کد خبر 13361
تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۹

به نوشته يک تحليلگر سياسي فرانسوي "انقلاب سبز، آخرين مدل و جديدترين نسخه از انقلاب هاي رنگي است که در ايران با شکست مواجه شد."

به گزارش مرق، فارس نوشت: "تيري مي‌سان " (Thierry Meyssan) تحليل گر سياسي فرانسوي و موسس پايگاه اينترنتي "ولاتاير " (Volataire) است که مقالات متعددي در حوزه روابط بين الملل به زبانهاي انگليسي، عربي، اسپانيايي و روسي به رشته تحرير درآورده است.
وي همچنين داراي تأليفات زيادي است که از جمله مي توان به دو کتاب به نامهاي "يازده سپتامبر دروغ بزرگ " و "پنتاگيت " اشاره کرد.
"مي‌سان " در مقاله اي با عنوان "شکست انقلاب رنگي در ايران " (Color Revolution Fails in Iran) ، از فتنه سال گذشته در ايران با نام "انقلاب سبز " ياد نموده و پيرامون آن نوشته است: "انقلاب سبز، آخرين مدل و جديدترين نسخه از انقلاب هاي رنگي است که در ايران با شکست مواجه شد. " وي در بخش نخست نوشتارش به پيشينه ي انقلاب هاي رنگي در کشورهاي مختلف جهان پرداخته و نقش آمريکا در طراحي، هدايت و حمايت از انقلاب هاي رنگي و مخملين را تشريح مي نمايد.
"تيري مي‌سان " در بخش ديگري از نوشتارش با عنوان "انقلاب سبز " (The Green Revolution) پيرامون فتنه 1388 مي نويسد: "عمليات و سناريوي انقلاب رنگي که در سال 2009 در ايران به اجرا درآمد، در فهرست طويل انقلاب هاي قلابي و ساختگي قرار دارد. "
وي در صفحه ي ششم مقاله اش به طراحي اين عمليات در سال 2007 اشاره نموده و در ادامه مي نويسد؛ "در ابتدا، کنگره آمريکا، لايحه تخصيص بودجه 400 ميليون دلاري براي پروژه ي تغيير نظام در ايران را با اکثريت آراء تصويب کرد. البته اين بودجه، به غير از سرمايه گذاري هاي صورت گرفته توسط موسسه ي اعانه ي ملي براي دموکراسي (NED)، سازمان سيا و سازمان آمريکايي براي توسعه بين المللي (USAID) بود. "
اين تحليل گر مشهور اروپايي با اذعان به نامشخص بودن چگونگي هزينه کرد اين بودجه، دريافت کنندگان بودجه ي 400 ميليون دلاري آمريکا براي براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران را به شرح زير معرفي مي کند:
1-يکي از آقازاده ها (1)
2-سلطنت طلبان
3-سازمان منافقين
نويسنده ي کتاب "يازده سپتامبر دروغ بزرگ " پيرامون چگونگي تصميم سردمداران کاخ سفيد براي انقلاب رنگي در ايران مي نويسد:
"پس از آنکه رئيس ستاد کل نيروهاي مسلح آمريکا تأييد کرد نبايد هيچ گونه حمله ي نظامي عليه ايران صورت گيرد، دولت بوش تصميم گرفت يک انقلاب رنگي در ايران، به راه اندازد. سپس اين تصميم به تأييد دولت اوباما نيز رسيد. نقشه ها و برنامه هاي مربوط به پروژه ي انقلاب رنگي در ايران که در سال 2002 توسط موسسه "آمريکن اينتر پرايز " و با همکاري اسرائيل طراحي شده بود، دوباره به جريان افتادند. "
اين نويسنده فرانسوي در يکي از مهمترين بخش هاي مقاله اش به مراحل انقلاب رنگي در جريان انتخابات دهمين دوره ي رياست جمهوري ايران مي پردازد و اين مراحل را به شرح زير برشماري مي‌کند:
-حمايت گسترده از يک نامزد انتخاباتي (2)
-به چالش کشاندن نتايج انتخابات رياست جمهوري
-خرابکاري وسيع و گسترده
-سرنگوني دولت احمدي نژاد و نظام ديني
-برپايي دولت انتقالي توسط ميرحسين موسوي
"تيري مي‌سان " در نوشتار خود، "مايکل لدين " (يکي از هدايت گران عمليات هاي سري و پنهان آمريکا) و "موريس آميتاي " ( يکي از مديران سابق کميته امور عمومي آمريکا (3) - اسرائيل موسوم به آيپک AIPAC) را مسئول پروژه ي انقلاب رنگي در ايران معرفي و تصريح مي کند براي پيشبرد پروژه‌ي مذکور، شبکه ي يکپارچه اينترنت نيز بسيج شده بود.
