به گزارش مشرق، پایگاه بصیرت نوشت: خبرنگار ما به سراغ غلامرضا رضايي نژاد پدر شهيد رضايي نژاد كه از پاسداران بازنشسته هم هست، رفته و پاي صحبت هاي وي و مادر آن شهيد نشسته، در ادامه گفت وگوي ما با پدر و مادر بزرگوار شهيد داريوش رضايي نژاد را مي خوانيد.
¤ جناب آقاي رضايي نژاد در شروع بحث، قدري درخصوص دوران كودكي و اخلاق و رفتار داريوش توضيح دهيد.
با سلام بر شهيدان انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي و سلام بر شهداي عرصه علم و دانش و فناوري و درود و سلام بر امام شهدا و آرزوي طول عمر و سلامتي براي رهبر معظم انقلاب اسلامي.داريوش از دوران كودكي از نظر اخلاق، هوش، سخنوري و به خصوص ايمان بي نظير بود. بسياري از معلمان دوران ابتدايي و راهنمايي و دبيرستان شهيد پيش ما مي آيند و اقرار مي كند كه الآن ما مي فهميم كه آن همه هوش و ذكاوت داريوش براي چه بود و قرار بود به كجاها برسد.جداي از موفقيت در تحصيل، داريوش از نظر رفتار، اخلاق و صله رحم و امانتداري و صداقت مثال زدني بود.
داريوش از شش سالگي به همراه برادرش «فرج الله» هميشه در مراسم هيئت هاي مذهبي و مساجد شركت مي كرد و بيشتر وقت ها اذان مي گفت و در ماه رمضان بعد از سحر با هم براي اقامه نماز صبح به مسجد مي رفتيم. هنوز زنجيرهاي عزاداري داريوش را در خانه دارم.داريوش با توان بالاي ذهني كه داشت توانست يك پايه از دوران ابتدايي و يك پايه از دوران راهنمايي را به صورت جهشي در تابستان بگذراند. داريوش در مقاطع ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان هر ساله با معدل بالا قبول مي شد و خيلي كم كتاب هاي درسي را مطالعه مي كرد. وقتي ما اصرار مي كرديم كه چرا درس هايت را نمي خواني، در جواب مي گفت كه هرچه معلم سر كلاس درس مي دهد را همانجا از بر مي شوم و ديگر لازم نمي بينم در منزل هم بخوانم. در درس ها به همكلاسي هايش هم خيلي كمك مي كرد.از همان دوران تحصيل هوش و نبوغ را در داريوش مي ديديم. در دوران راهنمايي وسيله اي اختراع كرده بود كه با باتري كار مي كرد. وقتي آن را روشن مي كرد، تمام تلفن هاي محل و منطقه در حالت اشغال قرار مي گرفت و همين طور كارهاي ديگري كه نشان دهنده ذهن فعال و مبتكر او بود.
¤ بگذاريد در مورد اخلاق و رفتار شهيد از مادر بزرگوارشان هم سوال كنيم. نظر شما چيست؟
داريوش خيلي احترام من و پدرش را داشت و رفتارش بعد از ازدواج هم همان طور ماند و با خواهرها و برادرهايش خيلي مهربان و رئوف بود.خودم از اين رفتارهاي داريوش خيلي مي ترسيدم. با خود مي گفتم: داريوش خيلي مهربان و با محبت است، نكند بلايي سرش بيايد و به خودش هم گفتم: نكند شهيد بشي و او در جوابم گفت: «مادرم دنيا چه ارزشي دارد...»
¤ مادر جان! خاطره اي هم از داريوش براي مان نقل مي كنيد.
