خبرنگار رویترز که همتای مشرقی‌اش را نمی‌شناخت تلفن همراهش را به یکی از مسؤولان مذاکرات نشان داد و پرسید این خبر از کجا آمده؟ درست است؟ چرا ما خبردار نشدیم؟ سرکی کشیدم، دیدم پیامک خبری مشرق است که بعداً فهمید کاملاً دقیق بوده است.

سه‌شنبه 1391/12/08- آلماتی
صبح امروز وارد آلماتی، پایتخت سابق قزاقستان شدیم. دماسنج هواپیما درجه "2-" را برای هوای آلماتی نشان می‌داد. آلماتی در این فصل، شهری مه‌آلود، یخ‌زده و برفی است. آسفالت خیابان‌ها یخ زده، روی همه شیروانی‌ها و باغچه‌ها برف نشسته و رفتار مردم هم تابعی از هوا و سرها در گریبان است.

با خودرو یکی از کارکنان سفارت که ساعت‌ها در فرودگاه انتظار ورود ما را می‌کشید به هتل اینترکنتیننتال که محل استقرار رسانه‌هاست رسیدیم. هنوز به طلوع آفتاب که ساعت هشت صبح به وقت محلی است، زمان باقی است. نیروهای امنیتی در ورودی هتل، گیت امنیتی برای چک و خنثی گذاشته‌اند و بازرسی‌ها حرفه‌ای است. تیپ و چهره افسران امنیتی قزاق، آدم را به یاد فیلم‌های موجود از افسران کا.گ.ب در جنگ جهانی دوم می‌اندازد البته نه به آن شدتی که در فیلم‌های هالیوودی بزرگنمایی می‌شود!

روی دیوار باجه‌های تأیید گذرنامه در فرودگاه و روی در و دیوارهای هتل، پوسترهایی نصب شده که از برگزاری مذاکرات گروه 1+5 مرکب از روسیه، چین، آلمان، فرانسه، انگلیس و آمریکا از یک سو و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر خبر می‌دهد. پوسترهایی که پنج عنصر را در خود جا داده است: برف و یخ کوه‌های آلماتی، سیب‌های کال بر روی درختان، سیب‌هایی که بر روی شاخه‌ای جداشده روی زمین افتاده، رنگ قهوه‌ای و کرم‌رنگ پوستر که بعدها فهمیدیم با لباس کاترین اشتون هماهنگ شده و برج مخابراتی آلماتی که نماد غرور ملی قزاق‌هاست.



امیدوارم فضای مذاکرات مانند قله‌های آلماتی یخ‌زده نباشد و سیب‌های مذاکرات رسیده و چیده شود اما به قول عارف زیرک و فقید، حضرت آیت‌الله خوشوقت(ره)، از خدا بخواهید نتیجه مذاکرات ما با 1+5، برد ـ برد نباشد بلکه برد ـ باخت باشد! تلاش ما در آلماتی هم برای بردن ایران اسلامی است و باختن حریف، اما متأسفانه بی‌برنامگی در هماهنگی‌های رسانه‌ای و کم‌توجهی به اهمیت تأثیرگذاری رسانه‌ها، برد را برای تیم ما سخت‌تر کرده است و این در حالی است که تیم‌های دیپلماتیک غربی رابطه تنگاتنگ و هماهنگی با رسانه‌های‌شان دارند و فضای مذاکرات را از طریق عملیات روانی با خبرگزاری‌ها و روزنامه‌های‌شان مدیریت می‌کنند. به یاد دارم که در مسیر بازگشت از مسکو در هواپیما به دکتر جلیلی گفته بودم که نیمی از کار را شما در مذاکرات انجام می‌دهید و نیم دیگر را ما رسانه‌ها باید انجام دهیم. نمی‌دانم برنامه خاصی برای حمایت و هدایت رسانه‌ها در طول مذاکرات دارند یا نه. تا این لحظه که ظاهراً خبر خاصی نیست و هزینه‌ها و کارها و برنامه‌ریزی‌ها بر عهده خود رسانه‌ها بوده است.

