رییس کمیته محیط‌ زیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکو رسما اعلام کرد که سگ‌ها از عوامل اصلی نابودی جنگل‌های بلوط در ایران هستند.

سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

"سگ"؛ عامل نابودی جنگل‌های بلوط

خبرگزاری فارس اخیرا گزارش داد که محمد درویش، مقام سابق در سازمان محیط زیست و رییس کمیته محیط‌ زیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکو طی اظهاراتی در یک فیلم مستند گفته است: "۳۰ درصد جنگل‌های بلوط با عاملیت اصلی سگ‌ها نابود شده‌اند."

او می‌افزاید:‌ سگ‌های گله یکی از مهمترین عوامل اصلی کاهش محسوس دارکوب در منطقه زاگرس هستند. سگ‌ها امنیت را از این پرندگان ربوده‌اند. این پرندگان موجوداتی هستند که لارو (نوزاد) سوسک چوبخوار را از پوست بلوط بیرون می‌کشیدند، می‌خوردند و اجازه نمی‌دادند که لاروها تبدیل به سوسک شوند. اکنون ۳۰ درصد این جنگل‌ها به دلیل این سوسک‌های چوب‌خوار نابود شده‌اند.[1]

*این اظهارات که از سوی یک کارشناس نزدیک به سمن‌ها و گروه‌های محیط زیستی مردمی ابراز شده بوضوح خطر سگ‌های صاحبدار، سگ‌های ولگرد و رفتارهای منجر به تکثیر این موجود در طبیعت را اثبات می‌کند.

این در حالی است که طی چند روز اخیر برخی محافل حامی آزادی سگ‌گردانی و کمپین‌های حمایت از سگ‌ها مدعی نجات جنگل‌های بلوط در زاگرس شده‌اند!

باید پذیرفت که رفتارهای مغایر با اکوسیستم طبیعی، غذا دادن بدون ضابطه به سگ‌های ولگرد، سگ‌گردانی و ولنگاری در امر مبارزه با تکثیر سگ‌ها خطرات فراوانی در مسئله بهداشت و امنیت و محیط زیست ایجاد می‌کند.

خطراتی که حتما بایستی با ورود نهادهای قانونی، امنیتی و قضایی مواجه شود.

آقای درویش پیش از این هم در یک مصاحبه با تأکید بر اینکه ما نباید اجازه دهیم سگ‌ها در طبیعت رها باشند و به حیات‌وحش آسیب وارد کنند، گفته بود: عده‌ای با غذارسانی‌های افراطی به سگ‌ها سبب افزایش جمعیت آن‌ها و به‌دنبال آن از بین رفتن سایر موجودات زنده ازجمله میش‌بره‌ها شده‌اند.[2]

***

اسلحه‌ای که تاجزاده و زیدآبادی نمی‌توانند پنهانش کنند!

احمد زیدآبادی، از دستگیرشدگان فتنه 88 طی یادداشتی در واکنش به گزارش وبلاگ مشرق پیرامون "جرم تحریم انتخابات و ارتکاب به آن از سوی کسانی مثل تاجزاده" نوشته است:

«سایت مشرق نیوز "گناه بزرگ" سید مصطفی تاجزاده را "تحریم انتخابات ریاست جمهوری سال 1400" دانسته و تأکید کرده است: "بر زمین گذاشتن صندوق رأی و پشت پا زدن به جمهور که برخی معتقدند می‌تواند بزرگترین دستاورد یک انقلاب باشد دقیقا به معنای قیام علیه مردم و حکومت است."
یعنی زشت‌تر از این هم می‌شود در بارۀ پدیده‌ای به نان صندق رأی و انتخابات در این روزگار حرف زد؟ معنی عریان این سخن این است که شهروندان ایرانی بدون آنکه حق نامزدن شدن در انتخابات داشته باشند، یا از حق معرفی نامزد مورد نظر خود در انتخابات برخوردار باشند، یا انتظارِ تأیید صلاحیت نامزدهای معرفی شده از سوی دیگر طیف‌ها را داشته باشند...باید بدون قید و شرط در انتخابات شرکت کنند و اگر نکنند، معنایش تحریم انتخابات و تحریم انتخابات هم قیام علیه حکومت است و مجازات قیام علیه حکومت هم که مشخص است!
یونانیان هم برای بردگان خود حقوقی بیش از این قائل بوده‌اند! آنها حداقل بردگان خود را به حضور در انتخاباتی که در آن سهم و نقشی نداشتند، مجبور نمی‌کردند!»

