مشرق -- حبیبالله عسگراولادی نوشت: فرزند و برادر خوبم جناب آقاي صالح اسكندري در سرمقاله رسالت تحت عنوان " استغفار و توبه سياسي" به طرح پرسشهاي بديعي در خصوص رفتار برخي مؤمنين در صدر اسلام و در ايام حكومت اميرالمؤمنين و حسنين عليهم السلام پرداخته بودند و به گونه اي مشفقانه و مؤدبانه نقدي به رفتار سياسي اينجانب داشتند. ضمن تشكر از ايشان پاسخ زير را جهت روشنگري موضوع عرض ميكنم.
1- ايشان سئوالات زيادي به شرح زير مطرح كردهاند.
"استغفار و توبه سياسي در اسلام چيست؟ آيا در سياست هم مي توان توبه كرد و يا نيابتا براي ديگران از خداوند متعال و منصوبين آن در زمين كه پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) ، اهل بيت ( عليهم السلام ) و اولي الامر هستند ، استغفار طلبيد؟ آيا درصدراسلام هم نمونههايي از توبه سياسي وجود دارد ؟ در توبه سياسي اگر حق الناسي وجود داشته باشد تكليف آن چه ميشود؟ شرايط پذيرش توبه سياسي چيست؟ آيا توبه سياسي هم مراتب زباني و قلبي دارد؟ آيا در مرتبت زباني آن هم خيري براي فرد و اجتماع وجود دارد؟ آيا تعجيل در توبه سياسي " ثم يتوبون من قريب" نيز شرط است؟ يا نه، مثلاً ميتوان بعد از گذشت 4 سال استغفار سياسي كرد؟ در توبه سياسي اگر حق الناس علاوه بر حقوق مالي ومادي حقوق غيرمالي را نيز شامل ميشد- كه در خيلي از موارد ميشود - تواب بايد چه كند؟ اگر اين حقوق دامنه گستردهاي از ذيحقان را مثل يك ملت دربرميگرفت، آن گاه چگونه ميتوان هر حقي را به ذيحق آن رساند؟ آيا مصلحت ميتواند مجوزي براي حاكم اسلامي در پذيرش توبه سياسي باشد؟ حد و مرز اين مصلحت تا كجاست؟ آيا حق الناس را نيز شامل ميشود؟ آيا كسي كه توبه سياسي واقعي ميكند به سوي خبط سياسي نخواهد رفت " كمالا يعود اللبن في الضرع " همان طور كه شير به پستان باز نميگردد؟ و ..."
اينها پرسشهاي بسيار خوبي است . بايد فقهاي جليلالقدر ما كه روي تاريخ اسلام كار كردند و برجستگان دانشگاهي ما كه در رشتههاي مربوط دستي دارند به اين پرسشها پاسخ دهند. موضوع اين پرسشها اين است كه اگر كسي دچار معصيت سياسي و تضييع حقوق عمومي و عدم متابعت از رهبري عادل جامعه شد چه بايد بكند. پاسخ به اين پرسشها تكليف آنها را روشن ميكند.
اما آنچه كه بنده مطرح كردم ناظر به تكليف مؤمنين در برابر تبهكاران سياسي يا معصيت كاران سياسي است كه تا مرز " بغي" و " محاربه " باحكومت الهي پيش رفتند. اين رفتار بايد مبتني بر اخلاق و سياستورزي درست و در عين حال متابعت از رهبري عادل و معصوم باشد.
2- نويسنده محترم بعد از طرح اين پرسشها مقاطعي از حيات سياسي " سليمان بن صرد خزاعي " را به عنوان نمونهاي از تاريخ اسلام برميگزيند كه در سه امتحان الهي در ياري كردن امام معصوم مردود ميشود و نتيجه ميگيرد كه اگر شخصي هم كه معصيت سياسي كرده موفّق به توبه شود فايدهاي براي توبه او مترتب نيست.