هتل اینترکنتیننتال را به اینترنت پرسرعت کابلی و بی‌سیم و صدها لپ‌تاپ مجهز کرده‌اند اما زبان سیستم عامل لپ‌تاپ‌ها روسی است که امکان کار را برای ما سخت کرده است برای همین به مسؤول فنی Press center (مرکز رسانه‌ها) در هتل گفتم لپ‌تاپ را جمع کند تا از لپ‌تاپ خودم استفاده کنم.



علاوه بر خبرنگاران غربی و شرقی، خبرنگاران فارسی‌زبان رسانه‌های بیگانه این بار حضور بسیار پررنگی دارند. در بغداد و مسکو این حجم حضور را نداشته‌اند. مدام اطراف تیم ایرانی و دیپلمات‌ها و خبرنگارهای ما پرسه می‌زنند تا یک جمله خبر یا حتی یک شنیده بگیرند غافل از اینکه خبرهای درست از دیدگاه هیئت ایرانی، تنها در اختیار ماست و آنها را "مایکل مان" طراح عملیات روانی تیم حریف با اخبار جهت‌دارش باید کانالیزه کند. تا این لحظه خبرنگار اسرائیلی ندیده‌ام بر خلاف مسکو که در طول مذاکرات یکی دو خبرنگار اسرائیلی که ظاهراً در پایتخت روسیه دفتر دارند حضور سایه‌ای داشتند.

دوستی از آمریکا خبری برایم ارسال کرد که حاکی است نشست آیپک، اوائل هفته آینده در واشنگتن برگزار می‌شود تا لابی صهیونیستی، نتایج فعالیت‌هایش در قالب گروه 1+5 را مورد بررسی قرار دهد. فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه هم فردا عازم مسکو می‌شود تا نتایج هماهنگی‌اش با صهیونیست‌ها را برای فشار بر ایران و محدودسازی برنامه‌های کشورمان به اطلاع مقامات روسیه برساند و جالب اینکه پرونده شکایت ما از روس‌ها درباره عدم تحویل سامانه دفاع موشکی اس300 هنوز در دادگاه‌های فرانسه باز است. کنگره آمریکا هم فردا برای افزایش تحریم‌ها علیه ایران جلسه رأی‌گیری دارد و صهیونیست‌ها هم مدام با سخنرانی و پروپاگاندای رسانه‌ای در حال تلاش برای غیرصلح‌آمیز نشان‌دادن برنامه هسته‌ای ایران هستند و در هفته‌های اخیر بر حجم تبلیغات ضدایرانی خود افزوده‌اند؛ خلاصه شرایط دشواری در پیش است و دشمن، تمام توان خود را برای به شکست‌کشاندن مذاکرات بسیج کرده است.

از روز اول مذاکرات، خبر چندانی بیرون نیامد. تفاوت این دور با دوره‌های قبلی، عدم دیدار دوجانبه کاترین اشتون با سعید جلیلی پیش از آغاز رسمی مذاکرات بود، دیداری که به روال عادی، همیشه انجام می‌شد. به نظر می‌رسد طرفین در روز نخست (سه‌شنبه) پیشنهادهای جدیدی را مطرح کرده‌اند. آنچه مردم ما دنبال آن هستند موفقیت تیم مذاکره‌کننده است و ما و تیم هم دنبال همین هستیم.


روز دوم‌ (چهارشنبه) 1391/12/09 – هتل اینترکنتیننتال
دیشب پس از دو سه روز بی‌خوابی و استرس سفر، توانستم کمی بخوابم. امروز روز پرکاری در پیش داریم و باید تمام توان خود را به کار بگیریم تا بتوانیم کمی در مقابل غول‌های رسانه‌ای دشمن، مقاومت کنیم و حتی برای عملیات متقابل برنامه داشته باشیم. خبرنگار رویترز، بی‌بی‌سی فارسی، هرالدتریبیون، صدای آمریکا و.. بارها سراغ من و دیگر خبرنگاران ایرانی آمدند. خبرنگار فارسی‌زبان رویترز که همتای مشرقی‌اش را نمی‌شناخت تلفن همراهش را به یکی از دست‌اندرکاران مذاکرات که کنار من ایستاده بود نشان داد و پرسید این خبر از کجا آمده؟ درست است؟ چرا ما خبردار نشدیم؟ سرکی کشیدم، دیدم پیامک خبری مشرق است که بعداً معلوم شد کاملاً دقیق بوده است.

