از انتخابات شوراهاي دوم در سال 1382، و آغاز پوستاندازي اصولگرايان در جريان ظهور آبادگران ايران اسلامي، موازنه خطوط سياسي مبهم شد و اکنون، در "اوج" و "پايان" اين ابهام به سر ميبريم.
بيگمان، انتخابات رياست جمهوري آتي، نقطه "اوج" و "پايان"ي بر يک دهه ابهام سياسي خواهد بود و پس از آن، مرزهاي روشن و تازهاي، جبههگيريهاي سياسي را روشن خواهد کرد. نسل جديدي از فعالان سياسي، مرزها را تعيين خواهند کرد.
و برداشت من اين است که هم عامه مردم و هم کساني که به نحوي، دستي در فکر و عمل سياسي دارند، بايد "يکي يکي" يا "چندتا چندتا" به ميدان بيايند (سبأ/ 46) و به سهم خود، کمک کنند که از ابهام فضا کاسته شود و راه آينده براي خودشان و ديگران روشنتر شود.
نظر به تشديد فضاي غبارآلود، از سال 1388 در همه سوي رقابتهاي سياسي ايران، اقدام مسئولانه سياسي از سوي تک تک افراد بسيار ضروري است. همه بايد بدانيم که معرکه پيش رو، با تمام اتفاقات قبلي فرق دارد و صورتبندي رقابتهاي آينده را به نحو تعيين کنندهاي شکل خواهد داد. بگذريم که شرايط محيط کشور نيز به نحو بيسابقهاي حساس شده است.
در راه اين اقدام مسئولانه، رعايت چهار اصل ضروري است:
1-فاصله چهار انگشتي ميان حق و باطل را حفظ کنيد!
حضرت امير فرمودند: آگاه باشيد، که بين حق و باطل، جز چهار انگشت فاصله نيست. توضيح اين سخن را از امام خواستند؛ حضرت، انگشتان دست را به هم چسباند و بين گوش و چشم قرار دادند، سپس، فرمودند: باطل آن است که بگويي "شنيدم" و حق آن است که بگويي "ديدم" (خطبه صد و چهل و يک نهجالبلاغه: اما اِنَّهُ لَيسَ بَينَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ اِلاّ اَرْبَعُ اَصابِعَ. فَسُئِلَ عليهالسلامُ عَنْ مَعْني قَوْلِهِ هذا، فَجَمَعَ اَصابِعَهُ وَ وضعها بَينَ اُذُنِهِ وَ عَينِهِ ثُمَّ قالَ: الْباطِلُ اَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، وَ الْحَقُّ اَنْ تَقُولَ رَاَيتُ).
در ربط با همين خط فکري، امام سيد روح الله موسوي خميني (ره) فرمودند: "امروز، خيلي تکليف به عهده ماست؛ تکليفهاي شاق هم به عهده ماست. امروز شماييد و همه عالم دشمن شما، الا معدود. البته، بين ملتها، زياد هستند کساني که به شما توجه دارند، اما دولتهاي معدودي هستند که مخالف با شما نيستند؛ همه مخالفاند. اگر ما هم بخواهيم خودمان با هم مخالفت کنيم، اين جرمي است که تا ابد به عهده ما خواهد ماند و براي ما يک جرم ابدي ثابت خواهد شد، يک روسياهي ابدي پيش خداي تبارک و تعالي براي ما پيدا خواهد شد."حضرت امير- سلام اللَّه عليه- در بسياري از اموري که برايش خيلي سخت بود، دندان روي جگر ميگذاشت و موافقت ميکرد براي مصالح کلي، براي مصالح اسلام. ما اگر تبعيت از او داريم، بايد اينطور باشيم، اگر يک مقدار هم تبعيت داريم، يک مقداري همينطور باشيم. در هر صورت، آني که در يک همچو موقعي براي ما بايد خيلي مورد نظر باشد، اين است که الآن دارند از اطراف دنبال اين ميروند که ما را از باطن از بين ببرند؛ در داخل ما را خرد کنند؛ نتوانستند از خارج خرد کنند؛ نقشهها همه نقش بر آب شد و از بين رفت. لکن، حالا اين نقشه، نقشه مهمي است که ميخواهند در داخل، هي چيزهايي ميگويند `در کجا چي واقع شده، معلوم شد چه شده است، کي با کي دعوا دارد، کي با کي چي دارد` و اينها تأثير ميگذارد.
چنانچه توجه نکند انسان به خداي تبارک و تعالي، از خداي تبارک و تعالي در واقع، نخواهد اين را که انسان را از اين شرها نجات بدهد، ممکن است انسان در دام بيفتد."و ما بحمدالله، امروز، همه با هم خوب هستيم ان شاء اللَّه، و اميدواريم خداي تبارک و تعالي همه را تأييد کند و همه شما ديگري را تأييد کنيد، همه ملت دولت را تأييد کند، دولت همه ملت را تأييد کند و مجلس و همينطور همه با هم باشند تا ان شاء اللَّه، خداي تبارک و تعالي قدرت بدهد به همه و توجه کند به همه و اين ملت را از شرّ اشرار نجات بدهد" (صحيفه امام، ج20، ص: 1-230).
2-مطالعه و تحقيق کنيد
"بازار بايد خودش تشخيص بدهد. کارخانهها بايد خودشان تشخيص بدهند. هيچ کس تحت تأثير ديگري نيست. بله، اگر چنانچه اشخاص مطمئني باشند که آنها تشخيص بدهند، شهادت بدهند که فلان آدم جهات مختلفش همه خوب است، آن وقت مانعي ندارد که کسي به واسطه تشخيص آنها و اطمينان به اينکه اين صحيح است رأي هم به آنها بدهد، اما، اين طور نيست که کورکورانه انسان دنبال اين باشد که ببيند کي چه گفته است.
اين صحيح نيست، اين در اسلام نيست و در جمهوري اسلامي هم نبايد باشد" (صحيفه امام، ج. 18: 285/ سخنراني در جمع فرمانداران، بخشداران و اعضاي شوراهاي روستايي/ زمان: صبح سهشنبه، 13دي1362/ مکان: تهران، حسينيه جماران).
3-به دوستشناسي/خصمشناسي اهتمام داشته باشيد
خب؛ مردم اين کشور، وسط مسيرهاي دنيا زندگي ميکنند. شايد براي برخي کشورهاي خوابآلود حاشيهاي، دشمنشناسي، کليدي براي شناخت راه نباشد، ولي، براي مردم اين ملک، توطئه، اغلب، توهم نبوده است، و دشمنشناسي، همواره يک شاهکليد براي پيدا کردن راه بوده است.
گاهي نميتواني به يک بازيگر سياسي اطمينان کني، ولي، ميتواني موقعيت خصم در مقابل، او را به سهولت شناسايي نمايي:
"من نميخواهم در اين روز مبارک، اسباب افسردگي اشخاص بشوم، لکن ميخواهم عرض کنم، چرا اين قدر ما عقب افتاده هستيم؟ چرا بايد به واسطه اغراض نفسانيه، اين قدر خودمان را ببازيم؟ چرا بايد وقتي که دنيا به تزلزل درآمده است براي اين بياعتنايي ايران به کاخ سفيد و سياه، چرا ما بايد توجيه کنيم مسائل آنها را؟ چرا ما بايد اين قدر غربزده باشيم يا شيطانزده؟ من هيچ توقع نداشتم از بعض اين اشخاص، ولو بعضيشان در نظر من پوچاند، لکن از بعضي از اين اشخاص که سابقه دارند، هيچ توقع نداشتم که در اين زمان که بايد بر سر آمريکا فرياد بزنند، بر سر مسئولين ما فرياد ميزنند! چه شده است؟ شماها چهتان است؟ شماها چرا بايد تحت تأثير تبليغات خارجي واقع بشويد يا تحت تأثيرات نفسانيت خودتان؟ در يک همچون مسئله مهمي که بايد همه شما دست به دست هم بدهيد، و ثابت کنيد به دنيا که وحدت داريد، وحدت ما اينطور شده است؟ در شرايطي که هفته وحدت است، چرا ميخواهيد تفرقه ايجاد کنيد؟ چرا ميخواهيد بين سران کشور تفرقه ايجاد کنيد؟ چرا ميخواهيد دو دستگي ايجاد کنيد؟ چه شده است شما را؟ کجا داريد ميرويد؟ اين تذهبون؟ من نميتوانم که آن طوري که ميخواهم، با شما صحبت کنم و نميخواهم در روز عيد رنجش براي شما ايجاد کنم، لکن شما انصاف بدهيد که در يک همچو شرايطي، وقت يک همچو اموري است؟ وقت يک همچو تأييدي است از کاخ سفيد؟ وقت يک همچو تأييدي است از ريگان؟ لحن شما در آن چيزي که به مجلس داديد، از لحن اسرائيل تندتر است، از لحن خود کاخنشينان آنجا تندتر است. شما را چه شده است که اينطور شديد؟ شما که اين نبوديد بعضيتان. من بعضيتان را ميشناسم، شما اينطور نبوديد. ...
