گروه فرهنگي مشرق-امير حسين فردي پيش کسوت ادبيات انقلاب محسوب مي شود. معلمي که از باقي مانده يک کتابخانه در مسجد گروهي از نوجوانان کتابخوان را تشکيل مي دهد که بعدها نسل اول ادبيات انقلاب و داستان نويسان آن را تشکيل مي دهند. فردي بعدها به حوزه هنري رفت ولي بعد از آن از حوزه کناره گرفت و سال ها به عنوان سردبير نشريه کيهان بچه ها اين نشريه را اداره مي کردند. حال پس از سال ها فردي به حوزه برگشته و مسئوليت "مرکز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري" را بر عهده گرفته است و هنوز خود را در قامت يک معلم مي بيند. او مي گويد همچنان در حال و هواي مسجد جواد الائمه(ع) و بچه هاي مسجد است و مي خواهد يک بار ديگر آن تجربه را و اين بار در حوزه تکرار کند. اميرحسين فردي با وجود همه کم و کاستي ها اينده درخشاني در انتظار ادبيات انقلاب مي بيند. او مي گويد نشانه هاي موج دوم ادبيات انقلاب اسلامي را حس مي کند و منتظر آن است.گفت گوي پايگاه خبري مشرق با امير حسين فردي درباره آينده و ديروز ادبيات انقلاب را در ادامه مي خوانيد.
****
مشرق: ادبيات انقلاب يعني چه؟ ما زماني ادبيات انقلاب را بر اساس توليدات تقسيم بندي ميکرديم. ميگفتيم ادبيات انقلاب توليداتي هستند که که درباره انقلاب اسلامي توليد شدهاند. به نظر شما آيا همچنان اين تعريف برقرار است؟ آيا ادبيات انقلاب با زمانه خود مرتبط است؟ بعضي معتقدند که ادبيات انقلاب محصول فضايي است که انقلاب اسلامي ايجاد کرده است و بنابراين اين ادبيات تنها مربوط به همان زمانه است. اين همان بحثي است که درباره ادبيات دفاع مقدس هم طرح ميشود. اين بحث حتي به محافل روشنفکري خارج از کشور هم کشيده شده است. آيا بايد اين نظريه را قبول کرد که ادبيات انقلاب تنها يک بحث تاريخي است و يا مطلبي مقابل اين مبحث ميتوان طرح کرد.
فردي: من تاريخ را گواه ميگيرم که اين تعريف به لحاظ تاريخي تعريف اشتباهي است. چون وقتي ماجرايي مبدا تاريخ و تحولي ميشود و در زندگي آحاد يک ملت تاثير ميگذارد، يعني اين موجود هنوز زنده است و حضور دارد.پايان نگرفته است. انقلاب الان موجود است و ما هنوز داريم در فضاي انقلاب زندگي ميکنيم. چطور ميتوانيم انقلاب را فراموش کنيم. يا به عبارت بهتر خودمان را نميتوانيم به فراموشي بزنيم و نميتوانيم واقعيتها را ناديده بگيريم.نديدن واقعيت اين است که انسان چشمانش را به روي واقعيات ببندد. اما اگر جداي از فضاي انقلاب زندگي ميکرديم، قطعا زندگي ما به شيوه ديگري بود و به اين شکل نبوديم.
ادبيات انقلاب همان ادبيات است منتها با درونمايه و گرايش دروني به انقلاب و مولفههاي انقلاب.ولي در ادبيتش هيچ فرقي نميکند.چيز تازه و عجيبي نيست. در دنيا نيز سابقه دارد.ما نه مبدع ادبيات انقلابيم و نه بنيانگذار آن.
مشرق: با اين وصف فرقش با ادبياتهاي انقلابهاي ديگر چيست؟
فردي: اين بر ميگردد به تفاوت انقلاب ما با انقلابهاي ديگر و ويژگياش در اينجا مشخص ميشود. اگر انقلاب ما با انقلابهاي ديگر تفاوتي دارد، قطعا ادبيات اين انقلاب هم متفاوت خواهد بود. اگر ندارد که مانند بقيه انقلابها است و بقيه آثاري که درباره انقلابهاي ديگر بوجود امده است.
