آيت‌الله مجتبي تهراني با اشاره به حديث «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ» از پيامبر اعظم (ص) گفت: حب امام علي (ع) از نشانه‌هاي مؤمن است.

به گزارش مشرق، آنچه در پي مي‌آيد، گزيده‌اي از جلسه بيستم‌وسوم مبحث «غيرت مؤمن» است که در درس اخلاق آيت‌الله مجتبي تهراني، از سوي اين مرجع تقليد و استاد اخلاق مطرح شده است. اين سخنان با عنوان «تربيت در محيط رفاقتي» به تازگي بر روي خروجي پايگاه اطلاع‌رساني اين مرجع تقليد به نشاني www.mojtaba-tehrani.ir قرار گرفته است.
بحث ما راجع به تربيت، يعني روش رفتاري و گفتاري دادن بود و گفته شد انسان به طور غالب و معمول در چهار محيطِ خانوادگي، آموزشي، رفاقتي و شغلي ساخته مي‏شود و روش مي‏گيرد. فضاي پنجمي هم حاکم بر آن چهار محيط است که اگر بعداً رسيديم ـ‏ان شاءالله‏ـ بحث مي‏کنيم. بحث ما به محيط سوم، يعني محيط رفاقتي رسيد و عرض کردم در بين اين‏ محيط‌ها، محيط رفاقتي قوي‏ترين محيط است که از نظر تربيتي و روش گرفتن، در ابعاد گوناگون وجودي انسان، اعمّ از بُعد اعتقادي و نفساني و عملي بر روي او اثر مي‌گذارد.
در جلسه گذشته آياتي را در باب انتخاب رفيق مطرح کردم که خداوند در چند بُعد نهي مي‏فرمايد از اينکه برخي افراد را به عنوان دوست و رفيق انتخاب کنيد. در بُعد اعتقادي مي‌فرمايد: "يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِياءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين ". در بُعد عملي هم مي‏فرمايد: "وَ ذَرِ الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا ". که در جلسه گذشته گفتيم اينها از نظر عملي افراد لااُبالي هستند. جلسه گذشته بُعد اعتقادي و بُعد عملي بحث شد.

آزمودن دوست در بُعد نفساني
در اين جلسه بُعد نفساني را مطرح مي‌کنيم. ما بُعد نفساني هم داريم که انسان بايد در بحث صداقت و رفاقت اين را هم در نظر داشته باشد که با هر کسي رفيق نشود و با او بساط دوستي را پهن نکند. روايتي از امام صادق (ع) است که حضرت فرمود: "لَا تُسَمَّ الرَّجُلَ صَدِيقاً سِمَةً مَعْرُوفَةً حَتَّى تَخْتَبِرَهُ "؛ کسي را به نام دوست نخوان تا اينکه او را بيازمايي؛ يعني کسي را به عنوان اينکه دوست تو است نخوان به‏طوري که مردم بگويند فلاني رفيق فلاني است، يا خودت بگويي، رفيقم فلاني است؛ اصلاً اين کار را نکن، "حَتَّى تَخْتَبِرَهُ ". نکته اينجا است که بايد او را بيازمايي و امتحانش کني. اِختبار يعني آزمودن. حالا به چه چيز او را امتحان کني؟ حضرت سه چيز را مطرح مي‏فرمايد.

اوّلين ملاک؛ هنگام غضب
اول: "تُغْضِبُهُ فَتَنْظُرُ غَضَبَهُ يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَقِّ إِلَى الْبَاطِلِ "؛ خشمش را آزمايش کن، ببين آيا اين از افرادي است که وقتي عصباني مي‏شود، مرزي را رعايت نمي‌کند؟ آيا خشم، او را از حق به سوي باطل مي‏کشاند؟ آيا آنجاهايي که عصباني مي‏شود، چه در بُعد گفتاري‏اش و چه در بُعد رفتاري‏اش لجامي از شرع به دهانه نفسش زده است؟ يا نه، چون عصباني شده هر چه به دهانش بيايد، مي‏گويد و هر کاري که از دستش بر‏آيد، مي‏کند؟ اين اشاره به بُعد نفساني است. رفيق مي‏خواهي بگيري، از نظر خشم آزمايش و امتحانش کن. چون ممکن است ـ‏نعوذبالله‏ـ يک مقدار رذالت داشته باشد؛ لذا اوّل ببين آيا مثل حيوان مي‏ماند يا انسان است؟ چون حيوان است که وقتي خشمگين مي‏شود هر کاري مي‏کند؛ هم گاز مي‏گيرد، هم لگد مي‏زند. انسان که اين کارها را نمي‏کند. حالا که انسان است و زبان دارد، ببين آيا موقع خشم هرچه به زبانش مي‏آيد را مي‏گويد؟

