کد خبر 20733
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۵

«9 دي» حماسه بيعت مجدد ملت با محوريت نظام جمهوري اسلامي بود؛ روزي که جهان استکبار، يک بار ديگر ضرب شست محکمي از ولايت‌فقيه دريافت کرد.

حوادث 8 ماهه فتنه 88، در کنار لطماتي که داشت، مزايايي نيز در آن بروز کرد که مهم‌ترين آن‌ نمايش اقتدار ولايت فقيه و عظمت مقام نيابت امام عصر‌(عج) در شکستن هيمنه حملات تمام دنيا ي غرب بود.

 

«9 دي» حماسه بيعت مجدد ملت با محوريت نظام جمهوري اسلامي بود؛ روزي که جهان استکبار، يک بار ديگر ضرب شست محکمي از ولايت‌فقيه دريافت کرد. در اين روز تاريخي‌ که يوم‌الدفن سران فتنه شد، مجد و فتح ولايت فقيه بار ديگر بروزي روشن داشت. البته پيش از آن نيز حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي؛ اين جانشين به‌حق امام امت، هوش الهي خويش را به رخ سيّاسان دنيا کشيده بودند که بد نيست نگاهي گذرا به تنها بخشي از اين موارد در دوران حدودا 22 ساله ولايت ايشان بيندازيم؛ مواردي که ايران و جمهوري اسلامي تا ابد مديون کياست و فراست توأم با تدبير و شجاعت معظم‌له خواهند بود.

 


يک – بحران‌هاي ايام پرالتهاب پس از ارتحال روح خدا:

 


رحلت حضرت امام ضربه‌اي بزرگ به ملت ايران وارد کرد؛ شوک عروج ملکوتي امام به حدي شديد بود که مردم تاب از دست داده بودند؛ ابتلا به فراق امام، البته بيش از هرکس براي نزديک‌ترين فرد به ايشان در جمهوري اسلامي يعني جانشين آن روح به خدا پيوسته، سهمگين بود؛ تحمل فرقت ‌يار همراه با مسؤوليت سنگين رهبري کشوري داغديده که از سوي جهان استکبار تهديد مي‌شد، روزهاي آغاز ولايت رهبر انقلاب را ايامي سخت ملتهب قرار داده بود. در کنار آن، تنها 10 ماه از پايان جنگ گذشته بود و کشور در نخستين هفته‌هاي رهبري حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي، با خرابي‌هاي ناشي از تهاجم 8 ساله عراق به نمايندگي از شرق و غرب مستکبر مواجه بود، سازندگي کشور پس از آن جنگ خانمانسوز و پر‌کردن جاي رهبري الهي چون حضرت امام براي ملت، نخستين مسؤوليت‌هاي معظم‌له بود که با موفقيت انجام شد.


 

 

 

 

دو- جنگ نخست خليج فارس:

 


يک سال پس از رهبري مقام شامخ ولايت، صدام در برابر اربابان خود؛ آمريکا و شوروي، نافرماني کرد و با حمله به کويت، ظرف چندساعت (!) آن را اشغال و به عنوان استان 19 عراق معرفي کرد. در دي‌ماه سال 1369، آمريکا با رهبري نيروهاي نظامي چندمليتي، براي بازپس‌گيري کويت از دست عراق به اين کشور حمله کرد و پس از آزاد کردن کويت، به سوي بغداد روانه شد. در اين بين، صدام به اصطلاح زيرکي به خرج داد و براي وارد کردن جمهوري اسلامي به جنگ خليج فارس، چند موشک به سوي تل‌آويو شليک کرد. در تهران، برخي اعضاي مجمع روحانيون به سرکردگي علي‌اکبر محتشمي‌پور، با تحليل شخصيت صدام به عنوان «خالد بن وليد» معاصر، خواستار ورود جمهوري اسلامي ايران به اين جنگ به سود ديکتاتور عراق شدند! اما فراست الهي رهبر انقلاب، به داد کشور رسيد و معظم‌له با ناميدن جنگ آمريکا با صدام به عنوان «جنگ باطل با باطل»،‌ انقلاب اسلامي را از دامي که آمريکا و صدام براي آن پرداخته بودند، رهايي بخشيدند.


