کد خبر 193018
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۶

اقدام نظامی، تغییر رژیم و یا مشارکت سیاسی قادر به پایان بخشیدن به معضل ایران نیست و از تحریم‌ها گرفته تا تهدید اقدام نظامی، هیچ یک نمی‌تواند باعث تغییر ایدئولوژیک ذهنیت ایرانی‌ها یا توقف برنامه هسته‌ای این کشور شود.

به گزارش مشرق ، اندیشکده "مطالعات خاور نزدیک واشنگتن"، گزارش راهبردیِ شماره ده خود با عنوان: "حرکت به سوی تصمیم‌گیری؛ سیاست ایالات متحده در برابر ایران" را در ماه جاری [فوریه سال 2013] منتشر کرد. گزارش فوق به قلم "جیمز اف. جفری"، از جمله دیپلمات‌های کهنه‌کار و مشهور آمریکایی و عضو مهمان در موسسه واشنگتن نگاشته شده است. این گزارش ضمن ارائه خلاصه‌ای از سیاست خارجی ایران و آمریکا، تضاد موجود میان این دو خط مشی را بررسی می‌کند. از نظر نگارنده، هیچ یک از رویکردهای موجود در برابر ایالات متحده از جمله اقدام گسترده نظامی، تغییر رژیم و یا مشارکت سیاسی قادر به پایان بخشیدن به معضل ایران نیست. بنابراین به اعتقاد وی، واشنگتن باید اقدامات بلندمدت دیگری را برای مقابله با ایران در پیش گیرد: "ضرورت مقابله با ایران، مستلزم واکنش به اقدامات تهاجمی ایران است و به منظور ایجاد تغییرات چشمگیر، باید رهبران ایران را به نقطه‌ای رساند که بقای رژیم خود را در معرض خطر احساس کنند." جفری در پایان با توجه به ماهیت منازعه ایران و آمریکا، رهنمودهایی را به سیاست‌سازان آمریکایی پیشنهاد می‌کند. این رهنمودها را می‌توان به عنوان "راهبرد محاصره و مهار بیشتر"[1] در نظر گرفت.



در بخشی از این گزارش آمده است: بی‌تردید مهمترین مسئله بین‌المللی در دوره دوم ریاست جمهوری باراک ‌اوباما، موضوع ایران است. با در نظر گرفتن این مسئله که سیاست قاطع ایالات متحده و اسرائیل در ممانعت از این امر - حتی با توسل به قوای نظامی - تعریف شده و احتمال آغاز عملیات گسترده بین‌المللی به رهبری آمریکا علیه این کشور و خطر واقعی جنگی خونبار میان ایالات متحده و نیروهای ایرانی در خلیج فارس بیش از هر زمان دیگر و وجود خطرات مشابه تهدید کننده بازارهای نفت و اقتصاد جهانی و خطر دستیابی تهران به تسلیحات هسته‌ای طی 18 ماه آینده، موضوع ایران به مسئله‌ای استثنائی و منحصر به فرد تبدیل شده است. این بن‌بست نه تنها موضوع اصلی گفتگوها در ایالات متحده است، بلکه در حال حاضر، عمده‌ترین، مشخص‌ترین و خطرناک‌ترین رخداد جهان به شمار می‌رود.

