بازیهایش از درخشانترین بازیهای تاریخ سینمای ایران. اغلبشان برای اولین بار جلوی دوربین رفتند و نقشی را بازی کردند که پیشتر در تئاتر داشتند. وقتی بازیگر کارش را بلد باشد، به اندازه قالب و تصویرش بازی میکند. برای همین تفکیک قاطع بین بازی تئاتری و بازی سینمایی معنی ندارد.
مقدمی: بازیگری که روی صحنه یا جلوی دوربین است آنقدر هوشمندی دارد که بداند در هر مدیوم باید چطور بازی کند. کسانی که به عنوان ستارههای فرهنگی سینمای ایران میشناسیم مثل آقایان انتظامی، مشایخی، نصیریان، شکیبایی یا خانم تسلیمی و... همه از تئاتر آمده بودند.
هاشمی: عکس این مطلب هم هست، بازیگری که در سینما خوب است در صحنه هم خوب است، مثل مریلا زارعی، صابر ابر و شهاب حسینی که از سینما به صحنه تئاتر آمدند و درخشان بودند.
مقدمی: مثالی که افشین زد خیلی درست بود، آدم اگر با هوش باشد میتواند تشخیص بدهد کجا چطور بازی کند.
بلندی و کوتاهی و تن صدا جطور؟ در سینما و تئاتر متفاوت نیست؟
مقدمی: این به همان بلد بودن برمیگردد. بازیگر باید همه اینها را بلد باشد.
هاشمی: در تالار چهارسو اگر صدای من از حدی بالاتر برود گوشآزار میشود، اما در تالار اصلی تئاتر شهر باید بلندتر حرف بزنم. در سینما هم وقتی میکروفون بالای سرم است باید صدایم را با آن تنظیم کنم. اصلاً تفاوت من به عنوانِ بازیگر با نابازیگر این است که بلدم خودم را تنظیم کنم. اینجا برای بومی که بالای سرم است و آنجا برای صدایی که باید به ته تالار برسد. همین چند سال پیش در نمایش «کوکوی کبوتران حرم» صدای بازیگران را با گوشی میشنیدیم و بازیگران پشت دیواری شیشهای مثل زندگی روزمره حتی با پچپچه با هم حرف میزدند. این «روزمرگی» قرار داد آن نمایش است و بازیگر باید خودش را با آن منطبق کند.
باز هم سراغ ساخت فیلم به این شکل میروید؟
امجد: فیلمنامههای مختلفی برای ساخت دارم و اشتراک همهشان در این است که هیچ شباهتی با «آزمایشگاه» یا با همدیگر ندارند!
خانم مقدمی این کمکاریتان در سالهای اخیر در راستای گزیدهکاری است؟
مقدمی: شاید بعد از اینهمه سال به نقطهای رسیدهام که هر نقشی را با هر گروه و هر کسی کار نکنم. نمیخواهم ایدهآلیست باشم اما چیزهایی برایم مهم است. زمانی شاید در گذشته و شاید در آینده به خاطر مضیقههای کار یا زندگی مجبور شوم نقشی را بازی کنم که دوست ندارم، چون بازیگرم و کار دیگری بلد نیستم. اما مادامی که این اجبار برایم به وجود نیامده سعی میکنم با آدمهایی کار کنم که آنها را بفهمم و بتوانیم با هم به تعامل برسیم. ترجیح میدهم ثروتمند نباشم اما اعصاب آرامتری داشته باشم. بنابراین با خیلی گروهها و آدمها نمیتوانم کار کنم.
آیا ضمن فیلمبرداری تغییری هم در فیلمنامه داده شد؟
هاشمی: در کمترین حد ممکن. اصلاً شوخی ما با آقای امجد همین بود. چون فیلمنامه را با تمام جزئیات نوشته بود حجم فیلمنامه به نظر زیاد میآمد و ما مدام با این حجم شوخی میکردیم. وقتی آقای امجد تصمیم گرفت فیلمنامه را کوتاه کند، بعد از کلنجارهایی مثلاً فقط یک کلمه را کم میکرد و ما شوخی میکردیم که حالا با حذف یک کلمه فکر میکند خیلی تغییر داده است!
مقدمی: با توجه به ریتم تند فیلم، حجم فیلمنامه زیاد نبود. من این ریتم تند را نقطه قوتی برای فیلم میدانم. خیلیها میپرسند چرا ریتم فیلم اینقدر تند است. این ویژگی این نوع کار است. داستان فیلم ایجاب میکرد.