مشرق: آيا ميشود گفت که اين زنده بودن و پويا بودن انقلاب امروز در ادبيات انقلاب نيز جريان دارد؟
فردي: خوب اين بحث ديگري است. به نظر من سهم انقلاب در ادبيات خيلي کم است. بخش اعظمي از ادبيات موجود در کشور تصميم گرفته است تا انقلاب را نبيند و از کنار آن بگذرد و بيتفاوت بماند. اين ظلمي است به انقلاب و جهلياست که گريبان آن نويسندگان و شاعران را گرفته است که اين حادثه به اين بزرگي را نديدهاند، در حالي که خودشان در فضاي انقلاب تنفس ميکنند و مينويسند. به طور قطع و يقين اگر رژيم سابق بود همين مخالفهاي ما هم نميتوانستند به اين شکل بنويسند. اين فضاي انقلاب است که به اين ها اين آزادي ها را داده است که بنويسند و به اين راحتي انتقاد کنند. اما الان به خيلي جاها انتقاد ميکنند و نظام هم اين را پذيرفته است در حالي که در رژيم سابق اين را نداشتيم. اين يعني انقلاب. منتها عدهاي تصميم گرفتهاند و ظاهرا تصميم جدي هم گرفتهاند که اين انقلاب را نبينند. مثل اين ميماند که قله دماوند را به طاق نسيان بسپارند.
مشرق: ما تا اوايل دهه هفتاد نيز اين مشکل را داشتيم که ريشههايش بر ميگشت به جماعت منتسب به طيف روشنفکر. که حالا کانون نويسندگان يک بخشي از آن بودند و عدهاي هم در خارج اين کانون حضور داشتند که سعيشان اين بود که اساسا انقلاب و دفاع مقدس را نديد بگيرند.اما حالا در دهه 80 از دوستان انقلاب اسلامي هم همين ماجرا را ميبينيم؛ بچههايي که در انقلاب اسلامي رشد کردهاند. قرار نيست نام ببريم. اما بچههاي مسجد جوادالائمه(ع) از شاخصهاي ادبيات انقلاب بودند. با اين حال فکر ميکنيد چند درصد از اين دوستان در حال حاضر در فضاي انقلاب قلم و قدم ميزنند؟ و حالا همين مصداق رو بسط بدهيم به کساني که در انقلاب رشد کردند، بزرگ شدند و برخي از آنها اگر به قولي آب و دان انقلاب نبود قد نميکشيدند. ولي امروز اينها کجا هستند؟
فردي: من با شما موافق هستم که عدهاي از نويسندهها و شعرا هم پاي نياز جامعه پيش نرفتند و يک جاهايي کم آوردند.آنهايي که قرار بود به قله برسند يک جاهايي پتو را انداختند و گفتند همين جا استراحت کنيم و هر چه غذا همراهمان هست بخوريم، چه کسي حوصلهاش را دارد تا قله برود؟ ماندند و البته اين طبيعي است. اما شما هم از آن طرف ببينيد که دوستان انقلاب فقط اينها نيستند. انقلاب دوستان زيادي دارد.در زمينه ادبيات ما واقعا در حال زايش هستيم.چهرههاي جديدي در حال آمدن هستند، فوق العاده با انگيزه و با يک نگاه خيلي جدي و خيلي درست در حال آمدن هستند و موج از پي موج در حال آمدن هستند.ولي ما چون آنها را نميشناسيم و پرآوازه نيستند. ما همان چهرههاي سابق را ميشناسيم و گمان ميکنيم که اين موج خسته شده است. به نظر من اين طور نيست.
