به گزارش مشرق به نقل از فارس، جلسات درس اخلاق و معارف اسلامي اين مرجع تقليد شيعيان به مناسبت ايام عزاداري حضرت سيدالشهداء (ع) از روز دوشنبه 15 آذر آغاز شده است و به مدت 12 شب ادامه دارد. اين جلسات هر شب، ساعت 18 با اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء به امامت معظمله آغاز شده و با سخنراني و ذکر مصيبت و توسل به اباعبداللهالحسين (ع) ادامه پيدا خواهد کرد.
موضوع مباحث آيتالله تهراني در ايام محرم و صفر سالهاي اخير، «بررسي ابعاد مختلف قيام و انقلاب امام حسين (ع)» بوده که به حول و قوه الهي امسال نيز ادامه خواهد داشت. متن، صوت و فيلم اين دروس در پايگاه اطلاعرساني آيتالله مجتبي تهراني به نشاني www.mojtaba-tehrani.ir در دسترس کاربران گرامي قرار ميگيرد. گزيده اولين جلسه اين سلسله سخنرانيها در پي ميآيد:
* طرح بحث
در چند سال اخير، روش معمول ما در ايام دهه اوّل محرّم اين بود که محور بحثمان را پيرامون قيام و حرکت امام حسين (ع) ميگذاشتيم. جهت اين کار هم اين است حرکت و قيام حضرت، صحيفه کاملي است که در آن، درسهايي در ابعاد گوناگون معرفتي، معنوي، فضيلتِ انساني، دنيوي و اخروي، فردي و اجتماعي، به ابناء بشر داده شده است. سال گذشته بر طبق آنچه که از خود حضرت رسيده است گفتيم حسين (ع) مصلحي غيور بود. حضرت در وصيتنامهاي که در مدينه به برادرشان محمّد بنحنفيه دادند، نوشتند که قيام من براي اصلاح امّت است. حال من ميخواهم جملهاي ديگر به اين بحث اضافه کنم که خودش يکي ديگر از ابعاد حرکت امام است؛ حسين (ع) مصلحي است غيور و انساني است ضدّ غرور. من اين تعبير را ـانشاءاللهـ در اين جلسات توضيح خواهم داد.
* نامه يزيد براي بيعت گرفتن از امام
وقتي قيام امام حسين (ع) را با يک ديد سطحي و ظاهري نگاه ميکنيم، ميبينيم که حضرت انساني بود که بر ضدّ يک حکومت قيام کرد و قصد براندازي آن را داشت. بعد از مرگ معاويه، يزيد به "وليد بنعتبه " استاندار مدينه نامه نوشت که سه نفر را دستگير کن و از آنها بيعت بگير؛ اوّل "امام حسين " است و بعد هم "عبداللهبنعمر " است و نفر بعدي هم "عبداللهبنزبير ". به او گفت از اين سه نفر فوراً بيعت بگير! نامه سرِ شب به دست وليد رسيد. او هم بلافاصله به دنبال "مروانبنحکم " استاندار قبلي مدينه که از طرف معاويه استاندار بود فرستاد تا با او مشورت کند. مروان هم به او گفت: معطّل نکن؛ تا قبل از آنکه خبر مرگ معاويه منتشر شود، از اينها بيعت بگير؛ اوّل از حسين بيعت بگير، که او براي حکومت يزيد خطر دارد. وليد هم شبانه به دنبال امام حسين فرستاد. من نميخواهم تمام ماجرا را نقل کنم که چه شد. خلاصه وليد مسأله بيعت گرفتن براي يزيد را به امام گفت.
* پاسخ امام به درخواست بيعت
امام در همان اوّلين جلسهاي که با وليد بنعتبه، برخورد داشت سخناني را ايراد فرمود که از اين سخنان، همين معنايي که من عرض کردم به دست ميآيد که حضرت قصد براندازي يک نظام را داشت و بعد هم ميخواست يک نظام ديگر را جايگزين آن کند. حضرت به وليد فرمود: "أَيُّهَا الْأَمِيرُ إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ " در فراز دوم فرمود: " وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ وَ لَکِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ أَيُّنَا أَحَقُّ بِالْبَيْعَةِ وَ الْخِلَافَة ".
* مقابله دو جريان «خدا محور» و «شيطان محور»
اينکه حضرت اوّل فضائل خاندان خودش را بيان ميکند که "أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ... " گوياي چيست؟ چرا بعد ميرود سراغ يزيد و ميگويد که او شارب خمر است، آدمکش و فاسق علني است؟ هدف حضرت از برقراري مقابله بين اين دو چيست؟ حضرت در اين بيانات دو جنبه مختلف را در مقابل يکديگر قرار ميدهد؛ يک جنبه "الهيت " است و دوم جنبه "شيطانيت ". حضرت، بحث "خدايي بودن " و "تابع هواي نفس بودن " را مطرح ميکنند تا از مقابله اين دو نتيجهگيري کنند. لذا بعداً بحث صلاحيت و عدم صلاحيت را مطرح ميکند که کسي همچون من، با کسي همچون يزيد بيعت نميکند. حضرت نميگويد من با او بيعت نميکنم؛ بلکه ميفرمايد مثلِ من با مثلِ او بيعت نميکند. بحث صلاحيت و عدم صلاحيت نوعي را مطرح ميکنند.
* «براندازي» نه «جانشيني»
يک وقت کسي ميگويد من ميخواهم اين فاسق را سرنگون کنم و خودم جاي او بنشينم؛ امّا امام حسين اصلاً اين حرف را نزد. بلکه فرمود مثلِ من با مثلِ او نميتواند بيعت کند. پس بحث اوّل اين است که کسي مثلِ يزيد اصلاً صلاحيت اين جايگاه را ندارد. کاري به اينکه چه کسي بايد خليفه شود نداريم؛ چه کسي صلاحيت دارد بحث ديگري است. الآن آنچه مطرح است اين است که يزيد و هر که مثل او باشد صلاحيت تصدّي اين جايگاه را ندارد. حضرت در آن جلسه اصلاً اين را مطرح نميکند که چه کسي صلاحيت دارد. تمام حرف، درباره ردّ يزيد است.
*"مثلِ يزيد " سزاوار حکومت اسلامي نيست!
من اينهايي که ميگويم جوابگوي خيلي از شُبهات است. اين را توجه کنيد؛ آنچه ميگويم حسابشده است. انقلابها و قيامهاي بشري، حرفشان اين است که ما بايد در براندازيها، حکومت فعلي را کنار بگذاريم و خودمان بهجاي او بنشينم. اما اين تعبير در هيچ جاي سخنان حضرت نيست. حضرت اوّل ميگويد: ما، خاندان الهي هستيم و وابسته به خداييم، امّا اينها وابسته به شيطانند. مطلب بسيار روشن و ساده است. بعد ميفرمايد حالا براي زمامداري حکومت جامعه مسلمين کدام سزاوارتر هستند؟ کدام خاندان بايد زمام حکومت را در دست بگيرند؟ يعني بحث صلاحيت را مطرح ميکنند که اينها با اين وضع خراب، نبايد در رأس امور باشند. حضرت معيارها را مطرح ميکند؛ دو نظام و دو رژيم را مطرح ميکند؛ يک رژيم الهي و يک رژيم شيطاني. جامعه مسلمين، رژيم الهي ميخواهد يا رژيم شيطاني؟ مسلّماً رژيمي الهي و اسلامي ميخواهد. لذا حضرت مسأله صلاحيت را مطرح ميکند و ميگويد: "مِثلِي " مثلِ ما، يعني انسانهاي الهي دستشان را به عنوان تأييد، به دستِ انسانهاي شيطاني نميدهند.
* با يزيد، کار اسلام تمام است!
فرداي همان شب حضرت در کوچه به همين مروان بنحکم که ديشب آنجا نشسته بود، برخورد ميکند. او شروع ميکند امام حسين را نصيحت کردن که من صلاح شما را در اين ميبينم که با يزيد بيعت کني! حضرت در آنجا مُستَند حرف خود را به او ميگويد که چرا درخواست بيعت را نپذيرفت. حضرت در جوابش ميگويد: "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ "؛ يعني فاتحه اسلام را بايد خواند. "إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ يَزِيدَ " بهخاطر اينکه امّت به کسي مثل يزيد مبتلا شدند و او سردمدار آنها شده است.
