ذهنیتهای اشتباه از رابطهی رهبری با مردم و یکطرفه دیدن آن از طرف عدهای که رهبری را نه راهنمای عمل در جمهوری اسلامی و تنظیمکنندهی سیاستهای کلان کشور و امام جامعهی اسلامی که قلمبهی نوری در گوشهای -مثل قرآنهای لب طاقچه – میخواهند به این منجر میشود که ولی فقیه صرفاً به صورت ظاهری تکریم شود، عکس او بلند شود و برایش جشن تولد گرفته شود اما عکس فرامین او عمل شود. در حقیقت عملکرد این گروه روی دیگر سکه و مؤید عملکرد تجدیدنظرطلبانی است که به دنبال تنزیل ولی فقیه از جایگاه رهبر دینی به ملکهی انگلیس بوده اند. این گروه، تبعیتکنندگان رهبری را از انسانهای مختار فعال در جامعهی دینی به ربات منتظر دستور تنزل داده اند و تلاش کرده اند که با طرح کدهای مختلف، ضعف ارادهی فعال را حل کنند که پیشتر در کدهای پشت پرده و بی توجهی به ضرورت حفظ جایگاه رهبری جامعه ی دینی از آن سخن گفته شد.
اما رویکرد رهبری چیز دیگری است. ایشان صریحاً به امکان نقد نهادهای مختلف حکومتی و عدم خروج آنها از شمول نقد به واسطهی انتساب به رهبری سخن گفته اند: (البته انتقاد و مشورت نیز شرایطی دارد که باید به طور کامل رعایت شود)
«هیچ شخص یا نهادى نمیتواند با عذر انتساب به اینجانب یا دیگر مسئولان کشور، خود را از حساب کشى معاف بشمارد.»
(فرمان هشت مادهاى به سران قوا درباره مبارزه با مفاسد اقتصادی)
ایشان همچنین از امکان نقد همهی مسئولین حتی رهبری نیز سخن گفته اند:
«مطالبه کردن با دشمنى کردن فرق دارد. اینکه ما گفتیم گاهى اوقات معارضهى با مسئولان کشور نشود – که الان هم همین را تأکید میکنیم؛ معارضه نباید بشود – این به معناى انتقاد نکردن نیست؛ به معناى مطالبه نکردن نیست؛ درباره رهبرى هم همینجور است. این برادر عزیزمان میگوید «ضد ولایت فقیه» را معرفى کنید. خوب، «ضد» معلوم است معنایش چیست؛ ضدیت، یعنى پنجه در افکندن، دشمنى کردن؛ نه معتقد نبودن. اگر بنده به شما معتقد نباشم، ضد شما نیستم؛ ممکن است کسى معتقد به کسى نیست. البته این ضد ولایت فقیه که در کلمات هست، آیهى مُنزل از آسمان نیست که بگوئیم باید حدود این کلمه را درست معین کرد؛ به هر حال یک عرفى است. اعتراض به سیاستهاى اصل ۴۴، ضدیت با ولایت فقیه نیست؛ اعتراض به نظرات خاص رهبرى، ضدیت با رهبرى نیست. دشمنى، نباید کرد. دو نفر طلبه کنار همدیگر مىنشینند؛ خیلى هم با هم رفیقند، خیلى هم با هم باصفایند، همدرس هستند، مباحثه میکنند، حرف همدیگر را رد میکنند؛ این حرف او را رد میکند، آن حرف این را رد میکند. ردکردن حرف، به معناى مخالفت کردن، به معناى ضدیت کردن نیست؛ این مفاهیم را باید از هم جدا کرد. بنده از دولتها حمایت کردهام، از این دولت هم حمایت میکنم؛ این به معناى این نیست که همهى جزئیات کارهائى که انجام میگیرد، مورد تأیید من است، یا حتّى من از همهاش اطلاع دارم؛ نه، لازم نیست. اطلاع رهبرى از آن مجموعهى حوادث و رویدادهائى لازم است که به تصمیمگیریهاى او، به جهتگیریهاى او و به انجام تکالیف و وظائف او ارتباط پیدا میکند، نه اینکه حالا از همهى چیزهائى که در محیط دولت و محیط کار وزارتخانهها اتفاق مىافتد، باید حتماً رهبرى مطلع باشد؛ نه، نه لازم است، نه ممکن است؛ موافقت با آنها هم لازم نیست. بعضى از اشخاص و بعضى از کارها ممکن است در مجموعهى دولتى وجود داشته باشد که صددرصد مورد اعتماد و مورد تأیید ماست، اما آن کار را ما تأیید نکنیم؛ چون دلیل ندارد که رهبرى وارد محیط اجرائى شود؛ به دلیل اینکه مسئولیتها مشخص است و باید مسئول، وزیر، رئیس فلان مرکز یا بنگاه فرهنگى یا اقتصادى، وظائف خودش را انجام بدهد. بنابراین ما به هیچ وجه انتقاد کردن را مخالفت و ضدیت نمیدانیم. بعضى تصور میکنند که ما چون از مسئولان کشور، از دولت محترم – که واقعاً دولت خدمتگزار و باارزشى است؛ حقاً و انصافاً. کارهائى هم که دارد انجام میگیرد، مىبینید؛ کارها جلو چشم است. باید انسان بىانصاف باشد که اهمیت این کارها را انکار کند – حمایت میکنیم، این حمایت و این طرفدارى، به معناى این است که انتقاد نباید کرد، یا من خودم انتقاد نداشته باشم؛ ممکن است مواردى هم انتقاد داشته باشم.»