*ما ابعادی از شخصیت آقای زیدآبادی را تکریم می‌کنیم و معتقدیم که جبهه اصلاحات به شوخ‌طبعی و نجابت امثال زیدآبادی بیش از این نیاز دارد.

لازم به تأکید است که در مطلب مورد اشاره، تاکید کردیم که دلیل دستگیری تاجزاده متعاقبا اعلام خواهد شد و مطلب ما صرفا بازخوانی پرونده سیاسی ایشان است.

و اما آقای زیدآبادی و فقره تقلیل دادن جرم تحریم انتخابات!

ایشان ظاهرا آنهمه تأکید بر طمطراق خود و دوستانشان در دهه 70 پیرامون جمهور و انتخابات و جامعه مدنی را فراموش کرده‌اند!

از طرف دیگر البته که انتخابات امر مقدس است و هیچ شرط و پیش‌شرطی را پذیرا نیست. چون شرط گذاری برای انتخابات به معنی قبول نداشتن ساختارهای قانونی و نظارتی و حاکمیتی کشور است. و کسی هم که اینها را قبول ندارد منطقا یک کنشگر سیاسی نیست بلکه عنصر برانداز و دنباله داخلی دشمن است.

اما اصلاح‌طلبان برای انتخابات شرط گذاشتند و این همان اشتباهی بود که با راه افتادن پشت سر تئوری غلط حجاریان مبنی بر "مشارکت مشروط" مرتکبش شدند و مثل کودکانی که پشت سر نی‌نواز هاملین به راه افتادند؛ جملگی به چاه ویل رفتار شریرانه تحریم افتادند.

همچنین باید از آقای زیدآبادی پرسید چپ‌های ستادی در کدام انتخابات ایران می‌توانند مدعی باشند که نامزدهای ایده‌آل خود را داشته‌اند؟!

طبعا در هیچ انتخاباتی...

پس چرا در انتخابات‌های سابق شرکت می‌کردند و یا چرا انتخابات سال 1400 را تحریم و بعد هم از سوی سلسله‌جنبان خود اعلام کردند که "اصلاحات صندوق محور مُرد"؟!

جدای از این تناقض؛ باید این سوال را هم از زیدآبادیِ پرسید که برای اصلاح امور آیا راهی به جز صندوق رأی و انتخابات می‌شناسد؟

اصلا حتی فرض بگیریم که هیچ عقلانیتی هم در پیشا انتخابات رعایت نشده باشد! آیا همچنان برای اصلاح امور و جابه‌جایی معقول قدرت اجرایی کشور؛ راهی به جز صندوق رأی هست؟!

فقط یک راه دیگر می‌ماند و آن هم همان قیام است که البته  اینان در 88 تجربه آن را دارند که با پشت پا زدن به صندوق و رای مردم، قیام علیه دموکراسی را برگزیدند. و از همین روست که معتقدیم تاجزاده و دوستان او در تحریم انتخابات مرتکب جرم شده و به سمت براندازی حرکت کرده‌اند. (اگرچه مجددا تأکید می‌شود دلیل دستگیری تاجزاده هنوز دقیقا و رسما اعلام نشده است)

اگر زیدآبادی منکر این است که بر زمین گذاشتن صندوق رأی به برداشتن سلاح منتج می‌شود و میانه‌راهی در این میان می‌شناسد به جای بیان کلیات ابوالبقا برای ما و مردم اثبات کند.

پیش از این در یک تخاطب رسانه‌ای، از حسین نورانی‌نژاد، عضو کادر حزب اتحاد ملت نیز همین سؤال را پرسیده بودیم که آیا در 2 راهی صندوق رأی و اصلاحات سخت و مسلحانه؛ راه سومی را هم می‌شناسد یا خیر؟ که البته آقای نورانی‌نژاد سکوت کرده و پاسخی نداشتند!

