آيت‌الله مجتبي تهراني در درس اخلاق هفتگي خود با تأکيد بر لزوم پرداختن به ابعاد مختلف قيام حسيني گفت: يکي از اساسي‏ترين ابعاد حرکت حسين (ع) مبارزه با عصبيت جاهليه قوميه و غير آن بود.

به گزارش مشرق، آنچه در پي مي‌آيد، گزيده‌اي از جلسه بيستم‌وچهارم مبحث «غيرت مؤمن» است که در درس اخلاق آيت‌الله مجتبي تهراني، از سوي اين مرجع تقليد و استاد اخلاق مطرح شده است. اين سخنان با عنوان «محيط رفاقتي» به تازگي بر روي خروجي پايگاه اطلاع‌رساني اين مرجع تقليد به نشاني www.mojtaba-tehrani.ir قرار گرفته است.

 

* مروري بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به تربيت، يعني روش رفتاري و روش گفتاري دادن بود. عرض کرديم به طور غالب و معمول، انسان در چهار محيط خانوادگي، آموزشي، رفاقتي و شغلي روش مي‏گيرد و ساخته مي‏شود. فضاي پنجمي هم حاکم بر اين چهار محيط است که ـ ان‌شاءالله‏ـ آن را بعداً بحث مي‌کنيم. بحث ما در مورد محيط رفاقتي بود. جلسات گذشته عرض کردم در بين اين محيط‏ها، آن محيطي که نقش قوي و اساسي دارد، چه نقش سازندگي و چه نقش تخريبي، محيط رفاقتي و دوستي است.
آخر جلسه گذشته در باب دوست‏يابي عرض کردم که انسان ابتدا بايد شخصي را که مي‏خواهد با او پيوند محبّتي، دوستي و رفاقتي برقرار کند، در روابط گوناگون بيازمايد؛ نه اينکه بعد از آنکه دوستي و محبّتي برقرار شد بخواهد ببيند دوستش در ابعاد گوناگون اعتقادي، اخلاقي و عملي چگونه است؛ چون وقتي محبّت آمد، مانع مي‌شود که انسان درباره محبوبش مطلبي بشنود يا ببيند. روايتي هم از پيغمبر اکرم خواندم که فرمودند محبّت انسان را هم کور مي‏کند و هم کَر مي‏کند. لذا در روايات گذشته مسأله "اِختبار قبل از اختيارِ رفيق " مطرح بود. جهتش را هم ذکر کردم.

 

* غيرت مذمومه، آفت اختيار بي‏اختبار رفيق

امّا اين جلسه مي‏خواهم اين مطلب را عنوان کنم که تنها ضرر و زيان عدم اختبار و بي‏حسابِ پيوند رفاقتي و محبتي، دوستي کورکورانه و نديدن عيوب رفيقش نسبت به مسائل گوناگون نيست؛ بلکه چيز ديگري در کنارش هست که آن هم براي انسان خطرناک است. آن مسأله خطرناک اين است که انسان به يک رذيله اخلاقي به نام "غيرت مذمومه " مبتلا مي‏شود. اين روايتي هم که اول بحثم مي‏خوانم، مربوط به غيرت است. تربيت هم بر محور غيرت است. علماي اخلاق، غيرت را به غيرت ممدوحه، يعني ستايش‏شده و غيرت مذمومه يعني نکوهش‏شده تقسيم مي‏کنند. "غيرت ممدوحه " عبارت است از اين که انسان آن چيزي را که عقلاً و شرعاً حراستش لازم است، حفظ و حراست کند. بعد هم عرض کردم که غيرت از محبّت نشأت مي‌گيرد، يعني منشأ غيرت، محبّت است. مثلاً آدم چون فرزندش را دوست دارد از او حراست مي‌کند. اصلاً تربيت از غيرت شروع مي‏شود.

 

* غيرت مذمومه، همان عصبيت و حميت جاهليه است

«غيرت مذمومه» عبارت است از اين که انسان از کسي يا چيزي که شرعاً و عقلاً حمايتش سزاوار نيست، چه به صورت گفتار و چه به صورت کردار حمايت کند. اسم اين را غيرت مذمومه مي‏گذارند. در اينجا بحثي تحت عنوان "حميت " يا "عصبيت " مطرح مي‏شود که اين عنوان هم در قرآن و هم در روايات ما آمده است و غالباً عندالإطلاق عصبيت، به همين غيرت مذمومه يعني حمايت از چيزي که شرعاً و عقلاً لازم نيست، منصرف است. اگر در قالب اصطلاحي بريزيم، حمايت از باطل، حميت و عصبيت است که قرآن اين را با قيد "حميت جاهليه " تعبير مي‏کند. در گذشته يک بحث مستقل تحت اين عنوان کرده‏ام.