(بیانات در دیدار دانشجویان نخبه و نفرات برتران کنکور و فعالان تشکلهاى سیاسى فرهنگى دانشگاهها۱۳۸۶/۰۷/۱۷)
ایشان از این فراتر رفته و از استفادهی رهبری حتی از تحقیقات مخالف نظر خویش سخن گفته اند:
«این سؤال که ما چه بکنیم یا این سؤال که اگر نتیجهى تحقیقات ما با نظر رهبرى مخالف درآمد، چه کار کنیم؟ اینها به نظر من سؤالات خیلى اصولى و منطقى نیست. شما مأمور به پژوهشید، شما مأمورید به اینکه فکر و کار کنید، نتیجه به دست آورید و آن نتیجهى شما را رهبرى و غیررهبرى به عنوان دستاوردهاى علمى بگیرند و براساس آن، براى کشور برنامهریزى کنند. تحقیق علمى، شأن و خصوصیتش، آزادى است؛ منتها عقلایى؛ بىانضباط نباشد.»
(بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق (علیهالسّلام) ۱۳۸۴/۱۰/۲۹)
زمانی ذیل جلسات نخستینی که بعدها منتج به شکل گیری قرارگاه عمار شد به یکی از نمایندگان مجلس گفتم چرا در مواردی مثل دانشجوی پولی، مسائل معیشتی مردم، مذاکره با آمریکا یا… ورود نمیکنید و ایشان پاسخ داد که ما هر جا بفهمیم نظر رهبری موافق یا مخالف موردی است رویش میایستیم! یعنی این نگاه موجب میشود که یک نماینده حتی در جایگاه نمایندگی به جای پیشقراولی و دیدهبانی و کمک به رهبر جامعهی دینی منتظر اظهار نظر ایشان شود و بارها نیز دیده ایم که مسئولین کشور تلاش میکنند تا با استناد به انتظار برای اظهار نظر رهبری یا انتساب نهادشان به رهبر یا تصمیم «مقامات عالی نظام» از انجام وظایف خود سرباز میزنند! مانند سربازی که در میدان جنگ به جای فدا کردن جان خود و جلو رفتن برای ماندن فرماندهی، بگوید اول فرماندهی ما جلو برود بعد ما پشت سر او میآییم.
داستان تشکر رهبری از یک نقد دانشجویی
سال گذشته واقعهی جالبی در همین زمینه رخ داد که فراتر از گفتار، نشاندهندهی سیرهی عملی رهبری انقلاب در همین زمینه بود. ماجرا از این قرار بود که شورای علمی بسیج دانشجویی یکی از دانشگاههای کشور طی نامهای به مقام معظم رهبری نسبت به تحقیق ارائه شده به ایشان که مورد اشارهی مقام معظم رهبری در بیاناتشان قرار گرفته بود انتقاداتی را مطرح کردند. بخش هایی از این نامه چنین بود:
خدمت رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله سید علی خامنهای (مد ظله العالی)
ضمن عرض سلام و آرزوی قبولی عبادات و زحمات
[...] موضوعی فکرمان را مشغول کرد و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که وظیفه داریم آن را با شما در میان بگذاریم [...] از آنجا که رصد وضعیت [...] کشور را وظیفهی خود میدانیم، با بررسی منابع مورد اشارهی شما، به این نتیجه رسیدیم که در پژوهش ارائه شده سوءتفاهمی صورت گرفته و لازم میدانیم این مسئله را به اطلاع حضرتعالی برسانیم.
التماس دعا
شورای علمی بسیج دانشجویی [...]
مدتی بعد یکی از معاونین دفتر امام خامنهای طی نامهای خطاب به شورای مذکور چنین پاسخ گفتند: