کد خبر 181462
تاریخ انتشار: ۶ دی ۱۳۹۱ - ۱۵:۴۹

واشنگتن دیگر خود را در تجربه‌هایی چون ویتنام و عراق گرفتار نمی‌کند و با نگاه نولیبرالی و به‌رسمیت شناختن نقش بازیگران غیردولتی در تعارضات بین‌المللی، دست به تضعیف قوای مخالفان خود می‌زند.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، جنگ یکی از مهم‌ترین و خطرناک‌ترین وقایع غیرقابل انکار تاریخ بشر است که در برهه‌های مختلف تاریخ به اشکال مختلف و با نیات متعدد جریان داشته است. جنگ‌های دوران امپراتوری‌ها بسیاری از پدران جوامع کنونی بشری را به کشتن دادند اما با پایان دوران امپراتوری‌ها و تاسیس جامعه بین‌الملل پس از عهدنامه وستفالی نیز، جنگ به اشکال مختلف ادامه یافت. متفکران جامعه‌شناسی تاریخی بر این باورند که به‌وجود آمدن دولت‌های مدرن اساسا تحت تاثیر پدیده جنگ بوده است.

جنگ‌های استعماری در قاره‌های آسیا و آفریقا، جنگ‌های کشورگشایی ناپلئون در اروپا، جنگ‌های اول و دوم جهانی و جنگ‌های دوران جنگ سرد نظیر جنگ کره، جنگ ویتنام و جنگ‌های معاصر همچون جنگ‌های عراق و افغانستان بیانگر آن هستند که این پدیده زشت بشری همچنان ادامه دارد و به نظر هم نمی‌رسد فعلا قصد داشته باشد صحنه تاریخ بشر را ترک کند.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تبدیل نظام دوقطبی بین‌الملل به نظام تک‌قطبی هژمونیک، جهان شاهد جنگ‌های هژمونیک بوده است که اشغال عراق و افغانستان از آن جمله است. عراق از آن رو اشغال شد تا تسلط دولت هژمون بر منابع انرژی خاورمیانه یعنی رگ حیاتی اقتصاد سرمایه‌داری تثبیت گردد.

آنچه جلوی یکه‌تازی‌های هژمونیک ایالات متحده را در شرایط فعلی سد کرده است، شاید بیش از هرچیز مشکلات اقتصادی ناشی از همین جنگ‌های هژمونیک و بحران مالی 2008 باشد. اما شیوه‌های جدیدی از جنگ وجود دارد که حتی بحران مالی و افکار عمومی هم جلودار آنها نیست.

بخشی از این جنگ‌ها ناشی از امکاناتی است که جهانی شدن و کاهش حاکمیت دولت‌ها در اختیار نظام هژمونیک قرار داده است، نظیر جنگ‌های سایبری که از سوی ایالات متحده به جد پیگیری می‌شود و حتی علیه برنامه هسته‌ای ایران نیز به‌کار گرفته شده است.

اما نوع دیگری از این جنگ‌ها وجود دارد که شاید کم‌هزینه‌ترین انواع جنگ و پرسودترین آنها برای ایالات متحده آمریکا باشد.  این شیوه از جنگ البته به اندازه قدمت بشر قدمت دارد اما «جان مرشایمر» آن را پیش‌تر تئوریزه کرده است.

* «طعمه‌گذاری» و «آتش‌بیاری معرکه»

مرشایمر شخصی کاملا شناخته شده در محافل آکادمیک و سیاسی است و به‌عنوان اصلی‌ترین نظریه‌پداز نورئالیسم تهاجمی شناخته می‌شود که جنگ را ابزار مشروع سیاست بین‌الملل دانسته و استراتژی‌های شش‌گانه‌ای را برای «کنترل حریف» پیشنهاد کرده است.

طعمه‌گذاری و آتش‌بیاری معرکه، دو فقره از این استراتژی‌ها محسوب می‌شوند البته در کنار موازنه دور از کرانه، مچ‌گیری، جنگ و احاله مسوولیت.

طعمه‌گذاری یعنی به جان هم انداختن دو رقیب خطرناک و آتش‌بیاری معرکه یعنی جلوگیری از پایان یافتن جنگ بین رقبا با هدف ادامه تضعیف آنان. پس از انقلاب اسلامی ایران، ایالات متحده آمریکا که هم از ایران و هم از رشد قدرت عراق در منطقه نگران بود، تلاش زیادی کرد تا عراق جنگ را علیه ایران آغاز کند. گفته می‌شود سفیر ایالات متحده در بغداد در این خصوص به رژیم صدام حسین چراغ سبز نشان داد. از سوی دیگر ادامه جنگ نیز با توجه به عمق استراتژیک و توان انسانی کمتر عراق، بدون کمک‌هایی که با چراغ سبز ایالات متحده برای تقویت نظامی عراق توسط اعراب و متحدین غربی آمریکا انجام شد، ممکن نبود.

این فرآیند طعمه‌گذاری و آتش‌بیاری معرکه در نهایت هم برای ایران و هم برای عراق منجر به فرسایش شد. از سوی دیگر، ایالات متحده با ابراز اینکه در امور اعراب دخالت نمی‌کند، یک چراغ سبز تلویحی هم به صدام حسین برای تجاوز به کویت داد، تجاوزی که در یک روند 13 ساله و فرسایشی، به اشغال عراق انجامید.