کسری ناجی، خبرنگار بی‌بی‌سی فارسی هم که از کم‌اطلاعی درباره اخبار مذاکرات عصبانی به نظر می‌رسید، من و یکی از دیپلمات‌های‌مان را که با هم در لابی هتل نشسته بودیم با پرسش‌های متوالی سؤال‌پیچ کرد تا حتی یک داده رسانه‌ای کوتاه به چنگ آورد اما حتی یک جمله هم نصیبش نشد و راهش را کشید و رفت. نمی‌دانم چطور خیال می‌کند ما ایرانی‌ها به رسانه‌ای که شبانه‌روز مشغول حمله به منافع ملی و آرمان‌های کشورمان است کمک خواهیم کرد؛ این‌قدر خام نیستیم که بپنداریم او و امثال او از اخبار و اطلاعات ما برای کمک به ایران اسلامی و رفع فشارها و تحریم‌ها از مردم استفاده می‌کنند. از حرف‌هایی که در لابی و آسانسور و مرکز رسانه‌ای رد و بدل می‌شود پیداست بی‌تمایل نیستند مذاکرات بی‌نتیجه بماند تا بتوانند با تشدید فشارها و تحریم‌ها ملتی را که سال‌ها سختی را تحمل کرده در آستانه انتخابات ریاست جمهوری به خاطر نان و آجیل نوروز و قیمت دلار و... به خشم آورند.

مذاکرات ساعت 12 صبح به وقت تهران شروع شد. نخستین خبرنگاری بودم که وارد مرکز رسانه‌ها در طبقه زیرین هتل شدم. هنوز هیچ کس نیامده بود. نیم ساعت پس از اینکه مستقر شدم و چند خبر و تحلیل و مقاله را خواندم و ترجمه کردم و بعضاً روی خروجی انتشار دادم، آرام‌آرام خبرنگاران دیگر هم سر رسیدند. خبرنگاران غربی یکی دو روز زودتر از ما رسیده بودند و فضا را کاملاً در دست داشتند و از چهره‌های‌شان پیدا بود که حسابی استراحت کرده‌اند و پرانرژی برای کار آماده‌اند بر خلاف ما که صبح روز اول مذاکرات وارد آلماتی شدیم و ساعتی بعد پس از استقرار در هتل و صرف صبحانه یک‌راست برای پوشش خبری مذاکرات به مرکز رسانه‌ای رفتیم.

تحول جالبی که در آغاز مذاکرات امروز (چهارشنبه) شاهد آن بودیم، دیدار دکتر جلیلی با اشتون پیش از آغاز روز دوم مذاکرات بود؛ لابد دیروز پیشنهادهایی رد و بدل شده که دیشب مورد بررسی طرفین قرار گرفته و امروز برای هماهنگی اولیه نیاز به برگزاری چنین دیداری بوده است. در دورهای سابق مذاکرات 1+5 با ایران، رسم بر این بود که رؤسای هیئت‌های مذاکره‌کننده دو طرف، پیش از مذاکرات روز نخست با هم دیدار می‌کردند. به نظر می‌رسد این دور شاهد تحلیل‌ها و تاکتیک‌های متفاوتی در مذاکره هستیم.

