کد خبر 179539
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۴

محمود مرتضائی‌فر، به سخنرانی معروف امام خمینی در بدو ورودش به ایران در بهشت زهرا اشاره کرده و می‌گوید: «امام یک اشتباهی هم فرمودند که در سخنرانیشان گفتند سنا. شهید مفتح یادآوری کردند که قاعدتاً مقصود حضرتعالی مجلس موسسان است. امام هم بالافاصله فرمودند بله، مقصودم این بود.»

به گزارش مشرق، خلاصه‌ای از گفتگوی «ماهنامه شاهد یاران» با محمود مرتضائی فر، معروف به «وزیر شعار» را در زیر می‌خوانید:

چگونه با شهید مفتح آشنا شدید و ایشان را به چه خصوصیاتی شناختید؟
آیت الله دکتر مفتح، از اساتید دانشکده الهیات بودند. بعضی از اوقات هم دانشگاه تهران برای تدریس و سخنرانی، از ایشان دعوت می کرد و ایشان در همه کارها با شهید بزرگوار آیت الله مطهری مشورت می کردند. حتی یادم هست در یک سخنرانی که در دانشگاه برگزار شد و دختر خانم‌ها هم شرکت داشتند، ایشان ناراحت بودند و با آیت الله مطهری مشورت کردند و ایشان گفتند مانعی ندارد، شما برنامه خودتان را اجرا کنید. این سخنرانی خیلی هم اثر خوبی داشت. جاهای دیگری که ایشان سخنرانی داشتند، مسجد هدایت بود، حسینیه ارشاد بود، مسجد الجواد بود. امام جماعت مسجد الجواد آیت الله مطهری بودند و من هم مدیریت مسجد دستم بود. در آنجا کارهای مختلف علمی و فرهنگی با حضور دانشجویان دختر و پسر و اساتید انجام می شدند و با حضور آیت الله شهید مطهری، بسیار برنامه خوبی شد. من از مسجد هدایت با ایشان آشنا بودم. موقعی که آیت الله طالقانی در مسجد هدایت بودند، همه برنامه هایشان به عهده من بود و این گروه هم در واقع یک گروه بود: آیت الله طالقانی، آیت الله مطهری، آیت الله مفتح، مقام معظم رهبری، آیت الله هاشمی رفسنجانی، اینها همه در آنجا سخنرانی داشتند و در آنجا درخشیدند و آن روزها، فضای جامعه، فضای عوامانه ای بود و جاهای دیگر از این بزرگواران دعوت نمی کردند، چون دانشجویان و دانشگاهیان، هوادار اینها بودند و در هر صورت در مسجد هدایت درخشیدند.
رابطه آیت الله طالقانی با شاگردان مبارز و نواندیش امام از جمله آیت الله مفتح چگونه بود؟
آقای طالقانی به ایشان علاقمند بودند و چند بار هم از ایشان دعوت کردند. البته این رابطه ابعاد گسترده تری از فعالیتهای مسجد هدایت داشت. بعد از پیروزی انقلاب که من به تناسب رابطه ام زیاد به منزل آقای طالقانی می رفتم، می دیدم که آقای مفتح زیاد به آنجا رفت و آمد می کنند و پیگیری امور انقلاب دائما با ایشان مشورت می کنند، علی الخصوص برخی از پیامهای جامعه روحانیت را به ایشان می رساندند. از جمله خدمات بزرگی که مرحوم طالقانی به نهضت اسلامی کردند، آشنا کردن بخشی از قشر دانشجو و و روشنفکر با شاگردان روشن‌بین امام بود.
از کجا ارتباط شما با شهید مفتح بیشتر شد؟
از مسجد قبا که مجری برنامه های آن من بودم، اذان می گفتم، دعا می خواندم، اعلام برنامه می کردم و به رسم آن روز، شعارهایی می دادم و این ارتباط ادامه پیدا کرد تا این که سالی رسید که نماز عید فطر را به تپه های قیطریه بردند و این خیلی جالب بود. در این زمان، آیت الله بهشتی و بسیاری از ائمه جماعت تهران آمدند و نماز بسیار باشکوهی برپا شد. بعد از انقلاب هم راهپیمایی شد و این اولین راهپیمایی عظیم انقلاب بود که با همت شهید مفتح شکل گرفت. در آن روز به ایشان اهانت کردند و پلیس، ایشان را زد. ولی مردم راهپیمایی را ادامه دادند تا میدان آزادی. این اولین راهپیمایی بزرگ مردم تهران بود. بعدهم در ایام مبارزه، شبهای مسجد قبا خیلی معروف بود.
از مراسم ماههای رمضان مسجد قبا خاطراتی دارید، نقل کنید.
آقای مهندس بازرگان و دیگران سخنرانی داشتند، بسیار برنامه ها جا افتاده بودند و همه مخصوصا جوانها فهمیده بودند آنچه که می خواهند در این مسجد هست. برنامه های شبهای ایام ماه مبارک رمضان در آنجا، بسیار فوق العاده بودند و منجر به اقامه نماز باشکوه عیدفطر در تپه های قیطریه شدند.
قرار برگزاری نماز عید فطر را به چه شکل گذاشتید؟ از لحظه ای که به راه افتادید و نماز خواندید، چه خاطراتی دارید؟