"من اميدوارم که شما باز توجه کنيد به مسائل، توجه کنيد به دنيا، توجه کنيد به خودتان، توجه کنيد به قدرت خودتان. نشکنيد اين قدرت را، گر چه شماها نميتوانيد، لکن نبايد يک همچو کاري در ايران بشود. من نميخواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت ما را نشکنيد، شما دل مسئولين ما را نشکنيد، شما هي تندرو و کندرو درست نکنيد، دودستگي ايجاد نکنيد. اين خلاف اسلام است، خلاف ديانت است، خلاف انصاف است، نکنيد اين کارها را" (صحيفه امام، ج20، ص: 3-162).
4-تقوا را هميشه رعايت کنيد و استثنايي قائل نشويد
خب؛ البته، اول و آخر هر کار راست و درستي، تقواست. هم خود تقوا پيشه کنيد و دنبال دنيا نباشيد، و هم دنبال چنين خطي بگرديد و به آن رأي دهيد و آن خط را تقويت کنيد تا رأي بياورد:
"ما دنبال يک حاکم تقوادار هستيم. تقواي سياسي لااقل را داشته باشد؛ نخورد مال اين ملت را، هدر ندهد مال اين ملت را. ما دنبال اين ميگرديم.»
"اسلام، آن اسلامي است که در نيم قرن، فتح کرد تمام اين ممالک را، براي اينکه آدمشان کند. نه؛ فتح اسلام مثل فتح سلطانهاي ديگر، مثل فتح نادر شاه نيست؛ خير. آن طرز حکومت اسلام طرز حکومت آدمسازي است. شما، خود، رؤساي اسلام را بايد ملاحظه کنيد مثل پيغمبر اکرم که رئيس اسلام است، اميرالمؤمنين که بعد از او رئيس اسلام بود.»
"پيغمبري که وقتي با مردم ديگر مينشست، معلوم نبود آقا کدام است و نوکر کدام است، و اصحاب کدامند، و خود پيغمبر کدام است.»
"پيغمبري که با مردم همان جور مينشست، و جلسهشان جلسه بندهها و فقرا بود، و زندگياش زندگي فقرا بود، و بيتالمال، مالِ مردم بود، و هيچ تصرف نميکرد. مثل يکي از فقرا زندگي ميکرد، و وقتي با مردم که معاشرت ميکرد، وقتي که اعلام ميکرد و اعلام کرد به اينکه هر کس حقي دارد به من بگويد، يکي پيدا نشد که بگويد تو ده شاهي از ما برداشتي، که بگويد يک ظلمي تو به من کردي، نعوذ باللَّه خيانتي کردي.
"ما دنبال همچو حاکمي ميگرديم. البته، نميتوانيم پيدا کنيم اين جور، اما، دنبال اين ميگرديم که لااقل به بعض احکام اين حاکم عمل بکند؛ خيانت نکند به اين ملت، نخورد مال اين ملت را، برندارد مال اين ملت را.»
