کد خبر 171940
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۴

سعد ابی وقاص پدر عمرسعد یکی از صحابه پیامبر‌(ص) و از فرمانده‌هان لشگر رسول‌الله‌(ص) بود، موقعیت اجتماعی سعد به حدی بود که خود را شایسته خلافت مسلمین می‌دانست، خلیفه دوم او را به عنوان یکی از اصحاب شش نفره شورای تعیین خلیفه، معرفی نمود.

به گزارش مشرق به نقل از حوزه، آن گاه که انسان در معرض امتحال الهی قرار می‌گیرد و خود را در میان جهنم و بهشت می‌یابد،  لحظات حساسی را در تصمیم‌گیری سپری می‌کند چرا که سعادت و شقاوت او در این لحظه کلید می‌خورد، چه بسیار مردمانی که با انتخاب ناشایست خود شقاوت ابدی را بر جان خود خریدند که بازگشتی بر آن نیست، عمربن سعد بن ابی وقاص یکی از این روسیاهان تاریخ است آن گاه که سیدالشهداء(ع) به عمربن سعد فرمود هر چه می‌توانی انجام بده ولی بدان که پس از من روی شادی را نخواهی دید.

 «و لعن الله عمربن سعد»

سعد ابی وقاص پدر عمرسعد یکی از صحابه پیامبر‌(ص) و از فرمانده‌هان لشگر رسول‌الله‌(ص) بود، موقعیت اجتماعی سعد به حدی بود که خود را شایسته خلافت مسلمین می‌دانست، خلیفه دوم او را به عنوان یکی از اصحاب شش نفره شورای تعیین خلیفه، معرفی نمود.

عمر، پسر سعد‌بن ابی‌وقاص بود. مخالفین اهل‌بیت‌(ع) با توجه به موقعیت سعد در میان مسلمین، سعی کردند تا از عمربن‌سعد که هنوز به سن تکامل نرسیده بود، سوء استفاده کنند. پس از قتل عثمان عمر‌بن سعد سعی داشت تا زمینه خلافت را برای پدرش مهیا کند روزی حضرت علی (ع) به ابن سعد برخورد کرد و به او فرمود می‌بینم روزی را که میان بهشت و دوزخ مخیر شوی و تو آتش دوزخ را اختیار نمایی این فرمایش حضرت علی‌(ع) چند سال بعد تحقق یافت پس از این‌که یزید به عبیدالله دستور داد تا با امام حسین‌(ع) نبرد کند، عبیدا‌لله به دنبال شخصیتی گشت که از موقعیت خوبی در میان مسلمین برخوردار باشد.

گمراهی در انتخاب

 با توجه به موقعیت اجتماعی سعد، و شخصیت به ظاهر مذهبی عمربن‌سعد، عبیدالله او را بهترین فرد تشخیص داد. به همین دلیل فرمانروایی ری و طبرستان را به وی پیشنهاد کرد، عمربن سعد از عبیدالله اجازه فکر کردن خواست و عاقبت به این نتیجه رسید که امارت ری نقد است، ولی تاکنون کسی از عذاب دوزخ خبری نیاورده است.

 ابن سعد به طمع فرمانروایی منطقه ری، پذیرفت که فرمانده لشگر عبیدالله در جنگ با امام حسین‌(ع) باشد در روز هشتم محرم امام حسین‌(ع) پیغامی برای عمربن‌سعد فرستادند و از او خواستند تا با هم گفتگویی کنند امام در آن مجلس به عمر‌بن‌سعد گفتند: ای پسر سعد! آیا با من مقاتله می‌کنی و از خدایی که بازگشت همه به سوی اوست، هراسی نداری؟ من فرزند کسی هستم که تو بهتر می‌دانی! آیا تو این گروه را رها نمی‌کنی تا با ما باشی؟ عمر سعد جواب داد می‌ترسم خانه‌ام را خراب کنند و املاکم را از من بگیرند امام به او گفتند: من خانه تو را خواهم ساخت و بهتر از آنچه داشتی به تو خواهم داد عمر بهانه‌های دیگری آورد امام حسین‌(ع) که مشاهده کردند عمر از تصمیم خود برنخواهد گشت، از جای برخاسته و فرمودند: ای پسر سعد! خداوند جان تو را بزودی در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند می‌دانم که از گندم عراق جز به مقدار اندکی نخوری! ای عمر می‌پنداری عبیدالله ولایت ری و گرگان را به تو خواهد سپرد؟ پس بدان که هرگز به آرزوی خود نخواهی رسید.

 ای پسر سعد! هر چه می‌توانی انجام بده ولی بدان که پس از من روی شادی در دنیا و آخرت نخواهی دید. صحبت‌های امام حسین‌(ع) در عمر سعد اثر نکرد و او در لشگر عبیدالله باقی ماند.

پس از گذشت چند سال از واقعه عاشورا، مختار‌(ره) به خونخواهی از امام حسین‌(ع) و فرزندان و یاران ایشان قیام کرد سربازان مختار به خانه عمرسعد ریخته و عمر و فرزندش را در خانه خودشان گشتند.

بدین ترتیب دعای امام حسین‌(ع) مستجاب شد، عمر از فرماندهی ری بهره‌ای نبرد، آتش دوزخ را به عنوان جایگاه ابدی خود پذیرفت و لعنت خدا، رسول (ص) ، امامان (ع) و مومنین را نیز بر خود خرید.