چپ‌های ستادی باید قبل از آنکه جور کش تئوری غلط حجاریان برای تحریم انتخابات می‌شدند؛ فکری به حال کار فاقد استدلالشان هم می‌کردند تا اینچنین در مقابل منطق و تاریخ و امنیت پاسخگو نشوند.

گفتنیست، آقای زیدآبادی چند روز قبل از دستگیری تاجزاده در یک مصاحبه گفته بود: در شرایط فعلی، درگیر شدن اصلاح‌طلبان با سیستم حاصلی ندارد؛ چون اصلاح‌طلبان آن اعتبار و سرمایه اجتماعی قبلی را ندارند که جامعه نسبت به برخورد یا زندانی شدن آنان حساس شود (شاید برخی گروه‌ها خوشحال هم بشوند).[3]

***

 

خاطره خوب رضا کیانیان از همکاری با حزب‌اللهی‌ها

رضا کیانیان، از چهره‌های سینمای کشورمان در بخشی از یک مصاحبه با شماره دوشنبه گذشته روزنامه اعتماد درباره یک خاطره خود از همکاری با یک گروه سایبری سخن گفته است.

او می‌گوید: "ما باید گفت‌وگو کنیم. نباید منتظر باشیم که می‌شود یا نمی‌شود. من گفت‌وگو می‌کنم. یک گروهی بود به اسم افسران سایبری که از اسم‌شان معلوم است به ‌شدت حزب‌اللهی هستند و بسیار معتقد و در دایره نگاه‌شان قاعدتا من نمی‌گنجیدم... یکی از آنها به من زنگ زد و گفت شما می‌آیی در مورد سینما برای ما حرف بزنی؟ قبول کردم. من اصلا کار نداشتم چه کسانی هستند. من باید حرفم را می‌زدم. در جماران جلسه داشتیم. قبل از من علی دهباشی برای آنها صحبت می‌کرد. رفتم صحبت کردم. با هم رفیق شدیم و عکس یادگاری گرفتیم. بعد در کمپین آب که آن زمان کار می‌کردم به من کمک کردند و در مساجد و هیات‌ها در مورد آب صحبت کردند. این خوب نیست؟ در ته ذهن شما یا خودم هم بی‌خودی جبهه‌گیری داریم و فکر می‌کنیم که آنها نمی‌فهمند. نمی‌فهمند ولی آنها هم فکر می‌کنند من و شما نمی فهمیم. من می‌روم که خودم را به آنها بفهمانم و آنها را بفهمم، چون آنها، هموطن و همشهری من هستند. مثل دختر یا پسر من هستند؛ ولی خب تفکرشان متفاوت است. با آنها صحبت می‌کنم. بعضی‌ها...در اینستاگرام به من فحش و بدبیراه می‌گویند. بعضی‌ها را رصد می‌کنم، می‌بینم آدم‌های معقولی هستند. با آنها وارد صحبت می‌شوم و با هم گفت‌وگو می‌کنیم و بعد رفیق می‌شویم. اگر من هم بخواهم به آنها بد و بیراه و فحش بدهم، او هم شدیدتر به من حمله می‌کند و دو قطبی‌گری شدت می‌گیرد."[4]

*گفتگو نیاز همواره و همیشگی ما در سیاست و رسانه و فرهنگ و جامعه است.

گفتگو الزام یک فرهنگ تمدنی نیز هست. یعنی در یک هژمون و یک جامعه تمدنی جز با گفتگو نمی‌توان پیش رفت.

البته گفتگو هم قواعدی دارد. عقلانیت، رعایت ادب، بری بودن از کینه‌توزی و شهامت تقدیر از حقیقت یا عذرخواهی از اشتباه.

با رعایت این الزامات، گفتگو یا به عبارت بهتر "گفتگوی معقول" آن حلقه مفقوده‌ای است که در بسیاری از تنش‌ها و بدسگالی‌ها و بدروزگاری‌ها می‌توان برای بهتر شدن اوضاع به آن امید بست.

***

1_ http://fna.ir/1q03ha

2_ https://www.isna.ir/news/99091209488/

3_ mshrgh.ir/1397022

4_ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/187486

برچسب‌ها