پاسخ بنده اين است آن ابتلايي كه ما در فتنه 18 تيرماه 78 و فتنه خرداد و ماههاي پس از آن درسال 88 به آن گرفتار شديم از جنس رفتار و گرفتاريهاي"سليمان بن صرد خزاعي " نيست. حوادث پس از انقلاب در بيوفايي و بيمهري برخي به امام (ره) و رهبري مظلوم انقلاب ، حوادثي بديعي است و كمتر ميتوان نمونهاي از آن را در تاريخ معاصر يافت. اما اين دو فتنه را اگر بخواهيم بر تاريخ اسلام منطبق كنيم ميتوانيم به راه اندازي جنگ جمل از سوي يكي از زنان پيامبر (ص) و دو صحابي بزرگ وي اشاره كنيم. جنگي كه قدرت و توان مسلمانان رادرعصر امامت معصوم، مشروع و مقبول جامعه به تحليل برد و باعث شد دو جنگ ناكثين و مارقين از دل آن بيرون آيد.
طلحه و زبير به عنوان صحابي پيامبر و دو يار غار علي (ع) در 25 سال حكومت خلفا با همه سختيها در كنار علي (ع) بودند امّا در ايامي كه بايد به عنوان بازوي علي (ع) و پشتيبان علي (ع) عمل كنند، در مقابل او ايستادند و دنيا و آخرت خود را به تباهي كشاندند.
آنچه بنده به عنوان سياست ورزي و بهره گيري از آموزههاي علي (ع) و رفتار مقام معظم رهبري در فتنه جمل و فتنه 18 تير 78 و فتنه سال 88 آموختهام ناظر به تحليل و خبط عظيم اهل فتنه در اين دو رويداد تاريخي نيست. سخن روي صحت و سقم عمل اهل فتنه و تبرئه و تطهير آنان نيست.
فقط خدا ميداند در چه شرايطي آنها ممكن است به اهل نجات بپيوندند.
سخن من در متابعت از علي (ع) و علي زمان خودمان در برخورد با اين پديده است. رفتار ما با آنها هم يك ابتلاء است كه بايد از جاده انصاف و عدالت خارج نشود. آنچه ميگوييم بايد در يك محكمه قانوني در اين دنيا و نيز محكمه الهي در آن دنيا قابل اثبات باشد. مطالبي به آنها نسبت ندهيم كه قابل اثبات نباشد. همچنين از روي سادهلوحي و سادهدلي، خبط عظيم و اشتباهات بزرگ آنها را كه از منظر تيزبين مردم پنهان نبوده و در قيام 9 دي آن را فرياد زدند، نبايد نا ديده بگيريم و بگوييم آنها محق بودند!
حضرت علي (ع) در اوج جنگ جمل دست از روشنگري و بصيرت بخشي برنميدارد و شبهات را پاسخ ميدهد تا حجت بر همگان تمام شود. علي (ع) تا آخر نبرد طمع داشت كه زبير را برگرداند. طلحه آدم لجوجي بود. اما زبير بالاخره از جنگ كنارهگيري كرد و وسط معركه نبرد، جنگ با علي (ع) را رها كرد و رفت. علي (ع) كشنده زبير را به آتش جهنم بشارت داده بود. امّا با اين حال " عمروبن جرموز" او را ميكشد. وقتي سر و شمشير زبير را پيش حضرت علي (ع) ميآورند متأثر ميشوند و ميگويند: اين شمشير مدتها غم و غصه از رخسار پيامبر اكرم (ص) زدوده بود. كشنده زبير از مولا طلب جايزه ميكند.
علي (ع) او را به آتش جهنم بشارت ميدهد. اين فرد سرانجام در جنگ نهروان رودرروي علي (ع) ميايستد و كشته ميشود! خنجري كه زبير را كشت خنجر علي نبود.
حضرت علي (ع) حجت را بر اهل جمل تمام كرد. مقام معظم رهبري نيز در فتنه 18 تير 78 و فتنه خرداد 88 حجت را بر اهل فتنه تمام كرد. برخي از آنها از راهي كه ميرفتند بازگشتند و برخي هنوز بر سبيل فتنه هستند. مديريت رهبري چون آبي بر آتش فتنه بود و آن را مهار كرد. لذا ما كمترين هزينه و تلفات را در اين فتنه داشتيم. در حالي كه در فتنه جمل هزاران تن از دو طرف به خون خود در غلتيدند.