دومين ملاک؛ هنگام شهوت
حضرت به عنوان دومين ملاک براي آزمودن فرد پيش از دوستي مي‏فرمايند: "وَ عِنْدَ الدِّينَارِ وَ الدِّرْهَمِ ". اين خشم نيست، اين شهوت است؛ شهوت نسبت به مال است. يعني امتحان کن، ببين اين شخص راجع به پول چگونه است؟ آيا مرزهاي شرعي را رعايت مي‌کند يا اصلاً به حرام و حلال کاري ندارد؟ اين را امتحانش کن. همين طوري او را رفيق خود نخوان و نگو فلاني رفيق ما است.
اينجا يک نکته‏ طلبگي بگويم؛ ظاهر اين روايت در مورد روابط اجتماعي است. چون اگر او را به خودت نسبت دهي و بگويي فلاني رفيق من است، تو هم در اجتماع خراب مي‏شوي. چون وقتي مردم جامعه ببينند اين شخص در جايي خرابکاري کرد، آبروي تو هم مي‏رود. اگر ديدند جايي عصباني شد و حرف‏هاي بي‏ربط و قبيح و ناپسندي گفت، يا ديدند از هر جايي که رسيده مال مردم را مي‏خورد، مي‏گويند رفيق تو است و کارهاي ناپسند او آبروي تو را هم مي‏برد. تازه اينها همه مربوط به ظاهر است؛ يعني حضرت درباره ظاهرش اين‏طور مي‏فرمايند؛ چه رسد به باطن. چون باطن مهم‏نر است. لذا مي‏گوييم به طريق اُولي وقتي مي‏خواهي رفيق انتخاب کني، ببين از نظر دروني‏اش چگونه است. از نظر دروني و باطني اولويت دارد که ببيني اين شخص کيست. چون تو مي‏خواهي با انسان رفيق شوي و رابطه دروني پيدا کني، نه با حيوان!