این گزارش با توجه به این که ایالات متحده در هفته‌های پیش ‌رو با این مسئله بسیار مهم روبرو خواهد بود، رهنمودهایی سیاسی پیرامون این موضوع پیشنهاد می‌کند. بدین منظور، گزارش حاضر ضمن بررسی خاستگاه‌ کشمکش‌ موجود و ارائه خلاصه‌ای از پیشینه آن، عناصر مهم و کلیدی دخیل در روابط طرفین را مورد بررسی قرار می‌دهد. مهمترین نتیجه‌ ارائه شده در این گزارش، این است که اگرچه فوریت اقدام غرب در قبال ایران به خاطر تمایل این کشور در دستیابی به توانمندی هسته‌ای بیش از پیش مطرح شده، ولی مشکل اساسی که در این میان وجود دارد، تمایل ایران برای دستیابی به هژمونی منطقه‌ای و استیلای اعتقادی است، انگیزه‌ای که ایالات متحده را درگیر کشمکشی ساخته که از سال 1979 تا به امروز همچنان ادامه داشته است: تمایلات برتری‌جویانه [هژمونیک] ایران، اهداف سیاست خارجی آمریکا در سطح جهان ( خصوصاَ در زمینه منع گسترش تسلیحات کشتار جمعی و ثبات منطقه‌ای ) را به مبارزه طلبیده است. شناسایی این چالش‌ها، اولین گام در اتخاذ سیاستی منطقی و رو به جلو است. در این زمینه، مسئله هسته‌ای به عنوان مهمترین تهدید موجود تنها یکی از خطراتی است که ایران برای امنیت منطقه‌ ایجاد کرده و ایالات متحده باید با آن مواجه شود. گام دوم برای رهبران ایالات متحده، درک این موضوع است که مدیریت این مسئله، بر رهبری آمریکا در سطح جهان تاثیری عمیق خواهد گذاشت و آمریکا می‌بایست هدایت این مسئله را برعهده گیرد. با توجه به مقیاس تهدیدات مطرح شده از سوی ایران، ماهیت مطلق منافع امنیتی این کشور، بی‌پروایی رژیم تهران در زیرپا گذاشتن قواعد بین‌المللی و ضعف قوای موجود در منطقه، وجود هدایت‌گران دیگر در این مسئله بی‌معنی است.

جفری معتقد است: تمایل ایران در دستیابی به تسلیحات هسته‌ای و یا دستکم توانایی قابل قبول برای تولید و به کارگیری آن، به طوری که انتظار می‌رود به مسئله اصلی رویارویی این کشور با جامعه بین‌المللی تبدیل شده است. در مقابل، ایالات متحده به منظور به کارگیری سیستم پدافند موشکی، اتحادهای بالفعل ( دوفاکتو ) و قانونی ( دوژوره ) خود را با کشورهای حاشیه خلیج فارس، اسرائیل، ناتو، اتحادیه اروپا و اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد تقویت کرده و ضمن دنبال کردن مذاکرات هسته‌ای با ایران و محکوم کردن بین‌المللی این برنامه از طریق سازوکارهای سازمان ملل، این کشور را با وضع تحریم‌های اقتصادی، بانکی، نفتی و نظامی مجازات کرده است.

از پاییز سال 2012، تاثیر این تحریم‌ها بسیار قابل ملاحظه بوده است: صادرات نفت ایران تا حدود تقریبی 40 درصد کاهش یافته و تقریباً تا همین میزان از درآمدهای این کشور کاسته شده و ارزش پول آن به شدت سقوط کرده است. البته تهران قادر است با تکیه به متحدان خود در منطقه یعنی حزب‌الله و سوریه ( اگرچه اکنون در شرایط سختی قرار دارند ) ضمن استفاده از اهرم‌های نظامی، تروریستی، اقتصادی و سیاسی خود در خاورمیانه و در سطح جهان، در عراق و افغانستان اعمال نفوذ کرده و حمایت لفظی کشورهای عضو پیمان عدم ‌تعهد را به دست آورد. با توجه به اقدامات متقابل ایران و محدودیت‌های ذاتی در میزان کارآمدی کارزارهای سیاسی و اقتصادی تحمیلی از سوی غرب، هیچ ضمانتی وجود ندارد که بتوان ایران را از قصد خود برای دستیابی به تسلیحات هسته‌ای منصرف کرد. همچنین به آن دسته از تحریم‌هایی که علیه مردم ایران طراحی شده نیز امید چندانی نیست. تعیین جایگاه و نقش مردم ایران در هر نوع رویارویی و یا محاصره و مهار طولانی مدت‌ ایران با دشواری‌ بیشتری مواجه شده است. نظر سنجی "موسسه رند" از مردم ایران در سال 2011 نشان می‌دهد: در حالی که نیمی از پاسخ‌دهندگان شدیداً مخالف تسلیحات هسته‌ای بوده‌اند، بیش از 30 درصد آنها قویاً از چنین حرکتی حمایت کرده‌اند. تقریباً 90 درصد کسانی که در این نظرسنجی شرکت کرده‌اند، حمایت خود از انرژی هسته‌ای با اهداف غیرنظامی را اعلام داشته‌اند. همچنین در نظرات پاسخ‌دهندگان اختلاف بیشتری پیرامون از سرگیری روابط با ایالات متحده به چشم می‌خورد.