 

* عصبيت، از رذائل قوّه غصبيه است

اين را تذکر مي‏دهم که غيرت ممدوحه از فضائل نفساني مربوطه به قوّه غضبيه انسان است و غيرت مذمومه از رذائل اخلاقي در ارتباط با قوّه غضبيه است؛ يعني در بحث قواي انساني، مي‏گويند قوّه غضبيه رذائلي دارد و فضائلي دارد. يکي از فضائلش، غيرت مممدوحه است و يکي از رذائلش غيرت مذمومه است که از آن به حميت و عصبيت تعبير مي‏شود. اگر انسان قبل از آنکه شخصي را در روابط اعتقادي، اخلاقي و عملي بيازمايد، با او رابطه رفاقتي برقرار کند، رشته محبّت ايجاد مي‏شود و اينجا غير از اينکه نمي‏تواند عيوب او را بشنود و ببيند، به بدتر از اينها مبتلا مي‏شود و جايي که نبايد از او حمايت کند، حمايت مي‏کند. چرا؟ چون رفيقش است. چون رفيقش است، ديگر کور و کر است و نمي‏بيند که آيا عملي که دوستش انجام مي‏دهد يا حرفي که مي‏زند حق است يا باطل. اين حمايت، از رذائل نفساني است. بدانيد اگر انتخاب رفيق بدون اختبار باشد، کار به اينجا کشيده مي‏شود. اين هم که گفتم محيط رفاقت، در روابط انسان محيط خيلي حسّاسي است به اين دليل است که بسياري از معاصي از اينجا نشأت مي‏گيرد.

 

* نکوهش غيرت مذمومه در آيات

اين غيرت مذمومه‏، هم در قرآن و هم در روايات ما نکوهش شده است. در قرآن در باب صلح حديبيه است که اين آيه شريفه در سوره فتح نازل شد: "إِذْ جَعَلَ الَّذينَ کَفَرُوا في‏ قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّةِ ". کفّار در دلشان حميت جاهليه را قرار دادند. خدا هيچ‏وقت حميت جاهليه در دل کسي نخواهد گذاشت. براي کفّار هم مي‏گويد آنها خودشان در دلِ خودشان، حميت جاهليه را قرار دادند؛ امّا از اين طرف در مورد مؤمنين مي‌فرمايد: "فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکينَتَهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوى ". خدا بر قلب پيامبرش و مؤمنين آرامش نازل کرد. تعبير "حَمِيَّةَ الْجاهِلِيَّة " هم که مي‏فرمايد، يعني نرفت‏ تحقيق کند، فکر کند و شعورش را به کار بيندازد و بعد اين حميت و غيرت را در دل خودش قرار دهد؛ بلکه بدون اِختبار او را به دوستي گرفت.

 

* نکوهش غيرت مذمومه در روايات

در روايتي از پيغمبر اکرم (ص) است که فرمودند: "مَنْ کَانَ فِي قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِيَّةٍ بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ أَعْرَابِ الْجَاهِلِيَّةِ ". هرکس در قلبش ذرّه‏اي عصبيت باشد، خداوند در روز قيامت او را با اعراب جاهليت مبعوث مي‏کند. حضرت دوباره "قلب " را مطرح مي‏کند؛ چون اين پيوند، پيوند دروني است؛ امّا يک پيوند دروني حساب نشدة احمقانه است. اينجا تعبير به عصبيت عند الإطلاق است. يعني مرادشان همان غيرت مذمومه است.
روايت زياد داريم. روايتي از امام صادق (ع) است که فرمودند: "مَنْ تَعَصَّبَ عَصَبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِصَابَةٍ مِنْ نَارٍ ". يا از امام ششم(عليه‏السلام) است که از پيغمبر اکرم (ص) نقل مي‏فرمايند: "مَنْ تَعَصَّبَ أَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ ". دو طرفه مي‏فرمايد نه يک طرفه. اگر کسي نسبت به رفيقش تعصّب به خرج دهد، به اين معنا که از او حمايت باطل کند و رفيقش هم به اين حمايت راضي باشد، هر دوي اينها آن ريسمان ايماني که بر گردنِ دلشان هست را باز کرده‏اند و از زمره مؤمنين حقيقي خارج شده‏اند. يعني تنها نه آنکه تعصّب به خرج داده، بلکه آن کسي هم که براي او تعصّب شده و لذت آن را برده، هر دو از زمره مؤمنين حقيقي خارج مي‏شوند.
 

 