اوّل اِختبار، بعد دوستي
حالا مطلبي مي‏خواهم عنوان کنم که خودش در باب تربيت در محيط رفاقتي مسأله مهمي است. ما در معارفمان مسأله‌اي داريم که در اين روايت هم بود که حضرت فرمودند: "حَتَّى تَخْتَبِرَهُ ". مطلب اين است که در باب دوست‏يابي ما به طور کلي مسأله "اِختبار " را داريم؛ يعني با هرکه مي‌خواهي رابطه رفاقتي برقرار کني، قبلش او را آزمايش و امتحان کن.
روايتي از علي (ع) است که فرمودند: "لَا تَثِق بِالصَّدِيقِ قَبلَ الخُبرَةِ ". اگر مي‌خواهي به عنوان صداقت به رفيق اعتماد کني، قبل از آنکه او را بيازمايي هيچ وقت اعتماد نکن. قبل از اينکه او را بيازمايي، به او دل نبند. ممکن است سؤال کنيد چرا؟ جهتش اين است که اگر قبل از اِختبار و امتحان با او دوستي کردي و رابطه‏ات تنگاتنگ شد، محبّت او در دل تو تشديد مي‏شود و اين رابطه محبّتي موجب مي‏شود که اين رفاقت در ابعاد گوناگون اعتقادي و نفساني‏ و عملي‏ات، چه رفتاري و چه گفتاري بر روي تو اثر بگذارد؛ چون گفتار هم عمل است؛ گفتار عملِ زبان است. اين يک مطلب.
مطلب دوم آن است که اگر انسان بدون اينکه قبلاً آزمايشي کرده باشد، با شخصي در رفاقت رابطه محبتي برقرار کند ـ اصلاً رفاقت بر مبناي محبت است ـ اگر کسي "قبل الإختبار " بيايد رفيق شود، اين محبت رفيق در دل او آمده است و اينجا است که ديگر نمي‏تواند تشخيص بدهد که آن شخص دوست خوبي است يا خير. اگر بخواهم قبل از آنکه آن رشته محبّتي رفاقتي بين من و شما تقويت شود شما را بيازمايم، مي‏توانم؛ چون مي‏توانم چه در بُعد اعتقادي‏، چه در بُعد عملي و چه در بُعد نفساني شما دقيق شوم که آيا با هم، هم‏سو هستيم يا نيستيم. آدم عصباني مزاجي هستي، افسارگسيخته‏اي يا نه؟ در بُعد شهوتي‏ات، کسي هستي که به اسارت شهوت رفته يا نه؟ حالا چه شهوت مالي‏ باشد، چه جنسي‏ باشد، فرقي نمي‏کند. در بُعد عملي خارجي مي‏توانم بفهمم که آيا انسان متشرّعي هستي يا نه، بي‏بندوبار و لااُبالي هستي.؟ اگر هم شخص متدين بي‏غرض و بي‏مرضي که درباره تو اطلاعاتي دارد مطلبي بگويد، از او مي‏پذيرم. قبل از دوستي است که مي‏توانم اينها را تشخيص دهم؛ امّا اگر بعد از اينکه رفيق شدي، آن‏وقت بخواهي آزمايش کني، بدان که حالا کور و کر هستي. نه مي‏تواني عيب‏هايش را ببيني، نه مي‏تواني بشنوي.

محبّت کور و کر مي‌کند
چند روايت در اين زمينه بخوانم. علي (ع) فرمودند: "عَينُ المُحِبِّ عُميَةٌ عَن مَعَايِبِ المَحبُوبِ "؛ چشم کسي که ديگري را دوست دارد، از اينکه عيب‏هاي او را ببيند کور است. در ادامه مي‌فرمايند: "وَ أُذُنُهُ صَمَاءٌ عَن قُبحِ مَسَاوِيهِ ". يعني گوشش هم به خاطر حبّ کر است. کر است از اينکه بخواهد عيب‏ها و زشتي‏هاي او را بشنود. اين يک قانون کلي است. اين روايت را از پيغمبر اکرم(صلّي الله عليه و آله و سلم) بخوانم که حضرت فرمودند: "حُبُّکَ لِلشَّيْ‏ءِ يُعْمِي وَ يُصِمُّ ". حبّ شيء انسان را کور و کر مي‌کند. اينجا شئ است، آنجا بحث مُحبّ و محبوب بود. اينکه اين همه به ما در باب دوست‏يابي سفارش مي‏کنند که آقا مراقب باش، براي اين است که رفاقت بر محور محبّت است و محبّت چنين کاري مي‏کند که مي‌فرمايند تو را کور و کر مي‌کند.

دين بر محور محبّت است
شما نگاه کنيد که در مسأله دين هم مي‏گويند که اصلاً دين بر محور محبّت است. روايتي از امام باقر (ع) است که حضرت فرمود: "الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّينُ ". يعني اصلاً اينها با هم تفاوت ندارند. يعني اين‌قدر محبّت نقشش قوي است؛ لذا در باب مسأله رفاقت، "اِختبار قبلَ الرِّفاقة " را مطرح مي‏کنند. با هر کس مي‌خواهي دوستي کني، به صِرفِ ظواهر بسنده نکن. در ابعاد سه‌گانه اعتقادي‏، نفساني‏ و عملي‏ او را آزمايش کن؛ وگرنه بِدان که رفاقت چون نقش سازندگي و نقش تخريبي‏اش بسيار قوي است، تأثيرش خيلي زياد است. حالا من از اينجا وارد شوم در اين جهت که در رواياتمان هم زياد داريم که مي‏فرمايند برويد با اولياءالله رفيق شويد. حبّتان نسبت به اولياءالله باشد، چرا؟ جهتش معلوم و مشخص است؛ چون اين محبّت است که مظهر رفاقت است. اين محبّت اولياءالله نقش سازندگي دارد.

