مشروح سخنان آیت الله مصباح یزدی در ذیل آمده است:
از برکات این انقلاب است که دانشجویان امروز اینطور احساس مسئولیت میکنند
خدای متعال را شکر میکنیم که ادامه حیات داد و اجازه فرمود تا در چنین روزی چهره های نورانی شما عزیزان را زیارت کنیم ... وجود شما و امثال شما و نیت های پاک و ندای نورانی ای که دارید خدا را شکر می کنیم که جامعه ما چنین رشدی پیدا کرده که جوانان در این سن و سال احساس مسئولیت میکنند و در صدد باشند که وظیفه خودشان را بهتر بشناسند و بهتر عمل کنند در واقع این فکر از برکات این انقلاب و فداکاری های حضرت امام رضوان ا... تعالی علیه و فداکاری های شهدا و جوانهایمان حاصل شد رشد فکری و فرهنگی و اخلاقی جوانهاست ما از آن وقت هایی که یادمان می آید و خودمان جوان بودیم، نوجوان بودیم و جوانهای دیگر را می دیدیم احساس نمیکردیم از دانشگاهها دانشجویان چنین احساس مسئولیت بکنند کاش میدیدیم و می شنیدیم حالا شاید کسانی بودند اما آنچه دیده میشد کماکه آنها دنیوی بودند حالا احساس زشت تری اصولا توجهی به این مسئولیت های اجتماعی، سیاسی، دینی، اخلاقی اینها دیده نمیشد؛ لا اقل ما سراغ نداشتیم .
کورکورانه از کسی پیروی نکنید
ولی امروز به برکت انقلاب نه تنها در شما بلکه نوجوانها، بچه های دبستان و دبیرستان هم آدم احساس میکند که دنبال این هستند که خودشان تشخیص بدهند، راهشان را پیدا کنند ببینند از چه راهی بهتر می توانند به اسلام خدمت کنند؛ نعمت بزرگی است به هر حال جای شکر دارد تا هم به سهم خودمان از اینکه همین احساس مسئولیت در شما جوانها و امثال شما پیدا شده و هم احساس اینکه شما می توانید و باید خودتان فکر کنید تشخیص بدهید کورکورانه از کسی پیروی نکنید و بتوانید پاسخی برای رفتارهای خودتان و انتخابهای خودتان در پیشگاه الهی داشته باشید این هم بسیار نعمت بزرگی است.
مردمی اگر حتی در راه حق هم کورکورانه بروند خیلی ارزش ندارد در صدر اسلام کسانی از قبایل عرب بودند به هر حال زندگی عرب ها بیشتر قبیله ای بود. رئیس قبیله مثلا وقتی کاری انجام می داد یا راهی را انتخاب می کرد همه افراد قبیله هم تبعیت می کردند. خب چقدر راه خوب بود ضرری نمی کرد. اما خیلی ها میشد به این اعتماد می کنند و اگر همان رئیس قبیله چندی بعد افراد دیگری را انتخاب می کرد آنها عوض می شدند. تربیت پیغمبر اکرم و اهل بیت صلوات ا... الیهم اجمعین تدریجا کسانی را تربیت می کرد که بتوانند خودشان تصمیم بگیرند.
حالا با تمام اعضای خانواده شان بر خلاف او فکر می کنند. خود قرآن بهترین درس را برای مردم که این روحیه در آنها پیدا میشود دارد. قرآن کریم میفرمایند: ما برای مومنین دو تا الگو معرفی میکنیم برا همه مردان و زنان مومن آن دو الگو دو تا خانم هستند یکی همسر فرعون یکی حضرت مریم درباره همسر فرعون، خب فرعون در قرآن خب معرفی شده که وضعیتش در جامعه چطور بوده آنچنان موقعیتی داشت که به مردم می گفت: انا ربکم الاعلی . من بالاترین خدای شما هستم حالا خدایان دیگری که شما دارید و میپرستید جای خودش من از همه بالاتر هستم. ربکم الاعلی من بلند مرتبه ترین خدای شما هستم و مردم میپذیرفتند و در مقابلش به سجده می افتادند اطاعت میکردند معبود خودشان می دانستند اگر نمیدید اینطور موقعیت را ، چنین ادعایی نمیکرد. مردم قبول کرده بودند. به چنین کسی در یک کشور پهناور مهم آن زمان که متمدن ترین شاید کشور روی زمین در آن زمان بود، این اهرام مصر نشانه هایش که میبینید یک همچون تمدنی آنها داشتند. در یک همچون موقعیتی ملکه زمان شهبانو همسر فرعون حاضر نشد آن را پرستش کند.