مشرق:پس چرا در عرصه توليد، آثار جدي نميبينيم؟
فردي: اصلا ما نياز بود يک بحث ريشهاي بکنيم تا به اينجا برسيم. ببينيد، وقتي سخن از ادبيات يک کشوري ميگوييم بايد به سابقه آن نقبي بزنيم. در واقع زادگاه آن را خوب بشناسيم و تاريخ تولدش را بدانيم. ادبيات داستاني موجود در ايران مولود تحولات دوران روشنفکري و دوران مشروطيت است. که اساسا نوع ورودش به جامعه ما يک نوع ورود غير قانوني بوده است. يعني با يک هدف ديگري وارد کشور ما شد. يک ماموريت خاصي داشت.بنا بود حرفهاي ديگري بزند، ساختار شکني کند در کشور و حرفهاي خاصي بزند و ليبراليسم غربي را وارد جامعه ما بکند و تا انقلاب اسلامي واقعا اين ادامه داشت. قليل چهرههايي ديده ميشدند که بر خلاف جريان غالب مينوشتند و ايستادگي ميکردند. اما همه موجوديت ادبيات انقلاب اسلامي از فرداي انقلاب است که شکل ميگيرد.يعني به زعم من اين ادبيات[انقلاب] يک ادبيات سيساله است. ما در گروه بچههاي مسجد از دهه 50 فعال بوديم ولي حالت غير رسمي داشت و نميتوانستيم در جامعه حضور داشته باشيم و يا چيزي را منتشر کنيم. کار ميکرديم اما کدام کتاب را توانستيم تا در آن دوره منتشر کنيم؟ در واقع فعاليت ما در آن دوره کار نبود، مبارزه بود ولي اولين شماره سوره بچههاي مسجد را در سال 1359 منتشر کرديم يعني اعلام حضور رسمي کرديم.واقعا تاريخ ادبيات انقلاب اسلامي از آنجا شروع ميشود. سي سال و اين خيلي عمر کمي است. سه دهه براي سابقه براي يک ادبيات کم است.حداقل بايد چند نسل بگذرد.هر اتفاقي که افتاده در طول اين سي سال بوده است.نويسندگان انقلاب اسلامي و وفادار به ان از صفر شروع کردند. هيچ مرشد و معلمي نداشتند. در فضايي شروع به نوشتن کردند که اغلب نويسندگان عليه انقلاب بودند.اينها يک شکاف ايجاد کردند و فضاي جديدي بوجود آوردند. حالا ما در اين فضا ميتوانيم از ادبيات انقلاب اسلامي حرف بزنيم و اين چيز کمي نيست که ما اولا ميتوانيم از ادبيات انقلاب اسلامي حرف بزنيم و در عين حال بگوييم که ضعيف است.
مشرق:آيا موج ديگري در راه است؟
فردي: مطمئنم که امواج ديگري در راه هستند. من نشانههايش و جرقههايش را ميبينم. هر چند دقيقا نميتوانم اين نشانه ها را ذکر کنم.
مشرق:در مورد اين نگفتيد که چرا در حوزه ادبيات انقلاب اسلامي با يک افت جدي روبروييم، فکر نميکنيد که اين يک انقطاع است؟
فردي: الان در اين جايگاهي که نشستهام اين احساس را ندارم. حداقل در مورد حوزه هنري ميتونم بگم که چهرههاي جديدي در حال آمدن هستند. ما الان در حوزه هنري دو تا رمان مطرح داريم که نظيرشان را سابق نداشتيم. منتها اين ها هنوز شناخته نشدهاند. مثلا "سوران سرد" جواد افهمي، که من در حد يک پديده از آن نام ميبرم. يا "شاه بيشين" اثر محمد کاظم مزيناني، کار خيلي قابل توجهي است که نظير آنها را قبلا نداشتهايم.اينها از ان چيزهايي که قبلا نوشته شده است بهتر و برتر هستند.مطمئنا اين راه باز است.
اين بحثي که ما با عنوان داستان انقلاب شروع کردهايم، خيلي ها را کنجکاو کرده است که درباره انقلاب بنويسند و البته من ميدانم که نبايد عجله کرد و تا 5، 6 سال آينده منتظر محصول تمام عيار بود.شايد بعد از ده سال اين حرکت محصول بدهد.ولي به هر حال اين نوع گفتمان در فضاي ادبيات ما بايد هميشه موجود باشد و به آن دامن بزنيم و نويسندگان را تشويق کنيم.
