کد خبر 191796
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۱

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: برگزاری ۳۰ انتخابات در کشور نشانگر شتاب بالایمان در حوزه سیاست است اما این سرعت پیشرفت را در اقتصاد و فرهنگ نداشته‌ایم.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، محسن رضایی به مناسبت فرارسیدن 17 بهمن سالروز تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به فرمان حضرت امام (ره)، به تشریح عملکرد این نهاد و نقش آن در تدوین سیاست‌های کلی اصل 44، فرآیند تدوین سندچشم‌انداز 20 ساله و دستاوردها و چالش های پیش روی مجمع پرداخت.

مشروح گفت‌وگوی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با پایگاه اطلاع‌رسانی این نهاد به شرح ذیل است:

* آقای رضایی! ربع قرن از تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام می­گذرد اما به نظر می رسد طی 8 سال گذشته سیاست­گذاری های کلان قابل توجهی از سوی مجمع برای کشور طراحی شده که البته به نوعی در مواقعی این سیاست­ها از سوی دستگاه­های مسئول مغفول مانده است. این موضوع نشانگر ضرورت بررسی اختیارات مجمع تشخیص و جایگاه آن در نظام سیاسی ایران است. نظر شما در این باره چیست؟

رضایی: قانون اساسی ایران رهبری را از یک فرد تبدیل به یک نظام کرده و ما در ایران با یک نظام رهبری مواجه هستیم؛ به این معنی که رهبری توسط نهادهایی که پیرامون آن قرار گرفته، از یک فرد به یک نظام تبدیل شده و این یکی از مهم­ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی بوده؛ چرا که قبل از انقلاب عمدتاً همیشه یک فرد برای کل کشور تصمیم می گرفت.

مجمع تشخیص مصلحت نظام یکی از این نهادهای وابسته به رهبری است؛ یعنی یکی از اتاق های فکری است که به رهبری نظام مشاوره می دهد و به همین دلیل خود رهبری این نهاد را دستگاه مستشاری عالی قلمداد کردند و زمانی هم که تا الآن به وجود آمده، مهم‌ترین کار مجمع تشخیص عمدتاً پیرامون این مسئله صورت گرفته است.

وظیفه دوم مجمع هم بن بست شکنی یا حل اختلافات بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان است که مصلحت را برای جامعه و کشور تشخیص می دهد یا بن بست‌هایی از نوع معضلات که در کشور شکل می گیرد که از طریق قوانین عادی قابل حل و فصل نیست؛ این مشکلات را رهبر انقلاب با مشورت مجمع حل و فصل می کند. البته در این زمینه ارجاعات به مجمع کمتر بوده اما درباره مشاوره‌ها و حل و فصل اختلافات مجلس و شورای نگهبان بیش تر بوده است.

* آقای رضایی! مجمع تشخیص چه تفاوت هویتی با هیئت عالی حل اختلاف قوا و چه کارکردهایی فراتر از حل اختلاف را در شرح وظایف و برنامه‌های خود دارد؟

رضایی: مجمع تشخیص مصلحت بر اساس مفاد 110 و 112 قانون اساسی تأسیس شده و شورای حل اختلاف قوا بر اساس اصل ولایت مطلقه فقیه و برای تنظیم کردن قوای سه گانه شکل گرفته است؛ بر همین اساس، کارکرد و وظایف این دو نهاد در قانون اساسی متفاوت است.

شورای حل اختلاف برای هماهنگ‌ساختن سه قوه با یکدیگر در مسائل اجرایی و نه سیاست‌گذاری تشکیل شده است؛ یعنی اختلافاتی که در عمل به وجود می آید، در اینجا حل و فصل می شود اما مجمع تشخیص بیشتر، سیاست‌های کلانی را تنظیم می کند که مبنای برنامه ریزی در کشور است و عمدتاً به مسائل بلندمدت و برنامه ریزی دراز مدت ملی توجه دارد.

همچنین مبنای قانونی این دو نهاد با یکدیگر متفاوت است؛ آن چیزی که جز ءوظایف مجمع تشخیص است جزو وظایف شورای حل اختلاف قوا نیست و آن چیزی که جزو وظایف این شوراست، جزو وظایف مجمع تشخیص نیست؛ در واقع رهبری آمده و بر اساس وظایف قانونی ای که قانون اساسی بر عهده­اش گذاشته، نهادسازی کرده و مجمع را برای سیاست‌های کلان نظام و شورای حل اختلاف را برای هماهنگی قوای سه گانه به وجود آورده است.

در حقیقت، این نهادها بر اساس اختیار و وظایفی است که قانون اساسی بر عهده رهبری گذاشته است.

