اگرچه ناصر حجازی چندی قبل فوت کرد؛ اما این روزها با "مکتب حجازی" مواجه شده ایم که موجب تعجب و شگفتی فوتبالی ها شده است.

به گزارش خبرنگار ورزشی مشرق، چند شب قبل بود که فرهاد مجیدی به تهران وارد شد و رایزنی ها برای پیوستنش به استقلال را انجام داد. توافقاتی نیز صورت گرفت تا این بازیکن محبوب میان آبی ها، بار دیگر پیراهن این تیم را بر تن کند. تا اینجای کار همه چیز طبیعی بود؛ اما وقوع اتفاقی همه را شگفت زده کرد.

•    و ناگهان مکتب حجازی!
در این شب بود که اندکی از هواداران این تیم در مخالفت با این اتنقال، مقابل محل باشگاه استقلال تجمع کردند. آنها بر این باور بودند که پیرو مکتب ناصر حجازی بوده و مخالف قرار گرفتن این بازیکن کنار امیر قلعه نویی. آنها در آن تجمع شعار هم داده و خواستار عدم پیوستن فرهاد مجیدی به استقلال بودند.
اگرچه اصل حرکت آنها در نوع خود قابل بررسی و ریشه یابی است؛ اما ابهام مربوط به عنوان این حرکت بود؛ "مکتب حجازی". این روزها این پرسش در اذهان عمومی وجود دارد که آیا می توان صحبت از چنین گفتمانی در فوتبال داشت؟ آیا ناصر حجازی که زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت، می تواند نمادی از یک مکتب در فوتبال این کشور باشد؟ این را از یاد نباید برد که استفاده از این واژه، ذهن را به سمت اشخاصی مانند دهداری می برد که مروج فرهنگی خاص در فوتبال بودند. حال مگر ناصر حجازی قابلیت چنین موضوعی را دارد؟

•    توهمات ذهنی گروهی ناشناس
اگرچه قصد بررسی روند زندگی ناصر حجازی را نداریم که دلیل آن، درگذشت وی و پایانش است؛ اما ذکر این نکته حایز اهمیت است که اساسا وی را نمی توان مبتکر و صاحب یک گفتمان دانست. در طول زندگی اش، مربی چندان موفقی نبود و همین نیز موجب شد تا تیم ها اقبال چندانی به وی نداشته باشند. در حوزه فردی نیز وی را نمی توان طرازی برای یک مکتب دانست. انتقادهای گاهگاهی و پست گرفتن هایش، خاطره چندان مطلوبی را در ذهن علاقه مندان نگذاشته است. در حقیقت، ناصر حجازی و اتفاقات زندگی اش به گونه ای بوده که موجب شده تا چندان قابل اتکا و اعتنا نباشد.
در کنار تمامی فراز و نشیب ها و ابهامات درباره زندگی این شخص، باید توجه داشت که فوتبال ایران ذاتا فاقد پتانسیلی برای چنین مکتب سازی هایی است. این موضوع نیز صرفا مربوط به حجازی نیست. تلاش هایی نیز برای این اتفاق در سال های اخیر درباره اشخاصی دیگر نیز صورت گرفته که تمامی بی سرانجام بوده است. به غیر از مورد مرحوم پرویز دهداری، سایرین فاقد وجاهت لازم بوده اند. در حقیقت، می توان این مباحث را زاییده ذهن افرادی دانست که بر موجی نشسته و به پیش می روند.