به گزارش مشرق، قربانیان در همه نقاط جهان حضور دارند. برخی در جوامع شناخته شده و برخی ناشناختهاند. برخی از این قربانیان جسمشان جراحت برداشته و برخی دیگر روحشان به تاراج رفته است؛ مانند کسانی که توسط مجاهدین خلق کشته شدند، مانند کسانی که توسط فرقه رجویها گول خوردند و عضوشان شدند، حتی مانند خانواده اعضای فرقه مجاهدین که سالهاست از دیدار فرزند خود محروم و به تاریکی راه آنها آگاهاند.
ثریا عبداللهی، منوچهر حسنزاده و دو دخترشان از قربانیان جنایات مریم رجوی هستند که پس از بیست سال هنوز به آزادی امیراصلان حسنزاده از اسارت ذهنی رجویها امید دارند. البته پدر امیراصلان، منوچهر، بیش از ۱۶ سال این درد را تاب نیاورد و از دنیا رفت اما مادرش ۲۰ سال است که ذهن و جسم خود را به دست گرفته و تلاش میکند از هر راهی که ممکن است فرزند خود و دیگر قربانیان اسارتگاه رجوی را آزاد کند.
مادر امیراصلان میگوید: امیراصلان سال ۱۳۸۱ میخواست به آلمان برود، اما نتوانست ویزای آلمان را بگیرد. تصمیم گرفت به کمک دوستش از طریق ترکیه به آلمان برود، او به ترکیه رفت و در هتل آنکارا مستقر شد. امیراصلان حدود چهار سال بعد گم شد. از طریق شخصی که از قرارگاه سازمان مجاهدین اشرف در عراق فرار کرده بود و من و پسرم را میشناخت، فهمیدیم امیراصلان در قرارگاه اشرف است و آنجا تحت فشار روحی و جسمی قرار دارد. ما بعد از آن هیچ وقت نتوانستیم امیراصلان را ببینیم یا با او تماسی داشته باشیم.
قرارگاه اشرف کجاست؟
مسعود رجوی سال ۱۳۶۵ قرارگاه اشرف در ۸۰ کیلومتری مرز ایران را از صدام هدیه گرفت و از آن پس به محل استقرار نیروهای سازمان مجاهدین خلق تبدیل شد. نام آن را به یاد همسر اول خود اشرف گذاشت. قرارگاه اشرف مانند شهرکی با حدود ۳ هزار و ۲۰۰ نفر جمعیت، با امکاناتی نظیر پارک، مجموعههای ورزشی، پلیس، پمپ بنزین، نانوایی، باغ وحش، استخرهای بزرگ، مرکز خرید، دانشگاه و ساختمانهای اداری و مسکونی بود اما سیم خاردارها و نیزههای روی دیوارهای اطراف پادگان رو به درون آن تعبیه شدهبود تا امکان فرار از طریق دیوارها وجود نداشته باشد. این جمعیت توسط ارتش عراق آموزش نظامی دیدند و لوازم مورد نیاز نظامی و تغذیه ای و ... را به آنها رساندند تا به فعالیتهای مختلف خود علیه ایران ادامه داد.
فرقه مجاهدین که نمیخواهند نیروهایشان از وقایع دنیای پیرامون با خبر شوند، نه تنها به ساکنان کمپ اجازه دسترسی به ارتباط تلفنی، اینترنت، موبایل و شبکههای جهانی تلویزیونی را نمیدهند، بلکه با صدور دستور طلاق همه زوجها و محدودیت شدید روابط دوستانه و خانوادگی، روح و اطلاعات اعضای خود را ایزوله نگه داشته و تحت کنترل میگیرند. آنها اجازه ارتباط تلفنی یا حضوری با خانوادههای خود در خارج از کمپ را ندارند و اخبار آنگونه که رجویها میخواهند به گوش آنها میرسد.
رجویها به ساکنان خود میگفتند اگر فرار کنند سربازان عراقی آنها را خواهند کشت و در ایران و دیگر نقاط دنیا نیز شانس زنده ماندن ندارند. اما تعداد بسیاری از اعضای کمپ اشرف طی سالها از شرایط آن به تنگ آمده و پا به فرار گذاشتند. با این حال نه تنها سربازان عراقی بهترین برخورد را با آنها داشتند بلکه بیش از ۴۰۰ نفر از آنان به ایران بازگشته و پس از توبه، مورد استقبال حاکمیت جمهوری اسلامی قرار گرفتند. برخی از نجات یافتگان میگویند دختران و زنان پس از طلاق اجباری از همسرانشان، با برنامه ریزی مریم رجوی، بصورت دسته جمعی به عقد مسعود رجوی در آمده و پس از مراسمی موسوم به رقص آزادی مقابل مسعود، هر یک موظف بودند شبی را با مسعود بگذرانند.
یکی از اعضای فرارکرده از کمپ اشرف میگوید: تعداد بسیار زیاد دیگری نیز هستند که میخواهند آنجا را ترک کنند، ولی از ترس جان و موقعیتشان جرات نمیکنند که عقایدشان را ابراز کنند. اینکه افراد میتوانند خودشان انتخاب کنند که در اشرف باشند یا نه، دروغی بیش نیست و این یک واقعیت غیر قابل انکار است.