* در بحث سیاست‌گذاری کلان برای نظام که جنابعالی هم آن را به عنوان یکی از وظایف مجمع تشخیص عنوان کردید، به نظر می رسد با وجود همه تلاش هایی که در این بعد، مانند تدوین سند چشم‌انداز 20 ساله به عنوان سند راهبرد ملی که تعدادی از کشورهای توسعه یافته هم این سند را برای پیشبرد اهداف و مقاصد خود دارند، دولت‌های ما توجه ویژه‌ای به این سیاست‌ها ندارند و به نوعی سند چشم‌انداز آنگونه که پیش بینی می شد و انتظار می رفت عملیاتی نشد. از نظر جنابعالی به عنوان دبیر مجمع و شخصیتی که در تنظیم سند، نحوه اجرا و نظارت این سند ملی نقش موثری داشته‌اید، چه مسائلی و ترمزهایی در برابر عملیاتی شدن چشم‌انداز 20 ساله وجود داشته است؟ به چه میزانی به آن اهداف کلانی که در حوزه اقتصادی، علمی، فرهنگی و... در این سند برای کشور پیش بینی شده، رسیده‌ایم و اگر مشکلاتی تا به امروز وجود داشته چه بوده است؟

رضایی: نظام سیاسی در ایران بر اساس تفکیک قواست و هم با تفکیک رهبری از اجراست؛ این دو تفکیک، باعث می شود که هماهنگی لازم به سختی صورت بگیرد؛ چرا که رهبری سیاست‌های کلان مانند سند چشم‌انداز 20 ساله یا سیاست‌های اصل 44 را با مشورت به مجمع، ابلاغ می کند.

این کار یک‌سری فرآیندها را طی می کند و یک‌سری دستگاه‌ها درگیر این تدوین و تنظیم می شوند تا سیاست ها به دستگاه‌های دولتی ابلاغ شود بعد که ابلاغ می شود وارد سیستم دوم که سیستم اجرایی است، می شود که مجلس قانون آن را می نویسد و دولت هم کار اجرا را بر عهده می گیرد. در اینجا هم، آن هماهنگی های لازمی که بین دولت و مجلس باید باشد، کاملاً صورت نمی گیرد و بر همین اساس این تفکیک قوا و مقامات مسئول و حکومتی یکی از عواملی است که اجازه آن یکپارچگی در اجرای این سیاست‌ها را نمی دهد.

مسئله دوم این بود که روابط آقای خاتمی با مجلس هفتم و دولت آقای احمدی نژاد متفاوت است؛ این دیدگاه‌های متفاوت به این دلیل که در انتخابات، شعارها و وعده‌های متفاوت می دهند و بعد که رأی می آورند و وارد سیستم می شوند و می خواهند در چارچوب سیاست‌های کلان عمل بکنند، این سیاست‌های کلی را مغایر با خودشان می دانند و تا بیایند توجیه شوند و کاملاً بر کار مسلط شوند و آن تفاهم ملی صورت بگیرد، یک‌مقدار وقت را از دست می دهیم.

یک‌مقدار هم مربوط به شعارها و وعده‌هایی است که در انتخابات می دهند؛ بعضاً مغایر با این سیاست‌های کلی است ولی به این دلیل که این شعارها و وعده‌ها را داده‌‌اند و می خواهند آنها را اجرایی کنند، یک دوگانگی هم در اینجا به وجود می آید.

* آیا نباید یک ضمانت اجرایی برای سیاست‌های کلی نظام تعریف شود و این بحث و ضمانت به نوعی در قانون کشور گنجانده شود که هر دولتی با هر گرایشی سرکار می آید باید در مسیر عملیاتی کردن اسناد راهبردی ملی کشور قدم بردارد؟ به نظر می رسد یک خلأ قانونی به عنوان ضمانت برای اجرایی شدن سیاست‌های راهبردی تدوین شده در مجمع تشخیص مصلحت نظام وجود دارد. به نظر شما ضرورت ندارد تا این خلأ به نوعی پر شود؟ در حال حاضر برخی کشورها، هر حزبی هم که بر سرکار بیاید همان سیاست‌های کلی  را دنبال می کند. در ایران به این ضرورت رسیده‌ایم که باید آینده‌‌مان را از امروز ترسیم کرده باشیم اما اختلاف سلیقه‌ها و مسائلی که جنابعالی به آن اشاره کردید، از سرعت حرکتمان کاسته است. نباید یک فرآیندی به عنوان یک اجبار قانونی تعریف شود تا همه موظف به حرکت به سمت عملیاتی کردن سیاست‌های کلی نظام شوند؟

رضایی: در دنیا چند تا کشور محدودی هستند که واگن هایشان را به لوکوموتیو خودشان وصل می کنند. اکثر کشورهای دیگر، لوکوموتیو ندارند و واگن هایشان را به کشورهای بزرگ نصب می کنند که حرکت کنند؛ مثل کاری که ایران قبل از انقلاب می کرد. ما قبل از انقلاب لوکوموتیو نداشتیم و راننده مستقل هم هرگز نداشتیم.