خود حضرت موسی ایمان آورد که خداپرستی را آزمایش، و آخر زیر شنکنجه های سختی که در تاریخ و روایات آمده ، چیزهای عجیب، اما حاضر نشد دست از خدا پرستی بردارد و تبعیت فرعون را کند. آن همه وسایل عیش و نوش که برایش فراهم بود در مقابل یک همچین افتخار میکردند که یک لحظه بیایند آنجا عرض ارادت کنند و احترام بگزارند همه اینها را زیر پا بگذاری گفت خدایا ما از اینها تبری می جویم مرا نجات بده از دست اینها من می خواهم در جوار تو زندگی کنم. ربننی عندک بیت فی جنة . که توضیح این جمله خودش خیلی احتیاج به شرح و بحثی دارد که وقت اقتضا نمیکند.
یک همچین معرفتی پیدا کرد که نگفت فقط بهشت میخواهم و نعمت های بهشت؛ گفت می خواهم نزدیک تو باشم. عندک بیت. قرآن می فرماید: شما باید الگویتان این است این را یعنی می خواهد بگوید مردمی را تربیت کند که باید مستقیم فکر کنند خودشان بفهمند حقیقت چیه؟ آن را پیروی کنند. کورکورانه از کسی تبعیت نکنند وظیفه شان را تشخیص بدهند، پای مسئولیت شان هم بایستند. مواخذه هم اگر شدند جواب بدهند بگویند ما این را که انتخاب کردیم قضیه چه بود؟
این دلیلش هست این روش تربیتی قرآن هست که نمی خواهد افرادی مثل همان رئیس قبیله گفت ما هم به حرف او به رای او. خب فردا هم او کافر شد بقیه هم بگویند بله اما فرعون با آن عظمتش میگوید من خدا هستم و همسرش میگوید نخیر تو بنده ای بیش نیستی خدا آفریننده جهان است. شکنجه ات می کنند، عذابت میدهند عذابهای عجیبی که قابل تصور نیست. همه را تحمل کرد و گفت از تو پیروی نمیکنم خدا مرا هدایت کرده، محبت خودش را در دل من قرار داده.
یکی از برکات این انقلاب این بود که نسل جوان ما را اینطوری بار آورده. البته با اختلاف به مراتب نمیگم حالا همه یکسان شدن. عالی ترین مرتبه استقلال فکری و رفتاری رو پیدا کردن اما همه کما بیش از این فرهنگ متاثر شدند. فرهنگ رو پذیرفتند شما باید خودتان فکر کنید، بفهمید. ببینیم وظیفه ما چه هست تشخیص بدهیم و بعد از آن دفاع کنیم و تا آخر پای آن بایستیم تا آخر. خب در طول سی و پنج سال نوساناتی داشتیم ما، همه جوامع.
حتی آدمیزاد هم زندگی اش همینطوره، همینطور که هر فردی از دوران کودکی تا پیری تحولاتی در زندگی اش پیدا میشود، افکارش عوض میشود گاهی راه خوب میرود گاهی برمیگردد، جوامع هم همینطور رهبرانشون و شخصیت های موثر آنها مسئولیت اصلی ای را دارند کمابیش دیگران از آنها اثر میپذیرند ولی به هر حال مجموعا این جامعهای را که شما در نظر بگیرید از آن وقتی که شکل میگیرد و کامل میشود رشد نهایی اش تحولاتی پیدا میکند گاهی پیشرفت میکند . گاهی عقبگرد میکند . گاهی درجا میزند.
