به گزارش مشرق، حدود ۳۸ هزار نفر حاضر در ورزشگاه زلترااشتادیون شهر لایپزیش و میلیونها بیننده و شنونده تلویزیونی بعد از سوت مارک شیلد استرالیایی شاهد و ناظر حذف تیمی بودند که قرار بود برای اولین بار طعم صعود به دور دوم جام جهانی را بچشد. تیمی که خوشحال و سرمست بود از گروهی که در آن قرار دارد. تیمی که برای برآورده کردن آرزوی چند میلیون نفر از هموطنانش به آلمان رفت اما با یک امتیاز، سرافکنده به خانه بازگشت.
بدون شک متوجه شدید که از چه تیمی صحبت میکنیم. تیم ملی ایرانی که با هدایت برانکو ایوانکوویچ به مصاف مکزیک، پرتغال و آنگولا رفت و با ۲ باخت و یک تساوی به خانه بازگشت. حتی متولدین نیمه اول دهه هفتاد هم به یاد دارند که همه از آن تیم انتظار صعود داشتند. در آن زمان تیمها بر اساس قاره سیدبندی میشدند و به همین خاطر ایران و بقیه تیمهای آسیایی در سید چهارم جای گرفتند. همگروهی با مکزیک خیلیها را خوشحال کرده بود. همگروه نشدن با غولهای بزرگ جهان که در گلدان نخست بودند اتفاق بزرگی بود اما مکزیک نیز بیهوده در رده پنجم جهان جای نگرفته بود.
پرتغال در کنار هفت تیم اروپایی دیگر در سید سوم قرار داشت و به همراه هلند سرسختترین تیم این سید محسوب میشد که با ایران در یک گروه جای گرفته بود. آنگولا هم نخستین حضور خود را تجربه میکرد. مثل توگو و غنا که انتخابی قاره آفریقا را با صعودشان عجیبتر کرده بودند. در این سید تیمهای تونس، ساحل عاج، استرالیا، پاراگوئه و اکوادور هم حاضر بودند.
گروه ایران گروه متعادلی بود. اما انتظار قطعی برای صعود خواسته منطقیای نمیتوانست باشد. هم مکزیک و هم پرتغال تیمهای بهتری نسبت به ما بودند. پرتغال تا نیمهنهایی پیش رفت و مکزیک نیز در یک هشتم نهایی تا وقتهای اضافه با آرژانتین مساوی بود. فشار بیش از حد برای صعود تیم را با استرسی مضاعف مواجه کرد و باعث شد، تیمی عصبی و پرنوسان عازم آلمان شود. در کنار آن بیتجربگی برانکو ایوانکوویچ و ناآمادگی برخی از ستارهها و شاید دو دستگی بازیکنان مزید بر علت شد تا در گروهی که قرار بود صعود کنیم آخر شویم.
حال ۱۶ سال از آن روزها میگذرد. یک بار دیگر در شرایطی تقریبا مشابه و یا حتی سختتر قرار داریم. انگلیس به نوعی رول پرتغال را ایفا میکند. آمریکا در نقش مکزیک به گروه ما آمده است و یک تیم اروپایی از بین ولز، اسکاتلند و اوکراین به جای آنگولا با ما همگروه میشود. قرعهای به مراتب سختتر نسبت به نماینده آفریقا که میتواند مدعی صعود باشد.
بیشتر بخوانید:
عدهای این نسل را بهترین نسل فوتبال ایران قلمداد میکنند. در فوقالعاده بودن این نسل شکی نیست اما باهم نگاهی به برخی از ستارههای تیم ۲۰۰۶ میاندازیم. مهدی مهدویکیا (هامبورگ)، رحمان رضایی (مسینا)، فریدون زندی (کایزرسلاترن)، علی کریمی (بایرنمونیخ) و وحید هاشمیان (هانوفر) مهمترین لژیونرهای تیم بودند. مسعود شجاعی، آندرانیک تیموریان و جواد نکونام به محض پایان مسابقات به جمع لژیونرهای حاضر در اروپا اضافه شدند. تیم ۲۰۰۶ از لحاظ کمیت، لژیونرهای کمتری داشت اما کیفی اگر نگاه کنیم اکثریت آنها در سطح یک فوتبال اروپا مشغول به بازی بودند و با فضای مسابقات جهانی آشنایی بیشتری داشتند. در تیم کنونی به جز سردار و قدوس که در آلمان و انگلیس عضویت دارند الباقی نفرات در لیگهای درجه دو، سه و چهار اروپایی و غیر اروپایی مشغول به بازیاند.