رفتار جوانمردانه حضرت علي (ع) با عايشه پس از جمل كه يكي از رئوس فتنه بود باعث شد او در مدينه خطبه خواند و گفت : " مردم هر چه بود بين علي و من تمام شد. شما از علي (ع) اطاعت كنيد. او از نيكوكاران است." عايشه، در فتنه هاي بعدي وارد نشد و تا وقتي علي (ع) زنده بود او ساكت بود. لذا سخن من ناظر به رفتار و صحت عمل خودمان است نه آنها !
3- مسئله جنگ نرم دشمن كه اكنون شاهد تداوم آن هستيم خيلي مهم است. ما نبايد آن را از دستور كار خارج كنيم و در سياستورزي خود در اين معركه غفلت نماييم. ملت ما و رهبري هوشمند انقلاب فتنه را مهار كرد امّا دشمن در پي باز توليد آن در انتخابات آينده است.
جريان اصلاح طلبي در كشور يك جريان معقول و مشروع است و تا زماني كه اين جريان بر اطاعت از امام و آرمانهاي انقلاب و ولايت فقيه تأكيد دارد اجازه تنفس در فضاي سياسي كشور را نيز دارد كذا حساب جريان اصلاحات را بايد از حساب فتنه جدا كرد.
جريان فتنه كه يك سر آن در خارج در دست استكبار جهاني است و سرديگر آن در داخل به دست منافقين، سلطنت طلبها، ليبرالها ، بهائيها،منحرفين، اهل غفلت و ... است، خط قرمز نظام ، مردم و انقلاب است. هيچ كس حق ندارد در برابر اين پديده سرمويي كوتاه بيايد آنچه امروز در دستور كار ژنرالهاي جنگ نرم آمريكاست ، سربازگيري از جبهه اصلاحات براي گرم كردن تنور جريان فتنه است. آنها حتي طمع دارند از جريان اصولگرا هم همين سربازگيري را به عنوان يك راهبرد تداوم بخشند.
كار صحيح اين است كه اجازه ندهيم اين سربازگيري صورت گيرد. حتي كساني كه از روي جهل و غفلت از جبهه اصلاحات به خيمه فتنه رفتند برگردند.
بنده معتقدم قدرت مردم و رهبري براي مديريت جنگ نرم دشمن اين توانايي را دارد. كافي است عدهاي راه را نبندند.
شما ملاحظه بكنيد آن هيجاني كه در تهران به دليل اردوكشي خياباني بود و عدهاي بر اين هيجان سوار شدند و طرفداران خود را به مخالفت با نتايج انتخابات دعوت كردند كجا رفت. مردم به تدريج در اثر روشنگريهاي رهبري و قدرت بصيرت خود دور فتنهگران را خالي كردند و آنچه باقي ماند ماهيت خود را در عاشوراي سال 88 نشان داد.
آن مردمي كه در 9 دي در تهران و شهرستانها به خيابانها ريختند همگي از طيفهاي اصولگرايان نبودند ، بلكه بخش اعظمي از طرفداران اصلاح طلبان كه انصاف داشتند و اين شرارتهاي فتنه را تحمل نكردند پابه پاي اصولگرايان به خيابانها آمدند و از نواميس انقلاب و آرمانهاي آن دفاع كردند. اگر غير اين بود كه فتنه فروكش نميكرد.
حرف بنده اين است كه موضوع بازگشت كساني كه اسير فتنه هستند به خيمه انقلاب منتفي نيست. اينجا بد نيست خدمت برخي ائمه جمعه،بزرگان و خبرگان امت عرض كنم كسي در مقام طلب استغفار براي اهل فتنه ازخداوند متعال و يا تطهير و يا تخفيف جرم آنها نميتواند باشد و چون حقوق يك نظام الهي و حق الناس در اين ميان مطرح است، بحث من ناظر به رفتار خودمان در كنترل ومديريت پديده فتنه و جلوگيري از باز توليد آن در انتخابات آينده است.
اين رفتار بايد كاملاً اخلاقي ، قانونمند و در عين حال در جاده انصاف و عدالت باشد. يعني درست همان چيزي است كه ما از ممشاي مقام معظم رهبري در مقابله با جنگ نرم دشمن و مهار فتنه در اين يكي دو سال اخير ديديم.
