کد خبر 18951
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۸۹ - ۱۵:۱۹

آيت‌الله مجتبي تهراني در نخستين جلسه درس اخلاق خود که با عنوان «امام حسين (ع) مصلح غيور و انسان ضد غرور» در ايام محرم برگزار مي‌شود، گفت: عاشورا، مقابله دو جريان «خدا محور» و «شيطان محور» است.

 به گزارش مشرق به نقل از فارس، جلسات درس اخلاق و معارف اسلامي اين مرجع تقليد شيعيان به مناسبت ايام عزاداري حضرت سيدالشهداء (ع) از روز دوشنبه 15 آذر آغاز شده است و به مدت 12 شب ادامه دارد. اين جلسات هر شب، ساعت 18 با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت معظم‏له آغاز شده و با سخنراني و ذکر مصيبت و توسل به اباعبدالله‌الحسين (ع) ادامه پيدا خواهد کرد.
موضوع مباحث آيت‌الله تهراني در ايام محرم و صفر سال‏هاي اخير، «بررسي ابعاد مختلف قيام و انقلاب امام حسين (ع)» بوده که به حول و قوه الهي امسال نيز ادامه خواهد داشت. متن، صوت و فيلم اين دروس در پايگاه اطلاع‌رساني آيت‌الله مجتبي تهراني به نشاني www.mojtaba-tehrani.ir در دسترس کاربران گرامي قرار مي‌گيرد. گزيده اولين جلسه اين سلسله‌ سخنراني‌ها در پي مي‌آيد:

 

* طرح بحث

در چند سال اخير، روش معمول ما در ايام دهه اوّل محرّم اين بود که محور بحثمان را پيرامون قيام و حرکت امام حسين (ع) مي‏گذاشتيم. جهت اين کار هم اين است حرکت و قيام حضرت، صحيفه کاملي است که در آن، درس‏هايي در ابعاد گوناگون معرفتي، معنوي، فضيلتِ انساني، دنيوي و اخروي، فردي و اجتماعي، به ابناء بشر داده شده است. سال گذشته بر طبق آنچه که از خود حضرت رسيده است گفتيم حسين (ع) مصلحي غيور بود. حضرت در وصيت‏نامه‌اي که در مدينه به برادرشان محمّد بن‌حنفيه دادند، نوشتند که قيام من براي اصلاح امّت است. حال من مي‌خواهم جمله‏اي ديگر به اين بحث اضافه ‏کنم که خودش يکي ديگر از ابعاد حرکت امام است؛ حسين (ع) مصلحي است غيور و انساني است ضدّ غرور. من اين تعبير را ـ‌ان‌شاءالله‌ـ در اين جلسات توضيح خواهم داد.

 

* نامه يزيد براي بيعت گرفتن از امام

وقتي قيام امام حسين (ع) را با يک ديد سطحي و ظاهري نگاه مي‏کنيم، مي‌بينيم که حضرت انساني بود که بر ضدّ يک حکومت قيام کرد و قصد براندازي آن را داشت. بعد از مرگ معاويه، يزيد به "وليد بن‌عتبه " استاندار مدينه نامه نوشت که سه نفر را دستگير کن و از آنها بيعت بگير؛ اوّل "امام حسين " است و بعد هم "عبدالله‌بن‌عمر " است و نفر بعدي هم "عبدالله‌بن‌زبير ". به او گفت از اين سه نفر فوراً بيعت بگير! نامه سرِ شب به دست وليد رسيد. او هم بلافاصله به دنبال "مروان‌بن‌حکم " استاندار قبلي مدينه که از طرف معاويه استاندار بود فرستاد تا با او مشورت کند. مروان هم به او گفت: معطّل نکن؛ تا قبل از آنکه خبر مرگ معاويه منتشر شود، از اينها بيعت بگير؛ اوّل از حسين بيعت بگير، که او براي حکومت يزيد خطر دارد. وليد هم شبانه به دنبال امام حسين فرستاد. من نمي‏خواهم تمام ماجرا را نقل کنم که چه شد. خلاصه وليد مسأله بيعت گرفتن براي يزيد را به امام گفت.

 

* پاسخ امام به درخواست بيعت

امام در همان اوّلين جلسه‏اي که با وليد بن‌عتبه، برخورد داشت سخناني را ايراد فرمود که از اين سخنان، همين معنايي که من عرض کردم به دست مي‏آيد که حضرت قصد براندازي يک نظام را داشت و بعد هم مي‏خواست يک نظام ديگر را جاي‏گزين آن کند. حضرت به وليد فرمود: "أَيُّهَا الْأَمِيرُ إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ " در فراز دوم فرمود: " وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ وَ لَکِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْبَيْعَةِ وَ الْخِلَافَة ".

