به گزارش مشرق به نقل از فارس، برخی بازیگران منطقهای از بدو تحولات سوریه سعی کردند با اعزام تروریست ها سوریه را ناامن کنند و در این وسط با قربانی کردن مردم و ایجاد رعب و وحشت، آنها را علیه نظام و شخص بشار اسد تحریک کنند.
این تروریستها با ملیتهای مختلف اردنی، مصری، لیبیایی، سعودی، نیروهای افراطی و تندرو و بخش اعظمی از القاعده بودند که در نقاط مختلف سوریه اقدام به بمبگذاری و همچنین ترور شخصیتهای برجسته دولتی و مردمی کردند.
در جریان عملیات نیروهای امنیتی و حافظ صلح سوریه بسیاری از این تروریستها بازداشت شدند و برخی از آنها نیز در بازجوییهای خود به بسیاری از این اقدامات خرابکارانه اعتراف کردند. خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق با همکاری برخی نهادها به فایل های بازجویی این تروریستها دسترسی یافته است.
خبرگزاری فارس قصد دارد متن اعترافات این تروریستها را بصورت اختصاصی به همراه فایل ویدئویی آن منتشر کند تا مخاطبان بهتر بتوانند از واقعیت تحولات سوریه آگاه شوند.
آنچه در ذیل میآید، متن اعترافات محمد حسین ابراهیم از تروریستهای اردنی است:
با این تفکر که بشار اسد برمبنای قرآن حکومت نمیکند، وارد خاک سوریه شدم
نام من محمد حسین محمد ابراهیم و اهل اردن هستم و به منظور جهاد علیه حکومت سوریه به این کشور آمدم. شخصی بهنام "عدنان نایفه" که از اهالی شهر "زرقاء" در اردن بود، با این تفکر که حاکم سوریه بر مبنای احکام قرآن بر این کشور حکومت نمیکند و باید با چنین حاکمی جهاد کرد، من را قانع کرد که برای مبارزه به سوریه بیایم.
من یک انسان معمولی هستم که تا پنجم ابتدایی بیشتر سواد ندارم و حتی بهدرستی قادر به خواندن و نوشتن نیستم، در سال 2005 به دلیل جعل گواهینامه رانندگی در اردن زندانی شدم و در زندان با تعدادی از سلفیهایی که در راستای تفکر جهادی تندرو به زندان افتاده بودند، آشنا شدم.
تندروهای افراطی در زندان من را شستشوی مغزی دادند
ما در یک سلول با هم بودیم و زمینه برای حضور در جنگ سوریه فراهم شد. آنها با من در رابطه با جهاد و وجوب این مسئله صحبت کردند و من را شستشوی مغزی دادند. آنها بر این عقیده بودند که جهاد حتماً به معنای مبارزه علیه نیروی اشغالگر نیست بلکه هر حاکمی که براساس مبانی قرآن حکم نکند، کافر است و جهاد با او واجب. این گفتوگوهای ما در زندان حدود یک سال به طول انجامید و درسال 2006 که از زندان خارج شدم، محاسنم را بلند کردم و به شکل آنها لباس پوشیدم.
در اواخر سال 2006 و اوایل سال 2007 با شخصب به نانم "محمد حموص" آشنا شدم و او به من گفت که کلاسهای عقیدتی قرار است تشکیل شود که در آنجا در رابطه با تفکر سلفی و جهادی برای ما صحبت می کردند، همچنین در رابطه با نتیجه جهاد که در روز قیامت حور العین و بهشت برین در انتظار جهادگران است برای ما صحبت میکردند.
شخصی به نام عدنان نایفه جهاد در سوریه را پیشنهاد داد
پس از مدتی شخصی بنام عدنان نایفه به منزل من آمد و به من پیشنهاد جهاد در سوریه داد. از شخصی بنام ابوبندر به ارتش آزاد سوریه معرفی شدم در آنجا مرا به شخصی بنام ابوانس صحابی معرفی کردند و گفتند از رهبران جبهه نصرت سوریه است که از گروه القاعده بود.
قرار بود لهجه سوری را در درعا آموزش ببینم
به من گفتند که ما تو را به شهر درعا می فرستیم که در آنجا برایت یک منزل در نظر گرفتیم، به تو لهجه سوری خواهیم آموخت و برایت کارت شناسایی جعلی فراهم خواهیم کرد تا بتوانید در سوریه آزادانه در رفت و آمد باشید.
و به من گفتند که یک خودروی مدل جدید بمب گذاری شده خواهیم داد تا به دمشق برسانید و میگوییم که در چه مکانی خودرو را منفجر کنید.
پس از آن به من یک سلاح کلاشینکف به همراه بیست خشاب دادند. علاوه بر من حدود 10 نفر دیگر با تابعیت مصری نیز وجود داشتند که هنگام شب تصمیم به ورود به خاک سوریه گرفتیم. از مرز اردن رد شدیم ولی بلافاصله پس از رسیدن به خاک سوریه دستگیر شدیم.