"پيغمبر، وقتي از دنيا رفت، هيچ نداشت. اين هم آن حاکم دوم حضرت امير (ع) که ديگر توسعه حکومتش سرتاسر شرق را گرفته بود، و تقريباً تا اروپا هم رفته بود. کار ميکرد، مثل ساير عملهها کار ميکرد! نه کار ميکرد که جمع بکند، کار ميکرد و وقف ميکرد. آن هم زندگي و خوراکش که از نان جو نگذشت؛ بالاتر نبود؛ آن هم چند تا لقمه بود. ما دنبال يک همچو حاکمي ميگرديم. پيدا نميکنيم البته، خود ايشان هم فرمود که خب، شما اينقدر طاقت نداريد، لکن تقوا داشته باشيد" (صحيفه امام، ج4، ص: 8-395).
*منبع: رسالت
نظر به تشديد فضاي غبارآلود، از سال 1388 در همه سوي رقابتهاي سياسي ايران، اقدام مسئولانه سياسي از سوي تک تک افراد بسيار ضروري است. همه بايد بدانيم که معرکه پيش رو، با تمام اتفاقات قبلي فرق دارد و صورتبندي رقابتهاي آينده را به نحو تعيين کنندهاي شکل خواهد داد. بگذريم که شرايط محيط کشور نيز به نحو بيسابقهاي حساس شده است.
در راه اين اقدام مسئولانه، رعايت چهار اصل ضروري است:
1-فاصله چهار انگشتي ميان حق و باطل را حفظ کنيد!
حضرت امير فرمودند: آگاه باشيد، که بين حق و باطل، جز چهار انگشت فاصله نيست. توضيح اين سخن را از امام خواستند؛ حضرت، انگشتان دست را به هم چسباند و بين گوش و چشم قرار دادند، سپس، فرمودند: باطل آن است که بگويي "شنيدم" و حق آن است که بگويي "ديدم" (خطبه صد و چهل و يک نهجالبلاغه: اما اِنَّهُ لَيسَ بَينَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ اِلاّ اَرْبَعُ اَصابِعَ. فَسُئِلَ عليهالسلامُ عَنْ مَعْني قَوْلِهِ هذا، فَجَمَعَ اَصابِعَهُ وَ وضعها بَينَ اُذُنِهِ وَ عَينِهِ ثُمَّ قالَ: الْباطِلُ اَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، وَ الْحَقُّ اَنْ تَقُولَ رَاَيتُ).
در ربط با همين خط فکري، امام سيد روح الله موسوي خميني (ره) فرمودند: "امروز، خيلي تکليف به عهده ماست؛ تکليفهاي شاق هم به عهده ماست. امروز شماييد و همه عالم دشمن شما، الا معدود. البته، بين ملتها، زياد هستند کساني که به شما توجه دارند، اما دولتهاي معدودي هستند که مخالف با شما نيستند؛ همه مخالفاند. اگر ما هم بخواهيم خودمان با هم مخالفت کنيم، اين جرمي است که تا ابد به عهده ما خواهد ماند و براي ما يک جرم ابدي ثابت خواهد شد، يک روسياهي ابدي پيش خداي تبارک و تعالي براي ما پيدا خواهد شد."حضرت امير- سلام اللَّه عليه- در بسياري از اموري که برايش خيلي سخت بود، دندان روي جگر ميگذاشت و موافقت ميکرد براي مصالح کلي، براي مصالح اسلام. ما اگر تبعيت از او داريم، بايد اينطور باشيم، اگر يک مقدار هم تبعيت داريم، يک مقداري همينطور باشيم. در هر صورت، آني که در يک همچو موقعي براي ما بايد خيلي مورد نظر باشد، اين است که الآن دارند از اطراف دنبال اين ميروند که ما را از باطن از بين ببرند؛ در داخل ما را خرد کنند؛ نتوانستند از خارج خرد کنند؛ نقشهها همه نقش بر آب شد و از بين رفت. لکن، حالا اين نقشه، نقشه مهمي است که ميخواهند در داخل، هي چيزهايي ميگويند `در کجا چي واقع شده، معلوم شد چه شده است، کي با کي دعوا دارد، کي با کي چي دارد` و اينها تأثير ميگذارد.