غرب ميخواهد از انتخابات براي شكاف نخبگان، شكاف بين قوا و شكاف بين مردم استفاده كند و انتخابات را در حالت منازعه نگه دارد. ما بايد دست آمريكا و قدرتهاي مخالف انقلاب را بخوانيم و انتخابات را يك رقابت توأم با رفاقت براي رسيدن به تصميمسازي و تصميمگيريهاي بزرگ بدانيم.
منبع: رسالت
1- ايشان سئوالات زيادي به شرح زير مطرح كردهاند.
"استغفار و توبه سياسي در اسلام چيست؟ آيا در سياست هم مي توان توبه كرد و يا نيابتا براي ديگران از خداوند متعال و منصوبين آن در زمين كه پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) ، اهل بيت ( عليهم السلام ) و اولي الامر هستند ، استغفار طلبيد؟ آيا درصدراسلام هم نمونههايي از توبه سياسي وجود دارد ؟ در توبه سياسي اگر حق الناسي وجود داشته باشد تكليف آن چه ميشود؟ شرايط پذيرش توبه سياسي چيست؟ آيا توبه سياسي هم مراتب زباني و قلبي دارد؟ آيا در مرتبت زباني آن هم خيري براي فرد و اجتماع وجود دارد؟ آيا تعجيل در توبه سياسي " ثم يتوبون من قريب" نيز شرط است؟ يا نه، مثلاً ميتوان بعد از گذشت 4 سال استغفار سياسي كرد؟ در توبه سياسي اگر حق الناس علاوه بر حقوق مالي ومادي حقوق غيرمالي را نيز شامل ميشد- كه در خيلي از موارد ميشود - تواب بايد چه كند؟ اگر اين حقوق دامنه گستردهاي از ذيحقان را مثل يك ملت دربرميگرفت، آن گاه چگونه ميتوان هر حقي را به ذيحق آن رساند؟ آيا مصلحت ميتواند مجوزي براي حاكم اسلامي در پذيرش توبه سياسي باشد؟ حد و مرز اين مصلحت تا كجاست؟ آيا حق الناس را نيز شامل ميشود؟ آيا كسي كه توبه سياسي واقعي ميكند به سوي خبط سياسي نخواهد رفت " كمالا يعود اللبن في الضرع " همان طور كه شير به پستان باز نميگردد؟ و ..."
اينها پرسشهاي بسيار خوبي است . بايد فقهاي جليلالقدر ما كه روي تاريخ اسلام كار كردند و برجستگان دانشگاهي ما كه در رشتههاي مربوط دستي دارند به اين پرسشها پاسخ دهند. موضوع اين پرسشها اين است كه اگر كسي دچار معصيت سياسي و تضييع حقوق عمومي و عدم متابعت از رهبري عادل جامعه شد چه بايد بكند. پاسخ به اين پرسشها تكليف آنها را روشن ميكند.
اما آنچه كه بنده مطرح كردم ناظر به تكليف مؤمنين در برابر تبهكاران سياسي يا معصيت كاران سياسي است كه تا مرز " بغي" و " محاربه " باحكومت الهي پيش رفتند. اين رفتار بايد مبتني بر اخلاق و سياستورزي درست و در عين حال متابعت از رهبري عادل و معصوم باشد.
2- نويسنده محترم بعد از طرح اين پرسشها مقاطعي از حيات سياسي " سليمان بن صرد خزاعي " را به عنوان نمونهاي از تاريخ اسلام برميگزيند كه در سه امتحان الهي در ياري كردن امام معصوم مردود ميشود و نتيجه ميگيرد كه اگر شخصي هم كه معصيت سياسي كرده موفّق به توبه شود فايدهاي براي توبه او مترتب نيست.
پاسخ بنده اين است آن ابتلايي كه ما در فتنه 18 تيرماه 78 و فتنه خرداد و ماههاي پس از آن درسال 88 به آن گرفتار شديم از جنس رفتار و گرفتاريهاي"سليمان بن صرد خزاعي " نيست. حوادث پس از انقلاب در بيوفايي و بيمهري برخي به امام (ره) و رهبري مظلوم انقلاب ، حوادثي بديعي است و كمتر ميتوان نمونهاي از آن را در تاريخ معاصر يافت. اما اين دو فتنه را اگر بخواهيم بر تاريخ اسلام منطبق كنيم ميتوانيم به راه اندازي جنگ جمل از سوي يكي از زنان پيامبر (ص) و دو صحابي بزرگ وي اشاره كنيم. جنگي كه قدرت و توان مسلمانان رادرعصر امامت معصوم، مشروع و مقبول جامعه به تحليل برد و باعث شد دو جنگ ناكثين و مارقين از دل آن بيرون آيد.