ایران همواره واگن هایش را یا به قطار انگلستان یا قطار آمریکا وصل می کرد؛ بعد از انقلاب ایران به یک کشور مستقل تبدیل شده که هم لوکوموتیو و هم واگن داریم. در بعد سیاسی این کار به سرعت اتفاق افتاد ولی در بعد فرهنگ و اقتصاد این کار با تأخیر پیش می رود و جامعه نیاز به ساختن یک لوکوموتیو فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی دارد تا بتواند روی ریل خودش حرکت بکند. این کار ساده‌ای نیست معمولاً 200 - 300 سال طول می کشد تا کشورها صاحب چنین علم و دانش و توانایی بشوند.

ما در حال حرکت به این سمت هستیم؛ تقویت نظارت در دولت و مجلس و مجمع ضروری است. مثلاً باید نظارت را در مجمع زیاد کنیم. واقعاً مجمع در بحث نظارتی مشکل دارد؛ یعنی ما عادت نکرده‌ایم که مسائل سیاسی را از مسائل فنی تفکیک کنیم.

* یعنی نگاه سیاسی غالب بر نگاه فنی است؟

رضایی: بله غالب است؛ لوکوموتیو جامعه زمانی خوب کار می کند که مسائل سیاسی با مسائل تخصصی ادغام نشود.

* این نگاه همچنان در بین خواص نیست؟

در کل کشور نیست. در بین عوام هم این بینش غالب نشده است؛ برای مثال همچنان نخبگان، سیاسیون، دولت‌مردان هنوز یاد نگرفته‌اند در عین حال که اختلاف دارند و یکدیگر را نقد می کنند، همزمان بتوانند با یکدیگر زندگی کنند. این یک سطح ظرفیتی بالایی را می خواهد که آدم‌ها به طور جدی یکدیگر را نقد کنند و در یک خانه زندگی کنند.

* چرا این اتفاق روی نداده است؟

رضایی: فرهنگ سیاسی قوی ای می خواهد.

* یعنی این فرهنگ را ما همچنان نداریم؟

رضایی: به این دلیل که بیش از 5 - 6 قرن تحت استبداد بوده­­ایم و به هیچ عنوان فرصت تعامل، گفت‌وگو، همکاری و نقدکردن یکدیگر را نداشته­ایم. لذا این 30 سال فرصت کمی است که بتوانیم این نقیصه را جبران کنیم و از این فرهنگ استبدادی که چندین قرن بر تاریخ و جامعه ایرانی مسلط بوده، خلاصی پیدا کنیم. به همین دلیل، ایران یک مشکلاتی برای رسیدن به یک قدرت واقعی مستقل پیش روی خود دارد که توانایی سرپا ایستادن خودمان را داشته باشیم.

ما الآن داریم به این سمت حرکت می کنیم. یعنی در عین حرکت، لوکوموتیومان را داریم می سازیم و در عین ساخت لوکوموتیو، ریل گذاری هم می­کنیم.

* سرعت‌مان چطور بوده است؟

سرعت‌مان کند است.

* کجاها سرعت‌مان کند بوده است؟

رضایی: در زمینه اقتصاد و فرهنگ سرعت‌مان کند است اما شما دقت کنید که در زمینه سیاسی بیش از 30  انتخابات در کشور برگزار شده که نشان‌دهنده شتاب بالایمان در این حوزه است ولی این سرعت پیشرفت را در اقتصاد و فرهنگ نداشته‌ایم.

* این مسأله به دلیل غلبه نگاه سیاسی به مسائل تخصصی است؟

رضایی: به خاطر وجود عدم توازن بین سیاست و اقتصاد و بین سیاست و فرهنگ است که باعث شده یک جاهایی لنگ بزنیم.

* چه کسی باید تعادل بین این حوزه ها را برقرار کند و نقش بالانس کننده داشته باشد؟

رضایی: نخبگان و دولت‌مردان به واقع به یک اراده ملی در این زمینه احتیاج داریم؛ نیازمند یک بسیج ملی هستیم که چارچوب‌های فکری مان را عوض کنیم، نیاز به تمرین برای زندگی با اختلاف را داریم که این یک تمرین ساده‌ای نیست؛ کمی سخت است.