مشرق: در حوزه آموزش چه؟ ما در آن دوره دهه 60 نگاه نويي به آموزش آن هم با رنگ و بوي انقلاب داشتهايم. در تلويزيون مثلا ما دورهي" تل فيلم" را داشتيم که بسياري از فعالان مستند ساز انقلاب اسلامي در سالهاي بعد محصول اين دوره هستند. در حوزه ادبيات هم بچههاي مسجد جواد الائمه (ع) يک نمونه آموزشي مناسب بود.امروز وضعيت مان در اين زمينه چطور است؟ مشخصا در حوزه ادبيات، آموزش نسل جديد را کجا پيگيري ميکنيد؟
فردي: حق با شماست. در حوزه آموزش با نظريه پردازي مواجهيم و نظريههاي ادبيات داستاني هم همهاش از غرب در حال آمدن است.ما بايد جايي را باز کنيم تا بحثهعاي خودمان را آغاز کنيم.ما در مسر و حين حرکت نيازمند اين نظريهپردازي هستيم.ما در دوره جوادالائمه(ع) خيلي حسي و غريزي و شوقي و ذوقي حرکت کرديم. اما بعد که پيش برويم نيازمند نظريه پردازي هستيم.وقتي به جاهاي سنگلاخي ميرسيم تازه ميفهميم که نياز به نظريه پردازي هستيم که بايد در سطح دانشگاهها به آن بپردازيم. اين همان چيزي است که آقا ميگويند که بايد توليد علوم انساني بومي بشود، بخشي از آن به ادبيات داستاني ميرسد.
هر کتاب آموزش داستان نويسي جدي که شما ورق بزنيد متوجه ميشويد که از غرب آمده است و داراي پشتوانههاي فکري و فلسفي غربي است و اين ها روي نويسندگان ما تاثير ميگذارند. شما ميبينيد که تمام فضاي ادبيات داستاني ما را پست مدرن گرفته است که اين فضاي پست مدرن چه ارتباطي با فضاي اجتماعي ما دارد، اين مشخص نميشود. همين طور اين مطالب پمپاژ ميشود و مرتب اين طرز تفکر تزريق ميشود و فضاي فکري نويسندگان ما. در حالي که پشت اين حرکت ها نوعي فلسفه و تفکر وجود دارد که کاملا در ضديت با انقلاب ماست اينجاست که ما نياز به نظريه پردازي داريم.
مشرق:مرکز آفرينشهاي حوزه هنري در کجاي اين ماجراست؟
فردي: مرکز آفرينشها هم مثل همه جاي ديگر،فعلا مبهوت هستيم. اما حداقل به اين رسيديم که تنها به آن شيوه آموزش داستان نويسي ساده نميتوانيم کار را پيش ببريم. چرا، چون جوان ميآيد و داستان نويسي را ياد ميگيرد و بعد چند مجله را ورق ميزند، چند سايت را نگاه ميکند، ميبيند که مباحث ديگري نيز هست.ميره به آن سمت و از آنها تاثير ميگيرد. چهرههايمان را نميتوانيم در رسانهها معرفي کنيم.بالاخره هر هنرمندي طالب توجه است. همين کتاب آقاي جواد افهمي که بعد از دو يا سه سال آماده شده است، نويسنده انتظار دارد که جايي نتيجه کارهايش را ببيند. ببيند که مصاحبهاي با او صورت گرفته يا چند نفر اين کتاب را خواندهاست.اصولا حتي دوستان رسانهاي ما کتاب کم ميخوانند.اين گلهاي است که ما هم از رسانهها داريم. مينويسند اما در حد همان چند صفحهاي که خودشان خواندهاند يا از کسي شنيدهاند.
من مدت کمي است که به اينجا آمدهام و اميدوارم که بشود همان کاري را که در مسجد جواد الائمه عليهالسلام انجام داديم در اينجا هم محقق بشود.