آنهایی که سن شان اقتضا نمیکند، بخوانند ما در قبل از انقلاب چه وضعی داشتیم
به هر حال در طول این سی و پنج سال شرایطی پیش آمده که جامعه ما از جهات متعددی بسیار پیشرفت کرده؛ فهمید که ما چقدر پیشرفت کردیم که درست بفهمیم آنهایی که سن شان اقتضا نمیکند . بخوانند و بشنوند که ما در قبل از انقلاب در چه وضعی به سر می بردیم مردم چطور فکر می کردند. تصورشان درباره ی دولت های استعماری، دولت های بزرگ، ابرقدرت ها چه بود؟ دولت خودشان را چه میدیدند؟ اجمالا ما در نهایت ضعف شخصیتی به سر می بردیم در آن شرایط جامعه به گونه ای بود که همه اینطور بار می آمدند که ما بخواهیم و نخواهیم زیر دست غربی ها هستیم، نوکر آنها هستیم باید حرف آنها را گوش کنیم.
اگر بخواهیم زنده باشیم راه دیگری جز این راه نداریم
فرض کنیم که هنوز هم این فرهنگ غلط در بسیاری از مردم ما حتی در شخصیت های بزرگ و خواص ما هنوز باشد. ممکن است در ظاهر اظهار نکنند اما در خلال رفتارشان این بدست می آید. حالا من به شما یک اشاره ای بکنم بدون اینکه مثال از کسی بزنم. ما وقتی که در موسسه ی "در راه حق" برنامه ی آموزشی مان را شروع کردیم یک استاد بزرگوار و متدین بود که از تهران می آمد از شیخ کتاب میگفت برای بچه ها در یک کلمه باید بگم یک استاد حزب الهی بود خیلی متدین، به انقلاب به اسلام برنامه ای پیش آمد و اینها بالاخره ایشون چندسالی وخامت پیدا کرد در یکی از کشور های اروپایی در یک سفری که از ما یک دعوتی شده بود در انگلستان برای دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان یک اردویی داشتیم واحوالی از اون آقا پرسیدیم دوست قدیمیمون بود. گفتن که ایشون در فلان شهرک دانشگاهی زندگی میکند من آدرسش رو گرفتم گفتم بهش تلفن بزنید ما میآیم دیدن شما رفتیم آنجا وماتلتون نکنم مهمان ایشون بودیم نهار و اینها تا عصر ایشون اصرار می کرد که آقا ما چاره ای نداریم چه باید بپذیریم کوچکی کنیم.
ماجرای جواب به استادی که میگفت ما باید با غرب سازش کنیم
این مثال رو میزد میگفت اینها در پیشرفت تکنولوزی با سرعت (حالا یادم نیست عین تعبیرش چی بود؟) فرض کنید 1000کیلومتر در ساعت میگفت حرکت می کند ما خیلی هنر کنیم 100کیلومتر آنها ابزارهایی در اختیار دارند که در یک مدت کوتاهی می توانند تحولات عظیمی ازتکنولوژی بوجود بیارند ما هنوز الفباش رو هم نداریم ما خیلی هنر کنیم 100 کیلومتر سرعت بکنیم 200 کیلومتر ولی اونا با 100 کیلومتر می رن هر ساعتی 800کیلومتر از ما جلوترن این 8000 کیلومتر دائما اضافه می شد. ما هرقدر سرعت بگیریم با آنها فاصلمون داره زیادتر می شود.
معادله ریاضی برای من بیان می کرد که ما دائما داریم عقبتر می ریم هیچ وقت به اونها نخواهیم رسید بنابراین ما چاره ای نداریم باید با غرب بسازیم از راه آشتی در بیایم تا اونها به ما کمکی کنند تکنولوژی های پیشرفته شون رو ما استفاده کنیم.