*تأثير عصبيت‏هاي جاهلانه بر رفتار و گفتار
در باب عصبيت يا حميت، يک معنايش که تا به حال بحث کرديم از نظر قلبي و دروني است؛ امّا يک‏وقت هست که اين غيرت مذمومه به بيرون ترشح مي‏کند. بيرون که بيايد، حمايت رفتاري و گفتاري شروع مي‏شود و اينجا است که ديگر گناهان شروع مي‏شود. تا وقتي که صرفاً راجع به درون بود، ريسمان ايمان از گردنش گسسته مي‏شود؛ يعني اين رذيله با ايمان سر سازگاري ندارد. امّا وقتي که از او گفتار و کردار پيش مي‏آيد به بيرون تراوش مي‌کند.
روايتي هست از امام زين‏العابدين (ع) که ايشان عصبيت را تعريف مي‏فرمايند: "سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْعَصَبِيَّةِ "؛ از حضرت در مورد عصبيت سؤال کردند. "فَقَالَ الْعَصَبِيَّةُ الَّتِي يَأْثَمُ عَلَيْهَا صَاحِبُهَا ". فرمودند مراد از عصبيت مذمومه آن عصبيتي است که شخصي که آن عصبيت را داشته باشد، گناه‌کار مي‏شود. به اين صورت که: "أَنْ يَرَى الرَّجُلُ شِرَارَ قَوْمِهِ خَيْراً مِنْ خِيَارِ قَوْمٍ آخَرِين ". يعني کارش به اينجا مي‏کشد که شِرار قومش را از خوبان قوم‏هاي ديگر بهتر مي‏داند! تا مي‏رسد به اينجا که "وَ لَکِنَّ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ أَنْ يُعِينَ قَوْمَهُ عَلَى الظُّلْمِ ". يعني آن‏وقت اين عصبيت به بيرون هم تراوش مي‏کند و مي‏آيد قومش را در ظلم اعانه و ياري مي‌کند. چه اعانه گفتاري باشد و چه رفتاري باشد.
اينکه گفتم در اين محيط‏هاي چهارگانه، اين محيط رفاقت براي انسان خيلي سرنوشت‏ساز است، دليلش اين است که اثر آن اين‏گونه است که اگر انتخاب رفيق و دوست بي‏حساب باشد، انسان را کور و کر مي‏کند و بدتر اينکه از او حمايت مي‏کند و به وادي عصبيت، يعني غيرت مذمومه کشيده مي‏شود.

 

* حميت، از جنود جهل

در باب عقل و جهل در کافي هست که دارد: "الْإِنْصَافُ وَ ضِدَّهُ الْحَمِيَّةَ ". تقابل را بين انصاف و حميت مطرح مي‏کند. من اينها را قبلاً بحث کرده‏ام و الآن هم جاي بحثش نيست. مي‏خواستم اين نکته را بگويم که حضرت انصاف را از جنود عقل مي‏داند، اما حميت را از جنود جهل مي‏شمارد؛ يعني انصاف از عقل نشأت مي‏گيرد و حميت از جهل نشأت مي‏گيرد. اينکه مي‏گويند قبل از آنکه مي‏خواهي با کسي رفاقت کني، ابتدا او را در روابط گوناگون اِختبار کن و بعد با او طرح محبّت بريز و به عنوان رفيق انتخابش کن، دليلش اين است که اگر اين کار را نکني آخرِ سر چه به صورت گفتاري و چه رفتاري مُعين ظلم خواهي شد.
اين در محيط شخصي بود که مطرح‏ ‏کرديم. فرض کنيد زيد مي‏خواهد با عَمرو رفاقت کند، مي‏خواهد انتخابش کند، بايد قبل از انتخاب برود از نظر ابعاد گوناگون اعتقادي و اخلاقي و رفتاري‏اش تحقيق کند، ببيند چگونه است. در اينجا او مي‏فهمد که چه چيزش درست است، چه چيزش نادرست است. براي اينکه هنوز به آن صورت کور و کر نشده است. امّا اگر منشأ انتخابش، جهل باشد، کور و کر مي‏شود و حميت و عصبيت جاهلي پيدا مي‏کند. حالا چه طرف مقابلش شخص باشد و چه گروه باشد.

 

* گروه‏گرايي و حزب‏بازي، از مصاديق حميت جاهليه

اين خودش بحثي است که تحت عنوان "گروه‏گرايي " مطرح است. آنجا مي‏گويند رفاقت و دوستي، اينجا مي‏گويند "گروه‏گرايي ". حالا اين اجتماع، گاهي بر محور خانواده است، که در روايات اسم آن را عشيره و قوم مي‏گذارند که حضرت فرمود: "أَنْ يَرَى الرَّجُلُ شِرَارَ قَوْمِهِ خَيْراً مِنْ خِيَارِ قَوْمٍ آخَرِين ". گاهي هم بر محور گروه‏هايي است که به قول ما جنبه‏هاي اعتباري دارد و ـ نعوذ بالله ـ حزبي و حزب‏بازي است. بنابراين بايد گفت: "اللّهم العن غير حزب اللّهي "؛ چون "حزب‌الله واقعي "، اجتماعشان بر محور ايمان است و جنبه حقيقي دارد و اعتباري نيست. بر خلاف ساير گروه‏گرايي‏ها و حزب‏گرايي‏هايي که انسان را کور و کر مي‏کند و بعد هم حمايت‏هاي حساب نشده و جاهلانه پيش مي‌آيد.

 

* مبارزه امام حسين(ع) با عصبيت‏هاي جاهليه

حالا که بحث به اينجا رسيد ـ ان‌شاءالله ـ اگر موفق شوم، دهه عاشورا در مورد مبارزه امام حسين (ع) با اين عصبيت جاهليه قوميه و غير آن صحبت مي‏کنم. چون من سال‏ها است که محور بحثم در دهه عاشورا، ابعاد گوناگون قيام امام حسين (ع) است و يکي از اساسي‏ترين ابعاد حرکت حسين (ع) مبارزه با عصبيت جاهليه قوميه و غير آن بود.