در هر حال، مذاکرات شروع شد اما تقریباً تا پایان جلسه، هیچ خبری به بیرون درز نکرد و خبرنگاران بی‌تاب دریافت خبر بودند و مرتب یکدیگر را سؤال‌پیچ می‌کردند. نزدیک ظهر منتظر بودیم که مایکل مان، سخنگوی کاترین اشتون بیاید اما سر و کله‌اش پیدا نشد و ظاهراً گفته همراه خود اشتون در نشست خبری حضور خواهد یافت. به نظر می‌رسد مذاکرات همین امروز به نتیجه رسیده و مانند مسکو به روز سوم نخواهد کشید. تقریباً تا پایان مذاکرات هیچ خبری از جلسه بیرون نیامد اما نزدیک ظهر اعلام شد که به‌زودی دکتر جلیلی در نشست خبری، جزئیاتی از مذاکرات را اعلام خواهدکرد.

خبرنگاران غربی بلافاصله رفتند ناهار بخورند تا بعد از آن در نشست خبری حضور یابند اما من ترجیح دادم خود را برای پوشش بهتر نشست خبری دکتر آماده کنم. از آقای عابدینی پرسیدم که آیا شبکه خبر پخش زنده خواهد داشت که گفت پنج شبکه رادیویی و تلویزیونی ما پخش زنده خواهند داشت.



دکتر جلیلی با اعتماد به نفس و لبخند وارد تالار نشست خبری شد و با نام خدا و تشکر از میزبانی قزاقستان سخنانش را شروع کرد. در همان عبارات اولیه مشخص شد جمع‌بندی او از دو روز مذاکره مثبت بوده است. دکتر بر خلاف نشست‌های قبلی خیلی کوتاه سخن گفت و به قرائت بیانیه‌ای که به‌صورت مکتوب آماده شده بود اکتفا کرد و میدان را در اختیار خبرنگاران گذاشت.

بر خلاف اشتون که هرگز به خبرنگاران ایرانی اجازه طرح سؤال نمی‌دهد دکتر ترجیح می‌دهد پاسخگوی همه خبرنگاران به جز رسانه‌های دشمن مانند بی‌بی‌سی فارسی و صدای آمریکا باشد. من هم برای پرسیدن سؤال، وقت گرفتم و سؤالی درباره تأثیر عقب‌نشینی دشمنان سوریه و تروریست‌ها در مقابل پیشروی‌های دولت سوریه و تقویت مواضع ایران در منطقه و محور مقاومت پرسیدم که دکتر با توضیحات خود و صریح، پاسخ داد و موضوع بحرین را هم که در مذاکرات قبلی روی آن تأکید کرده بود مورد تأکید مجدد قرار داد.

به نظر می‌رسد روند مذاکرات این بار بر خلاف دورهای قبل، مثبت‌تر و دستاوردهای برای طرف ایرانی بیشتر بوده است. دقایقی پس از پایان نشست خبری دکتر جلیلی، اشتون و هیئت همراهش از جمله مایکل مان، وارد تالار شدند. اشتون هم خیلی کوتاه صحبت کرد و جمع‌بندی خود را از جلسه با جملاتی مثبت بیان کرد.

یک خبرنگار غربی سؤالی را که خبرنگار رویترز درباره توقف احتمالی غنی‌سازی در تأسیسات فردو با صراحت تمام از دکتر پرسیده و پاسخ قاطعی دریافت کرده بود با لحنی توهین‌آمیز که حاوی نسبت‌دادن دروغ به طرف ایرانی بود تکرار کرد و از اشتون پرسید آیا حرف جلیلی درباره عدم طرح درخواست از سوی شما برای تعطیلی فردو درست است؛ که اشتون هم مجبور شد با طفره رفتن از پاسخ اصلی به‌گونه‌ای سخنان جلیلی را تأیید کند که این بیانگر عقب‌نشینی واضح غربی‌ها در مقابل مقاومت ملت ایران و پافشاری بر سر دستاورد علمی غنی‌سازی با غنای بالاست.

نکته جالب دیگر این بود که خبرنگار بی‌بی‌سی انگلیسی برای نخستین بار در سؤالی که از دکتر جلیلی پرسید از کلمه "حق" برای فناوری غنی‌سازی ایرانیان استفاده کرد که در نوع خود بی‌نظیر بود و دکتر هم با ذکاوت تمام بلافاصله در پاسخ به او از همین نکته استفاده کرد و گفت: "همان طور که شما هم به‌درستی اشاره کردید و غنی‌سازی را حق مردم ایران خواندید..."