وي سپس به نقش سازمان منافقين در پروژه ي انقلاب رنگي در ايران مي پردازد و تصريح مي کند که ؛ "سازمان مجاهدين ]منافقين[ خلق در طول اعتراضات انتخاباتي رياست جمهوري اخير ايران، تدارکات و تجهيزات لازم براي خرابکاري ارائه کردند، آنها مسوول تحريک زد و خوردهاي خياباني ميان طرفداران و مخالفان احمدي نژاد بودند که علاوه بر تحريک در همين درگيري ها نيز حضور داشتند. "
اين نويسنده و تحليل گر سياسي غربي در انتهاي مقاله خود مي نويسد؛ "پروژه و سناريوي بي ثبات کردن ايران با شکست مواجه شد، زيرا حرکت اصلي اين طرح که در پس انقلاب هاي رنگي قرار داشت به درستي اجرا نشد " وي در اين قسمت عوامل شکست انقلاب رنگي در ايران را به شرح زير ذکر مي کند:
-مردم در ايران در تله نيفتادند. آنها پذيرفتند که احمدي نژاد، مسوول تشديد تحريم هاي اقتصادي آمريکا برضد تهران است.
-موسوي نتوانست کانون نارضايتي هاي عمومي برضد احمدي نژاد را به خوبي مديريت کند.
"مي‌سان " پيرامون چگونگي مديريت بحران توسط مسوولين نظام نيز مي نويسد: "مقامات ارشد نظام از برگزاري هرگونه تظاهرات اعتراض آميز ممانعت بعمل آوردند. آنان اجازه دادند تا طراحان اصلي اين توطئه، چهره ي واقعي خودشان را نشان دهند. به اين ترتيب، ناآرامي ها و اعتراضات به مناطق حومه تهران محدود شد. "
نويسنده مقاله ي "شکست انقلاب رنگي در ايران "، بخش پاياني نوشتار خود را به رسانه هاي غربي و نقش آنان در تحريک افکار عمومي اختصاص داده است. وي در اين خصوص تصريح مي کند که؛ "بايد متذکر شد که تبليغات از رسانه هاي گروهي کشورهاي غربي، نقش موفقيت آميزي در اين اعتراض ها از خود به نمايش گذاشتند. افکار عمومي بين المللي واقعاً به اين يقين رسيدند که دو ميليون نفر از مردم ايران به خيابان ها ريختند، در حالي که رقم واقعي ده برابر کمتر از اين مقدار بوده، اين مبالغه هاي تبليغاتي کمک شاياني کرد. زيرا آنها نيازي به ارائه مدرک براي ادعاهاي خود نداشتند. "
*معنادار شدن حوادث قبل و بعد از انتخابات
مطالب اين نويسنده ي غربي به عنوان يکي از مصاديق قلم هاي روان شده ي آگاهان بين المللي، بخشي از ماهيت و پشت پرده ي فتنه 88 را نمايان مي سازد. اين مقاله از يک سو نقش آمريکا و رسانه هاي غربي در توطئه ي براندازي نظام جمهوري اسلامي را برملا مي کند و از سوي ديگر رابطه معناداري را بين مراحل پنج گانه ي طرح آمريکا براي انقلاب رنگي در ايران با رخدادهاي قبل و بعد از انتخابات، ترسيم مي نمايد.
"تيري مي‌سان " در اولين مرحله از مراحل پنجگانه ي انقلاب رنگي در ايران به حمايت از نامزدي که توسط (يک شخصيت محوري) انتخاب شده اشاره دارد. در تطابق اين مرحله با رخدادهاي قبل از انتخابات، آيا عدم حمايت حزب کارگزاران سازندگي از نامزدي آقاي خاتمي و حمايت ناگهاني اين حزب از آقاي موسوي، نمي تواند معنادار باشد؟ آيا تغيير 180 درجه اي مجمع روحانيون، سازمان منحله ي مجاهدين انقلاب، حزب غيرقانوني مشارکت و حمايت برق آساي آنان از آقاي موسوي نشاندهنده تطابق معنادار اقدامات با مرحله ي اول از مراحل پنجگانه ي انقلاب رنگي در ايران نيست؟
نويسنده و تحليل گر فرانسوي، به چالش کشاندن نتايج انتخابات رياست جمهوري در سال 88 را به عنوان مرحله ي دوم طراحي آمريکا براي انقلاب رنگي در ايران مي داند. با اين اوصاف، القاء تقلب در انتخابات و اصرار بر آن، عدم تمکين به قانون و بهره نگرفتن از ساز و کارهاي قانوني براي اعتراض به نتيجه ي انتخابات، نپذيرفتن رأي مردم و همچنين دعوت به اردوکشي خياباني و نافرماني مدني، مويد رابطه معنادار اين اقدامات با مرحله ي دوم طرح آمريکا مي باشد.