اينجاي سخن مهم است که فرمود: "وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ (صلي الله عليه و آله و سلم) يقُولُ "؛ خودم شنيدم که پيغمبر فرمود: "الْخِلَافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلَى آلِ أَبِي سُفْيَانَ فإذا رَأيتُم مُعَاوِيةَ عَلَي مِنبري فَابقَرُوا بَطنَهُ ". خلافت بر خاندان ابيسفيان حرام است و اگر ديديد که معاويه بر منبر من نشسته ـکنايه از اينکه او زمام حکومت مسلمين را در دست گرفتهاستـ شکمش را بدريد! "وَ قَد رَأوهُ أهلُ المَدِينَةِ عَلَي المِنبَرِ فَلَم يبقَرُوهُ "؛ اما اهل مدينه اين صحنه را ديدند و شکمش را پاره نکردند. "فَابتَلاهُمُ الله بِيزِيدٍ الفَاسِقِ ". خداوند هم آنها را به يزيد مبتلا کرد. خودم اين سخنان را از پيغمبر شنيدم، حالا چگونه بيايم و بيعت کنم؟! حضرت صريح ميگويد که خودم از جدّم شنيدم!
* مقابله با يزيد به حکم عقل و نقل
يک وقت بحث عقلي ميکنيم، يک وقت بحث نقلي ميکنيم. هم عقل اقتضا ميکند که در هر حکومتي، زمامدار بايد از قُماش آن حکومت باشد، و هم نقل چنين حکم ميکند. اگر حکومت الهي است، بايد زمامدار آن نيز الهي باشد؛ اگر حکومت شيطاني است، حاکم هم بايد شيطاني باشد وگرنه کاري از پيش نميرود.
ما گام به گام ميخواهيم پيش برويم. عقل همين را ميگويد که بايد حاکم با حکومت متناسب باشد. نقل هم راجع به اين خاندان همين را ميگويد. حضرت از پيغمبر نقل ميکند که او اين حرفها را گفته است. حالا وظيفه امام چيست؟ "براندازي ". امّا اينکه ميخواهم خودم جاي او بنشينم، هيچجا چنين حرفي را ما از حضرت نميشنويم. بلکه بحث حضرت اين است که او صلاحيت ندارد و من صلاحيت دارم. همه اينها کاملاً حسابشده است.
* اهرمحکومتها براي تشکيل و بقا
حالا در اينجا اين بحث مطرح است که هر نوع حکومتي چه براي به پاداشتن و چه براي نگاهداشتنش، چه به لحاظ حدوث و چه از نظر بقاء، اهرمهايي دارد که متناسب با ماهيت حکومت است و با بهکارگيري آن اهرمها حکومتي را براندازي ميکند و خودش بر سر کار ميآيد. همچنين با استفاده از اين اهرمها که با نوع حکومت و اهداف آن رابطه تنگاتنگ دارد، براي بقاي خويش تلاش ميکند. البته حکومتهاي شيطاني که حرکت و اهدافشان مطابق جهات نفساني است، اهرم خاص خودشان را دارند و حکومت الهي هم اهرم خاص خودش را دارد. هيچ وقت نميشود، که ما بتوانيم يک حکومت الهي بر پا داريم، ولي از اهرمهاي شيطاني بهرهگيري کنيم؛ اين نميشود. حکومتها هرکدام ابزار خاص خودشان را دارند.
* اهرم حکومت شيطاني: «تطميع»، «تهديد» و «تحميق»
اهرم حکومتهاي غير الهي، مربوط به هواي نفس شيطاني است. اينها بهطور معمول و غالب، سه اهرم و وسيله دارند که آنها را به کار ميگيرند. البته اين سه، يک وجه مشترک هم دارند که من اينها را فهرستوار ميگويم: "تطميع "، "تهديد " و "تحميق ". حکومتهاي شيطاني و غير الهي براي براندازي، بر سر کار آمدن و بقاي حکومت خود از اين سه اهرم استفاده ميکنند تا به وسيله آنها بتوانند از مردم سواري بگيرند؛ يعني مردم را در اختيار بگيرند و بتوانند حکومت کنند.
* شيوه حکومتهاي شيطاني؛ فريب مردم به هر قيمت
اين سه مورد در يک چيز مشترک هستند و به قول ما وجه مشترک دارند. وجه اشتراک آنها اين است که همه اينها باعث "غرور " مردم ميشود. غرور به معناي "فريبي " است که از بيخبري و جهل نشأت ميگيرد. اگر فريب، از بيخبري نشأت بگيرد، چه بيخبري خودش، چه بيخبري ديگران، اسمش "غرور " است. هر سه اهرم حکومتهاي شيطاني باعث غرور ميشود؛ يعني اين حکومتها با استفاده از جهل و بيخبري مردم، آنها را فريب داده و حکومت خود را ادامه ميدهند. گاهي با تهديد، گاهي با تطميع و گاهي هم با تحميق.