 

* مقابله دو جريان «خدا محور» و «شيطان محور»

اين‌که حضرت اوّل ‏فضائل خاندان خودش را بيان مي‏کند که "أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ... " گوياي چيست؟ چرا بعد مي‏رود سراغ يزيد و مي‌گويد که او شارب خمر است، آدم‏کش و فاسق علني است؟ هدف حضرت از برقراري مقابله بين اين دو چيست؟ حضرت در اين بيانات دو جنبه مختلف را در مقابل يکديگر قرار مي‌دهد؛ يک جنبه "الهيت " است و دوم جنبه "شيطانيت ". حضرت، بحث "خدايي بودن " و "تابع هواي نفس بودن " را مطرح مي‌کنند تا از مقابله اين دو نتيجه‌گيري کنند. لذا بعداً بحث صلاحيت و عدم صلاحيت را مطرح مي‏کند که کسي همچون من، با کسي همچون يزيد بيعت نمي‌کند. حضرت نمي‏گويد من با او بيعت نمي‌کنم؛ بلکه مي‌فرمايد مثلِ من با مثلِ او بيعت نمي‌کند. بحث صلاحيت و عدم صلاحيت نوعي را مطرح مي‌کنند.

 

* «براندازي» نه «جانشيني»

يک وقت کسي مي‏گويد من مي‏خواهم اين فاسق را سرنگون کنم و خودم جاي او بنشينم؛ امّا امام حسين اصلاً اين حرف را نزد. بلکه فرمود مثلِ من با مثلِ او نمي‌تواند بيعت کند. پس بحث اوّل اين است که کسي مثلِ يزيد اصلاً صلاحيت اين جايگاه را ندارد. کاري به اينکه چه کسي بايد خليفه شود نداريم؛ چه کسي صلاحيت دارد بحث ديگري است. الآن آنچه مطرح است اين است که يزيد و هر که مثل او باشد صلاحيت تصدّي اين جايگاه را ندارد. حضرت در آن جلسه اصلاً اين را مطرح نمي‏کند که چه کسي صلاحيت دارد. تمام حرف، درباره ردّ يزيد است.
 

 

*"مثلِ يزيد " سزاوار حکومت اسلامي نيست!
من اينهايي که مي‏گويم جواب‏گوي خيلي از شُبهات است. اين را توجه کنيد؛ آنچه مي‏گويم حساب‏شده است. انقلاب‏ها و قيام‏هاي بشري، حرفشان اين است که ما بايد در براندازي‏ها، حکومت فعلي را کنار بگذاريم و خودمان به‏جاي او بنشينم. اما اين تعبير در هيچ جاي سخنان حضرت نيست. حضرت اوّل مي‏گويد: ما، خاندان الهي هستيم و وابسته به خداييم، امّا اينها وابسته به شيطانند. مطلب بسيار روشن و ساده است. بعد مي‏فرمايد حالا براي زمام‏داري حکومت جامعه مسلمين کدام سزاوارتر هستند؟ کدام خاندان بايد زمام حکومت را در دست بگيرند؟ يعني بحث صلاحيت را مطرح مي‌کنند که اينها با اين وضع خراب، نبايد در رأس امور باشند. حضرت معيارها را مطرح مي‌کند؛ دو نظام و دو رژيم را مطرح مي‏کند؛ يک رژيم الهي و يک رژيم شيطاني. جامعه مسلمين، رژيم الهي مي‏خواهد يا رژيم شيطاني؟ مسلّماً رژيمي الهي و اسلامي مي‏خواهد. لذا حضرت مسأله صلاحيت را مطرح مي‏کند و مي‏گويد: "مِثلِي " مثلِ ما، يعني انسان‏هاي الهي دستشان را به عنوان تأييد، به دستِ انسان‏هاي شيطاني نمي‏دهند.

 

* با يزيد، کار اسلام تمام است!