در نهایت، هم اسرائیل و هم ایالات متحده، خواست صریح خود برای استفاده از زور علیه برنامه هسته‌ای ایران برای ممانعت از دستیابی این کشور به تسلیحات هسته‌ای - را اعلام کرده‌اند. در نبود توافقی مورد رضایت طرفین، بهترین اقدام برای ایالات متحده و برای امنیت منطقه، در کنار دیگر فشارها، آماده شدن برای عملی ساختن این تهدید در راستای ایجاد تاخیر در مسیر ایران به سمت کسب توانمندی هسته‌ای و یا ساخت تسلیحات هسته‌ای است. اما در نهایت، ممکن است هیچ یک از اقدامات فوق، موفقیت‌آمیز نباشد. کلیه اقدامات ایالات متحده، از تحریم‌ها گرفته تا تهدیدِ بازدارندهِ اقدام نظامی، هیچ یک نمی‌تواند مستقیماً باعث تغییر ایدئولوژیک ذهنیت ایرانی‌ها یا توقف برنامه هسته‌ای این کشور شود: موضوعی که اسرائیلی‌ها بیش از هر چیز دیگری، از آن نگرانند. در بهترین حالت، این قبیل اقدامات تنها می‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را با تاخیر مواجه ساخته و یا هزینه اقتصادی و سیاسی بالایی به آن تحمیل کرده و یا این کشور را با درگیری نظامی ( با پیامدهای نامشخص ) مواجه کند. در چارچوب رویکرد فعلی، ایالات متحده می‌تواند از طریق مذاکره یا افزایش فشار به نتایج بهتری دست یابد. دنیس راس، مشاور پیشین چهار رئیس‌جمهور ایالات متحده با در نظر گرفتن اولین گزینه، عقیده دارد که تنها "رویکرد حداکثری"[2] در مقایسه با "رویکرد حداقلی"[3] در ایجاد اعتماد می‌تواند به ایالات متحده در نیل به اهداف خود کمک کند. در چنین سناریویی، 5 عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان ( گروه 1+5 ) طیف وسیعی از توافقات را ارائه می‌کنند. کارشناسان متعددی نیز چنین پیشنهادهایی را ارائه کرده‌اند. آخرین مورد، استفان هادلی مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا است که چارچوب "گزینه دوم"[4] را مطرح کرده است. وی پیشنهاد می‌کند در صورت موافقت ایران با:

· توقف غنی‌سازی بیش از 3.5 درصدی اورانیوم

· انتقال اورانیوم غنی‌شده با غلظت بیش از 3.5 درصد و بیشتر ذخیره اورانیوم غنی‌شده 3.5 درصدی این کشور به خارج از آن

· توقف گسترش تاسیسات غنی‌سازی فردو

· و اجازه بازرسی‌های بیشتر آژانس انرژی اتمی برای تایید موارد فوق.

در عوض، ایالات متحده و جامعه بین‌المللی نیز اقدامات زیر را اتخاذ خواهند کرد:

· تامین سوخت و ایزُتُپ‌های پزشکی برای رآکتور تحقیقات پزشکی ایران

· تامین قطعات یدکی هواپیماهای مسافربری ایران

· چشم‌پوشی از اعمال تحریم‌های بیشتر و همچنین لغو تدریجی تحریم‌های موجود در صورت پیروی آشکار ایران از توافقات انجام شده.

نگارنده می‌افزاید: از لحاظ اعمال فشار به ایران، برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای، شاید غیر از اعتبار بخشیدن به گزینه نظامی، کار دیگری از دست دولت اوباما ساخته نباشد. عدم تمایل واشنگتن در تعیین خط قرمز [برای ایران] قابل درک است. هیچ کشوری حاضر نیست خود را گرفتار شرایطی سرنوشت‌ساز کند. اما موقعیت آمریکا با مشکلی عمده دیگری نیز روبروست: درک این مسئله که فاصله میان کسب اطلاعات دقیق و محتمل، مبنی بر دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای و دستیابی واقعی یا بکارگیری چنین سلاحی [از سوی ایران]، برای واکنش ایالات متحده بسیار کوتاه خواهد بود. از این رو دولت آمریکا، بدون تعیین خط قرمز یا ضرب‌ الاجل، باید اتخاذ گام‌های اعتباربخش‌تری[5] ( از جمله بیان این موضوع که هشدار رئیس‌جمهور می‌تواند شامل اقدام نظامی خودکار به هنگام اعلام ساخت سلاح هسته‌ای از سوی ایران و یا دریافت اطلاعاتی دال بر آن باشد ) را در برگیرد. گام بعدی برای ایالات متحده همزمان با آمادگی برای حمله نظامی احتمالی - برنامه‌ریزی و انجام اقدامات نظامی و دیپلماتیک مختلف در نشان دادن جدیت این کشور، در کنار تلاش برای متقاعد ساختن ایران برای دست‌ کشیدن از فعالیت‌های بیشتر است.