طلحه و زبير به عنوان صحابي پيامبر و دو يار غار علي (ع) در 25 سال حكومت خلفا با همه سختيها در كنار علي (ع) بودند امّا در ايامي كه بايد به عنوان بازوي علي (ع) و پشتيبان علي (ع) عمل كنند، در مقابل او ايستادند و دنيا و آخرت خود را به تباهي كشاندند.
آنچه بنده به عنوان سياست ورزي و بهره گيري از آموزههاي علي (ع) و رفتار مقام معظم رهبري در فتنه جمل و فتنه 18 تير 78 و فتنه سال 88 آموختهام ناظر به تحليل و خبط عظيم اهل فتنه در اين دو رويداد تاريخي نيست. سخن روي صحت و سقم عمل اهل فتنه و تبرئه و تطهير آنان نيست.
فقط خدا ميداند در چه شرايطي آنها ممكن است به اهل نجات بپيوندند.
سخن من در متابعت از علي (ع) و علي زمان خودمان در برخورد با اين پديده است. رفتار ما با آنها هم يك ابتلاء است كه بايد از جاده انصاف و عدالت خارج نشود. آنچه ميگوييم بايد در يك محكمه قانوني در اين دنيا و نيز محكمه الهي در آن دنيا قابل اثبات باشد. مطالبي به آنها نسبت ندهيم كه قابل اثبات نباشد. همچنين از روي سادهلوحي و سادهدلي، خبط عظيم و اشتباهات بزرگ آنها را كه از منظر تيزبين مردم پنهان نبوده و در قيام 9 دي آن را فرياد زدند، نبايد نا ديده بگيريم و بگوييم آنها محق بودند!
حضرت علي (ع) در اوج جنگ جمل دست از روشنگري و بصيرت بخشي برنميدارد و شبهات را پاسخ ميدهد تا حجت بر همگان تمام شود. علي (ع) تا آخر نبرد طمع داشت كه زبير را برگرداند. طلحه آدم لجوجي بود. اما زبير بالاخره از جنگ كنارهگيري كرد و وسط معركه نبرد، جنگ با علي (ع) را رها كرد و رفت. علي (ع) كشنده زبير را به آتش جهنم بشارت داده بود. امّا با اين حال " عمروبن جرموز" او را ميكشد. وقتي سر و شمشير زبير را پيش حضرت علي (ع) ميآورند متأثر ميشوند و ميگويند: اين شمشير مدتها غم و غصه از رخسار پيامبر اكرم (ص) زدوده بود. كشنده زبير از مولا طلب جايزه ميكند.
علي (ع) او را به آتش جهنم بشارت ميدهد. اين فرد سرانجام در جنگ نهروان رودرروي علي (ع) ميايستد و كشته ميشود! خنجري كه زبير را كشت خنجر علي نبود.
حضرت علي (ع) حجت را بر اهل جمل تمام كرد. مقام معظم رهبري نيز در فتنه 18 تير 78 و فتنه خرداد 88 حجت را بر اهل فتنه تمام كرد. برخي از آنها از راهي كه ميرفتند بازگشتند و برخي هنوز بر سبيل فتنه هستند. مديريت رهبري چون آبي بر آتش فتنه بود و آن را مهار كرد. لذا ما كمترين هزينه و تلفات را در اين فتنه داشتيم. در حالي كه در فتنه جمل هزاران تن از دو طرف به خون خود در غلتيدند.
رفتار جوانمردانه حضرت علي (ع) با عايشه پس از جمل كه يكي از رئوس فتنه بود باعث شد او در مدينه خطبه خواند و گفت : " مردم هر چه بود بين علي و من تمام شد. شما از علي (ع) اطاعت كنيد. او از نيكوكاران است." عايشه، در فتنه هاي بعدي وارد نشد و تا وقتي علي (ع) زنده بود او ساكت بود. لذا سخن من ناظر به رفتار و صحت عمل خودمان است نه آنها !
