تغيير رويکرد دشمنان نظام به هاشمي
اما نکتهاي که متن حاضر به دنبال پرداختن به آن است اين است که چرا هاشمي رفسنجاني در دورههاي مختلف حب و بغضهاي مختلفي را به خود جذب کرده است. به عبارت بهتر در مورد ساير رهبران و سردمداران انقلاب اسلامي چنين چيزي ديده نميشود که دشمنان از دشمني با آنها دست برداشته و به تشويق آنها پرداخته باشند. اما در مورد هاشمي نکته اينجاست که او شخصي است که در دورههاي مختلف محبوب و مبغوض افراد بسياري بوده است. و اين خود از جنبههاي جالب توجه شخصيت هاشمي رفسنجاني است. به عنوان مثال زماني در سالهاي دهه 60 و 70 همه منتقدين نظام جمهوري اسلامي هاشمي را جزو شخصيتهاي اصلي نظام دانسته و به شدت با او مخالف بودند. در حالي که در دهه 80 شاهد آن هستيم که غالب منتقدين نظام جمهوري اسلامي به حمايت از هاشمي ميپردازند و به انحاء مختلف دلايلي براي اين حمايت و تمجيد خود از هاشمي ارائه ميکنند. چه طرفداران هاشمي را خوش آيد چه نه، اکنون کمتر منتقدي از منتقدان نظام جمهوري اسلامي و يا حتي مخالفان اين نظام را ميتوان يافت که به نوعي از هاشمي حمايت نکند.
تغيير رويکرد اصلاح طلبان به هاشمي
مثال ديگري در اين باره را ميتوان تغيير جهت اصلاح طلبان از مقابله جدي با هاشمي در سالهاي 76 تا 80 و حمايتهاي بعد از 84 آنها از هاشمي عنوان کرد. اصلاح طلبان در سالهاي ذکر شده اول به مقابله جدي با او روي آوردند و حتي تلاش کردند تا هاشمي را از عرصه سياسي کشور حذف کنند تا حدي که با سکوت رضايتآميز برخي از اصلاح طلبان برخي ديگر از آنها حتي قتلها و جنايتهايي را به هاشمي نسبت دادند و او را عاليجناب سرخپوش لقب دادند. اما در سالهاي بعدي اصلاح طلبان چنان از هاشمي به حمايت پرداختند که اصولا دولت اصلاحات را مرهون حمايتهاي او و ايجاد شده توسط وي خواندند. (ديدبان پيش از اين در مطلب جریان شناسی رابطه هاشمی و اصلاح طلبان به اين موضوع پرداخته است)
تغيير رابطه هاشمي با طرفداران منتظري
مثالهاي از اين دست فراوان است. به عنوان تنها يک مثال ديگر ميتوان به رابطه هاشمي با منتظري اشاره کرد. روزگاري اوج حملات منتظري و نوک اصلي پيکان انتقادات او متوجه هاشمي به عنوان يکي از سه يار اصلي امام خميني بود. حاميان و طرفداران منتظري بيش از همه يا با يک درجه تخفيف بعد از سيد احمد خميني بيش از همه به هاشمي حمله ميکردند و با او تهمتهايي در تخريب ذهنيت امام عليه آقاي منتظري ميزدند. اما اکنون رابطه ميان هاشمي و منتظري به نوعي ديگر شده است. به حدي که هاشمي در ناگهان در صحبت از هفته وحدت از ابتکار اين موضوع توسط منتظري سخن ميگويد و با ياد کردن از او تلاش ميکند تا رابطه بهتري در اين ميان با ياد منتظري جلوه داده شود. [1]\
شخص آقاي هاشمي اصرار دارد که او تغييري نکرده است و هرچه تغيير است حاصل تغيير در مواضع ديگران است و او هميشه در حالتي از تعادل و خط مرکزي نظام جمهوري اسلامي بوده است. او در موارد متعددي خود را معتدل خوانده است به عنوان مثال در مصاحبه با فصلنامه مطالعات بین المللی بيان ميدارد: «ضمناً آنچه که به من در این مسائل کمک میکند، مسئله اعتدال است. تقریباً همیشه از نوجوانی و جوانی در روستا و در قم، در بحثها و سخنرانی هایم معتدل حرکت میکردم. در مبارزه هم اینگونه بودم. آن قدر معتدل بودم که اواخر