قبلا اعلام نکرده بودیم که قرار است راهپیمایی کنیم چون رژیم نمی گذاشت و فقط به خودیها گفته بودیم. وقتی شهید مفتح راه افتادند، همه پشت سرشان رفتند رو به قیطریه. در آنجا نماز خواندند و از آنجا راهپیمایی شروع شد به طرف پایین. به حسینیه ارشاد که رسیدیم، سربازها بودندو مردم شروع کردند به سربازها گل دادن. خیلی جالب بودو بعضی از این سربازها و فرماندهان آنها تحت تأثیر قرار گرفتند و اشک از چشمهایشان جاری شد و مانع از حرکت راهپیمایان نشدند و این ادامه پیدا کرد تا خیابان آزادی و میدان آزادی.
آیا لحظه ای که به شهید مفتح حمله و ایشان را مضروب کردند، شما شاهد بودید؟
بله، ایشان را به زمین انداختند و کتک زدند. مردم دفاع کردند. فشار ماموران رژیم زیاد بود، اما راهپیمایی ادامه پیدا کرد و قطع نشد. جریان درگیری ایشان خیلی معروف است.
از دستگیری و زندان ایشان چه خاطره ای دارید و بعدها برای شما چه چیزی را نقل کردند؟
ایشان البته زندان‌های مختلفی رفتند، ولی بعد می آمدند و به کارشان ادامه می دادند، چون آن موقع، تنها پایگاه مبارزه، مسجد قبا بود. مسجد هدایت و الجواد را که بسته بودند و همه جاهایی را که حرکت انقلابی در آنجا صورت می گرفت، بسته بودند و تنها مسجد قبا باز بود. در آنجا خیلی کارها خوب پیش می رفت و همه آنجا می آمدند. در واقع آنجا از پرشورترین محافل انقلاب بود که توسط ایشان اداره می شد. جمعیت از پای محراب مسجد بود تا حسینیه ارشاد و در تمام کوچه های فرعی، مردم در حالی نشسته بودند که سربازها با سر نیزه بالای سرشان ایستاده بودند. این سخنرانیها ادامه داشتند خیلی هم جالب و پر اهمیت بودند و شب به شب هم شلوغ تر می شد.
شهید مفتح نسبت به سخنرانیها حساسیت هم داشتند و اگر سخنرانها نکاتی را می گفتند که به نظر ایشان صحیح نبود، فوراً اصلاح می کردند. آیا در این مورد خاطره ای دارید؟
می دانید که مردم برای امام، سه صلوات می فرستادند. یک شب مرحوم مهندس بازرگان سخنرانی داشتند، اسم امام را آوردند و مردم سه تا صلوات فرستادند. بعد ایشان گفت بیست تا بفرستید، صد تا بفرستید. باز مردم صلوات فرستادند. سخنرانی ایشان قطع شد و رفت. آقای مفتح گفتند تا صبح مردم به خانه من تلفن زدندکه اگر ایشان فردا شب بیاید، ما درگیر می شویم. داریم به شما هشدار می دهیم. خود آقای بازرگان هم از آن شب نیامدند و آقای مفتح و دیگران برنامه را اجرا کردند.
از جریان کمیته استقبال از امام که شما در کنار شهید مفتح بودید، خاطراتتان را نقل کنید.
کمیته انقلاب که تشکیل شد، مقام معظم رهبری مسئول تبلیغات و آقای دکتر اسدالله بادامچیان معاون ایشان بودند. ایشان هم مرا برای اجرای برنامه انتخاب کرده بودند که شعار بدهم، اعلام برنامه کنم و جمعیت را اداره کنم. شهید مفتح هم در فرودگاه به استقبال امام (ره) رفته بودند، منتهی ماشاءالله به سرعت خودشان را رساندند به بهشت زهرا و وقتی امام (ره) آمدند، عکسشان هست که کنار اما نشسته‌اند. امام یک اشتباهی هم فرمودند که در سخنرانیشان گفتند سنا. شهید مفتح یادآوری کردند که قاعدتاً مقصود حضرتعالی مجلس موسسان است. امام هم بالافاصله فرمودند بله، مقصودم این بود. شما خوب یادتان مانده. به هر حال ایشان در مبارزه بودند و بعد هم رئیس دانشکده الهیات شدند.
از گروه فرقان و عناصر اصلی آن و تهدیدهایی که به شهیدمفتح می کردند، خاطره ای دارید؟
مسجد قبا به همت شهید حاج طرخانی ساخته شد و ایشان به افراد این گروه به عنوان افراد مبارز کمک مالی می کردند. بعد آقای مطهری و آقای هاشمی رفسنجانی و دیگران فهمیدند که اینها یک جریان غیرالهی و مارکسیست لنینیست هستند و از آن موقع ایشان دیگر با اینها برخورد خوبی نداشت. بیشتر کارهای مسجد قبا دست شهید بزرگوار آقای حاج طرخانی بود. چون منزلشان هم همانجا بود و از خیرین و انقلابیون بزرگ انقلاب ما بودند و اولین کسی را که شهید کردند، ایشان بودند.
تهدیداتشان نسبت به شهید مفتح از کی شروع شد؟
مدتی قبل از ترور ایشان تلفن می زدند و نامه می دادند. می دانید که شهید مطهری را هم همین‌ها زدند، البته آقای مفتح خودشان را آماده کرده بودند.