رضازاده نامه من را به جاي اين که مطالعه کند و بگويد که سعيد علي حسيني اردو نرود، نامه من را پاره کرد و بيرون انداخت.

به گزارش مشرق، عزيز علي حسيني، پدر سعيد علي حسيني پس از شنيدن خبر محروميت مادام العمر فرزندش گفت: ما که در اين دنيا نتوانستيم حق فرزندمان را بگيريم. پس وعده من و تمام کساني که باعث تباهي فرزندم شدند به قيامت.‌آنجا همه حاضر مي شويم و قاضي دادگاه ما خدا خواهد بود.
پدر و مربي سعيد علي حسيني در گفت و گو با ايسنا، اظهار کرد: در نهايت آنهايي که مي خواستند بلايي سر بچه من بياورند ، آوردند. آنها کار را تمام کردند. ما از چند ماه پيش هم مي دانستيم که حکم سعيد همين است چرا که اين مساله چندين ماه به طول انجاميده بود و با طولاني شدن آن مشخص بود که مي خواهند آب ها را از آسياب بياندازند.

**علي حسيني و رضازاده
همه آنهايي که از نزديک از اوضاع وزنه برداري با خبر بوده و هستند، بر اين موضوع صحه مي گذارند که رضازاده هيچ گاه با پدر و پسر علي حسيني رابطه چندان دوستانه اي نداشته و پخش شدن اخبار گوناگون از درگيري هاي او با عزيز و سعيد علي حسيني خود گواهي بر اين ماجرا بود.
سابقه اين درگيري ها حتي به زماني مي رسد که هر دو در تيم ملي زير نظر ايوانف تمرين مي کردند. روزهايي که علي حسيني روند صعودي خود را با سرعت بيشتري آغاز کرده بود، اما اين اختلاف نظرها و درگيري ها زماني به صورت مشخص خود را نشان داد که در اوايل سال 2009 و پس از رکوردشکني هاي سعيد، پدرش از حضور او در تيم ملي احساس خطر کرد و طي نامه اي از بهرام افشارزاده – رييس وقت فدراسيون وزنه برداري- خواست تا پسرش در کنارش و در اردبيل تمرين کند. عزيز علي حسيني از اين ماجرا چنين ياد مي کند:« من پيش از اين که سعيد به اردو برود، گفتم که اين بچه من 21 سالش است و مي‌خواهم که درسش را در کنار وزنه‌برداري تمام کند. ديپلمش را بگيرد، بعد بيايد در اردو. اين موضوع را به صورت کتبي به افشارزاده نوشتم. افشارزاده نامه من را به حسين رضازاده – مدير وقت تيم هاي ملي وزنه برداري - تحويل داد. رضازاده هم نامه من را به جاي اين که مطالعه کند و بگويد که سعيد علي حسيني اردو نرود، نامه من را پاره کرد و بيرون انداخت. سعيد بعدا آن نامه را در اردو پيدا کرد. اينها (کادر فني) از قبل مي‌خواستند که سعيد را محروم کنند. از يک سال و نيم پيش. از همان زماني که گفت اردو نمي‌آيم. من هم آن موقع گفته بودم که صلاح نمي‌دانم سعيد به اردو بيايد. کساني واسطه شدند و آمدند به ما گفتند که اجازه بده سعيد به اردو برود و ما را پيش افشارزاده بردند. آن موقع گفتم که راضي نيستم سعيد به اردو برود. افشارزاده هم آن موقع گفت من ضمانت مي‌کنم، هر مشکلي که براي سعيد به وجود بيايد جوابگو هستم. آن موقع اين موضوع را افشارزاده شفاهي به ما قول داد و پرويز جلاير هم که دبير فدراسيون بود، شاهد ماجرا بود. اميدواريم بودم اکنون افشارزاده پيگير کارهاي سعيد باشد. حتي يکي از مسوولان فدراسيون هم پس از اين که سعيد به اردو رفت، به رييس فدراسيون نامه نوشت که علي حسيني در اردو امنيت ندارد.»