چنانچه توجه نکند انسان به خداي تبارک و تعالي، از خداي تبارک و تعالي در واقع، نخواهد اين را که انسان را از اين شرها نجات بدهد، ممکن است انسان در دام بيفتد."و ما بحمدالله، امروز، همه با هم خوب هستيم ان شاء اللَّه، و اميدواريم خداي تبارک و تعالي همه را تأييد کند و همه شما ديگري را تأييد کنيد، همه ملت دولت را تأييد کند، دولت همه ملت را تأييد کند و مجلس و همينطور همه با هم باشند تا ان شاء اللَّه، خداي تبارک و تعالي قدرت بدهد به همه و توجه کند به همه و اين ملت را از شرّ اشرار نجات بدهد" (صحيفه امام، ج20، ص: 1-230).
2-مطالعه و تحقيق کنيد
"بازار بايد خودش تشخيص بدهد. کارخانهها بايد خودشان تشخيص بدهند. هيچ کس تحت تأثير ديگري نيست. بله، اگر چنانچه اشخاص مطمئني باشند که آنها تشخيص بدهند، شهادت بدهند که فلان آدم جهات مختلفش همه خوب است، آن وقت مانعي ندارد که کسي به واسطه تشخيص آنها و اطمينان به اينکه اين صحيح است رأي هم به آنها بدهد، اما، اين طور نيست که کورکورانه انسان دنبال اين باشد که ببيند کي چه گفته است.
اين صحيح نيست، اين در اسلام نيست و در جمهوري اسلامي هم نبايد باشد" (صحيفه امام، ج. 18: 285/ سخنراني در جمع فرمانداران، بخشداران و اعضاي شوراهاي روستايي/ زمان: صبح سهشنبه، 13دي1362/ مکان: تهران، حسينيه جماران).
3-به دوستشناسي/خصمشناسي اهتمام داشته باشيد
خب؛ مردم اين کشور، وسط مسيرهاي دنيا زندگي ميکنند. شايد براي برخي کشورهاي خوابآلود حاشيهاي، دشمنشناسي، کليدي براي شناخت راه نباشد، ولي، براي مردم اين ملک، توطئه، اغلب، توهم نبوده است، و دشمنشناسي، همواره يک شاهکليد براي پيدا کردن راه بوده است.
گاهي نميتواني به يک بازيگر سياسي اطمينان کني، ولي، ميتواني موقعيت خصم در مقابل، او را به سهولت شناسايي نمايي:
"من نميخواهم در اين روز مبارک، اسباب افسردگي اشخاص بشوم، لکن ميخواهم عرض کنم، چرا اين قدر ما عقب افتاده هستيم؟ چرا بايد به واسطه اغراض نفسانيه، اين قدر خودمان را ببازيم؟ چرا بايد وقتي که دنيا به تزلزل درآمده است براي اين بياعتنايي ايران به کاخ سفيد و سياه، چرا ما بايد توجيه کنيم مسائل آنها را؟ چرا ما بايد اين قدر غربزده باشيم يا شيطانزده؟ من هيچ توقع نداشتم از بعض اين اشخاص، ولو بعضيشان در نظر من پوچاند، لکن از بعضي از اين اشخاص که سابقه دارند، هيچ توقع نداشتم که در اين زمان که بايد بر سر آمريکا فرياد بزنند، بر سر مسئولين ما فرياد ميزنند! چه شده است؟ شماها چهتان است؟ شماها چرا بايد تحت تأثير تبليغات خارجي واقع بشويد يا تحت تأثيرات نفسانيت خودتان؟ در يک همچون مسئله مهمي که بايد همه شما دست به دست هم بدهيد، و ثابت کنيد به دنيا که وحدت داريد، وحدت ما اينطور شده است؟ در شرايطي که هفته وحدت است، چرا ميخواهيد تفرقه ايجاد کنيد؟ چرا ميخواهيد بين سران کشور تفرقه ايجاد کنيد؟ چرا ميخواهيد دو دستگي ايجاد کنيد؟ چه شده است شما را؟ کجا داريد ميرويد؟ اين تذهبون؟ من نميتوانم که آن طوري که ميخواهم، با شما صحبت کنم و نميخواهم در روز عيد رنجش براي شما ايجاد کنم، لکن شما انصاف بدهيد که در يک همچو شرايطي، وقت يک همچو اموري است؟ وقت يک همچو تأييدي است از کاخ سفيد؟ وقت يک همچو تأييدي است از ريگان؟ لحن شما در آن چيزي که به مجلس داديد، از لحن اسرائيل تندتر است، از لحن خود کاخنشينان آنجا تندتر است. شما را چه شده است که اينطور شديد؟ شما که اين نبوديد بعضيتان. من بعضيتان را ميشناسم، شما اينطور نبوديد. ...