هاشمی: خوب یا بد، این ریتم باید در سینمای ایران آزمایش شود. عجیب است که کسی حتی از منظر آزمایش به آن نگاه نمیکند.
امجد: کسی برای کُندی و رخوت و زمانکُشی دلیل نمیخواهد، چون به آن عادت کردهاند. تندی را چون تجربه نکردهاند دنبال دلیلش میگردند.
مقدمی: جاهایی از فیلم هم که لازم است، طمأنینه به خرج داده شده، مگر نه؟
از زمان اکران فیلم راضی هستید؟
امجد: حق انتخاب چندانی نداشتیم، اگر فیلم را نگه میداشتیم هم الزاماً زمان مناسبتری در انتظارمان نبود.
با توجه به اینکه شما خودتان زمانی نقد فیلم مینوشتید، چه نوع نقدی را قبول دارید؟
امجد: نقدی که حوصله کند و از برچسبها و عادتهای فرهنگ شفاهی بگذرد. در چند روز گذشته من با چندین منتقد و خبرنگار درباره «آزمایشگاه» گفتوگو کردهام که مدام از دیگران درباره فیلم نقل قول میکردند که مثلاً فیلمی تئاتری است یا تحت تأثیر آثار آقای بیضایی است. من میگفتم نظر خودتان چیست؟ میگفتند خودشان فیلم را ندیدهاند! حتی حوصله نمیکنند فیلم را ببینند، و فقط به شنیدهها و شایعاتِ زندگینامهای اکتفا میکنند! با این منظر، دیدن و ندیدن فیلم هم فرقی در نتیجه نخواهد داشت، چون تصمیمشان را پیشاپیش گرفته-اند. این بیحوصلگی و بیمسئولیتی نهتنها در مقام منتقد، بلکه در مقام راننده تاکسی، کفاش، بایگان یا قصاب هم فاجعهآمیز است. قرار است من از این نقد چه بیاموزم؟ حالا که از من میپرسید، اولین معیار و پیشنهادم این است که منتقد، اول فیلم را ببیند! هر وقت مورد اول انجام شد در مورد معیارهای دیگر حرف میزنیم!
خودتان تمایل داشتید فیلم در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شود؟
امجد: برای اینکه فیلمی بتواند به نمایش عمومی درآید باید از فیلتر جشنواره بگذرد، و برای اینکه سرمایه تهیهکننده نخوابد، برنامهریزی سرمایهگذار و تهیهکننده بر مبنای رسیدن فیلم به جشنواره فیلم فجر تنظیم میشود. پس در این مورد پیش نیامد کسی نظر مرا بپرسد؛ و البته اگر هم میپرسیدند مخالفتی با حضور در جشنواره نداشتم.
باز هم با همین گروه فعالیت سینمایی میکنید؟
امجد: اگر گروه علاقهمند باشد حتماً.
مقدمی: من که واقعاً تجربه بازی در این فیلم و این نقش را دوست داشتم. نقشی که به من تجربه جدید بدهد برایم لذتبخش است.
امجد: رضا کیانیان و شبنم مقدمی هر دو لطف کردند و نقشهای کوتاهشان در این فیلم را پذیرفتند. جای دیگر نقشهای بهتری برایشان وجود داشت اما میخواستند این کار جمعی به ثمر بنشیند.
مقدمی: من از اصطلاح لطف خوشم نمیآید. این تفاوت بین سینما و تئاتر است، و من با تمام دلم دوست داشتم در «آزمایشگاه» بازی کنم. احساس میکردم برای اولین بار است که گروهی با هم از تئاتر به سینما میروند و تولید سینما را جور دیگری تجربه میکنند.
شما به اسم آقای امجد اعتماد کردید یا واقعاً از فیلمنامه خوشتان آمده بود؟
هاشمی: زمانهایی هست که به اسامی آنقدر اعتماد داری که پیش از خواندن فیلمنامه «بله» را میگویی، بعد میخوانی تا ببینی نقش را چطور بازی خواهی کرد.
امجد: البته افشین هاشمی در مراحلی سعی کرد از زیر این نقش جاخالی بدهد! زمانی که فیلم سرمایهگذار نداشت، افشین بارها پیشنهاد داد به جای او فلان ستاره سینما را بیاوریم تا سرمایهگذارانی برای فیلم سرمایه بگذارند!
هاشمی: آقای امجد در جواب به من گفت نقش را به خاطر رفاقت به تو ندادهام که حالا تو محض رفاقت آن را پس بدهی! نقش را تو بازی خواهی کرد چون انتخابِ درست برای این نقش، تویی.