* توسعه مفهوم طعمه‌گذاری و آتش‌بیاری معرکه

طعمه‌گذاری و آتش‌بیاری معرکه در تجربه‌ای که این روزها در سوریه رخ داده است، نشان از آن دارد که ایالات متحده ورود بازیگران غیردولتی را نیز به این عرصه به رسمیت شناخته است. در سوریه، ایالات متحده فارغ از قواعد رئالیستی، از بازیگران غیردولتی بین‌المللی که خود را دشمن آن نیز می‌داند، برای تضعیف حکومت بشار اسد استفاده می‌کند.

سلفی‌گری که بیشتر با عنوان القاعده در سطح بین‌المللی شناخته می‌شود، با طعمه‌گذاری ایالات متحده و متحدینش در سوریه وارد جنگی سخت علیه حکومت سوریه شده است. غرب با این طعمه‌گذاری اولا حکومت سوریه را به‌عنوان یکی از معارضان سابقه‌دار با خود از جنگ سرد تاکنون را تضعیف و فرسوده می‌کند و از سوی دیگر یک بازیگر بین‌المللی معارض را در نبرد با ارتش سوریه می‌فرساید.

از سوی دیگر، قابلیت سلفی‌ها در سوریه کمتر از آن است تا بدون حمایت ایالات متحده و متحدین منطقه‌ای این کشور بتوانند ماه‌ها جنگی در چنین سطحی را ادامه دهند. بنابراین اگر توانسته‌اند ادامه دهند، ناشی از حمایت‌های مستقیم و غیرمستقیم واشنگتن (آتش‌بیاری معرکه) بوده است. گذشته از این، تروریست‌های سلفی از فرصتی که جنگ علیه تروریسم برای آنها فراهم آورده است، برای آبدیده شدن در نبرد با ارتش‌های کلاسیک استفاده کرده‌اند. این نمونه در عراق، افغانستان و پاکستان دیده شده است.

یکی از مشخصات ویژه جنگ سوریه، تقبل کمترین هزینه‌ها در این نبرد از سوی واشنگتن است. کاخ سفید نه‌تنها هزینه انسانی نمی‌پردازد، بلکه تمام هزینه‌های مالی و تسلیحاتی را هم متحدین منطقه‌ای ایالات متحده و بالاخص اعراب تقبل کرده‌اند. این یعنی یک بازی دو سر برد برای واشنگتن و دو سر باخت برای طرفین درگیر در نبرد.

در خصوص سوریه نباید فراموش کرد که سلفی‌های درافتاده با حکومت سوریه، هرگز اجازه تاسیس حکومت در این کشور نخواهند یافت، حتی اگر بر فرض در نبرد پیروز هم بشوند، ایالات متحده حکومتی سلفی را در مرزهای فلسطی اشغالی تحمل نخواهد کرد و تل‌آویو نیز بیکار نخواهد نشست تا آنها بر سر کار بیایند. حتی پادشاهی‌های عرب و ترک‌ها هم بیشتر تمایل دارند از توان رزمی سلفی‌ها بهره ببرند تا آنها را حکام آینده دمشق تصور کنند.

* نسل جدید جنگ‌ها در دکترین سیاست خارجی آمریکا

به‌نظر می‌رسد سوریه سرآغاز فصلی جدید در استراتژی‌های جنگ‌های کم‌هزینه واشنگتن است. واشنگتن دیگر خود را در تجربه‌هایی چون ویتنام و عراق گرفتار نمی‌کند و با نگاه نولیبرالی و به‌رسمیت شناختن نقش بازیگران غیردولتی در تعارضات بین‌المللی، طعمه‌گذاری و آتش‌بیاری معرکه را با نگاهی جدید به منصه ظهور می‌رساند.

البته تجربه سوریه می‌تواند خطرات جدی هم برای واشنگتن داشته باشد. ایالات متحده، دارای متحدینی راهبردی در منطقه است که ممکن است چنین درگیری‌هایی به قلمرو آنها نیز تسری کند.

از دیگر سو، این‌چنین نقش بخشیدن به بازیگران بین‌المللی غیردولتی ممکن است در آینده برای منافع واشنگتن نیز خطرات جدی داشته باشد. مرشایمر بازیگران دولتی را بازیگرانی عاقل می‌دانست اما روشن نیست بتوان بازیگران غیردولتی را بازیگرانی محاسبه‌گر بر مبنای عقل عرفی در نظر گرفت. به‌عنوان مثال، سلفی‌هایی که امروز در سوریه مورد حمایت‌اند، در عمل قابلیت‌های ایدئولوژیک لازم برای تهدید تمام منافع ایالات متحده را در اقصی‌نقاط جهان دارند.

به‌عبارت دیگر، این نسل جدید جنگ‌ها که امروز مورد حمایت ایالات متحده است، می‌تواند روزی چهره دیگر خود را هم به واشنگتن نشان دهد، چهره‌ای که شاید رئیس‌جمهور سیاه‌پوست آمریکا را روسیاه کند.