جمع‌بندی همه خبرنگارها از مذاکرات مثبت بوده و به نظر می‌رسد بازی برد ـ برد پرتحرکی بوده که با نتیجه‌ای مانند یک ـ یک مساوی البته با دریافت اخطار و مجروحیت چند بازیکن تیم حریف به‌خصوص بازیکن شماره هفت! به پایان رسیده است. بازیکنی که باید باز هم دندان خشم بر هم بساید و آرزوی نابودی فناوری‌ها و دستاوردهای علمی فرزندان این مرز و بوم را به گور ببرد.

خسته‌ام و گرسنه؛ ناهار نخوردم و شام هتل هم تمام شده است؛ با دو دوست خبرنگار که آنها هم شام نخورده‌اند برای خرید نان و تن‌ماهی پیاده از هتل بیرون می‌رویم. شهر، سوت و کور است و آرام. نیم‌ساعتی زیر برف زیبا و هوای پاک و خنک آلماتی قدم می‌زنیم تا نهایتاً پیرمرد تاکسی‌رانی که به گفته خودش، علاوه بر روسی و قزاقی، اندکی انگلیسی و ترکی هم بلد است ما را سوار می‌کند و تا فروشگاهی می‌رساند. از فروشگاه که بیرون آمدیم سه نفر که مثل ما منتظر تاکسی بودند با خوشحالی به سمت ما آمدند و پرسیدند ایرانی هستید؟ گفتیم بله؛ مرد جوان رو کرد به من و به انگلیسی گفت: "من سال‌ها لبنان بودم." وقتی با او شروع کردم به عربی صحبت‌کردن انگار دنیا را به او داده‌اند. از شادی می‌خندید. فکر نمی‌کرد در این نیمه‌شب سرد آلماتی، کسی را در خیابان ببیند که با او عربی حرف بزند.



سوار تاکسی شدیم. تاکسی‌ران از زبان انگلیسی فقط OK، Yes و No را متوجه می‌شود. موزیک آمریکایی از ضبط خودرویش به گوش می‌رسد. به‌سختی از او می‌پرسم موسیقی قزاقی هم داری و او بلافاصله موسیقی آرام قزاقی را برایم مي‌آورد که نوستالژی عجیبی به شنونده منتقل می‌کند؛ حس دشت و کوه و سیب و اسب. خودش هم ادای سوارکاری درمی‌آورد و مشت‌های گره کرده‌اش را نشان می‌دهد و به زبان خودش می‌گوید زنده باد قزاقستان و قزاقی! قطعاً‌ نمی‌داند واژه "قزاق" برای ما ایرانی‌ها مخصوصاً ایرانی‌هایی که سریال میرزا کوچک‌خان را دنبال می‌کردیم توأم با حس نفرت از قلدرمآبی دشمنان میهن‌مان در سده گذشته است، همان طور که البته ما ایرانی‌ها هم معمولاً نمی‌دانیم که قزاق‌های قزاقستان با قزاق‌هایی که سربازان یک واحد نظامی در ارتش متجاوز شوروی سابق در شمال ایران بودند کاملاً متفاوتند و تنها شباهت اسمی دارند.

موسیقی دلنشین قزاقی با صدای بارش برف و قیژقیژ برف‌پاک‌کن در هم آمیخته اما صدای ترمز تاکسی مقابل هتل، به خاطره نیمه‌شب برفی ما در آلماتی پایان می‌دهد؛ نیمه‌شبی که به خاطر موفقیت نسبی ناشی از تلاش 50درصدی هیئت ایرانی در مذاکرات امروز از یک سو و جهاد نرم 50درصدی خبرنگاران ایرانی از سوی دیگر! شیرین‌تر از شب‌های پر استرس گذشته به پایان رسید. امشب همه ما ایرانی‌ها آسوده‌تر می‌خوابیم.