به گزارش مشرق، جعفرعلیاننژادی یادداشتی را با عنوان خانه حریم میخواهد، خانواده حرمت، در کانال خود در ایتا منتشر کرد و نوشت:
مدتهاست معلوم شده، تأمین آرامش و امنیت با آن تصویر کودکانه داشتن خانهای با دیوارهای محکم و بتنی، چقدر دور از واقعیت است. در قصهها به ما گفته بودند برای امانیافتن، کافی است فقط خانه خود را محکم بسازید.
بجای ساختن خانهی حصیری یا خانهی چوبی، خانهای سنگی و آجری بسازید که از شر گرگها در امان یابید.
بعدها معلوم شد، حتی خانههای بتنی بی حیاط یا بیحریم، امنیت ندارند.
آخر اعضای خانه نمیتوانند خود را درون آن چاردیواری محبوس کنند. آنها باید بیرون بیایند.
چقدر ترسناک است که مرز ناامنی از جلوی درهای ورودی خانههایمان شروع شود. چه تشویشی میآورد که پشت همین دیوارهای بیحریم خانهمان صدای تیروترقه آشوب، دلهایمان را بلرزاند.
فهمیدیم باید حیاطی هم داشته باشیم، با دیوارهای بلند، با دوربینهای قوی، با صداگیرهایی حرفهای تا حوادث پشت این مرزها، سوژه تماشای ما باشند.
تا خیالمان راحت باشد اگر دیوارهای حیاطمان صدمهای میبیند، خانههایمان امن و امان است. دیگر مسأله یا دردسر شیرینمان، توسعه این حیاط و استحکام بلندیهای آن بود.
اما امان از برخی اهالی ناسازگار، درون این خانههای محکم. کمکم فهمیدیم هم خانه حریم میخواهد، هم اعضای خانواده. حرمت پدری، حرمت مادری، حرمت برادری، حرمت خواهری و حرمت فرزندی. هر عضوی فارغ از ایفای نقش خود، نیاز به داشتن حد و مرزها و قلمروسازیهایی داشتند.
با این که گزندی استحکامات خانه و حیاط را تهدید نمیکرد و حق حیات اهالی خانه تضمین شده بود، اما این استحکام، دلیل کافی در تنظیم روابط اهالی خانه نبود. خاصه آنکه، وسوسههای قلمروزدایی روزبهروز بیشتر میشد.
اهالی بدنبال نقشیابیهای جدیدتری بودند. برخی بر پدر خرده میگرفتند که این خانه چند و چون است و چرا آنگونه نیست.
برخی فرزندان خانه را ترک گفتند، برخی دیگر روزنهایی کوچک بر تن دیوار حفر کردند و تصمیم گرفتند همبازی بچهگرگها شوند. آنان که ترک گفتند، طعمه گرگها شدند، اینها هم که دیوارها را سوراخ کردند، خلق و خوی بچه گرگها را گرفتند. دیگر نه حرمت پدری را پاس میداشتند، نه خواهری و مادری و برادری را. پدر اما همه فرزندان را دوست میداشت، حساب آنها که رفته بودند هیچی اما گرگخویی برخی فرزندان را تحمل میکرد.
پدر میدانست خانه را باید حفظ کرد، قلمرو حیاط خانه را باید افزود، بیحرمتی برخی فرزندان و نق و نوق دیگران را باید تحمل کرد و روزنهای دیوار را هم باید ترمیم کرد. تن دیوار ممکن بود زخمی شود، اما پی آن هرگز نمیلرزید. خانه بدون حیاط و خانواده بدون حریم دوام نمیآورد.
پدر اینها را میدانست، خانه را محکمتر میکرد و امید را دل فرزندان روشنتر. پدر خانه و خانواده را با هم میخواست، منتها با حفظ حریم و حرمتهایش.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.