 

 

 

سه‌- بازگشت تجديدنظرطلبان به حاکميت:

 


2 خرداد 76، با طراحي تکنوکرات‌هاي موسوم به کارگزاران، کانديداي مجمع روحانيون مبارز موفق به کسب آراي مردم در انتخابات رياست‌جمهوري شد و رفته‌رفته کساني که در انتخابات مجالس چهارم و پنجم از سوي ملت به گوشه انزوا فرستاده شده بودند، با ترفندهاي مختلف و فريب افکار عمومي به قدرت بازگشتند. رئيس‌جمهور وقت، به جاي ارائه برنامه‌هاي اقتصادي و عمراني براي ساخت کشور، در نقش يک تئوريسين به ترجمه اصطلاحاتي که هزار سال قبل در غرب رواج يافته و بعد نابود شده بود، پرداخت و زير لواي «توسعه سياسي»، زمينه ظهور مشکلات بسياري را براي کشور فراهم کرد. کساني که 20 سال نقشه‌ها کشيدند تا چشم بصير امنيت کشور‌ ‌به سود اجانب کور شود، با توطئه قتل‌هاي زنجيره‌اي، موفق شدند لطمه‌اي بزرگ به وزارت اطلاعات وارد کنند. کودتاي 18 تير 1378 – دستگرمي کودتاي خرداد 1388 – اگرچه منجر به براندازي نظام نشد اما با مظلوم‌نمايي و فريب دوباره افکار عمومي موجب شد پس از قوه مجريه، قوه مقننه نيز در اختيار کساني قرار گرفت که همّي جز قرار دادن کشور در اختيار اسرائيل، آمريکا و انگليس نداشتند. پايگاه‌هاي دشمن نيز در مطبوعات زنجيره‌اي مستقر شدند تا فضاي آلوده آن دوران‌ ملتهب‌تر شود. به فرموده رهبر انقلاب، «عبدالله بن ابي»‌ها در «روز[ي]‌نامه‌ها» موضع گرفته بودند تا نظام را با پراکندن شبهات بسيار، مضمحل کنند. تحصن نمايندگان مجلس ششم‌ با بي‌اعتنايي هوشمندانه رهبر انقلاب، تير خلاص را به سوي جناح اصلاحات آمريکايي شليک کرد تا «گورباچفِ» وطني، «دوما»ي خود را از دست بدهد. با تيزبيني مردم، مجلس هفتم در اختيار اصولگرايان درآمد و پروژه‌هاي مضحک «جامه مدني، حاکميت دوگانه، استحاله از درون، خندق، مقاومت مدني، فشار از پايين و چانه‌زني در بالا، براندازي خاموش، روزه سياسي، تعادل ويرانگر، پياده کردن از قطار، درک نکردن حماسه 2 خرداد، فتح سنگر به سنگر و فروپاشي دروني»، خود دچار فروپاشي شد. کساني که بي‌شرمانه‌ جام زهر به مقام معظم رهبري‌ تعارف کردند، خود آن را به خواست خدا نوشيدند و از صفحه سياست ايران‌ محو شدند.


 

 

 

چهار – حادثه مشکوک و هدفمند 11 سپتامبر 2001:

 


در پي حملات تروريستي طراحي شده از سوي صهيونيست‌ها به برج‌هاي دوقلو که منجر به مرگ حدود 3 هزار شهروند بي‌گناه آمريکايي شد، رئيس‌ ابله وقت کاخ سفيد، سعي کرد با درشت‌گويي و به کار بردن اصطلاحاتي چون «جنگ صليبي»، «نبرد با ترور» و «محور شرارت» و حمله به افغانستان و سپس عراق، جهان را آماده تهاجم نظامي ايالات متحده به ايران کند اما سياست‌هاي هوشمندانه رهبر انقلاب و سينه سپر کردن ظريف و نه تحريک‌آميز معظم‌له در برابر واشنگتن، سبب شد نه‌تنها آمريکا از نبرد عليه جمهوري اسلامي منصرف شود بلکه با بي‌آبرويي تمام در 2 کشور همسايه ايران نيز شکستي مفتضحانه را تقبل کند.


 

 

 

پنج – دستيابي به انرژي صلح‌آميز هسته‌اي:

 


در پايداري بر دستاوردهاي هسته‌اي، بي‌شک هيچ‌کس به اندازه رهبر عالم انقلاب موثر نبوده است. معظم‌له، بلافاصله پس از رفع شر تجديدنظرطلبان از سر مردم، دستور ادامه تحقيقات هسته‌اي را صادر فرمودند و حمايت ايشان از مقاومت صحيح دولت فعلي در برابر فشارهاي غرب نيز از عوامل اصلي نيل ايران به انرژي هسته‌اي آن هم پس از نزديک به 40 سال بود.