خیلی مستقل با معادلات ریاضی برای ما اثبات میکرد باید این این کارو بکنیم.خب ما هم درست نمی تونستیم چواب بدیم نه ازون پیشرفت های تکنولوژی خبر داشتیم که چطور هست و از اینها سردر نیاوردیم.
ببینید الان به کجا رسیده اند آیا ما گدایی از غرب کردیم؟
ادعا هم خب در مقابل چنین استادی با این استدلال ریاضی ما نمی تونیم. الکی بلوف بزنیم که نه خیر اینجوری نیست بالاخره باید جواب استدلالی بیان میکرد . من فقط گفتم که این برقرار کردن ارتباط با غرب به چه قیمتی تمام میشود برای ما راحت است بقیه اش را نتوانستم جواب بدهم هر جوابی هم میدادم برایش قابل قبول نبود خب ما داریم میبینیم بالاخره ما هر قدر هنر کنیم بتوانیم تربیت بکنیم اما یک مخترعی که بتواند ماهواره بسازد شاید بیست سال قبل اصلا خیالش هم به ذهن نمی آمد من فقط به ایشون گفتم که ما باید اینطور ارتباط برقرار کنیم به چه قیمتی تمام میشود گفت بالاخره همین است وگرنه باید صرف نظرکنیم ما از پیشرفت های صنعتی و اقتصادی اصل این انقلاب برای پیشرفت اقتصادی نبود برای ارزشهای اسلامی و فرهنگی بود و ما این را به هیچ چیزی حاضر نیستیم بدهیم البته یک اشاره ای هم کردم که خدای متعال میتواند به جوانهای ما چیزهایی را بفهماند که بتوانند سرعت بگیرند؛ علمی شان این هم فاصله ها کمتر بشود ولی خب دلیلی نداشتم همین فقط امید به کمک خدا به حمدالله ایشان برگشت و با هم روابط دوستانه داریم و اما من هیچوقت به رویش نیاوردم که آقای فلان، این دانشجویان جوان ما که الان سن متوسط شان بیستو پنج سال است محققین انرژی هسته ای ما ببینید به کجا رسیده اند آیا ما گدایی کردیم از غرب که یاد بگیریم و یا در اثر رابطه با آمریکا به این پیشرفت ها نایل شدیم خدا لطف کرد و جرقه هایی به ذهن آنها زد.
خدای جبهه با خدای دانشگاه با خدای بازار یکی است/ در دانشگاه هم خدا با ماست
گاهی این تعبیر ها را من در جاهای مختلف تکرار کردم که ما باید بدانیم خدای جبهه با خدای دانشگاه با خدای بازار یکی است آن خدایی که در جبهه با همه ابر قدرت ها که این صدام را حمایت میکردند ما را دست خالی که حتی سیم خاردار هم به ما نمی فروختند پیروز کرد اگر در دانشگاه هم ما آن روحیه بسیجی را داشته باشیم در دانشگاه هم خدا با ماست در بازار اگر کمبودی داشته باشیم در اقتصادمان هم مشکلی باشد خدا همان خدایی است که میتواند حمایت کند ما باید خودمان را عوض کنیم آن روحیه جبهه ای را باید پیدا کنیم اعتقاد مان به خدا باشد و برای خدا کار بکنیم تا او ما را کمک کند به هر حال باز هم بار دیگر خدارا شکر میکنم که با جوانهایی مواجه هستیم که احساس مسئولیت میکنند و در صدد این هستند که وظیفه دینی و عقلی و شرعی خودشان را بشناسند و عمل کنند و حقیقت این است که ما هم خاضعانه و ملتمسانه از پیشگاه الهی در خواست کرده ایم و میکنیم و خواهیم کرد که خدا ما را هدایت کند به چیزی