آقای هاشمی و خانم مقدمی شما هم در راستای تجربه گروهی تمایل دارید کارهایی تصویری را کارگردانی کنید؟
مقدمی: من دلم میخواهد افشین باز هم کارگردانی کند چه روی صحنه و چه در تصویر. اما خودم هیچ وقت دغدغه کارگردانی نداشتهام، نه در سینما و نه در تئاتر. سالها قبل از بازیگری دستیار کارگردان و منشی صحنه بودم و این حرفهها را به نحوی تجربه کردهام. حالا سعی می-کنم روی بازیگری تمرکز کنم؛ ترجیح میدهم دوستانم کارگردانی کنند و من برایشان بازی کنم.
اگر قرار به تجربه کردن باشد چطور؟
مقدمی: اگر یک روز در گروه به من گفتند باید کارگردانی کنی سعی میکنم از خودشان کمک بگیرم و این کار را انجام بدهم!
هاشمی: من در تئاتر هم کارگردانی نکردم تا کارگردانی کرده باشم. بلکه به متنهایی برخوردم که میدانستم چگونه باید اجرایشان کنم. ترجیح میدهم شیوه را از قبل بدانم و اگر کاری را در تئاتر کارگردانی کردهام علتش این بوده که میدانستهام چه چیزی میخواهم از آن دربیاید. بیشتر متنهایی که کارگردانی کردهام متنهای خودم بوده. در سینما هم کارگردانی دغدغهام نیست، مگر اینکه ایدهای داشته باشم و از قبل بدانم چه اتفاقی میافتد.
رامبد جوان و باران کوثری در نمایی از فیلم «آزمایشگاه»
آقای امجد، آیا پیش آمد بخشی از فیلم را برای بازیگران بازی کنید؟
امجد: گمان نمیکنم؛ اگر هم این کار را کرده باشم با قصدِ بازی کردن برای بازیگرانم نبوده، تلاشم برای رساندن منظورم بوده.
مقدمی: من یادم نمیآید چنین اتفاقی افتاده باشد. در دورخوانیها آنقدر همه چیز شفاف و واضح بود که نیازی به این کار نبود.
هاشمی: حتی اگر کارگردانی این کار را بکند اتفاق بدی نیست. من بازیگرم و او کارگردان است و ما باید به نقطهای از تفاهم برسیم. ما به یک محصول فکر میکنیم و این محصول باید به بهترین شکلش ارائه شود. اگر راهش این است که کارگردان حالتی را که من متوجهش نمیشوم برایم اجرا کند و من مثل یک اجراکارِ خوب آن کار را انجام دهم، حتماً کارگردان و بازیگر راه بیانی فیلم را با هم اینطور پیدا کردهاند و هیچ بد نیست. ربطی هم به بازیگر مولف و خلاقیت بازیگر ندارد. تجربه من با کارگردانانی که در درجه اول نویسنده بودهاند و بعد کارگردان، این است که بازیگران بسیار خوبیاند: بهرام بیضایی و حمید امجد و محمد رحمانیان و... آنها چون تکتک واژهها را میشناسند عاطفه و شکل اجرایش را هم بهخوبی میدانند.
در تمرینهایتان شده بود بازیگری متوجه توضیحات کارگردان از یک سکانس نشود و بازیگر دیگر برای هدایت او آن سکانس را بازی کند؟
مقدمی: این کار برای من یک امتیاز است و کاملا عادی است.
امجد: این موضوع در تئاتر بسیار رایج و معمول است، آنقدر که همه عادت داشتیم و اگر در تمرینهای فیلم چنین موردی پیش آمده باشد، از بس معمول بوده حتی متوجهش نشدهایم. در تئاتر اینکار فقط مال مواقعی نیست که بازیگر متوجه نقشش نشده باشد، وقتی هم که متوجه شده، کمکِ بازیگر مقابل باعث میشود او وجوه و ابعاد دیگری از نقش را کشف کند.
هاشمی: برای من جالب بود که سر دورخوانی یک فیلم دیگر، یکی از بازیگران غایب بود و از خانم دیگری خواستند نقش او را بخواند، و آن خانم دیگر مدام امتناع میکرد چون میترسید بازیگر غایب بعداً ناراحت شود.
مقدمی: برای همین ما معمولاً در عرصه تصویر مقداری دست و پایمان را جمع میکنیم!
امجد: به هرحال این موارد ظاهراً از مقوله احساس خطر حرفهای در سینما و تلویزیون است و ربطی به زیباشناسی نقش یا تمرین ندارد.