کتاب‌هاي مرحوم جلال، همه‌اش را دارند. راجع به خود جلال هم خيلي نظر مثبتي دارند. بعضي از کتاب‌هاي مرحوم شريعتي هم موجود است. راجع به جلال، راجع به تک‌نگاشت‌هاي جلال صحبت مي‌کردند که جلال تک‌نگاشت‌هاي بسيار خوبي داشت.

به گزارش مشرق، پايگاه اطلاع‌رساني دفتر حفظ و نشر آثار آيت‌الله العظمي خامنه‌اي نوشت: سال گذشته و به مناسبت روز «کتاب و کتاب‌خواني» گفتاري از دکتر حداد عادل منتشر کرديم که درباره‌ي خاطرات ايشان با رهبر انقلاب در حوزه‌ي کتب و کتاب‌خواني بود. با توجه به استقبال قابل توجه مخاطبين، بر آن شديم تا پاي خاطره‌گويي محسن چيني‌فروشان بنشينيم. او يکي از فعالان پيشکسوت عرصه‌ي فرهنگ کشور است که سابقه‌ي ده سال مديريت در کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان را در کارنامه دارد. مراودات و خاطرات او با آيت‌الله خامنه‌اي بنا بر اقتضائات کاري در حوزه‌هاي فرهنگي از جمله کتاب صورت گرفته است. چيني‌فروشان از گشت و گذار خود در کتابخانه‌ي شخصي رهبر انقلاب مي‌گويد.
***
خاطراتي که در ذهن من نقش بسته، بيشتر از جلسات نسبتاً صميمانه و خصوصي‌تري است که بنا بر اقتضائات و برنامه‌هاي کاري وجود داشته است. در اين‌ شکي نيست که رهبر انقلاب نسبت به بحث کتاب به عنوان يکي از بهترين بسترهاي فرهنگي و انتقال فرهنگ و ارتقاء فرهنگ تأکيد دارند. نظرات ايشان نسبت به کتاب‌هاي منتشر شده يا توصيه‌هايي که به وزراي ارشاد در دوره‌هاي مختلف درباره‌ي کتاب کرده‌اند، مؤيد اين مطلب است.
اما درباره‌ي رابطه‌ي رهبر انقلاب با کتاب و کتاب‌خواني بايد گفت که ايشان سابقه و ديرينه‌اي با کتاب و مطالعه دارند و جالب اين‌ است که در اغلب حوزه‌هاي مختلف نيز کتاب مطالعه کرده‌اند. البته در اين رابطه خاطرات بنده بيشتر مربوط به حوزه‌ي فرهنگ عمومي است. ايشان به رمان خيلي علاقه دارند و رمان مي‌خوانند؛ مخصوصاً رمان‌هايي که به‌روز منتشر مي‌شود و همين پي گرفتن آخرين کتاب‌هاي منتشرشده در دنيا جالب است.

توصيه‌ي پس از ترور
يادم مي‌آيد بعد از ترور که ايشان در بيمارستان بستري بودند، با جمعي تحت عنوان «انجمن هنرمندان مسلمان» به عيادت ايشان رفتيم. حدود ده دوازده نفر بوديم که در آن جمع شهيد مرتضي آويني و آقاي سيد مهدي شجاعي هم بودند. صحبت‌هاي متعددي شد. ايشان خيلي تأکيد کردند به نويسندگان، ‌-چون نويسنده‌ها هم در جمع بودند- که شما در صورتي مي‌توانيد کتاب بنويسيد و کتاب بخوانيد که به کتاب آشنا باشيد و رمان‌هاي مختلف را خوانده باشيد. اگر رمان نخوانده باشيد، نمي‌توانيد رمانِ خوب بنويسيد. نکته‌ي ديگري که اشاره کردند اين بود که انتقال انديشه‌ها توسط رمان صورت مي‌گيرد. يعني رمان يک ابزار خوبي است که تنها براي سرگرمي نيست.
تأکيد ايشان اين بود که رمان يک ابزار خوبي است براي انتقال انديشه‌ها. مثلاً ايشان سؤال کردند که کداميک از شما کتاب «دل سگ» را خوانده‌ايد؟ و جالب است که در آن جمع ده پانزده نفري که همه نويسنده بودند، کسي يادش نبود و ابراز نکرد که من خوانده‌ام و بعد خود ايشان ادامه دادند که اين کتاب «دل سگ» براي ميخائيل بولگاکوف است که درواقع او زماني که حکومت کمونيستي شوروي مسلط مي‌شود، او اين کتاب را مي‌نويسد. کتابي است منتقدانه نسبت به آن سيستم و نظام حکومتي. تا مدت‌ها هم اجازه‌ي انتشار نداشته و بعدها که شرايط فرق کرده، اين کتاب هم منتشر شده. توصيه مي‌کردند که برويد و اين کتاب را بخوانيد. به هر حال اين يک شاهدمثال بود براي اين‌که يک رمان چطور مي‌تواند انديشه‌ها را منتقل کند.

هنوز کتابي در سطح جهاني نداريم
يادم هست حدود سال‌هاي 62 و 63 بود که با جمعي خدمت ايشان بوديم. صحبت کتاب‌هاي انقلاب شد و اين‌که ما در مورد انقلاب، بايد رمان درجه يک داشته باشيم و من فکر کنم هنوز ايشان به آن ايده‌آل خودشان نرسيده‌اند. هنوز نداريم رماني که راجع به اصل انقلاب، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب باشد. يک تعبيري ايشان داشتند و مي‌گفتند که ما هنوز کتاب درباره‌ي انقلاب که جهاني بشود نداريم. بعد گفتند که جهاني شدن معني‌اش اين است که اين کتاب دست به دست بگردد. ناشرها در دنيا دنبالش بگردند، ترجمه کنند و در دنيا به زبان‌هاي زنده‌ي دنيا ترجمه بشود. نه اين‌که ما ترجمه بکنيم، خود آنها دنبالش بگردند. مثالي مي‌زدند و مي‌گفتند که شما کتاب «دن آرام» شولوخف را بينيد که چقدر جهاني شده؟ همه اين «دن آرام» را خوانده‌اند با اين‌که دو سه جلد است. مضمون حرف آقا اين بود که وقتي کتاب را مي‌خوانيد، چقدر لذت مي‌بريد و چقدر حس مثبتي نسبت به اين کتاب پيدا مي‌کنيد. و باز تأکيد مي‌کردند که اين کتاب را بخوانيد و ما در اين تراز و در اين سطح، کتابي که جهاني بشود نداريم.
ايشان حتي در سال‌هاي اخير نيز اين مطالبه را تکرار ‌کرده‌اند که باز در اين سطح، کتابي در مورد انقلاب نداريم. نه‌فقط راجع به انقلاب، حتي در مورد ائمه‌ي معصومين (ع) نيز اين نقص هست. راجع به شخصيت حضرت پيامبر(ص) ايشان گفتند که ما هنوز فيلم خوبي راجع به اين شخصيت بزرگوار نداريم. ما فقط يک فيلم خوب داريم که براي مصطفي عقاد است؛ آن هم فيلم خوبي است به اندازه‌ي خودش و در آن فرهنگ و شرايط. و هنوز مثلاً ما به عنوان انقلاب اسلامي نتوانسته‌ايم يک فيلم بسازيم که بتواند شخصيت آن بزرگوار را نشان بدهد.
به هر حال افق ديد ايشان بلند است. سه چهار سال پيش در جلسه‌اي مي‌گفتند که امروزه کتاب‌هاي مختصر و کوچک خوانندگان حرفه‌اي را اغنا نمي‌کند. بايد يک رمان مثلاً چهارصد پانصد صفحه‌اي باشد که خواننده اغنا بشود، ولي اين کتاب‌هايي که حالا بعضي‌هايش هم خوب است، درواقع نمي‌تواند نقش جهاني شدن را ايفا بکند.

خانه‌ي کتاب رهبر
کتابخانه‌ي ايشان نسبتاً بزرگ است و کتاب‌ها موضوعات مختلفي دارند. ايشان کنار خيلي از کتاب‌ها حاشيه‌نويسي کرده‌اند و من خيلي دلم مي‌خواهد يک زماني آن چيزي که مي‌شود از اين حاشيه‌ها منتشر کرد، منتشر بشود، چون بادقت و باظرافت حاشيه نوشته‌اند.

شعر و رمان
در مورد بخش ادبيات کتابخانه، شعرش خيلي جلب توجه مي‌کند. البته بخشي از کتاب‌هاي شعر را شعرا به مناسبت‌هاي مختلف هديه داده‌اند. بعضي هم طبق آنچه که من ديدم، معلوم بود مربوط به خود ايشان است و بعضي‌هايش را خودشان در جواني خريده‌اند. خلاصه شعرش خيلي غني است، اما در بخش شعر، انواع و اقسام غزليات حافظ و حافظ‌شناسي خيلي برجسته است. البته به آنها مراجعه مي‌کنند و اين‌طور نبوده که مثلاً همان‌طور نو مانده باشد و کتابخانه‌اي باشد. در بعضي از آنها يادداشت بود و بعضي‌هايش هم مثلاً معلوم بود که محل مراجعه است.
کتاب‌هاي رمان ايشان که اغلب معروف هستند و از نويسندگان مختلف و معروف در کتابخانه هست. مثلاً کتاب‌هاي نويسندگان روس مثل چخوف، نويسندگان عرب و رمان‌هاي مختلفي از نويسنده‌هاي فرانسوي مثل بالزاک و رومن رولان.
بايد بگويم که آقا خيلي به عنوان زندگي‌نامه‌نويس روي رومن رولان تأکيد مي‌کنند. در جلسه‌اي مي‌گفتند که ما کسي مثل رولان نداشته‌ايم که بيايد زندگي‌نامه‌ي بزرگان انقلاب را بنويسد و ما همچنين کتاب‌هايي را لازم داريم که اين يک تخصص است و بايد بعضي‌ها بروند دنبالش و ياد بگيرند و کمبودش احساس مي‌شود.
من خودم نشنيدم، ولي خبر دارم که کتاب ديگري که در همين زمينه به نام «سور بز» منتشر شد، ايشان آن را خواندند و حتي از لحاظ تکنيکي راجع به آن نظر دادند که اين کار قوي نيست. اين ‌روزآمد بودن ايشان خيلي قوي است. خلاصه رمان‌هاي فراواني ايشان دارند از نويسندگان مختلف؛ حالا نويسندگاني که به‌اصطلاح به عنوان بچه‌مسلمان شناخته مي‌شوند يا نويسندگاني که خيلي هم مذهبي نبودند.

عمق فکري نوجوان را بيشتر کنيد
يک بخش هم کتاب‌هاي فلسفي بود. حالا که بحث فلسفه پيش آمد، بگويم که در مجلسي ايشان راجع به فلسفه و تعليم آن به نوجوانان مي‌گفتند که يکي از مشکلاتي که ما داريم، اين است که چون بچه‌هاي ما عمق فکرشان کم است، خيلي زود تحت تأثير حوادث و هيجانات و فضاهايي قرار مي‌گيرند که در کشور اتفاق مي‌افتد. ما بايد روي عمق فکري و تعمق بيشتر بچه‌ها کار کنيم. لذا آموزش فلسفه براي نوجوانان خيلي لازم است.
ايشان حتي تأکيد مي‌کردند که در کانون، شما راجع به اين قضيه يک مقداري کار کنيد. مثالي که مي‌زدند، مي‌گفتند يک مجموعه‌ کتاب‌هايي حزب توده منتشر کرده به نام آموزش فلسفه که فلسفه‌ي ديالکتيک را براي نوجوانان به زبان ساده بيان مي‌کند. نوجوان اگر مي‌خواست بداند يک مارکسيسم يعني چه و مکتب مارکسيم چه هست، اين را مي‌خواند و کلي اطلاعات پيدا مي‌کرد. مثال‌هاي ديگري از جاهاي ديگر در زمينه‌ي آموزش فلسفه به نوجوانان زدند. مي‌گفتند که ما در مورد فلسفه‌ي اسلامي کاري نکرديم و شما در کانون و جاهاي ديگر شروع کنيد راجع به فلسفه اسلامي کار کنيد. اين مطالبه منجر به اين شد که در کانون گروه جديدي تشکيل شده و مجموعه فعاليت‌هايي تحت عنوان «گام به گام تا انديشه» را شروع کرده‌اند. البته الآن در مراکز کانون در حال آموزش است و کلاس‌هايش برگزار مي‌شود و به‌تدريج کتاب‌هايش نيز آماده مي‌گردد. يعني اين برنامه هم کتاب دارد و هم برنامه‌ي آموزشي.

هنوز مثل جلال نيامده
کتاب‌هاي مرحوم جلال، همه‌اش را دارند. راجع به خود جلال هم خيلي نظر مثبتي دارند. بعضي از کتاب‌هاي مرحوم شريعتي هم موجود است. راجع به جلال، راجع به تک‌نگاشت‌هاي جلال صحبت مي‌کردند که جلال تک‌نگاشت‌هاي بسيار خوبي داشت. مثل اورازان و مي‌گفتند که ما مثل جلال همچنين نويسنده‌اي با اين قلم پيدا نکرديم که بتواند همين کار را انجام بدهد.

ادبيات شفاهي را جدي بگيريد
در جلسه‌اي من بحثي را مطرح کردم که منبع آن ادبيات شفاهي بود و نه ادبيات مکتوب؛ راجع به قصه‌گويي و اين‌که قصه‌گويي الآن در جامعه‌ي ما خيلي رونق ندارد و مهجور است، در حالي که بستر مناسبي براي آموزش مخصوصاً براي بچه‌هاي در سطح ابتدايي است و به اين جهت خوب است که معلم‌هاي ابتدايي مخصوصاً قصه‌گويي را بتوانند انجام بدهند.
ايشان مي‌گفتند که يادم مي‌آيد مادربزرگم در شب‌هاي زمستان، قصه‌هاي باستاني و قصه‌هاي قرآني را براي ما مي‌خواند و چقدر تأثير مي‌کرد و همان‌ها را من مدت‌ها يادم بود. مثلاً قصه‌هاي پيامبران و حضرت يوسف يادم بود و من تقريباً حتي وقتي به سن نوجواني رسيده بودم، همه‌ي قصه‌ها را بلد بودم. علتش اين بود که مادربزرگ اين قصه‌‌ها را گفته بود.
البته ايشان اشاره مي‌کردند که آفت قصه‌گويي هم بحث افسانه‌ها است که بعضي وقت‌ها با خرافات مخلوط مي‌شود. منظورشان اين بود که سعي کنيد به آن آفت‌ها دچار نشويد و بيشتر قصه‌گويي تاريخي و مسائلي از اين قبيل را پيگيري کنيد.

حکيم ابوالقاسم فردوسي
يک نکته‌اي هم درباره‌ي حکيم ابوالقاسم فردوسي بگويم. در يکي از جلسات فردي سؤال کرد که نظر شما راجع به فردوسي چيست؟ مي‌دانيد که راجع به فردوسي نظرات متفاوت است؛ بعضي‌ها مخالف و بعضي موافقند. ايشان تعبيرشان اين بود که همين که اسمشان حکيم ابوالقاسم فردوسي بوده، معلوم است که ايشان اهل حکمت بوده و کسي که اهل حکمت باشد، جز حکمت نمي‌گويد و شاهنامه که تاريخ است، پر از حکمت است. درواقع ايشان يک‌جور مراجعه به شاهنامه را به عنوان آشنا شدن و استفاده از انديشه‌هاي فردوسي تأييد مي‌کردند.