کد خبر 173449
تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۹

کویتی پور پایه گذار یک اتفاق عجیب در دنیای موسیقی بود. اتفاقی که باعث شد تا خیلی از مداح های دیگر که تا به آن موقع دل و جرات نزدیک شدن به موسیقی را نداشته اند، کمی راحت تر وارد این فضا شوند. اما خود وی چندان از این اتفاق راضی نبود؛ نه به خاطر اینکه از مداحی وارد فضای پر التهاب موسیقی شده است، بلکه به خاطر دلخوری هایی که از انتشار آلبوم های اولش یعنی «غریبانه 1و2» دارد.

به گزارش مشرق، موسیقی ما نوشت: اما بالاخره بعد از 5سال تصمیم گرفت تا تمام این دلخوری ها را کنار بگذارد و آلبوم جدیدش را که همان حال و هوای موسیقی مذهبی را دارد وارد بازار کند. او این آلبوم را محرم دو سال پیش در بازار موسیقی منتشر کرد و مورد توجه هم قرار گرفت. حالا نزدیک شدن به روز عاشورا بهانه ای شد باز هم سراغ این مداح قدیمی برویم.


چند سالی هست که کسی خبر از شما ندارد. دلیل این سال‌های سکوت چه چیزی می‌تواند باشد؟

 
جای تاسف بود که آلبوم‌های «غریبانه یک و دو» به بازار آمدند و چون آن اتفاقات تلخ و ناگوار رخ داد و با ترفندهای مختلف با آبروی من بازی شد، دیگر حس خوبی نداشتم و وقتی هم که دل‌ات شکسته باشد، دیگر نمی‌توانی کاری را که دوستش داری، انجام بدهی. آقایان بدون اجازه من آلبوم را وارد بازار کردند. به ارشاد هم که شکایت کردم به دوستان گفتم که من نه می‌خواهم شرکت‌شان را پلمپ کنید و نه می‌خواهم تهیه‌کننده را بازداشت و محاکمه کنید. فقط جلوی انتشار و پخش آلبوم را بگیرید. چون قداست نواهایی که برای شهدا خوانده شده، رعایت نشد و احساس می‌کنم که به آنها اهانت شده است.

 
پنج سال سکوت شما با آلبوم «خاموش» شکسته شد. با چه حسی کار را شروع کردید؟

 
در تمام این سال‌ها وقتی کسی خبری از ما می‌گرفت، می‌گفتیم: «هر چی عشق داشتم را از من گرفتند». متاسفانه در دنیای هنر ما مافیا حرف اول را می‌زند و دیگر نه سلیقه‌ای مانده و نه کسی دل می‌سوزاند. با این سکوت می‌خواستم به نوعی از همه فاصله بگیرم و حداقل پیش وجدان خودم راحت باشم که به کسی باج نداده‌ام و آخر سر هم وقتی اجاره خانه‌ام شش ماه، شش ماه عقب می‌افتاد، از این دنیا بدم می‌آمد. اینها همه درد است. این دردها را به نوعی در آن آلبوم فریاد زده‌ام و به نوعی تمام احساس‌ام را در آن گنجانده‌ام. آلبوم «خاموش» را در اصل اولین کار موسیقیایی خود می‌دانم. با اینکه قرار بود یکی دو تا از کارها حال و هوای باورهای دینی- مداحی را داشته باشد، ولی رفته‌رفته به سمت این وادی بیشتر گرائیده شدیم و به آن پرداختیم. هر چند معتقدم که موسیقی و کلا هنر نباید صرفا به باورهای اعتقادی یک جامعه خلاصه شود. دنیای هنر فضای بی‌نهایت و گسترده‌ای دارد که باید همسو با آن جلو رفت. چارلی‌چاپلین می‌آید ولی باز هم بالاتر از چاپلین خواهند آمد. تکنولوژی پیشرفت می‌کند. انسان‌های خارق‌العاده هم خواهند آمد. ما هم تمام سعی‌مان این بود که در این آلبوم کمی به‌روزتر و جدیدتر کار کنیم.

 
اما این ماجرا کمی در مورد شما فرق می‌کند. همه شما را به عنوان یک مداح اهل بیت می‌شناختند ولی آلبوم «خاموش» در فضایی نزدیک به پاپ ارائه شده.