اما طراحان هرگونه حمله نظامی، باید ماهیت و هدف این اقدام و واکنش ایران به آن را مدنظر قرار دهند. نخست، کارشناسان و تحلیلگران مختلف بر این باورند که چیزی به جز اشغال نظامی نمی‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را کاملاً نابود کند و حمله نظامی ایالات متحده به تنهایی و یا به همراه اسرائیل - در بهترین حالت، برنامه هسته‌ای ایران را به مدت چهار سال به تاخیر خواهد انداخت.

سیاست سازان باید با در نظر گرفتن این واقعیت‌ها و طیف واکنش‌های احتمالی ایران، ارزیابی دقیق‌تری پیرامون هزینه‌ها و منافع اقدام نظامی علیه این کشور داشته باشند. این واکنش‌ها می‌تواند اقداماتی متعارف، نامتعارف و حتی تروریستی را در برگیرد. در این صورت، ایران احتمالاً بازرسان آژانس را از خاک خود اخراج کرده و ضمن خروج از پیمان منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (ان‌پی‌تی)، برنامه هسته‌ای کاملاً محرمانه‌ای را در پیش خواهد گرفت. از دیدگاه آمریکا، درگیری نظامی متعارف، اقدام مطلوبی به شمار نمی‌رود. ایرانی‌ها در حال آماده شدن برای جنگ نامتقارن هستند. آنها تجربیات زیادی از جنگ نفتکش‌ها ( میان ایران، کشورهای حاشیه خلیج فارس، سازمان ملل و ایالات متحده در خلال سال‌های 1988- 1986 ) به دست آورده‌اند. در چنین جنگی، آنها از قایق‌های کوچک، مین، زیردریایی‌ها، موشک‌های ضدکشتی ساحل به دریا، موشک‌های بالستیک با برد بیشتر و اقدامات تروریستی برای وارد آوردن خسارت، کسب وجهه، مرعوب ساختن هم‌پیمانان ایالات متحده، وادار ساختن نیروهای آمریکایی به اتخاذ موقعیت تدافعی و نشان دادن پایداری و استقامت خود حتی در صورت مواجهه با آسیب‌های جدی استفاده خواهند کرد. برخی ایرانی‌ها ممکن است حتی از جنگی که به لحاظ سنتی نیز پیروز آن نباشند، استقبال کنند. استفاده احتمالی ایران از عملیات تروریستی و موشکی و دیگر سیستم‌های تهدیدکننده زیرساخت‌های کشورهای حوزه خلیج فارس از طریق تنگه هرمز شدیداً نگران‌کننده است؛ در این میان ایران به برنده یا بازنده بودن خود فکر نخواهد کرد.