* مشخّصه حکومت و شخص الهي، مغرور نبودن است
امام حسين (ع) نه خود مغرور بود، و نه ديگران را مغرور کرد. اين مشخّصه حکومت الهي است که هيچگاه براي پيشبرد اهدافش، از اين ابزار استفاده نميکند. در حکومت الهي هيچ خبري از اين حرفها نيست. در حکومت الهي اصلاً بحث فريبکاري و بهرهگيري از بيخبري مردم و بيخبرگذاشتن آنها نيست. اينها بحثهايي است که انشاءالله ما در آينده خواهيم داشت.
* طمع با مال و مقام، تهديد به گرفتن جان
اين اهرمها، مخصوص ابناء دنيا است؛ ابزار کساني است که حکومتشان بر محور هواهاي نفسانيه، يعني حکومت شيطاني است. حکومت شيطاني، اين اهرم را به کار ميگيرد تا بر سر قدرت باقي بماند. در بُعد طمع، سرآمد چيزهايي که انسان دوست دارد "مال " و "جاه " است. با پول و رياست، مردم را فريب ميدهند. غرور از اينجا شروع ميشود. در بُعد تهديد، مردم از جانشان ميترسند، لذا آنها هم همين را هدف ميگيرند و هراس از مرگ را در دل مردم مياندازند. در بُعد تحميق، هم از جهل مردم استفاده کرده و آنها را در اختيار ميگيرند. من بعداً بهطور مفصّل وارد اين مباحث ميشوم.
* تحميق و فريب مردم توسط ابنزياد
شما اوّلين جلسه امام حسين با وليد را ديديد؛ حالا اوّلين برخورد حکومت شيطاني يزيد با سفير امام حسين را هم ببينيد و با هم مقايسه کنيد! با دقّت دو جريان را بررسي کنيد! اين حکومت يزيدي را ببينيد که از چه اهرمهايي استفاده ميکند. ابنزياد وقتي که وارد کوفه ميشود، با چه قيافه و شکلي ميآيد؟ چگونه مردم را فريب ميدهد؟! در همان گام اوّل، ابزارش فريب است. اوّلين منبري که در مسجد کوفه ميرود، هم به مردم وعده ميدهد که من براي شما چه کارهايي انجام خوام داد و هم از آن طرف تهديد کرد که اگر کسي با حسين همراهي کند چنين و چنان ميکنم.
من اينها را ميگويم تا مطلب کاملاً براي شما جا بيفتد. هم درِ خزينه را باز ميکند و مال بيتالمال را وسط ميريزد، هم از اين طرف به دروغ ميگويد لشگر چندين هزار نفره دارد از شام ميآيد. هم تطميع کرد و هم تهديد. به عمر سعد هم وعده حکومت ري را داد که اين تطميع مالي و مقامي است و از آن طرف هم همه را تهديد کرد که از سپاه شام و برخورد سخت حکومت بترسيد!
شايعه ارتداد مُسلم!
از طرفي ديگر، به سراغ يک سنخ باورهاي جامعه اسلامي و توده مردم ميرود و از جهل آنها براي فريب استفاده ميکند. من اسم اين کار را ميگذارم "تحميق " که همان فريب بر محور بيخبري است. در بعضي جاها نقل شده که مُسلم را متهم ميکنند که او مرتد شده است. چرا؟ چون با اميرالمؤمنين مخالفت کرده است. شعار ارتداد بر اساس باورهاي ديني مردم باعث شد تا بتواند دور مُسلم را خالي کند و حکومت شيطاني و يزيدياش باقي بماند. باور ديني مردم اين بود که کسي نبايد بر خلاف حکومت اسلامي قيام کند. او در اينجا از تحميق استفاده ميکند.
ابنزياد براي بقاي حکومت خود از هر سه عامل استفاده کرد. بدانيد حکومتهاي شيطاني هستند که به تطميع، تهديد و تحميق متوسل ميشوند و از اين سه اهرم و سه وسيله استفاده ميکنند که بر جامعه سلطه پيدا کنند. کار آنها اين است. اما در حکومت الهي از اين حرفها خبري نيست که ـ إنشاء الله ـ بعداً وارد ميشوم.