سعيد هم در اين رابطه مي گويد: « پس از اين ماجراهايي که پدرم گفت، من را به اردوي ازبکستان دعوت کردند. همه مي‌دانند که اين اردوها براي چيست و چه اتفاق‌هايي در اين اردوها مي‌افتد. من حضور در اين اردو را قبول نکردم، چون مي‌دانستم برايم مشکل به وجود خواهد آورد. در اين اردوها کارهايي انجام مي‌دادند که ورزشکار براي مسابقه آماده شود که حالا من نمي‌خواهم جزييات اين کارها را روشن کنم. خيلي از مسائل ديگر هم هست که هنوز نياز به گفتن آنها نيست. من به اردوي ازبکستان نرفتم و پس از اين که اين‌ها از اردوي ازبکستان آمدند، کميته‌اي را تشکيل دادند و گفتند سعيد علي حسيني را از حضور در تيم ملي محروم مي‌کنيم. رضازاده گفت که علي حسيني بايد مانند يک سرباز در اختيار تيم ملي باشد و خدمت کند. من گفتم، من خدمتم را مي‌کنم، اما اکنون نمي‌توانم به اردو بيايم، چرا که درس دارم. من و پدرم آن موقع اعلام کرديم که اردو براي ما امنيت ندارد و همين مساله باعث شد که جلاير ما را پيش افشارزاده ببرد. افشارزاده در آن جلسه به ما گفت که رضازاده ديگر رضازاده سابق نيست، او همانند دوران ورزشکاري‌اش نيست. او اکنون مسووليت دارد و پيشرفت تو برايش موفقيت محسوب مي‌شود و گفت که من هم ضمانت مي‌کنم که هيچ مشکلي برايت پيش نيايد. حتي براي اين که من را راضي کنند که به اردو بروم، به من گفتند که ما معلم خصوصي برايت مي‌آوريم که درست را بخواني که متاسفانه هيچ کدام از اين ها انجام نشد. افشارزاده مسوول اصلي است و او بايد مشکلم را پيگيري کند.»

حضور سعيد در اردو هم چندان با روي خوش و حمايت و تشويق همراه نبود. او به صراحت اعلام مي کند که بارها در اردو مورد بي مهري قرار گرفته است.« من بارها در اردو مورد بي‌مهري‌هاي رضازاده قرار مي‌گرفتم. وقتي بقيه بچه‌ها به وزنه‌هايي در حد رکوردهاي ايران مي‌رسيدند، چند سکه پاداش مي‌گرفتند، اما وقتي من در اردو رکوردهاي جهاني را هم مي‌زدم، رضازاده بلند مي شد و از سالن و مي‌رفت. وقتي 210 کيلوگرم را در يک ضرب زدم، رضازاده سالن را ترک کرد. وقتي 215 کيلوگرم را هم زدم، باز هم سالن را با ناراحتي ترک کرد. وقتي 250 کيلوگرم در دو ضرب زدم، همين کار را تکرار کرد و هر بار با بهانه‌اي اعلام مي‌کرد که اين ها فايده‌اي ندارد. چرا بايد با من اين رفتار را انجام مي‌داد؟ آيا با اين رفتار اکنون نبايد شک کنم که مي‌خواستند من را قرباني کنند؟ وقتي من در کره جنوبي گفتم که مي‌خواهم از نمونه ادرارم آزمايش DNA به عمل آيد تا ببينم واقعا اين نمونه ادرار من است که مثبت شده يا نه؟ افشين رياحي – مسئول روابط بين الملل فدراسيون وزنه برداري و برادر داراب رياحي نايب رييس فدراسيون - گفت که احتياجي به اين کار نيست. مشکل تو حل مي‌شود. حتي رضازاده پيش از حضور در مجارستان به من گفت که تو مشکلي نداري و مي‌تواني در رقابت‌هاي قهرماني کشور وزنه بزني. حالا چطور شده به يک باره من دوپينگي شده‌ام. حتي من مي‌دانم که آيان، رضازاده را آنچنان را قبول ندارد و از ما خواسته بودند که مسوولان بلندپايه ما به آنجا بروند.»