مشرق- سرانجام بعد از اینکه ایرانی ها روزها میزبان ضریح امام حسین (ع) بودند،امروز این ضریح از ایران خارج می شود.در این مدت چه اشک ها که پای این ضریح در شهرهای ایران ریخته نشد و چه پیام ها که مردم کربلا دوست به این مسافر همیشگی کربلا ندادند.
رسالت بوذری مجری و روزنامه نگار به همین بهانه دلنوشته ای در اختیار «عقیق» قرار داده که از نظر میگذرد:
اگر اوج ماهی بگو یا حسین
اگر قعر چاهی بگو یا حسین
اگر پر گناهی بگو یا حسین
اگر بی پناهی بگو یا حسی
خلایق غلامش صغیر و کبیر...امیری حسین ونعم الامیر
*****
و آدم زمزمه کرد آنگاه که خدای را برای پذیرش توبه خویش قسم می داد :
"یا حمید بحق محمد"
"یا عالی بحق علی"
"یا فاطر بحق فاطمه"
"یا محسن بحق الحسن"
"یا قدیم الاحسان بحق الحسین"
و به اینجا که رسید قطرات اشک به پهنای صورتش سرازیر شد. جبرییل را مخاطب قرار داد :"کیست که نامش چشم ها را پر آب میکند ؟"و جبرییل قصه حسین را باز گفت و آدم در عزای حسین آنچنان گریست ،تا پروردگار قدیم الاحسان حسین ، به حق حسین ،توبه اش را پذیرفت
****
چه رفته است بر این نام که تا برده می شود ، دل را بی تاب می کند ؟ این راز سر به مهر چیست که تا ذکر شما به میان می آید جوشی - تو گویی خروشی- دل های بی قرار را فرا می گیرد و پنداری همه غم های عالم از سینه مردمان سر بر می آورد؟ والبته این رشته سر دراز دارد . از خلقت آدم تا ابراهیم خلیل که چون به وادی کربلا رسید، از اسب فرو غلتید و زمین کربلا به خون سرش رنگین شد.از پروردگار پرسید که به کدامین گتاه گرفتار آمده ام؟ و ندا آمد که اینجا زمین کرب و بلاست و مشهد حسین . خون تو بر زمینی جاری شده که خون حسین بر آن ساری خواهد شد و شاید این نشانی است از همراهی با حسینو تا موسی بن عمران.آن گاه که از کربلا می گذشت ، زانوانش لرزید. پرسید:"مرا چه شده است؟" وندا آمد که اینجا قربانگاه حسین است.
و موسی در عزای شما بسان باران بهاری گریست . این چنین نامتان با غم قرین شد و هر که این غم را خرید عشرت عالم فروخت که:
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا ...سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
*****
ما اما شما را آن روز سلام کردیم که "این گنبد مینا می کرد".همان روز که حضرت حق اراده کرد خیر لا یتناهی نصیبمان کند ،همان روز بهره ما را محبت شما و اولاد شما قرار داد که:"من اراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین ".آن روز نور رشحه ای از نور محبت شما بر گل ما تابید و بی امتحان شدیم دوستدارتان که :"ان للحسین محبه مکنونه فی قلوب المومنین"
*****
در روزگار صبح مومن و شب کافر ... ایستاده بر شکاف سهمگین سنت و مدرنیسم...در کشاکش آسیب شناسی های کور وبی مایه...در میانه نعره "روضه خوان،روضه غزه بخوان!"...در تشکیک خرابه شام و بود و نبود دخت سه ساله مظلومت ...آقا جان روضه شما و بی بی رقیه ات را می خوانیم و دستانمان را حلقه بر همین ضریحی می زنیم که می گویند "تکه آهنی که هنوز به کربلا نرسیده چه شرفی دارد؟ "چون شما یادمان داده ای که: " هر جا ذکر ما رفت حرم ما همانجاست"
*****
این قصه فراق است و شور و عشق و از این همین شور ، آن سو شعوری سر بر می آورد؛فهمی به بلندای معرفت حسین در طول تاریخ . به عظمت خانه ای که معمار آن علی است و باغبان آن فاطمه و ملتی که از این خانه ، یک تاریخ شورانگیز بر بستر زمان جاری کرده است .این تازه آغاز ماجراست . آغازی بر یک فرجام ؛ فرجامی که با خون شما رنگی دیگر می گیرد و تازه از اینجاست که معرفت شما رهنمون می شود زوایای تاریک و روشن زندگی مردمان را.آنچنان که پیروی از ش-ما بر لوحه هایی نانوشته بر قلب های ایمانیان حک می شود.و این باطن کربلاست که ما را به خلاف آمد عادت زیستن دعوت میکند...
*****
سیدنا الغریب ... این بارگاه نورانی شماست که دست ها و دل ها را اینچنین شیدا کرده است... مولاناالمظلوم... این ایوان شماست که بر عالم حکمرانی می کند... سیدناالعطشان ... این سایه رحمت شماست که بر هر کوی و بام خنکای حضور می بخشد... این شور انگیز ترین مغازله عالم است که میان شما و مردمان به راه افتاده...تنفس در صحن و سرای شماست که روح را تازه میکند... اباعبدالله ... قبه شما زادبوم یوحناست .مطاف موسی و قبله گاه عیسی است و رسول خدا زائر این قبله... و ما که باشیم در آن حرم که صبا پرده دار حریم حرمت اوست ... دست ما و دامان غلامتان جناب جون که جز این در حواله گاهی نداریم ...
کد خبر 177607
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۳۹۱ - ۱۱:۴۶
آقا جان،دستانمان را حلقه بر همین ضریحی می زنیم که می گویند "تکه آهنی که هنوز به کربلا نرسیده چه شرفی دارد؟ "چون شما یادمان داده ای که: " هر جا ذکر ما رفت حرم ما همانجاست".تنفس در صحن و سرای شماست که روح را تازه می کند...