فرداي همان شب حضرت در کوچه به همين مروان بن‏حکم که ديشب آنجا نشسته بود، برخورد مي‏کند. او شروع مي‏کند امام حسين را نصيحت کردن که من صلاح شما را در اين مي‏بينم که با يزيد بيعت کني! حضرت در آنجا مُستَند حرف خود را به او مي‏گويد که چرا درخواست بيعت را نپذيرفت. حضرت در جوابش مي‏گويد: "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ "؛ يعني فاتحه اسلام را بايد خواند. "إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ " به‌خاطر اينکه امّت به کسي مثل يزيد مبتلا شدند و او سردمدار آنها شده است.
اينجاي سخن مهم است که فرمود: "وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله و سلم) يقُولُ "؛ خودم شنيدم که پيغمبر ‏فرمود: "الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ فإذا رَأيتُم مُعَاوِيةَ عَلَي مِنبري فَابقَرُوا بَطنَهُ ". خلافت بر خاندان ابي‌سفيان حرام است و اگر ديديد که معاويه بر منبر من نشسته ـ‌کنايه از اينکه او زمام حکومت مسلمين را در دست گرفته‌است‌ـ شکمش را بدريد! "وَ قَد رَأوهُ أهلُ المَدِينَةِ عَلَي المِنبَرِ فَلَم ‏يبقَرُوهُ "؛ اما اهل مدينه اين صحنه را ديدند و شکمش را پاره نکردند. "فَابتَلاهُمُ الله بِيزِيدٍ الفَاسِقِ ". خداوند هم آنها را به يزيد مبتلا کرد. خودم اين سخنان را از پيغمبر شنيدم، حالا چگونه بيايم و بيعت کنم؟! حضرت صريح مي‏گويد که خودم از جدّم شنيدم!

 

* مقابله با يزيد به حکم عقل و نقل

يک وقت بحث عقلي مي‏کنيم، يک وقت بحث نقلي مي‏کنيم. هم عقل اقتضا مي‏کند که در هر حکومتي، زمام‌دار بايد از قُماش آن حکومت باشد، و هم نقل چنين حکم مي‌کند. اگر حکومت الهي است، بايد زمام‌دار آن نيز الهي باشد؛ اگر حکومت شيطاني است، حاکم هم بايد شيطاني باشد وگرنه کاري از پيش نمي‌رود.
ما گام به گام مي‏خواهيم پيش برويم. عقل همين را مي‏گويد که بايد حاکم با حکومت متناسب باشد. نقل هم راجع به اين خاندان همين را مي‌گويد. حضرت از پيغمبر نقل مي‏کند که او اين حرف‏ها را گفته است. حالا وظيفه امام چيست؟ "براندازي ". امّا اينکه مي‏خواهم خودم جاي او بنشينم، هيچ‏جا چنين حرفي را ما از حضرت نمي‏شنويم. بلکه بحث حضرت اين است که او صلاحيت ندارد و من صلاحيت دارم. همه اينها کاملاً حساب‏شده است.

 

* اهرم‌حکومت‌ها براي تشکيل و بقا

حالا در اينجا اين بحث مطرح است که هر نوع حکومتي چه براي به پاداشتن‏ و چه براي نگاه‏داشتنش، چه به لحاظ حدوث و چه از نظر بقاء، اهرم‏هايي دارد که متناسب با ماهيت حکومت است و با به‌کارگيري آن اهرم‏ها حکومتي را براندازي مي‌کند و خودش بر سر کار مي‌آيد. همچنين با استفاده از اين اهرم‌ها که با نوع حکومت و اهداف آن رابطه تنگاتنگ دارد، براي بقاي خويش تلاش مي‌کند. البته حکومت‌هاي شيطاني که حرکت و اهدافشان مطابق جهات نفساني است، اهرم خاص خودشان را دارند و حکومت الهي هم اهرم خاص خودش را دارد. هيچ وقت نمي‏شود، که ما بتوانيم يک حکومت الهي بر پا داريم، ولي از اهرم‏هاي شيطاني بهره‏گيري کنيم؛ اين نمي‏شود. حکومت‌ها هرکدام ابزار خاص خودشان را دارند.

 

* اهرم حکومت شيطاني: «تطميع»، «تهديد» و «تحميق»

اهرم حکومت‏هاي غير الهي‏، مربوط به هواي نفس شيطاني است. اينها به‌طور معمول و غالب، سه اهرم و وسيله دارند که آنها را به کار مي‏گيرند. البته اين سه، يک وجه مشترک هم دارند که من اينها را فهرست‏وار مي‌گويم: "تطميع "، "تهديد " و "تحميق ". حکومت‌هاي شيطاني و غير الهي براي براندازي، بر سر کار آمدن و بقاي حکومت خود از اين سه اهرم استفاده مي‏کنند تا به وسيله آنها بتوانند از مردم سواري بگيرند؛ يعني مردم را در اختيار بگيرند و بتوانند حکومت کنند.

 

* شيوه حکومت‏هاي شيطاني؛ فريب مردم به هر قيمت

اين سه مورد در يک چيز مشترک هستند و به قول ما وجه مشترک دارند. وجه اشتراک آنها اين است که همه اينها باعث "غرور " مردم مي‌شود. غرور به معناي "فريبي " است که از بي‏خبري و جهل نشأت مي‏گيرد. اگر فريب، از بي‏خبري نشأت بگيرد، چه بي‌خبري خودش، چه بي‌خبري ديگران، اسمش "غرور " است. هر سه اهرم حکومت‌هاي شيطاني باعث غرور مي‌شود؛ يعني اين حکومت‌ها با استفاده از جهل و بي‏خبري مردم، آنها را فريب داده و حکومت خود را ادامه مي‌دهند. گاهي با تهديد، گاهي با تطميع و گاهي هم با تحميق.