خرابکاري وسيع و گسترده به عنوان سومين مرحله از سناريوي آمريکا براي انقلاب رنگي در ايران با به مخاطره انداختن امنيت ملي از سوي فتنه گران و عناصر گروهکهاي ضدانقلاب در حوادث پس از انتخابات معنادار مي گردد. در مرحله ي سوم طرح مذکور با سوق دادن کشور به لبه ي پرتگاه ناامني و وادار نمودن مسئولين نظام به پذيرش بدعت ابطال انتخابات، عملاً زمينه ي لازم براي عملياتي شدن مرحله ي سوم و چهارم سناريوي آمريکا فراهم مي گرديد.
سرنگوني دولت احمدي نژاد و نظام ديني و برپايي دولت انتقالي توسط ميرحسين موسوي به عنوان مراحل چهارم و پنجم طرح آمريکا براي تغيير نظام سياسي در ايران با شعارهاي فتنه گران و عناصر ضدانقلاب در حوادث پس از انتخابات معنادار مي شود. در اين رابطه شعار "جمهوري ايراني " و "مرگ بر اصل ولايت فقيه " مويد تلاش براي پياده سازي دو مرحله مذکور مي باشد.
همچنين در مقاله ي اين نويسنده ي مشهور اروپايي به سه جريان (سلطنت طلبان، منافقين و فتنه گران) به عنوان دريافت کنندگان بودجه ي 400 ميليون دلاري آمريکا براي انقلاب رنگي در ايران اشاره مي شود. اين مهم از پيوند شوم فتنه گران با سلطنت طلبان، منافقين و ساير گروهک هاي ضد انقلاب رمزگشايي مي نمايد و مواضع برخي از سران و عوامل فتنه را معنادار مي کند. در اين رابطه مي توان به موارد زير اشاره داشت:
- حمايت برخي سران فتنه از معدومين سلطنت طلب موسوم به انجمن پادشاهي که با بمب گذاري در شيراز تعدادي از مردم اين شهر را به شهادت رساندند.
- حمايت از قداست شکنان روز عاشورا با عنوان "مردمي خداجو " توسط يکي از سران فتنه. اين حمايت در حالي انجام شد که عناصر پديدآورنده ي اين حادثه ي غم بار، بعضاً وابسته به سلطنت طلبان، منافقين و فرقه هاي ضاله بودند.
- حمايت تلويحي از گروهک تروريستي منافقين با محکوم نمودن اعدام تروريست هاي وابسته به اين گروهک در دهه ي 60
*بخش پاياني
برجسته سازي فرازي از بيانات رهبر معظم انقلاب در دوازدهم آبان امسال و توجه دادن به آن، هدف اين يادداشت است. از اين رو در بخش پاياني اين نوشتار، سخنان معظم له در ديدار دانشجويان و دانش آموزان پيرامون قلم هاي روان شده آگاهان بين المللي درخصوص فتنه 88 نقل مي‌شود:
"چند سال بعد که قلم هاي بسته شده ي آگاهان بين المللي روان شود، خواهيد خواند که چه توطئه ي بزرگي پشت فتنه 88 بود و چه قصد عجيبي داشتند. "
**********
1- تيري مي‌سان در مقاله خود به صراحت از افراد نامبرده است و حتي به ارتباط برخي از اعضاء خانواده اين آقازاده با مايکل لدين نيز اشاره دارد.
2- تيري مي‌سان در اين بخش اشاره به حمايت يک شخصيت محوري دارد.
3- مي‌سان در مقاله مذکور علاوه بر ذکر سوابق مايکل لدين و موريس آميتاي به نقش اين دو با موضوع ايران گيت (ماجراي مک فارلين) و نيز نام رابط آنها در تهران اشاره دارد که در اينجا به خاطر پاره اي از ملاحظات، از ذکر نام وي خودداري مي گردد.