به گزارش مشرق، در بخشي از اين يادداشت آمده است:
*روايت عجيبي از امام صادق(ع) در مسائل الشيعه نقل شده که فرمود: پيامبر اکرم(ص) ميفرمايد؛ ان الله عزوجل ليبغض المومن الضعيف الذي لا دين له فقيل له: و ما المومن الذي لا دين له؟ قال: الذي لا ينهي عن المنکر.«به راستي خداوند عزوجل دشمن ميدارد مومن ناتواني را که دين ندارد. به آن حضرت عرض کردند: مومن ناتوان که دين ندارد، کيست؟ فرمود: کسي که نهي از منکر نکند.
*چندي پيش تعدادي از زندانيان مربوط به آشوبهاي سال گذشته مورد عفو قرار گرفته آزاد شدند. آقاي سيد محمد خاتمي چند روز پيش در روز عيد غدير در جمعي، در واکنش به آزادي برخي از کساني که در فتنه سال گذشته نقش آفرين بودند گفت: «آزادي زندانيان ميتواند فضاي کينه توزي و تهمت را تلطيف کند. انتظار ما اين هست که از فضاي تهديد به فضاي امن و آزاد که مبناي همگان بخصوص حکومت، قانون اساسي باشد، گذر کنيم.»
*تصور آقاي خاتمي از آن همه تهديد نرم آمريکا و رژيم صهيونيستي و توطئههاي براندازي نظام و اهانت به مقدسات مردم به عنوان يک «منکر» چيست؟ او اساسا «منکر» را در اندازهاي که ملت ايران در قيام تاريخي 9 دي و22 بهمن شناسايي کردند و از آن تبري جستند نميبيند. ذهن او نسبت به صورت مسئله تهديد آمريکا و دشمن اصلي نظام به عنوان «منکر» خالي است. آنچه به عنوان صورت مسئله در ذهن او خودنمايي ميکند اين است که يک فضاي «کينه توزي» و «تهمت» پديد آمد و عدهاي به جان هم افتادند حالا بايد براي رفع سوء تفاهم فضا را تلطيف کرد!
*آقاي خاتمي مواضع اوباما و سران رژيم صهيونيستي در دفاع از اهل فتنه را هيچ ميانگارد، جانفشاني مردم در ايستادگي در برابر توطئه آمريکا و هوشياري در برابر نبرد نرم دشمن را تخطئه ميکند و بر آن عنوان «فضاي تهديد» مينهد. لذا خواستار ميشود يک فضاي «امن» و «آزاد» براي تداوم توطئه و فتنهگري پديد آيد!
*وي براي اين گذر از قانون اساسي به عنوان «مبنا» ياد ميکند. اما تاکيدي روي اصول لا يتغير قانون اساسي ندارد. اسلاميت و جمهوريت نظام، اصول مربوط به جايگاه ولايت فقيه و نهادهاي فيصله بخش چون شوراي نگهبان، جزء اصول لايتغير قانون اساسي است اما هيچکدام مورد تاکيد و تعظيم آقاي خاتمي نيست. پس چه چيزي از قانون اساسي باقي ميماند که ميتواند فيصله بخش اين «کينه توزي» باشد؟
*اگر آن روايتي را که در آغاز مقاله آوردم صحيح بدانيم. به خوبي هشدار پيامبر گرامي اسلام را درک ميکنيم که چگونه انسان مومن به واسطه پرهيز ازنهي از منکر و - بدتر از آن - دفاع از منکر، ممکن است خداي ناکرده به وادي بيديني افتد.