مبارزه، منافقین و کسانی که میخواستند خیلی تند باشند، با من درگیر شده بودند. مبارزه مسلحانه را نفی نمیکردم. ولی در کنارش موارد زیادی را شرط میکردم. روحیه اعتدال، به من کمک میکرد که مسئولیت اجرایی کشور را که به عهده گرفتم به این شکل زمینه عملگرایی برایم خیلی آسان شود. یعنی طبیعت اصلی من عملگرایی بود. ضمن اینکه به خاطر عقاید و تحصیلاتی که دارم، عقایدم را همیشه اصل قرار میدهم. عقایدم هیچ وقت مرا تشویق به افراطگری نمیکند. هر دو جناح سیاسی موسوم به راست یا چپ آن موقع با تعبیراتی که بود، با کارهای افراطی آنها ناسازگار بودم. نیروهای معتدل و عملگرا میتوانستند همکار من باشند.»[2]
بر همين اساس هاشمي معمولا منتقدان خويش را به تندروي يا کندروي متهم مينمايد. بر اين اساس انتقاداتي از سنخ تغيير مواضع بالا نيز اين گونه جواب مييابد که اين افراد بودهاند که عوض شدهاند و گرنه هاشمي همواره در نقطه اعتدال بوده است. اما به نظر نميرسد که بتوان چنين ادعايي را به طور کامل پذيرفت. به عبارت بهتر اين ادعا که همواره اين ديگران هستند که تغيير ميکنند و شخص آقاي هاشمي هرگز تغييري نکرده است چندان قابل پذيرش نيست. خصوصا با توجه به اين نکته که اگر بخواهيم چنين حرفي را بپذيريم بايد بگوييم که اکنون همه ضد انقلابها و رسانههايي مانند بيبيسي و صداي آمريکا و ... هدايت شدهاند و به طريق صلاح و اسلام راهيافتهاند چرا که آنها با صراحت و جديت از هاشمي حمايت ميکنند.
تغيير مواضع هاشمي باعث طمع دشمن شده است
اما به نظر ميرسد که نکته ديگري در کار باشد. اين نکته که بيان تفصيلي آن به طول ميانجامد به اختصار اين است که تغيير مواضع هاشمي باعث شده است که دشمنان نظام به ايستادن او در برابر نظام اسلامي طمع کنند و چنين تصور کنند که اگر او را حمايت کنند در برابر نظام اسلامي که عمر خويش را براي حمايت از آن صرف کرده است خواهد ايستاد.
اين طمع دشمن البته تا حدي حاصل تغيير در مواضع هاشمي و رويکردها و جهتگيريهاي اوست. به عنوان صرفا يک مثال به بيانات زير از آقاي هاشمي توجه کنيد. اين بيانات زماني صورت گرفته است که هاشمي به علت مواضع انقلابي و صريح خود مورد هجمه دشمنان قرار ميگرفت و همه کساني که با نظام اسلامي زاويه داشتند با هاشمي نيز دشمني ميکردند: «رياست جمهور در مورد بخورد با فساد و بدحجابي يادآور شدند: بدحجابي مشکلي است که کما بيش از ابتداي انقلاب وجود داشته است. هنوز آدمهاي نابابي وجود دارند که در برابر حجاب مقاومت ميکنند و هنوز نميتوانند درک کنند که در يک کشور انقلابي و اسلامي زندگي ميکنند و بايد خود را منطبق کنند، ممکن است برخي از آنها عقيده نداشته باشند و غير مسلمان باشند ولي به هر حال حجاب يک قانون است و ما بنا داريم قانون اجرا شود. وزارت کشور براي مبارزه با بدحجابي طرحي تهيه کرده و به مجلس برده که در دست تصويب است که پس از تصويب و ابلاغ دست وزارت کشور براي مبارزه قانوني با اين پديده باز خواهد شد. البته اين پديده رو به افول است و فقط بايد مقداري فشار را زياد کرد تا کساني که هواهايي در ذهنشان هست تسليم شوند. البته من بيشتر به نصيحت متوسل ميشوم و سعي ميکنم آنها خود آگاه شوند و به ما و خودشان زحمت ندهند تا سلامت جامعه محفوظ بماند.» ( به نقل از کتاب خاطرات هاشمي رفسنجاني، سال 1368، صفحه 663)