 
در جواب سوال‌تان باید بگویم که ما ادعایی نداریم و برای «به‌به» و «چه‌چه» شنیدن، نیامده‌ایم. «خاموش» به نوعی انعکاس جفاهای این سال‌های سکوت من است ولی با حرفتان چندان هم موافق نیستم. اصلا این‌گونه فکر نکنید که من هیچ شناخت و تجربه‌ای در مورد موسیقی نداشته و ندارم. من موسیقی روز جهان را دنبال می‌کنم و علاقه‌مند هستم. «پینک فلوید»، «دیپ پارپل» و «اوسوبیسا» را واقعا دوست دارم و پیگیر کارهایشان هستم. اگر من مثلا شکلک‌های «جیم‌کری» را درمی‌آوردم، حرف شما درست بود. من واقعا نباید و نمی‌توانم یک چنین کارهایی را انجام بدهم و در تخصص من نیست. از لحاظ روانی دیوانه می‌شوم و واقعا این‌کاره نیستم. ولی در موسیقی شناخت کوچکی در مورد نت و ملودی داشته‌ام و دارم.

 
به نظرتان نگاه ها در مورد موسیقی در بین مسئولان چگونه است؟ 

 
به نظرم نگاه‌ها منفی نیست، ولی کمی معرفت‌ها کم شده است. در ارتباط‌ها دیگر هیچ چیز رعایت نمی‌شود و به طرز عجیبی دیدگاه‌ها و ارزش‌ها فرق کرده. اگر مثلا من در مورد کسی که واقعا لیاقت‌اش را هم دارد، تعریف و تمجید کنم، به چند روز نمی‌رسد که حرف و حدیث‌ها شروع می‌شوند که مثلا چه خبر بوده که فلانی از فلانی تعریف کرده. روزگار خوبی را سپری نمی‌کنیم.

 
همین بی‌معرفتی‌ها باعث شده تاکید کنید که از لفظ «مداح» برای شما استفاده نشود؟

 
بله من بارها خواهش کرده ام که از لفظ مداح برای من استفاده نشود. ما در حد حماسه‌سرا هم نیستیم، چه برسد به مداح. مداح اهل بیت جایگاهش خیلی بالاست. مداحی سیر و سلوکی دارد. متاسفانه در جامعه ما هر کس میکروفن را می‌بیند، می‌گوید بلندگو را بده به من. ماجرای اصطلاح مداح‌های این دوره زمانه هم تقریبا همین‌گونه است. با نسبت دادن این واژه به یک‌سری افراد نالایق، آبروی یک عده مداح مخلص را نبریم. من فقط دو نفر از دوستان را می‌شناسم که واقعا واژه «مداح» تنها برازنده آنهاست. البته ناگفته نماند آنها جزء معروف‌های این وادی نیستند و شاید هم دوست نداشته باشند که من اسمشان را بیاورم ولی هم صدای داوودی دارند و هم اخلاقیتی دارند که من در زندگی‌ام خیلی زیاد از آنها درس گرفته‌ام.

 
این یک شکسته‌نفسی اغراق‌آمیز نیست که می‌گویید لفظ مداح را برای شما استفاده نکنیم؛ درحالی‌که این واژه در مورد کسانی استفاده و رایج شده که به قول شما بسیاری از اصول فردی و اجتماعی و دینی را هم رعایت نمی‌کنند؟

 
اینکه حرف الان من نیست. من سه دهه است که این را می‌گویم. هر سال محرم در هر محله‌ای هر کس ته صدایی داشته باشد، فقط در همان دهه میکروفون را به دست می‌گیرد و حتی شده یک «یاحسین» می‌گوید. ولی دیگر در طول سال به دنبال مداحی در جلسات مختلف و معتبر نیست. اما اگر دور و بری‌ها همین دوستان را «مداح» خطاب کنند، توقعات طرف بالا می‌رود و او خودش را صاحب سبک فرض می‌کند و این کار را خراب می‌کند.

 
به نظرتان سلیقه ای رفتار کردن بعضی از مداح های جوان و تازه وارد باعث آسیب دیدن نام مداح و اعتقادات دینی نمی شود؟

 
مشکل از خود ماست. بارها گفته‌ام. همین بلاهایی هم که سرمان می‌آید هم مشکل از خود ماست. همین دهان کجی‌ها به نام سیدالشهدا هم که شد، مشکل از خود ماست. آن‌قدر اهمیت ندادیم که اوضاع تا این حد بیخ پیدا کرد. وقتی با ضدزنگ در ورودی بهشت زهرا خیلی بدخط و زننده نوشته‌اند: «مداح و اکو موجود می‌باشد!» به نظر شما یک چنین مشکلاتی به وجود نمی‌آید؟ تاریخ و دین که جای خود دارند. خیلی چیزهای دیگر هم صدمه می‌بینند. پس به آن جوان هم باید حق داد که وقتی می‌بیند اوضاع تا این حد باری به هر جهت است، از هر روشی برای مطرح کردن نام خودش استفاده کند.