در بخش دیگری از این گزارش می‌خوانیم: با در نظر گرفتن هزینه‌ها و نتایج نه چندان قطعی اقدام نظامی، در بین کارشناسان درباره ارجحیت داشتن اقدام نظامی پیشگیرانه نظامی از سوی آمریکا، اتفاق نظر وجود ندارد. با این وجود، با توجه به خشونت‌ها، بی‌ثباتی و ناپایداری‌هایی که در منطقه ایجاد خواهد شد، مهار ایران مجهز به سلاح هسته‌ای، به مراتب دشوار خواهد بود. علاوه بر این موارد، مردم آمریکا نیز تمایل چندانی به بمباران ایران از سوی دولت خود ندارند. اوباما و میت ‌رامنی ( رقیب شکست خورده وی ) هر دو خود را در موقعیتی می‌بینند که ناگزیرند از رویکرد "پیشگیری، در صورت لزوم، با استفاده از زور" حمایت ‌کنند. از این رو، ایالات متحده در مرحله دشوار تصمیم‌گیری قرار دارد. حتی با اینکه فشارهای فعلی علیه ایران ماهرانه اعمال شده و تحریم‌ها طاقت‌فرسا بوده است، ولی این موارد، به جز تضعیف توانمندی‌های ایران- و شاید مقاصد این کشور تضمین کننده چیز دیگری نیست. وضعیت موجود ممکن است در صورت پیشنهاد بهتری برای مذاکرات، کمی متعادل‌تر شده و درصورت تشدید تحریم‌‌ها به سمت انعطاف‌ناپذیری بیشتری سوق یابد. همچنین دیگر گزینه‌ها نیز چندان مطلوب به نظر نمی‌رسد. عملیات نظامی گسترده برای اشغال ایران اگرچه غیرممکن نیست؛ ولی با توجه به هزینه‌های فوق‌العاده آن، وضعیت اقتصادی ایالات متحده و سرخوردگی عمومی از جنگ‌های خاورمیانه عملی به نظر نمی‌رسد. در سیاست داخلی ایران نیز هیچ نشانه‌ای از وجود آمادگی در این کشور برای تغییر رژیم یا دست کشیدن از سیاست‌های اصلی نامطلوب آن به چشم نمی‌خورد. علاوه بر این، پس از 30 سال تلاش، هیچ نشانه‌ای از تجدید رابطه میان ایران و آمریکا وجود ندارد که بتوان با اتکاء بر آن به کاهش تنش‌های اصلی در روابط دوجانبه امیدوار بود.

با در نظر گرفتن این واقعیت‌ها، چنانچه ایالات متحده بخواهد استراتژی جهانی خود در زمینه کاهش بی‌ثباتی منطقه‌ای‌ و مقابله با سلطه‌جویی کشورها را به اجرا گذارد، باید خود را برای درگیری نامحدود با ایران آماده کند. چنین رویارویی، به ویژه در جایی که هزینه‌ها آنچنان زیاد باشد که رهبران ایران موجودیت رژیم خود را در معرض تهدید ببینند، ممکن است ( تاکید دوباره بر "ممکن است" ) ایران را به تجدید نظر در رفتارهای تهدیدآمیز خود وادار سازد. اما ایالات متحده نمی‌تواند به پیامدهای چنین اقدامی اعتماد کند و از این رو باید خود را برای پیمودن راهی طولانی آماده کند. اقدام نظامی علیه ایران نیز می‌تواند از جمله عناصر چنین استراتژی به شمار رود، البته به شرطی که برای به حداقل رساندن- یا از سوی دیگر، تسلط داشتن بر – شدت دامنه درگیری‌‌ها به طور دقیق سازماندهی شده باشد. ولی به نظر می‌رسد که اقدام نظامی نمی‌تواند زیرساخت تسلیحات هسته‌ای ایران را به طور کامل نابود کرده و یا رژیم این کشور را به توقف سیاست‌های برتری‌جویانه خود وادار سازد. در حالی که گزینه نظامی مشکلات خاص خود را دارد، آسیب‌های وارد شده ناشی از آن در نهایت می‌تواند ایران را به تجدید نظر در رفتار خود وادار کرده و یا دستکم به تضعیف مقاصد و توانمندی این کشور در هماوردجویی با ایالات متحده و کشورهای هم‌پیمان آن منجر شود.





جفری این گزارش را با ارائه رهنمودهای مهم و کلیدی زیر به سیاست‌سازان ایالات متحده به پایان می‌رساند:

· مقابله با انگیزه‌های برتری‌جویانه ایران و ایجاد بازدارندگی یا مقاومت در برابر تلاش‌های این کشور برای دستیابی به تسلیحات هسته‌ای: در حالی که ممکن است اجرای این خط مشی مستلزم زمان طولانی باشد، در عین حال می‌بایست به اندازه کافی تهدیدآمیز بوده تا رژیم ایران را به تجدید نظر در رفتار خود وادار سازد. اعمال تحریم‌های سخت، گزینه نظامی پیشگیرانه معتبر و واقعی، ائتلاف منطقه‌ای مستحکم و اتخاذ وضعیت نظامی و مقابله با برخی هماوردجویی‌‌های ایران به ویژه در زمینه نظامی می‌تواند سطح مناسبی از تهدیدات را متوجه این کشور نماید.

در بکارگیری عناصر فوق در "راهبرد مقابله و ایستادگی"[6] و به منظور یکپارچه ساختن این اقدامات، می‌بایست اطمینان حاصل شود که موارد مذکور از سوی اعضای شورای امنیت سازمان ملل اولویت‌بندی شده و روزانه به طور کامل هماهنگ می‌شود.

· ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای: علاوه بر دیگر اقدامات سیاسی، اقتصادی و نظامی و ضمن ارائه گسترده‌ترین توافقات هسته‌ای ممکن، باید برای ایران مشخص ساخت که رد چنین توافقاتی، به منزله تصمیم این رژیم برای ساخت تسلیحات هسته‌ای تعبیر و تفسیر خواهد شد.

ایالات متحده می‌بایست بدون تعیین خط قرمز مشخص و علنی، راهبرد پیشگیرانه خود را ادامه داده و در عین حال به فکر آستانه‌ای باشد که باعث تغییر در مسیر آخرین اقدامات دیپلماتیک شده و متعاقب آن اقدام نظامی ضرورت خواهد یافت. به منظور افزایش اعتماد بین‌المللی نسبت به راهبرد پیشگیرانه، باید این مسئله مشخص شود که هرگونه نشانه مستدلی از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، به حمله ویرانگر ایالات متحده منجر خواهد شد بدین معنی که جلوی دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای گرفته نمی‌شود ولی چنین مسئله‌ای واکنش شدید ایالات متحده را در پی خواهد داشت. آمریکا می‌بایست آستانه احتمالی - که آخرین تلاش‌های اقدامات دیپلماتیک در آن صورت می‌گیرد و اقدامات عملیاتی قبل از تهاجم نظامی را برای شرکای خود تشریح کند.

· تقویت توانمندی‌های نظامی متعارف ایالات متحده و کشورهای هم‌پیمان آن به منظور ایجاد بازدارندگی در قبال اقدامات نظامی ایران در منطقه و در صورت لزوم با شکست مواجه ساختن چنین اقداماتی: ایالات متحده باید ضمن محفوظ نگه داشتن حق خود برای واکنش شدید و نامتقارن در برابر ایران؛ در هرگونه اقدام نظامی، قاطعانه پیروز شود.

از این رو، حفظ حضور نظامی آمریکا در منطقه - به طوری که بتواند در برابر ایران بازدارندگی ایجاد کرده یا باعث پیروزی واشنگتن در قبال این کشور شود- باید به اولویت اول دفاعی ایالات متحده تبدیل شود. ناتوانی ایالات متحده در حفظ ثبات و پشتیبانی از هم‌پیمانان خود در خاورمیانه، تبعات منفی عمیقی بر اهداف امنیتیِ موازی ایالات متحده در آسیای شرقی و دیگر مناطق خواهد داشت. همچنین آمریکا می‌بایست مراقب تهدیدات سایبری ایران نیز باشد.

· تقویت مداوم ائتلاف‌های رسمی و غیررسمی: این امر یکی از برگ‌های برنده ایالات متحده در مقابله با ایران محسوب می‌شود. آمریکا به منظور حفظ چنین اتحادهایی، باید میان اقدامات غیرقابل قبول ایران و آن دسته از اقدامات این کشور در راستای مقابله با تحریم‌ها و تهاجم نظامی تمایز قائل شود. واشنگتن می‌بایست برای تغییر رژیم بشار اسد در سوریه دست به خطر زده و ضمن حمایت از عراق، از جنگ داخلی میان سنی‌ها و شیعیان در منطقه جلوگیری کند.

· تداوم فشارهای اقتصادی بر ایران: با هدف قرار دادن تجارت مواد هیدروکربنی، موسسات مالی و شرکت‌ها و نهادهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

· ارتباط با مردم ایران: آمریکا باید مشخص کند که برای مردم ایران و کشور آنها به عنوان کشوری دارای حق حاکمیت احترام قائل است و از دموکراسی در این کشور حمایت خواهد کرد.

فهرست مطالب این گزارش به شرح زیر است:

- درباره نویسنده

- خلاصه اجرایی

- مقدمه

- فصل اول: موضوعات خطیر در منازعه میان ایران و آمریکا

- فصل دوم: تداوم کشمکش

- فصل سوم: ابعاد مختلف بن‌بست جاری

- فصل چهارم: خط‌مشی‌های موجود

- نتیجه‌گیری


برای مطالعه این گزارش اینجا کلیک کنید.


[1] - Strategy of Containment- Plus.

[2] -"big for big” approach

[3] -"little for little” measures

[4] -"Option Two” framework

[5] -credibility-enhancing.

[6] - confront-and-resist strategy.