3- مسئله جنگ نرم دشمن كه اكنون شاهد تداوم آن هستيم خيلي مهم است. ما نبايد آن را از دستور كار خارج كنيم و در سياستورزي خود در اين معركه غفلت نماييم. ملت ما و رهبري هوشمند انقلاب فتنه را مهار كرد امّا دشمن در پي باز توليد آن در انتخابات آينده است.
جريان اصلاح طلبي در كشور يك جريان معقول و مشروع است و تا زماني كه اين جريان بر اطاعت از امام و آرمانهاي انقلاب و ولايت فقيه تأكيد دارد اجازه تنفس در فضاي سياسي كشور را نيز دارد كذا حساب جريان اصلاحات را بايد از حساب فتنه جدا كرد.
جريان فتنه كه يك سر آن در خارج در دست استكبار جهاني است و سرديگر آن در داخل به دست منافقين، سلطنت طلبها، ليبرالها ، بهائيها،منحرفين، اهل غفلت و ... است، خط قرمز نظام ، مردم و انقلاب است. هيچ كس حق ندارد در برابر اين پديده سرمويي كوتاه بيايد آنچه امروز در دستور كار ژنرالهاي جنگ نرم آمريكاست ، سربازگيري از جبهه اصلاحات براي گرم كردن تنور جريان فتنه است. آنها حتي طمع دارند از جريان اصولگرا هم همين سربازگيري را به عنوان يك راهبرد تداوم بخشند.
كار صحيح اين است كه اجازه ندهيم اين سربازگيري صورت گيرد. حتي كساني كه از روي جهل و غفلت از جبهه اصلاحات به خيمه فتنه رفتند برگردند.
بنده معتقدم قدرت مردم و رهبري براي مديريت جنگ نرم دشمن اين توانايي را دارد. كافي است عدهاي راه را نبندند.
شما ملاحظه بكنيد آن هيجاني كه در تهران به دليل اردوكشي خياباني بود و عدهاي بر اين هيجان سوار شدند و طرفداران خود را به مخالفت با نتايج انتخابات دعوت كردند كجا رفت. مردم به تدريج در اثر روشنگريهاي رهبري و قدرت بصيرت خود دور فتنهگران را خالي كردند و آنچه باقي ماند ماهيت خود را در عاشوراي سال 88 نشان داد.
آن مردمي كه در 9 دي در تهران و شهرستانها به خيابانها ريختند همگي از طيفهاي اصولگرايان نبودند ، بلكه بخش اعظمي از طرفداران اصلاح طلبان كه انصاف داشتند و اين شرارتهاي فتنه را تحمل نكردند پابه پاي اصولگرايان به خيابانها آمدند و از نواميس انقلاب و آرمانهاي آن دفاع كردند. اگر غير اين بود كه فتنه فروكش نميكرد.
حرف بنده اين است كه موضوع بازگشت كساني كه اسير فتنه هستند به خيمه انقلاب منتفي نيست. اينجا بد نيست خدمت برخي ائمه جمعه،بزرگان و خبرگان امت عرض كنم كسي در مقام طلب استغفار براي اهل فتنه ازخداوند متعال و يا تطهير و يا تخفيف جرم آنها نميتواند باشد و چون حقوق يك نظام الهي و حق الناس در اين ميان مطرح است، بحث من ناظر به رفتار خودمان در كنترل ومديريت پديده فتنه و جلوگيري از باز توليد آن در انتخابات آينده است.
اين رفتار بايد كاملاً اخلاقي ، قانونمند و در عين حال در جاده انصاف و عدالت باشد. يعني درست همان چيزي است كه ما از ممشاي مقام معظم رهبري در مقابله با جنگ نرم دشمن و مهار فتنه در اين يكي دو سال اخير ديديم.
غرب ميخواهد از انتخابات براي شكاف نخبگان، شكاف بين قوا و شكاف بين مردم استفاده كند و انتخابات را در حالت منازعه نگه دارد. ما بايد دست آمريكا و قدرتهاي مخالف انقلاب را بخوانيم و انتخابات را يك رقابت توأم با رفاقت براي رسيدن به تصميمسازي و تصميمگيريهاي بزرگ بدانيم.
منبع: رسالت