يك بار داريوش از خوابي كه ديده بود برايم اين طور تعريف كرد: ديدم كه تمام اهالي شهر در ميدان بسيج جمع شدن، يك نفر آمد از بين اين همه به من گفت: داريوش هميشه نذر حضرت ابوالفضل(ع) را ادا كن و برايش نذري بده و داريوش روز تاسوعاي همان سال را به نيت آقا ابوالفضل(ع) در حد توان به عزاداران غذا داد و اين محرم هم كه در قيد حيات نبود، خودم نذرش را ادا كردم. چند وقت پيش از شهادتش با من تماس گرفت و گفت: «مادر خواب هاي هزينه بردار مي بينم! يكي به خوابم آمده و گفته هميشه در ماه رمضان افطار بده. باز هم مادر شما زحمتشو بكشيد، به شرط اينكه از پول خودم خرج كنيد.»به فقرا خيلي كمك مي كرد و در اين مورد به ما هم توصيه مي كرد. بعد از اينكه عمويش فوت كرد، خيلي از خانواده اش سركشي مي كرد و الآن طوري شده كه خانواده عمويش از ما بيشتري براي داريوش دلتنگي مي كنند.
¤ آيا داريوش در مورد كارش و پروژه هايي كه داشت با شما صحبت مي كرد؟
داريوش از همان بچگي با برق سر و كار داشت، به انجام كارهاي برقي خيلي علاقه داشت و در همين رشته هم به دانشگاه رفت. بعد از دانشگاه كه مشغول به كار شد وقتي پدرش از او در مورد كارش سوال مي كرد در جواب مي گفت: «من هم مثل تمام جوان هاي اين كشور دارم كار مي كنم، من مثل بقيه مهندس هاي برق اين كشورم و كارم مهندسي برق است.»
¤ آقاي رضايي نژاد از آخرين ديدارتان با شهيد بگوييد.
آخرين ديدار ما به يك هفته پيش از شهادت داريوش كه به «آبدانان» براي عروسي يكي از خواهرانش آمده بود، بر مي گردد. يك روز بعد از مراسم گفت كه كار دارم و بايد بروم، بعداً معلوم شد كه براي مصاحبه در آزمون دكترا رفته است.ساعت ۱۱ صبح روز شهادتش مثل هميشه به منزل ما زنگ زده و با مادرش صحبت كرده و احوال من را پرسيده بود كه مادرش گفته بود رفته بيرون، داريوش گفته بود به پدرم بگو كمتر جلوي آفتاب برود، هواي آبدانان خيلي گرم است و آفتاب براي شان خوب نيست كه متأسفانه من ديگر نتوانستم با او تماس بگيرم.
¤ مادرجان! درباره فرزندان ديگرتان هم توضيح مي دهيد.
برادران و خواهران داريوش هم مانند او استعداد بالايي دارند. داريوش سه برادر و چهار خواهر دارد كه «فرج الله» (در شناسنامه همايون) در حال تحصيل در مقطع دكترا و رئيس شعبه قضايي است. برادر ديگرش «اميرحسين» كه ايشان نيز در حال تحصيل در مقطع دكترا و به امر قضاوت مشغول است و «فرشاد» ديگر برادرش كه كارشناس ارشد حسابداري است. در ضمن اميرحسين حافظ كل قرآن و «نجمه» خواهر شهيد حافظ ۱۵ جزء قرآن هستند.
¤ آقاي رضايي نژاد اگر بخواهيد صحبتي با رهبر معظم انقلاب داشته باشيد، چه مي گوييد؟
آرزوي سلامتي و طول عمر با عزت براي مقام معظم رهبري دارم و پيام من به رهبر عزيز اين است كه من كه خودم در تمام دوران دفاع مقدس در صحنه حضور داشته ام و الآن نيز يكي از بهترين كسانم را كه يك انسان كامل بود به نظام جمهوري اسلامي، مقام معظم رهبري و روح بلند و ملكوتي امام راحل(ره) هديه كرده ام، آرزوي استمرار اين نظام با بركت و نابودي دشمنان اين نظام را دارم و از خداوند متعال خواستارم كساني كه بدخواه اين نظام و كشور هستند را به عاقبت بدي گرفتار كند.
¤ توصيه اي هم به جوان هاي هم سن و سال داريوش داشته باشيد.