که موجب رضای خودش باشد و موجب سعادت جوانهای امروز ما علم غیب نداریم و دلبستگی خاصی هم به کسی نداریم به کسی هم سر نسپرده ایم و به کسی هم قولی ندادیم و کسی هم قولی نداده بینی و بین الله فقط از خدا خواسته ایم آنچه خیر جامعه ما است به ما بفهماند از هر راهی که خودش میخواهد و به ما هم توفیق بدهد که بعد از فهمیدن تمام تلاش خودمان را انجام بدهیم تا آن را که مورد رضایت خدا هست تحقق پیدا کنیم خوشبختانه مقام معظم رهبری هم مثل همه خصایل و فضایل پسندیده دیگرشان در این جهت هم همیشه جامعه ما را هدایت کرده اند و آنچه لازم بوده در این جهات در مواقع مختلف بیان فرموده اند که البته در سخنان اول سال امسالشان آن شاخص هایی که باید مورد توجه قرار بگیرند، نکته هایی که به آنها توجه کنیم روی آنها تمرکز کردند و تاکید کردند که بیشتر مورد توجه باشند و یادتان باشد من آنطور که حافظه ام اقتضا میکند تاکید اولشان روی پایبندی به ارزشهای اسلامی است و آرمانهای انقلاب البته اینها هر دو آنها فقط میتوانند روی دو تای آنها حساب کنید ایشان منظورشان آرمانهای انقلاب است که در واقع بر خواسته از اسلام است از ارزش های اسلامی این اولین چیزی است که ما باید مورد توجه قرار بدهیم تا آنجایی که میفرمایند ببینید آیا گذشتگان نقصی داشتند کمبودی داشتند در آینده کسانی می آیند که سعی می کنند.
این نقصها را نداشته باشند تبعا در اولین چیزی که ما باید دقت بکنیم این است که در گذشتگانمان کسانی در این جهت در گذشته اند خب همه ما می دانیم که برخی دولت های گذشته نسبت به رعایت ارزشهای اسلامی خیلی قوی نبودند در زمان آنها یکسری ارزشهای اسلامی مورد بی احترامی قرار گرفته حتی بعضی وزرا هم بی مهری کردند نسبت به ارزشهای اسلامی خب این یک کمبود میبود که در بعضی از دولتها همه دولت ها هم نه،بعضی هاشون؛ سعی کنیم این نکته رو در صدر صفاتی که در رئیس جمهور آینده باید وجود داشته باشد لحاظ کنیم که واقعا اعتراف کنیم که این درد دین داره واقعا دلش می خواد ارزش های اسلامی احیا بشه در همان اگر دیدیم.
باید به حفظ ارزشهای اسلامی حساس باشیم
این ارزش دارد کم رنگ می شوند رنج ببره شب خوابش نبره نه اینکه خودش کمک کنه به اینکه ارزش ها کمرنگ تر بشه چون میدانیم سعادت این دنیا وآخرت ما در گروی اسلام است. اگر آنها هم ندانند خب لااقل ما که معتقدیم اگر ضربهای به اسلام بخوره یعنی ضربه به سعادت ما در درجه اول و به سعادت همه بشریت اولین چیزی که باید توجه داشته باشیم باید نسبت به حفظ ارزشهای اسلامی حساس باشیم خب مطلب نکته دوم که شما باید روی آن بیشتر فکر کنید این است که ما الان کشور اسلامی زیاد داریم خب از قدیم هم ما میشنیدیم وتبلیغاتی هم می شد که کشورهای اسلامی در حفظ ارزشهای اسلامی خیلی موفق هستند، موقع نماز که میشه همه مغازه ها تعطیل میشه فورا همه جمع میشن که در نماز شرکت داشته باشند.