"من اميدوارم که شما باز توجه کنيد به مسائل، توجه کنيد به دنيا، توجه کنيد به خودتان، توجه کنيد به قدرت خودتان. نشکنيد اين قدرت را، گر چه شماها نميتوانيد، لکن نبايد يک همچو کاري در ايران بشود. من نميخواهم دل شما را بشکنم، لکن شما دل ملت ما را نشکنيد، شما دل مسئولين ما را نشکنيد، شما هي تندرو و کندرو درست نکنيد، دودستگي ايجاد نکنيد. اين خلاف اسلام است، خلاف ديانت است، خلاف انصاف است، نکنيد اين کارها را" (صحيفه امام، ج20، ص: 3-162).
4-تقوا را هميشه رعايت کنيد و استثنايي قائل نشويد
خب؛ البته، اول و آخر هر کار راست و درستي، تقواست. هم خود تقوا پيشه کنيد و دنبال دنيا نباشيد، و هم دنبال چنين خطي بگرديد و به آن رأي دهيد و آن خط را تقويت کنيد تا رأي بياورد:
"ما دنبال يک حاکم تقوادار هستيم. تقواي سياسي لااقل را داشته باشد؛ نخورد مال اين ملت را، هدر ندهد مال اين ملت را. ما دنبال اين ميگرديم.»
"اسلام، آن اسلامي است که در نيم قرن، فتح کرد تمام اين ممالک را، براي اينکه آدمشان کند. نه؛ فتح اسلام مثل فتح سلطانهاي ديگر، مثل فتح نادر شاه نيست؛ خير. آن طرز حکومت اسلام طرز حکومت آدمسازي است. شما، خود، رؤساي اسلام را بايد ملاحظه کنيد مثل پيغمبر اکرم که رئيس اسلام است، اميرالمؤمنين که بعد از او رئيس اسلام بود.»
"پيغمبري که وقتي با مردم ديگر مينشست، معلوم نبود آقا کدام است و نوکر کدام است، و اصحاب کدامند، و خود پيغمبر کدام است.»
"پيغمبري که با مردم همان جور مينشست، و جلسهشان جلسه بندهها و فقرا بود، و زندگياش زندگي فقرا بود، و بيتالمال، مالِ مردم بود، و هيچ تصرف نميکرد. مثل يکي از فقرا زندگي ميکرد، و وقتي با مردم که معاشرت ميکرد، وقتي که اعلام ميکرد و اعلام کرد به اينکه هر کس حقي دارد به من بگويد، يکي پيدا نشد که بگويد تو ده شاهي از ما برداشتي، که بگويد يک ظلمي تو به من کردي، نعوذ باللَّه خيانتي کردي.
"ما دنبال همچو حاکمي ميگرديم. البته، نميتوانيم پيدا کنيم اين جور، اما، دنبال اين ميگرديم که لااقل به بعض احکام اين حاکم عمل بکند؛ خيانت نکند به اين ملت، نخورد مال اين ملت را، برندارد مال اين ملت را.»
"پيغمبر، وقتي از دنيا رفت، هيچ نداشت. اين هم آن حاکم دوم حضرت امير (ع) که ديگر توسعه حکومتش سرتاسر شرق را گرفته بود، و تقريباً تا اروپا هم رفته بود. کار ميکرد، مثل ساير عملهها کار ميکرد! نه کار ميکرد که جمع بکند، کار ميکرد و وقف ميکرد. آن هم زندگي و خوراکش که از نان جو نگذشت؛ بالاتر نبود؛ آن هم چند تا لقمه بود. ما دنبال يک همچو حاکمي ميگرديم. پيدا نميکنيم البته، خود ايشان هم فرمود که خب، شما اينقدر طاقت نداريد، لکن تقوا داشته باشيد" (صحيفه امام، ج4، ص: 8-395).
*منبع: رسالت