* آقای دکتر! جنابعالی اشاره به این موضوع داشتید که مجمع تشخیص در بعد قانون‌گذاری بهتر از بعد نظارتی عمل کرده که یکی از نمونه‌های بی بدیل آن همان‌گونه که اشاره شد، سند چشم‌انداز 20 ساله بوده است اما به واقع چرا این سند کمتر از سوی دولت مردان مورد اعتنا قرار می گیرد؟ شما یک‌سری دلایل مبنایی را مطرح کردید اما می خواهم این سؤال را مطرح کنم که آیا این عدم توجه به سند راهبردی کشور نمی تواند معلول به منیّت‌ها و خودخواهی افرادی باشد که سکان دولت را در اختیار می گیرند؟ اینکه تلاش نخبگانی که ثمره انباشت تجربه‌شان به عنوان سند چشم‌انداز 20 ساله تدوین می شود نشان‌دهنده چه رویکرد و روحیه‌ای است؟ چگونه می توان سرعت این لوکوموتیو را افزایش داد؟

رضایی: مجمع تشخیص مصلحت خیلی کارهای بزرگی را در کشور انجام داده است در این 26 ساله مجمع، یک نهاد بن بست شکن خوبی بوده است.

* کجاها بن بست شکنی کرده است؟

رضایی: خیلی جاها و خیلی معضلات توسط مجمع حل و فصل شده است؛ ایران جزو معدود کشورهایی است که چشم‌انداز دارد و زودتر از همه در سال 82 این چشم‌انداز ابلاغ شده و این نشان می دهد که قبل از سال 82  ما چند سال روی این بحث کار کرده‌ایم. یعنی از سال 80 - 79 مسأله طراحی چشم‌انداز در ایران شروع شده است. در این سال ها، ادبیات چشم‌انداز تنها در سه یا چهار کشور مطرح بود و دانش این موضوع به جایی منتقل نشده بود. این پیشگامی ایران را نشان می دهد.

سیاست‌های اصل 44 خیلی مورد قبول نخبگان و کارآفرینان کشور قرار گرفت یا سیاست‌های کلی برنامه‌های 5 ساله کشور که بسیار مورد تمجید قرار گرفت؛ تا قبل از برنامه دوم که سیاست‌های کلی حاکم بر این برنامه‌ها نبود و بر همین اساس برنامه‌های انجام درونی نداشت در حالی که همه برنامه‌های 5 ساله فعلی کشور دارای سیاست‌های کلی هستند.

از سوی دیگر اختلافات بسیاری بین مجلس و شورای نگهبان وجود داشته که مجمع تشخیص آنها را حل و فصل کرده و هماهنگی هایی قانونی را شکل داده است؛ اینها نشان می دهد که مجمع تشخیص مصلحت نظام نهاد موفقی بوده است اما این به معنای آن نیست که این نهاد دارای نقص و ضعف نباشد.

* نظارت مجمع باید چگونه باشد. برای بالارفتن شاخص نظارت مجمع، چه ضرورت‌هایی را بایستی لحاظ کرد؟

رضایی: ‌در مجمع تشخیص باید برای نظارت جدی و همکارانه و بدون چالش اقدام کرد. یعنی اینکه قوا احساس نکنند که مجمع تشخیص به دنبال مچ‌گیری است. این احساس باید بین مجمع با قوای سه گانه به وجود آیند تا امر نظارت مجمع جدی گرفته شود تا سیاست‌هایی که با کمک مشاورین و کارشناسان تنظیم می شود و خدمت مقام معظم رهبری می رود تا ایشان اصلاح کنند، تغییراتی می دهند و بعد از آن ابلاغ می کنند، مجمع بتواند نظارت قانونی خود را بر نحوه عملیاتی شدن این سیاست‌ها داشته باشد.

اگر نظارت و پیگیری نباشد، مشخص است که این سیاست‌ها عملیاتی نمی شود؛ اینجا در بعد نظارتی مجمع تشخیص مصلحت نظام نواقصی دارد که باید در دوره‌های آینده راه حل هایی برای آن پیدا کنیم که پیشنهاداتی را تنظیم کردیم و خدمت مقام معظم رهبری فرستاده‌ایم.

* پیشنهادات جدیدی است؟

رضایی: بله؛ پیشنهادات جدیدی است که بحث نظارت مجمع تشخیص به طور جدی تری با هر ترکیبی که تشکیل می شود بتواند داشته باشد تا بتواند این نظارت را اعمال بکند. بنابراین ما به صورت مثبت در مجمع تشخیص در حال پیشرفت هستیم. اینگونه نیست که هر سال نسبت به سال قبل جلوتر نرویم اما این حرکت کند است و برای شتاب‌بخشیدن به این اقدامات کار بکنیم.