بستنشینی پشت درهای اشرف
ثریا از بهمنماه ۱۳۸۸ تا شهریور ۱۳۹۱ به همراه حدود ده نفر دیگر از خانوادههای قربانی به عراق سفر کرد و ۴ سال پشت درهای بسته کمپ در بدترین شرایط زندگی کرد. سال ۱۳۸۹ امیراصلان در پیامی از تلویزیون سیمای آزادی منافقین ادعا کرد حکومت ایران مادرش را به پشت درهای پادگان اشرف آورده و هیچ کس تا به حال از پادگان اشرف فرار نکرده است. اما ثریا معتقد بود پسرش تحت فشار، شکنجه و شتسشوی مغزی این حرفها را زده. تعداد خانوادههای مستقر در بیابانهای پشتدیوارهای اشرف بیشتر و بیشتر شد و به بیش از ۷۰۰ نفر نیز رسید اما سرانجام بدون اینکه به مقصود خود برسند بالاجبار روانه خانههای خود در ایران شدند.
ثریا میخواست حداقل دو-سه دقیقه فرزندش را ببیند تا شرایط بیرون از کمپ را برایش روشن کند. او میگفت: کسانی که در درون سازمان هستند، هیچ اطلاعی از بیرون آن ندارند. هیچ رسانهای در اختیارشان نیست و هیچ نمیدانند. فقط یک کانال تلویزیونی آنهم به صورت کاملا سانسور شده در اختیار آنهاست. نه رادیو، نه تلویزیون و نه روزنامه در اختیارشان نیست و از هیچ چیز خبر ندارند.
منافقین ادعا میکردند اعضای کمپ در جدا شدن از سازمان آزادند و فشاری بر آنها نیست اما ثریا معتقد بود پسرش میخواهد از آنجا خارج شود اما نمیگذارند. او میگفت: اگر واقعاً این ادعایشان درست است پس تمام سیم خاردارها را بردارند. دوربینهای مدار بسته را جمع کنند. دوربینهای دید در شب را جمع کنند. به طور کامل تمام درهای مقرها را باز کنند. تمام کانکسهای نگهبانی را جمع کنند. هر صد متر یک کانکس گذاشتهاند چهار نفر_چهار نفر نگهبانی میدهند.
مادر امیراصلان سال ۱۳۹۵ به ژنو سفر کرد تا صدای خود را به احمد شهید، گزارشگر وقت ویژه حقوق بشر سازمان ملل در ایران، و سازمانهای مدعی حقوق بشر برساند. او در این سفر پرده از جنایتهای فرقه رجوی برداشت و برای تمام سخنان خود مدرک و سند معتبر ارائه کرد. او علت دیدارش با گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل را رساندن صدای درد و رنج خود و ستمهای روا شده به او و دیگر قربانیان از سوی سازمان مجاهدین خلق به گوش نهادهای حقوق بشر عنوان کرد.
مادران قربانیان فراموش شده هستند
ثریا اسفندماه ۱۳۹۷، پس از انتقال ساکنان اشرف به آلبانی، تشکلی به نام «مادران، قربانیان فراموش شده» را تأسیس کرد. او اهداف این تشکل را عنوان کرد:
دیدار خانوادهها به خصوص مادران با فرزندانشان در کشور آلبانی
حمایت از افراد رهایی یافته از فرقه رجوی و بازگشت آنها به کشور
درخواست از دولت آلبانی در خصوص همکاری و حمایت از خانوادهها
درخواست حمایت از کمیساریای عالی پناهندگان، سازمان ملل و صلیب سرخ جهانی جهت حمایت از خانواده ها و مادران
درخواست از وزارت خارجه ایران جهت پیگیری و حمایت از خانوادههای آسیب دیده از فرقه رجوی
او در یادداشتی نوشت: «مادران و پدران درد کشیده، درخشانتر از همیشه اگر چه خسته از فراق هستند اما هرگز از تلاش برای نجات فرزندان و قربانیان آن خونآشامان خیانتکار دست برنمیدارند، خسته نمیشوند و از پای نخواهند نشست تا روزی که تک تک عزیزان خود را نجات دهند و منافقین کور دل با این ننگ و نفرت بمیرند.»
بعد از انتقال اعضای کمپ اشرف به کمپ لیبرتی در آلبانی، سازمان مجاهدین نام ثریا را به اطلاعات و امنیت آن کشور دادند تا اجازهی ورود به آن کشور را نداشته باشد؛ چرا که حضور او در جلوی درب اشرف اگر چه ثریا را به مراد دلش نرساند، برای رجویها دردسر زیادی درست کرد. اما او بعد از ۲۱ سال هنوز ناامید نشده و تلاش میکند صدای خود و خانوادههای قربانی مجاهدین را به گوش همه جهان برساند. اگرچه امیراصلان از اسارت سازمان منافقین آزاد نشده اما داغی که بر دل مادرش گذاشت باعث شد ماهیت پلید این سازمان به خیلیها در نقاط مختلف زمین نشان داده شود.