 

* مشخّصه حکومت و شخص الهي، مغرور نبودن است

امام حسين (ع) نه خود مغرور بود، و نه ديگران را مغرور کرد. اين مشخّصه حکومت الهي است که هيچ‌گاه براي پيش‌برد اهدافش، از اين ابزار استفاده نمي‌کند. در حکومت الهي هيچ خبري از اين حرف‌ها نيست. در حکومت الهي اصلاً بحث فريب‏کاري و بهره‏گيري از بي‏خبري مردم و بي‏خبرگذاشتن آنها نيست. اين‏ها بحث‏هايي است که ا‌‌ن‌شاء‌الله ما در آينده خواهيم داشت.

 

* طمع با مال و مقام، تهديد به گرفتن جان

اين اهرم‏ها، مخصوص ابناء دنيا است؛ ابزار کساني است که حکومتشان بر محور هواهاي نفسانيه، يعني حکومت شيطاني است. حکومت شيطاني، اين اهرم را به کار مي‏گيرد تا بر سر قدرت باقي بماند. در بُعد طمع، سرآمد چيزهايي که انسان دوست دارد "مال " و "جاه " است. با پول و رياست، مردم را فريب مي‏دهند. غرور از اين‌جا شروع مي‏شود. در بُعد تهديد، مردم از جانشان مي‏ترسند، لذا آنها هم همين را هدف مي‌گيرند و هراس از مرگ را در دل مردم مي‌اندازند. در بُعد تحميق، هم از جهل مردم استفاده کرده و آنها را در اختيار مي‌گيرند. من بعداً به‌طور مفصّل وارد اين مباحث مي‌شوم.

 

* تحميق و فريب مردم توسط ابن‌زياد

شما اوّلين جلسه امام حسين با وليد را ديديد؛ حالا اوّلين برخورد حکومت شيطاني يزيد با سفير امام حسين را هم ببينيد و با هم مقايسه کنيد! با دقّت دو جريان را بررسي کنيد! اين حکومت يزيدي را ببينيد که از چه اهرم‏هايي استفاده مي‌کند. ابن‌زياد وقتي که وارد کوفه مي‏شود، با چه قيافه و شکلي مي‏آيد؟ چگونه مردم را فريب مي‏دهد؟! در همان گام اوّل، ابزارش فريب است. اوّلين منبري که در مسجد کوفه مي‏رود، هم به مردم وعده مي‏دهد که من براي شما چه کارهايي انجام خوام داد و هم از آن طرف تهديد کرد که اگر کسي با حسين همراهي کند چنين و چنان مي‏کنم.
من اينها را مي‏گويم تا مطلب کاملاً براي شما جا بيفتد. هم درِ خزينه را باز مي‏کند و مال بيت‏المال را وسط مي‌ريزد، هم از اين طرف به دروغ مي‏گويد لشگر چندين هزار نفره دارد از شام مي‏آيد. هم تطميع کرد و هم تهديد. به عمر سعد هم وعده حکومت ري را داد که اين تطميع مالي و مقامي است و از آن طرف هم همه را تهديد کرد که از سپاه شام و برخورد سخت حکومت بترسيد!
 

 

شايعه ارتداد مُسلم!
از طرفي ديگر، به سراغ يک سنخ باورهاي جامعه اسلامي و توده مردم مي‌رود و از جهل آنها براي فريب استفاده مي‌کند. من اسم اين کار را مي‏گذارم "تحميق " که همان فريب بر محور بي‏خبري است. در بعضي جاها نقل شده که مُسلم را متهم مي‏کنند که او مرتد شده است. چرا؟ چون با اميرالمؤمنين مخالفت کرده است. شعار ارتداد بر اساس باورهاي ديني مردم باعث شد تا بتواند دور مُسلم را خالي کند و حکومت شيطاني و يزيدي‌اش باقي بماند. باور ديني مردم اين بود که کسي نبايد بر خلاف حکومت اسلامي قيام کند. او در اينجا از تحميق استفاده مي‏کند.
ابن‌زياد براي بقاي حکومت خود از هر سه عامل استفاده کرد. بدانيد حکومت‏هاي شيطاني هستند که به تطميع، تهديد و تحميق متوسل مي‏شوند و از اين سه اهرم و سه وسيله استفاده مي‌کنند که بر جامعه سلطه پيدا کنند. کار آنها اين است. اما در حکومت الهي از اين حرف‏ها خبري نيست که ـ إن‏شاء الله ـ بعداً وارد مي‏شوم.