برای راهیابی به جام جهانی ۲۰۰۶ نیز یک سرمربی کروات را روی نیمکت خود داشتیم. کارنامه برانکو به عنوان نفر اول با اسکوچیچ تقریبا برابر بود. تیم ما در دور دوم انتخابی به مشکل خورد اما در دور نهایی بدون مشکل به جام جهانی صعود کرد. در آن دوره نیز یک باخت تشریفاتی را مقابل یک تیم شرق آسیایی (ژاپن) متحمل شدیم. حالا نیز شرایط تقریبا مشابه است. صعود بیدردسری در دور نهایی داشتیم و تنها باخت در جدال با کره جنوبی و در شرایطی که صعودمان مسجل شده بود.
برانکو در جام جهانی ۱۹۹۸ به عنوان کمک مربی کنار بلاژویچ بود و در مسیر جام جهانی ۲۰۰۲ نیز کمکِ او در تیم ملی به حساب میآمد. از طرفی اسکوچیچ سابقه بیشتری نسبت به برانکوی آن زمان در امر سرمربیگری دارد. ما در آلمان نبود یک سرمربی باتجربه را حس کردیم. نیمه دوم بازی مقابل مکزیک و دقایق پایانی بازی با پرتغال نمونهای از موقعیتهایی بود که باید تصمیمات بهتری اتخاذ میشد. از بین بردن ۲ دستگی موجود در تیم و یکدل کردن بازیکنان نیز بر عهده سرمربی تیم بود که برانکو در آن زمان از عهده انجامش برنیامد. حالا باید دید اسکوچیچ در صورت بقا روی نیمکت تیم ملی میتواند نمای و عملکردی بهتر داشته باشد یا بازهم مشکلاتی که در زمان برانکو داشتیم با هموطنش نیز تکرار خواهد شد.
در پایان باید به این مساله اشاره کرد که تیم ملی فوتبال ایران با ظرفیتی که دارد توانایی صعود از این گروه را خواهد داشت، اما نباید فراموش کنیم که شانس ما نسبت به انگلیس، آمریکا و حتی تیم پلیآف اروپا کمتر است. انگلیس نایب قهرمان یورو ۲۰۲۰ و تیم چهارم جام جهانی ۲۰۱۸ است. آنها با انبوهی از ستاره و با ساوثگیتی که چند سال تجربه به دست آورده وارد رقابتها میشود.
آمریکا تیم جوانی دارد اما همین تیم پُر است از ستارههای حاضر در لیگهای معتبر. دروازهبان دوم منچسترسیتی، هافبک یوونتوس، بازیکن خط میانی لایپزیش، وینگر چلسی، مدافع کناری بارسلونا و ... تنها بخشی از بازیکنان لژیونر ایالات متحده آمریکا هستند. آنها به مراتب از نسل دهه ۹۰ و حتی دهه اول قرن جدید مستعدتر هستند.
ولز، اسکاتلند و اوکراین نیز هر کدام ستارههای تاثیرگذاری در ترکیب خود دارند. البته آنها شرایطشان نسبت به انگلیس و کمی آمریکا ضعیفتر است، اما اینکه بخواهیم پیش از مصاف با آنها خودمان را برتر و برنده بدانیم اشتباه است و تنها باعث میشود فشار روی دوش بازیکنان و کادر فنی چند برابر شود. باید برای رسیدن به هدفی بزرگ منطقی باشیم و منطقی عمل کنیم.