الحمدلله جوان هاي الآن همه آگاه هستند. بعد از شهادت داريوش ۳۰۰ نفر از دانشجويان تغيير رشته دادند به آنها توصيه مي كنم كه راه دانشمندان شهيد علمي ما را ادامه دهند و جاي آنها را در اين عرصه خالي نگذارند. نكند دشمن فكر كند با به شهادت رساندن چند دانشمند، ديگر كسي در اين عرصه نيست. ان شاءالله با پيشرفت هاي روز افزون علمي، دشمن را بيش از پيش نااميد كنند.
¤ شما سال ها در جبهه بوديد و همرزم شهداي دفاع مقدس، به نظر شما رمز شهادت داريوش چه بود؟
راستگويي، درستكاري، پايبندي به نماز، پيرو خط رهبري بودن. داريوش به بيت المال خيلي حساس بود. براي نظام و مملكت بسيار دلسوز بود و چند وقت كه ميهمانش بودم مي ديدم صبح زود براي كار از منزل بيرون مي رفت و ديروقت برمي گشت، وقتي مي پرسيدم كه چرا اين قدر دير برمي گردي، در جواب مي گفت: «كارم زياد است و بايد انجام وظيفه كنم.»
¤ آقاي رضايي نژاد، از دوران حضورتان در جبهه هم براي مان بگوييد.
من توفيق داشتم از اولين روزهاي تجاوز دشمن بعثي به ميهن اسلامي در جبهه هاي نبرد حضور پيدا كنم. از سال ۱۳۵۹ تا سال ۱۳۶۱ به عنوان بسيجي و پس از آن هم افتخار پوشيدن لباس سبز سپاه را پيدا كردم. خاطرم هست در همان سال هايي كه من در جبهه بودم، چون داريوش فرزند بزرگ ما بود باوجود سن كمي كه داشت يار و ياور مادر و بقيه اعضاي خانواده بود.البته الآن هم بازنشسته شده ام، اما اين به معناي آن نيست كه ديگر پاسدار نباشم، چراكه پاسداران تا آخرين لحظه عمر و با تمام توان در خدمت انقلاب اسلامي و رهبري انقلاب، ملت و كشور هستند.
¤ به نظر شما آيا الآن جنگ تمام شده است؟
جنگ نظامي و سخت بله، اما جنگ نرم همچنان در جريان است. چون دشمنان دست شان از منافع خود در اين كشور كوتاه شده، مدام در پي برنامه ريزي و توطئه هستند، فلذا ما همواره در جنگ با دشمنان هستيم.
¤ مادرجان! اگر در پايان حرفي يا مطلبي داريد، بفرماييد.
من افتخار مي كنم كه چنين فرزندي را تحويل جامعه دادم و آرزو دارم، فرزندان ديگرم هم با نام نيك براي جمهوري اسلامي ايران خدمت كنند.فقط به جوان ها توصيه مي كنم، مراقب خودشان باشند، راه شهدا را ادامه دهند و از كشورشان پاسداري كنند و پشتيبان رهبرشان باشند.
¤ آقاي رضايي نژاد شما هم اگر حرفي داريد، بفرماييد.
بايد عرض كنم كه همه ما اعم از مردم و مسئولان جيره خوار شهدا هستيم. از مسئولان مي خواهم كه از انقلاب و دستاوردهاي آن محافظت كنند و خداي نكرده در حق اين نظام و مردم كوتاهي و سهل انگاري نكنند. از سرمايه هاي علمي كشور، دانشمندان و چهره هاي برتر و نخبه هم مراقبت كنند تا دشمن نتواند از اين راه ضربه اي به ما بزند.
شايد مصاحبه ها و مطالب مختلفي از شهداي علمي و هسته اي ديده يا مطالعه كرده باشيد و در اين بين خانواده هاي برخي از اين شهدا را بشناسيد، اما خانواده (پدر و مادر) شهيد «داريوش رضايي نژاد» را كمتر ديده و يا حتي شايد اصلاً نديده باشيد.