 
هم‌نسلی‌های من خاطرات فراوانی از «ممد نبودی» شما دارند و این قطعه یکی از ماندگارترین کارهایی است که اهالی خرمشهر به آن عشق می‌ورزند. هنوز هم همان حس و عشق را نسبت به این شهر دارید؟

 
چرا که نه. قرآن به ما یاد می‌دهد که قلبت برای همه مردم و هم‌نوعان‌ات بتپد. خرمشهر هم یک قطعه از جهان است که من در آن زندگی می کنم. اما این حق خرمشهر نیست. ول‌مانده... باید زودتر و زیباتر از اینها ساخته شود. برای بازسازی خرمشهر خیلی‌ها آمدند و رفتند ولی اتفاق خاصی نیفتاد. این همیشه اذیتم می‌کند که عروس جنوب، هنوز هم آثار آن روزهای جنگ را در پیکره شهرش می‌بیند.

 
شهید باکری آدم‌های جنگ را پس از پایان جنگ به سه دسته تقسیم کردند. شما خودتان را در کدام یک از این دسته‌ها می‌بینید؟

 
ای کاش امروز شهید باکری بود و می‌دید که چطور آدم‌ها بعد از جنگ، نه به سه دسته، که به هفتاد و دو ملت تقسیم شده‌اند. من نه گوشه‌نشین هستم و نه طلبکار این دولت و نه طلبکار این ملت. ولی خیلی زیاد بدهکار خودم هستم.

 
از چه لحاظ خودتان را بدهکار خود می‌دانید؟ وظایف اجتماعی یا دیگر چیزها؟

 
این نگاه من است اگر بحث آن سه دسته را از من می‌پرسید. ما هفتاد و دو ملت شده‌ایم و از داخل خودمان را نابود می‌کنیم. خودمان و ارزش‌هایمان را. این را مسؤولان فرهنگی بیشتر باید توجه کنند. به اسم غیرت دینی داریم به همه چیز ضربه می‌زنیم. بارها گفته‌ام که آقاجان، من می‌دانم که شما غیرت دینی دارید ولی کاری نکنید که دین ضربه بخورد. کاری نکنید که ارزش شهدا که به خاطر من و شما رفتند، بی‌ارزش شود. اینکه من جزء کدام دسته از آدم‌های بعد از جنگ هستم زیاد مهم نیست. به چیزهایی فکر کنیم که شهدا به خاطر آنها رفتند. ما برای نگه داشتن آنها باید فکری بکنیم. فلانی نماز یومیه‌اش را نمی‌خواند و جوانان و نوجوانان ما برای حضور در مجلس مداحی‌اش سر و دست می‌شکانند. این چه الگویی می‌تواند برای جوانان این جامعه باشد که فرزندان همین شهدای جنگ هستند؟

 
صحبتی اگر مانده به عنوان حرف آخر، می‌شنویم؟

 
اگر درددلی بود، همه از عشقی‌ست که خداوند به ما عطا کرده است. امیدوارم که به ارزش‌های همدیگر احترام بگذاریم و از یکدیگر کینه به دل نگیریم. اگر از تیپ و کلام یک نفر خوشمان نمی‌آید، نیاییم و در رسانه‌ها هنرش را لگدمال کنیم و نقاط مثبتش را هم نادیده بگیریم. فرهنگ‌های من در‌آوردی زیادی در همه عرصه‌های جامعه اعم از هنر و ورزش وارد شده که باید مواظب باشیم. تمام این ضعف‌ها در جامعه ناشی از کمبود فرهنگ مطالعه در جامعه است. اگر خونی ریخته شده برای تمام این ارزش‌هاست. هر وقت جلوی دکه‌های روزنامه‌فروشی‌ها برای خرید مجله و روزنامه صف کشیدند، می‌توان گفت که مردم ما اهل مطالعه شده‌اند و جامعه روزهای خوبی را در پیش دارد.