 

 

 

 

شش – ديپلماسي نافذ:

 


يکي از دستاوردهاي رهبري 22 ساله حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي، گسترش حوزه نفوذ جمهوري اسلامي در تمام دنياست. بي‌شک‌ اگر آن 8 سال حضور مهره‌هاي آمريکا– که سر بر آستان کاخ سفيد مي‌ساييدند – در رأس قدرت نبود، اقتدار کشورمان بسيار بيش از امروز بود. اينک در سايه رهنمودهاي ديپلماتيک رهبر انقلاب، آمريکاي لاتين – حياط خلوت ايالات متحده – کاملا در اختيار تهران است؛ ترکيه، قطر و برزيل، مذاکره‌کنندگان ايران شده‌اند و عراق و افغانستان عملا در چنگ جمهوري اسلامي است. قطعنامه‌هاي تحريم، يک به يک از سوي صادرکنندگان آنها نقض مي‌شود و... .


در يک کلام، هيچ تصميمي در سياست خارجي کشورهاي دنيا، بدون حضور ايران گرفته نمي‌شود و اگر گرفته شد، با بن‌بست روبه‌رو مي‌شود.

 

 

 

هفت- صيانت از آراي مردم:

 


در انتخابات سال 84، فردي که امروز مضحکه عام و خاص شده است، ابتدا با مظلوم‌نمايي و سپس با گردنکشي، سعي کرد رقيب حجت‌الاسلام رفسنجاني در انتخابات را از ميدان به در کند و خود به همراه رئيس پيشين‌اش در مجلس، به دور دوم انتخابات رياست‌جمهوري برود. اين در حالي بود که برگزارکنندگان انتخابات، هم‌گروه و هم‌مسلک آن به‌خواب‌رفته(!) بودند؛ البته وي نهايتا مجبور شد تن به دموکراسي بدهد و در اقليت بودن خويش را پذيرفت. در انتخابات 88 اما داستان طور ديگري بود؛ ديکتاتوري در لباس قانون‌(!) قصد داشت کسي را که 11 ميليون راي بيشتر از وي کسب کرده بود، به زير کشد و به نوعي، انتقام خود را از مردمي که وي را برنگزيده بودند، بگيرد. نقش بي‌بديل حضرت آيت‌الله‌العظمي خامنه‌اي در صيانت از آراي مردم، مقابله يکتنه و شجاعانه با خواص بدون بينشي که به‌خاطر يک «مناظره» مي‌خواستند «ايران» را به آتش بکشند، آرام کردن کساني که فريب جريان‌برانداز را خورده و با ساده‌لوحي به خيابان آمده بودند، اثبات بي‌گناهي نظام و برائت آن از تهمت بي‌سابقه تقلب در انتخابات، بصيرت‌بخشي به افرادي که تصور مي‌کردند فتنه بر سر رياست‌جمهوري است نه اصل نظام اسلامي، پاپس نکشيدن در برابر دشمنان قدرتمند خارجي و عمله‌هاي داخلي‌شان و در يک کلام باج ندادن به مخالفان اسلام همچون سلف خود امام امت، ريزش نيروهاي شيطان و در نهايت بصيرت‌افزايي مردم به گونه‌اي که در 9 دي، حتي کساني که به موسوي راي دادند و در 25 و 30 خرداد نيز به حمايت از وي پرداختند، عليه اين آلت بيگانه به خيابان‌ها ريختند، عظمت ولايت فقيه را بار ديگر به افرادي که اين شيوه حکومتي را ناکارا مي‌دانستند، نشان داد. 9 دي، نقطه اوج ولايت‌پذيري ملت ايران نيز بود که موجب شد جمهوري اسلامي پس از بحران چندماهه، ناخالصي‌هايي را که هر دهه از خود خارج مي‌کند، بار ديگر دفع کند و پاکيزه‌تر به مسير ادامه دهد؛ ناخالصي‌هايي که 3 دهه، منافقانه خود را دوستدار کشور، ملت و ولايت نمايش مي‌دادند.