اسلام در کشورهای عربی همچون سطح ظاهری یک استخر است و عمقی نیست به خاطر همین است که می گویند ما دوست اسرائیل هستیم
در آن زمان در جوامع ما آنچنان احترام به نماز بروزی نداشت. بعد از انقلاب بود که ستاد اقامه نماز تشکیل شد اما قبل از آن اگر کسی هم نماز خوان بود نزدیک غروب می آمد. به هر حال اون وقت برای ما جالب بودکه در کشور عربستان سعودی اول ظهر که میشه بازار تعطیل میشه. همچنین احکام جزایی اسلام مانند بریدن دست دزد نیز برای ما جالب بود که چگونه در کشور اسلامی این موارد رعایت می شود. ولی غافل از اینکه اینها یک سلسله عبوری هستند و در مجموع تعالیم اسلامی مانند سطح ظاهری یک استخر است و آنچه که بیشتر اهمیت دارد لایههای زیرین و سطوح عمیق آب است سطوح ظاهری یک روز هست ویک روز نیست. وحالا معلوم شده که صریحا ملاحظه میفرماید که دولت و مجریان آنان می گویند: ما دوست اسرائیل هستیم وبا آنها مشکل نداریم. به خود اسرائیل کم وبیش در عربستان چقدر فحش می دادند که البته بیشتر یک نوع تبلیغات بود. خودشون تبلیغات رو علیه ایران میکردند که البته یه مقدار هم راست بود چون زمان شاه اسرائیل با ایران رابطه خوبی داشت.
مزرعه نمونه غربی را اسرائیلیها بودند که احداث کردند. ما سفارت اسرائیل داشتیم تو خیابون کاخ در آن زمان کشورهای عربی به خصوص عربستان ایران رو سرکوفت میزدند که شما با اسرائیل هم پیمان هستید. حالا ایران نقطه مقابل دشمن ترین دشمنان اسلام است و آنها میگن ما با اسرائیل همسنگریم اصلا آنها دشمنمان نیستند. صریحا میگن دشمن واقعی ما اسرائیل نیست یه همچین موقعیتی پیدا کردند. چرا؟چی شد؟ یا در کشورهای همسایه ما افغانستان حتی عراق علی رغم این همه تحولات که پیدا کرده فداکاریهایی که کردن وکشتههایی که دادند. افغانستان تقریبا تاریخ انقلاب وجهادشون همزمان با تاریخ انقلاب ما بود و سختیهایی که اونها تحمل کردند ما ثلث اون سختیها رو نکشیدیم.
شما خبر ندارید چه مشکلاتی مخصوصا شیعیان افغانستان در این دوران تحمل کردند. بعد از همه مشکلات حالا چی دارن؟ یک جامعه ای که توش برادر کشی رواج داره. دشمنان هم در آنجا جا خوش کرده اند و به این زودی ها حاضر نیستند از آنجا بیرون بروند.
دشمنان در حال تحت تاثیر قرار دادن همه چیز آنها از جمله فرهنگشون هستند. چرا؟درحالی که همه گروههای افغانی جهاد اسلامی بودند همه پسوند نظامی داشتند و واقعا به اسلام علاقه مند بودن وبرای آن مایه می گذاشتند. این شد عاقبتشون.
جواب قدرت امروز ایران در یک کلمه است، ما ولایت فقیه داریم و آنها ندارند
ما ثلث آنها زحمت نکشیدیم والحمدلله چنین برکتی وچنین پیروزی وافتخاری نصیب ما شده که اکنون در معادلات بین المللی بدون حضور ایران اسلامی مساله حل شدنی نیست؛ فرق ما با آنها چه بود؟ جواب در یک کلمه است ما ولایت فقیه داشتیم و اونها ندارن. این مطلب را دشمنان ما بهتر از خود ما می دونن این است که چندین دهه است که انواع فعالیت ها را میکنند تا این مساله را تضعیف کنند. یعنی علاقه مردم را، ایمان مردم رابه ولایت فقیه و نسبت به شخص ولی فقیه کم کنند. یعنی رمز بقای اسلام را دشمنان ما هم می دانند. این بقا در سایه رهبری است اگر او نباشد با دیگران کما بیش می تونن بسازند،کما بیش می تونن کنار بیان.