پرهيز از حب دشمنان خدا
در روايتي از علي (ع) است که حضرت فرمود: "إيَّاکَ أن تُحِبَّ أعدَاءَ اللهِ "؛ از محبّت نسبت به دشمنان خدا بپرهيز. آنهايي که دشمن خدا هستند، يک‏وقت رشته محبّتي با اينها برقرار نکني. "أو تُصفِيَ وُدَّکَ لِغَيرِ أولِيَاءِ اللهِ ". يعني بپرهيز از اينکه محبّتت را براي غير دوستان خدا خالص کني. جهتش اين است که اين رابطه تنگاتنگ، محبّت‏آور است؛ محبّت که آمد خطرناک است. البته بِدان آنجايي که بدون اختبار و آزمودن در سه بُعد اعتقادي، عملي و نفساني باشد خطرناک است؛ ولي اگر اختبار و آزمايش شد، بهترين نقش سازندگي را بر روي انسان دارد. عرض کردم در روايات داريم که يک وقت با غير اولياء خدا "لحمک کلحمي " نشوي! خيلي صميمي نشوي! چون تعبير به "أو تُصفِيَ " داشت؛ يعني مبّحتت را براي غير اولياي خدا خالص نکني!

حبّ علي، نشانه مؤمن
چون شب عزيزي است (شب عيد سعيد غدير)، به مناسبت روايتي در همين باب از پيغمبر اکرم (ص) مي‌خوانم که فرمودند: «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ». البته نمي‏رسم که بحث مفصّل کنم؛ لذا فقط اشاره مي‏کنم. «عنوان» يعني تيتر و سرخط. منظور از «صحيفه» هم نامه عمل است؛ صحيفه مؤمن که مي‏گويند، يعني نامه عمل مؤمن. حالا در صحيفه چيست؟ در آن همه چيز هست. چه مسائل اعتقادي، چه مسائل ملکات و چه اعمال خارجي، همه در آن صحيفه هست. ولي ظاهرش راجع به اعمال است؛ اعمّ از جوارحي و جوانحي. روز قيامت نشر صُحف مي‏شود؛ حالا اين تعبير پيغمبر يعني چه؟ تعبير پيغمبر جنبه کنايي دارد. «عنوانِ صحيفه» يعني اگر تيتر صحيفه عمل هرکس اين بود که اين شخص محبّ علي (ع) است، معلوم مي‌شود که تمام صحيفه‏اش خوب است؛ يعني اين حبّ علي (ع) در ابعاد گوناگون انساني، چه بُعد اعتقادي و چه بُعد نفساني و چوارحي، نقش سازندگي دارد.
البته اين را هم دقّت داشته باشيد که حتماً نبايد از نظر فيزيکي با حضرت مواجهه پيدا کنيم تا با ايشان رفيق شويم؛ رفاقت رشته محبّتي بين دو موجود است. ممکن است اينجا نباشد، اما دوستش داشته باشم، هر چند اينکه او را نبينم. بيا با علي (ع) رفيق شو! بيا محبت علي (ع) را در دلت جايگزين کن که تو را در سه بُعد مي‏سازد. لذا اگر روز قيامت مؤمن بيايد، همان تيتر نامه عملش را که نگاه مي‏کنند، ديگر قضيه تمام مي‌شود. همان تيتر را نگاه مي‏کنند و مي‏بينند اين با علي (ع) رفيق بوده است. اگر با علي (ع) رفيق بوده، حتماً حبّ علي (ع) هم در دلش بوده و مُسلّم است که اين شخص مسائل شرعي را هم رعايت مي‏کرده است. حالا اين بحث ديگري است که اگر غفلتاً خطاهايي يا لغزش‏هايي از او سر زده چه مي‌شود، که شب آخر بحث مي‏کنيم.