اين موضع را مقايسه کنيد با موضع کنوني آقاي هاشمي رفسنجاني که در باب مسائل فرهنگي با پيچيده گويي و بياني چند پهلو رضايت خاطر عدهاي را کسب و نارضايتي عدهاي ديگر را جلب مينمايد: «رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه، در پاسخ به پرسشی درباره مشکلات فرهنگی نظام پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامی، اسلام را حاوی مجموعهای از اعتقادات، اخلاقیات و احکام فردی و اجتماعی خواند و با تأکید بر آیه شریفه «لااکراه فیالدین...» بر لزوم اجرای همهجانبه اسلام اشاره کرد و گفت: اسلام عزیز راه صحیح و غیرصحیح را به انسان معرفی کرده و در عین حال به بشر اختیار انتخاب داده که راه نور یا ظلمت را انتخاب و به بهشت یا جهنم برود و هیچ جا اشاره نشده است که باید به زور انسانها را به بهشت برد.وی فقه و اجتهاد پویا را برای انطباق احکام با مسائل روز بسیار موفق دانست و افزود: امام راحل در زمان حیاتشان بسیاری از تابوها و سدهای خرافی را شکستند و الگوهای روشنی به جامعه در مورد مسائل فرهنگی از جمله فیلم، موسیقی، ورزش و سایر امور اجتماعی و سیاسی ارائه کردند.هاشمی رفسنجانی با تأکید بر آیه شریفه «فبشر عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه» تفکرات اسلامی را بسیار مترقی، روزآمد و قابل انعطاف خواند و تصریح کرد: مطمئناً اگر معارف اسلامی به صورت صحیح به ذهن و دل انسانها و به خصوص جوانان ارائه و در این راه از روش اقناع استفاده شود، مردم راه صلاح و رستگاری را انتخاب خواهند کرد.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به پرسشی درباره مساله عفاف و حجاب و برخوردهایی که در این زمینه با بخشی از جامعه صورت میگیرد، معیار و مبنای حجاب را با وجود تفاسیر مختلف، براساس اسلام مشخص خواند و اظهار کرد: آیتالله شهید مطهری دیدگاه جالب و میانهای در خصوص حجاب دارند و خوشبختانه آرای این متفکر اسلامی مورد تأیید حضرت امام(ره) هم قرار گرفته است و میتواند مبنای خوبی برای مواجهه با امر عفاف و حجاب باشد.وی افزود: مسائل فرهنگی از جمله حجاب باید شاخص و الگوهای خاصی داشته باشد که اعمال سلیقه نتواند به آن آسیب بزند. البته برخورد با گروهی که عناد و دشمنی داشته و تمرّد از قانون میکنند، جداست.»[3]
روشن است که هاشمي دراين سخنان مباحث فرهنگي از جمله حجاب و ... را ذيل بحث از لا اکراه في الدين بحث کرده است که در نتيجه مخاطب عام از آن برداشتي خاص خواهد داشت. البته هاشمي به مباني شهيد مطهري و امام و مساله برخورد با معاندين هم اشاره ميکند اما اين اشاره آنقدر روشن و صريح نيست که نظر او را مشخص سازد. به اين نوع موضعگيري اضافه کنيد فضاسازيهاي رسانهاي ديگري را که به مخاطبان خط دهي ميکند. چنان که ميدانيد گاه يک تصوير از هزاران جمله و صفحه متن گوياتر است:
به عبارت بهتر موضعگيريهاي هاشمي خارج از چارچوب نظام و اسلام نيست بلکه به علت عدم صراحت و چند پهلو بودن بيان آنها باعث جلب نظر مخالفين انقلاب نارضايتي بسياري از انقلابيون شده است. به عبارت بهتر موضع گيريهاي هاشمي به گونهاي شده است دشمنان نظام به ايستادن او در برابر نظام اسلامي طمع کنند و چنين تصور کنند که اگر او را حمايت کنند در برابر نظام اسلامي که عمر خويش را براي حمايت از آن صرف کرده است خواهد ايستاد.