به گزارش مشرق به نقل از پايگاه اطلاع رساني حفظ و نشر آثار رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آيتالله خامنهاي در ديدار با مسئولان دفاتر نهاد نمايندگي وليفقيه در دانشگاهها، حضور در محيط دانشگاهي و ارتباط با دانشجويان را فرصت عظيم و گرانبهائى دانستند که بايد آن را مغتنم شمرد. آنچه در پي ميآيد خاطرهاي است از ايشان در مورد نحوه ارتباط روحانيون با دانشجويان در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، که در ديدار امروز بيان شد:قبل از انقلاب، بعضى از روحانيون، از جمله بندهى حقير با دانشجوها ارتباطاتى داشتيم. اين ارتباطات، ارتباطات سازمانى نبود، ارتباطات تشکيلاتى نبود، ارتباطات در مسائل مبارزاتىِ تند نبود؛ ارتباط فکرى و تبيينى بود؛ يعنى جلساتى داشته باشيم که دانشجوها در آنجا شرکت کنند، يا ما احياناً در جلسهاى از جلسات دانشجوئى در دانشگاه شرکت کنيم.
در آن اوقات، بنده در مشهد جلسهاى داشتم که بين نماز مغرب و عشاء برگزار ميشد. پاى تخته مىايستادم و به قدر بيست دقيقه يا نيم ساعت صحبت ميکردم. مستمعين هم نود درصد جوان بودند؛ جوانها هم غالباً دانشجو و بعضاً دبيرستانى. يک شب مرحوم شهيد باهنر (رحمة اللَّه عليه) مشهد بود، با من آمد مسجد ما. وضعيت را که ديد، شگفتزده شد. حالا آقاى باهنر کسى بود که در تهران با مجامع جوان و دانشجوئى هم مرتبط بود. ايشان گفت که من به عمرم اينقدر جمعيت دانشجوئى و جوان در يک مسجد نديدهام. حالا توى مسجد ما مگر چقدر جوان بود؟ حداکثر مثلاً سيصد و چهل پنجاه نفر. در عين حال براى يک روحانىِ روشنفکرِ مرتبط با جوانها، مثل آقاى باهنر، که خودش هم دانشگاهى بود و دورههاى دانشگاهى را ديده بود و محيطهاى دانشجوئى را ميشناخت و از فعاليتهاى مذهبىِ بهروز و متجددانه هم مطلع بود، جمع شدن حدود سيصد يا سيصد و پنجاه نفر جوان - که شايد از اين تعداد، مثلاً دويست نفرش دانشجو بودند - چيز عجيبى بود و ايشان را دهشتزده و تعجبزده کرده بود: دويست تا دانشجو يک جا جمع بشوند و يک روحانى برايشان صحبت کند؟!
حالا اين را مقايسه کنيد با وضعيتى که امروز شما توى دانشگاه داريد. دسترسى روحانى فاضل جوان - مثل شما - به محيط دانشگاهى، به دانشجو، به استاد؛ اين را مقايسه کنيد، ببينيد چه فرصت عظيم و گرانبهائى است. اين فرصت را بايد نگه داريد، اين فرصت را بايد خيلى مغتنم بشمريد.
در آن اوقات، بنده در مشهد جلسهاى داشتم که بين نماز مغرب و عشاء برگزار ميشد. پاى تخته مىايستادم و به قدر بيست دقيقه يا نيم ساعت صحبت ميکردم.