آن کسی که در مقابل غربیها مثل کوه ایستاده شخص ولایت فقیه است
آن کسی که در مقابل آنها مثل کوه ایستاده و نمیذاره آنها نفوذ پیدا کنند در دستگاه حکومتی ما آن شخص ولایت فقیه است.بر اساس وظیفه شرعی ولایتی که از طرف خدای متعال داریم وظیفه اش اینه. الحمدلله هم خوب عمل می کنه. نکته دوم که پس ما باید رعایت کنیم بعد از پایبندی به ارزشهای اسلامی این اطاعت از رهبری است اگر خدای نکرده کسی سر کار بیاید که نسبت به این مساله بی تفاوت باشه یا حتی احساس کنه که رهبری یک رقیب است دیگر چه ضمانتی برای بقای این عزت است؟ باید دقت کنیم که کسی که در چنین پستی قرار می گیره باید تجربه مدیریت داشته باشه فراست داشته باشه فریب دشمنان رو نخوره در دام شیاطین نیفته ناخود آگاه چون ممکنه کسانی باشند که بسیار آدم خوبی باشند بسیار با تقوا باشند اما اون فراست رو نداشته باشند در دام شیطان می افتند. ما هم در روحانیون داشتیم یک چنین کسانی هم در شخصیتهای سیاسی آدم بدی هم نبودند علاقه هم داشتند اما از روی سادگی در دام افتادند.
ویژگی یک کاندیدا از دیدگاه علامه مصباح
ما باید کسی را انتخاب بکنیم که فراست داشته باشد بتواند دام ها را تشخیص دهد بتواند لایه های چندگانهای را که دشمن برایش درست کرده را خنثی کند. یک آدم متدین نماز شب خوان عابد و زاهد وقتی این فراست رو نداشته باشه ضررش بیشتر از نفعش چیزی که در تاریخ بارها اتفاق افتاده این سه تا نکته ست که شرایط اولیه است که باید رعایت کنیم. نه مصلحت است و نه حق است که روی شخص خاصی بیایم اصرار کنیم که به فلان کس رای بدهید. اما می تونیم مسائل رو باهم مطرح کنیم دوستانه بگیم آقا باید دنبال این چیزها بگردیم بگیم از هر جا ضربه خوردیم از این چیزها ضربه خوردیم. یا کسانی بودند نسبت به ارزشهای اسلامی بها نمی دادند یا نسبت به رهبری اطاعت نداشتند از آنها ضربه خوردیم این نمونه هایی است که من وشما کم وبیش می دانیم یا آدمهایی بودند که در روحانیون ودر مراجع بودند امام عزل کردن برای چه بود؟ آدم بدی بود؟ یا خیلی ساده بود؟ اینها را باید توجهه داشته باشید در دام شیطان نیفته و آنچه به همه دوستان همیشه سفارش کردیم در هیچ کاری ارزش توسل ودعا را فراموش نکنیم کاری که با توکل و توسل به خدا باشه برای ما در کارهای فردی واجتماعی، درسی، اقتصادی، سلامتی، بهداشتی، میتونه اثر گذار باشه.
اگر در خانواده ما یکی از افراد خانواده خدای نکرده بیماری صعب العلاج داشته باشد ما به ائمه متوسل میشیم آیا این مسئله به اندازه یک بیماری فرد در خانواده ارزش نداره که ما بهش اهمیت بدیم خدای نکرده اگر کسی بیاید که صلاحیت نداشته باشه و ما فریب بخوریم چه خطری میتونه متوجه میلیونها مسلمون این کشور بشه؟ و بعد چه منافعی رو از عالم اسلام صلب میکنه؟ جا داره که هر روز با یک سلام وبا یک زیارت کوتاه یا با زیارت عاشورا توسل داشته باشیم که وجود مقدس اهل بیت وامام راحل نگذارد ما در دام های شیطان گرفتار شویم. وآنچه بیشتر مصلحت اسلام و مسلمین را دنبال میکند آن را در پیش بگیریم.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران