کد خبر 1488
تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۹

شيدا جاويد در جديدترين مطلب وبلاگ خود به موضوع احزاب و جنجال اخير درباره تک حزبي بودن و حواشي آن پرداخته و ديدگاه حضرت امام(ره) در اين زمينه را تبيين کرده است.

در وبلاگ سياسي نوشت هاي يک دختر دانشجو آمده است:

اگرچه کارکرد احزاب، سازماندهي رابطه ميان دولت و مردم براي مديريت بهتر و مشارکت جامعه مدني است، اما به روشني مي توان انحراف از اين اصل مهم و اساسي را از سوي جناح هاي اصلاح طلب و احزاب و گروه هاي وابسته به آن مشاهده نمود و شايد بتوان اشکال عمده را در دولت‌ ساخته بودن آن ها دانست که با روي کار آمدن دولت هفتم شکل گرفتند و به جاي توجه به مطالبات آحاد ملت، به ملت زدايي و تقويت حامي گرايي روي آوردند. آنچه در انديشه سياسي حضرت امام خميني متبلور است، تاکيد بر مردمي بودن احزاب و طرد دولت ساخته بودن آن هاست: "... اگر حزب مي‌خواهيد درست کنيد، قبل از اين‌که دولت شما پيش بيايد، يک حزبي درست کنيد و بعد هم حزب در مجلس به طوري که بايد بشود، به طوري که قوانين اساسي و قانون اساسي و ساير قوانين اقتضا مي‌کند، نماينده درست کنند و بعد هم آقاي وزير، نخست وزير متکي به نمايندگاني که از حزب پيدا شد و از جمعيت و از خواسته مردم و اين‌ها پيدا شد، بعد شود يک دولت متکي به حزب...".
از سوي ديگر عليرغم توصيه هاي مکرر و موکد امام خميني مبني بر حرکت احزاب و گروه ها در راستاي حفظ وحدت عمومي و پرهيز از حزب بازي و انشقاق ملت، عملکرد و رويکرد پايگاه هاي سياسي شکست خورده در انتخابات اخير کاملا در تضاد و تعارض با آراي بنيانگزار انقلاب، متجلي گرديد.
آنچه در ميان جناح دولت ساخته ي دوم خرداد -که اصلي ترين حزب اصلاحات به شمار مي رود- ديده مي شود يکسويه نگري و نگاه يکسره انتقادي به عملکرد جناح رقيب و فقدان نگاه منصفانه به جريان مخالف خود بوده که در توصيه ها و رهنمودهاي امام خميني،‌ بارها بر لزوم پرهيز از آن تاکيد شده است:
"... وقتي بنا شد که آن اشخاصي که موثر هستند، آن اشخاصي که اميد اين است که مملکت به واسطه آن‌ها اصلاح بشود، اين‌ها تمام قوايشان را صرف کنند در اين‌که خودشان به جان هم بيفتند، دعوا کنند خودشان با هم، تمام نوشته‌هايشان بر ضد هم، هرکدام ديگري را رد کند، هرکدام ديگري را طرد کند...همين اختلافاتي که در بطن خود جامعه است نمي‌گذارد اين جامعه رو به ترقي خودش برود...". و البته منصفانه تر آن است که در تحليل علت رويکرد سراسر انتقادي و مخالفت آميز جريان اصلاحات در قبال رقيب خود، درصدي را به محافظه کاري جريان اصولگرا اختصاص دهيم.
بنابراين اگرچه تحزب، نمودي از وجود دموکراسي و چند صدايي در يک جامعه است اما اينگونه حزب بازي ها و سهم خواهي هاي محض و تاکتيک هاي غلط نه تنها نيروي سياسي و مردمان هوادار خود را قرباني سياست هاي غلط خود مي کند، بلکه فضاي جامعه را آبستن تنش هاي بيشتر و وارد نمودن خسارات عميق تر به ملت و عدم رشد و توسعه مادي و معنوي جامعه مي کند.
از سوي ديگر وجود دو طيف عمده ي سياسي در کشور و تشديد رقابت ميان اين دو باعث گرديده تا در هر بزنگاه سياسي از جمله انتخابات، شخصيت هاي سياسي براي جلب نظر گروه هاي متنفذ سياسي و هموار نمودن راه موفقيت، خود را ملتزم به سياست هاي يک جناح خاص بدانند و با روي کار امدن و بدست گرفتن قدرت در پي تامين منافع همان جناح برآيند و در اين راه تا انجا پيش روند که براي طرد نشدن از سوي افراطيون جناح مورد نظر، از بيان انتقادات لازم خودداري کنند و در واقع به جاي آنکه خود را در برابر ملت پاسخگو بدانند در برابر يک گروه محدود مسئول بدانند.
و لذا افراد ميانه رويي که در عين وابستگي به يک حزب خاص، به چشم پوشي از نقايص محرز تن نداده و شجاعانه لب به انتقاد از مشکلات حزب متبوع خود مي گشايند ممکن است از سوي اعضاي راديکال به تدريج کنار گذاشته شده و به مهره هايي سوخته مبدل شوند که اين مسئله خود به خود به انزواي افراد متعهد و دلسوز و نهادينه شدن بي تفاوتي نسبت به کژي ها و شکل گيري فساد خزنده اي در رئوس مملکت مي انجامد.
در اين مورد توجه به تاکيدات بنيانگزار انقلاب بسيار رهگشاست.
"...آن‌ها از خدا مي‌خواهند که شما حالا همه با هم اختلاف پيدا کنيد و آن بکُشد براي حزب کذا، آن بکشد براي حزب کذا. دست برداريد از اين حرف‌ها، همه وارد بشويد زير يک بيرق، بيرق اسلام، اگر اسلام نباشد هيچ چيز نيستيم ما...همه زير کلمه توحيد زير پرچم توحيد بيائيد، وقتي که همه مجتمع شديد زير پرچم توحيد، تمام کارها اصلاح مي‌شود... ".
با اين تفاسير، به نظر مي رسد کارکرد احزاب آنگونه که در نظام هاي پيشرفته و توسعه يافته ديده ميشود در جامعه ي ما محقق نشده و اساسا کيفيت شکل گيري احزاب آنگونه که در کشورهاي توسعه يافته وجود دارد، با ساز و کارهاي يک نظام اسلامي همخواني نداشته و همان طور که از نمونه هاي مختلف پيداست حتي در تضاد و تعارض با آن نيز باشد.
بنابراين به نظر مي رسد وقت آن رسيده باشد که حقوق ملت از سوي بازيگران سياسي به رسميت شناخته شود و از چند قطبي کردن جامعه به بهانه تنوع افکار و انديشه ها بپرهيزند و از پتانسيل ملت به جاي برخورد و اصطکاک با يکديگر، در جهت تامين منافع جمعي استفاده گردد.
اين مهم ميسور نخواهد شد مگر با ادغام و ائتلاف تمام گروه ها و جناح هاي سياسي و تعيين يک هدف مشترک و حرکت صادقانه در راستاي تحقق آن هدف و پرهيز از چند قطبي کردن فضاي سياست. در اين صورت مي توان اميدوار بود که انتقادات نيز از روي دلسوزي و حس تعهد و با نگاهي فراجناحي و برمحور توجه به مشکلات جميع مردم خواهد بود و در نهايت به پيشرفت کشور خواهد انجاميد.
پس بهترين راهکار خروج از اين فضاي سايشي، توجه به رهنمودهاي ارزنده ي امام خميني است که بارها در سخنان خود، تشکيل احزاب و گروه ها و جبهه هاي مختلف را نيرنگ دشمن براي ايجاد تشتت و اختلاف در ميان مردم اعلام نموده و ملت را به جمع شدن در زير پرچم يک حزب به نام حزب الله دعوت مي فرمايند:
"...من اميدوارم که ان‌شاءالله همه توجه بکنند، همه قشرها به اسلام توجه بکنند، و اين اختلافات و اين مسائل که همه مضر براي کشور ماست، همه مضر بر مليت ماست، بر اسلام ماست، از اين‌ها دست بردارند، گروه گروه نشوند، اين گروه گروه شدن اسباب اين مي‌شود که مسائل عقب بيفتد. هر گروهي و دسته اي جمع مي‌شوند، يک گروه درست مي‌کنند، مااين گروه‌ها را همه ادغام کرديم، دور هم جمع کرديم تا يک قدرت بزرگ شدند که آن قدرت‌هاي ابر قدرت را شکستند، حالا آقايان دوباره برگشتند گروه درست کردند، هر روز هم يک گروهي پيدا مي‌شود که اگر چه عددشان چيزي نيست، ادعايشان زياد است نه واقعيتي دارند و نه يک برنامه اي دارند، هيچ چيز نيست لکن همين مقدار که گروه کذا، گروه کذا، حزب کذا، همين‌ها مضر به حال مملکت ماست. ما مي‌خواهيم اين گروه‌ها برگردند يک گروه بشوند و آن گروه، گروه اسلامي‌که براي اين مملکت مفيد باشند، خدمت بکنند به اين کشور اين نابساماني‌هائي که هست، اين خرابي‌هائي که هست، ترميم بکنند. اين اختلافات و گروه گروه درست کردن نمي‌گذارند خرابي‌ها ترميم بشود، نمي‌گذارد دولت کارش را انجام بدهد، نمي‌گذارد که مردم به کارشان برسند البته ممکن هم هست که سوئ نيت نداشته باشند. لکن فهمشان خيلي نيست و ادراکشان زياد نيست، فهم سياسي ندارند، خيلي دم مي‌زنند از اين‌که ما کذا هستيم، لکن فهم سياسي ندارند. اگر فهم سياسي داشتند، امروز روز اين نبود که هي گروه‌هاي مختلف و دستجات درست کنند، آن يک حزب درست کند، آن يک گروه، آن يک گروه، هرکس يک چيزي درست کند و يک عده اي دور خودش جمع بکند...
...نهضت ملت ايران حدود و چهار چوب‌هاي حزبي را درهم شکسته است و به صورت يک حزب درآمده است و آن حزب ملت مسلمان ايران يعني حزب اسلام و حزب الله است. در مبارزات ايران کسي جرئت نمي‌کند از ملت دور باشد، من هم يکي از افراد ملت هستم...".