کد خبر 21440
تاریخ انتشار: ۸ دی ۱۳۸۹ - ۰۳:۵۷

شعر زير را حاج رحيم چهره خند ، در پايان دي ماه سال گذشته سروده است . همان ايامي که سران فتنه و حاميان خارجي شان ، گيج از ضربت ذوالفقارِ 9 دي ، دست و پاي مرگ مي زدند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، شعر زير را حاج رحيم چهره خند ، در پايان دي ماه سال گذشته سروده است . همان ايامي که سران فتنه و حاميان خارجي شان ، گيج از ضربت ذوالفقارِ 9 دي ، دست و پاي مرگ مي زدند.

بصيرت 

«در فضاي مه آلود»

 

اهل هوشـت دهنــد پنـــد همي

غافل از پنــد اهـل هــوش مباش

دوش چشمت به خواب غفلت بود

غافل از خويشتن چو دوش مباش

هرچه گردي ، عـدو پرســت مگرد

هرچه هستي وطن فروش مباش

«رهي معيّري»

 

 

*******

 

آدم بصيرت مي خواد

تا تو چـالـه نيـفتـه

کشتي بي قطب نما !

کي گفته کي شنفته

******

آدم بي بصيــرت

خط از دنيا ميگيره

اسير دنيـا ميشه

تو دنيا جا ميگيره

*******

شده يه وقت توي مه

گيــر بکني ، بمـوني

گم بکــنـي راهتــو

آيةي يأس بخوني ؟

*******

وقتي تو مه گير کني

جـلـو پـاتـو  نبـيـنـي

راهت گم و گور بشه

رو کـوهِ غم بشيني

*******

مي فهمي که تو اين وضع

آدم بـصيــرت مي خــواد

يـه چــراغِ مِـه شـکــن !

کــه بـه ، کـمـکـت بـيـاد

*******

بـصيــرتي کــه «آقا»

اين همـه تأکيــد داره

تـوي کــويـــر دلـت

مثل بارون مي بـاره ،

*******

نمي ذاره کـج بـري

راهو نشونت ميده

از چـاله تا در بياي

يه نردبـونـت ميـده

*******

نمي ذاره هَدَر شي

بها به جونت ميده

از توي اون معرکه

راهو نشونت ميده

*******

ميگه بيـا عزيــزم

اين هم راهِ مستقيم

اون وقت توي جامعه

توطئه مي شه عقيم

*******

بصيــرت که نباشه

جوّ تيره و تار ميشه

سياهي هاي تاريخ

دوباره تکرار ميشه

*******

قرآن سـرِ نيــزه‏ها

چشمِ دلا ، ترميشه

با خنـجـر سيـاهي

سپيده پرپر ميشه

*******

تکرار ميشه کربلا

آتيش ميگيره دلا

از کار اون دشمنـا

از کار اين اشقيـا

*******

وقتـي مي گن اشقيـا

ياد کيا مي‏افتي ؟

وطـن فروشاي دون

اونم چه مفتي ، مفتي !

*******

اون هايي که يه جايي

دشمن شده يارشون

نـوکــريِ يـه حــزبـه

به جاي دين ، کارشون

*******

 

حزب هم که خب بهونه ست

اصـلـش دلار و طـلاسـت

کـه قبــل و بعــدِ خـــوردن

جاي اصـليــش تو خلاست!

*******

يک قطب نماي شاخص

نجات ميــده کشتي رو

شاخصِ تقـوي ، ميــاد

نشون ميده زشتي رو

*******

حالا اگـر ايـن وســط

هيچکـدومش نباشــه

بدون ايـن قــطـب نما

کشتي از هم مي‏پاشه

*******

تـو کــوره راهِ دنيــا

آدم گم و گور مي شه

بي‏چــراغ بصـيــرت

تو تاريکي کور ميشه

*******

ميــره دنـبــال دنـيـــا

جــا تـو دنـيـا مي گيــره

کوچيک مي شه طوري که

تــو دنـيــا جــا مي گـيـره

*******

کـوچيـک نبـايـد بشيم

خــط از دنـيـا بگيــريم

بزرگ باشيم طوري که

تـو دنـيـا جــا نگـيــريم

*******

قبلاً همين صحنه‏ها

از سـرِ ما گـذشـتـه

تاريــخ عجـب حـاليه

فضاي سير  و  گشته

*******

بعضي وقتا شيطنت

تحـت لـواي ديــنـه

کـافـره امّـا مي گه

کارم بــراي ديــنـه !

*******

نماز مي خونه ، ولي

اصل دـين رو نداره

ولايت ، اصل دينه

کافر اين رو نداره

*******

وقتي تــوي کــربــلا

صف کشيدن ، دشمنا

روزه بـودن ، بعـضـيـا

يـک روزة ي بي وَلا

*******

بـا اون زبـــون روزه

همـه شـدن رفـوزه

هزا ر و پونصد ساله

داره تاريخ مي سوزه

*******

به اسم دين دشمني

مي کـنـه با اصـل ديـن

آخرش هم همين کفر

مي کـوبدش بـه زميـن

*******

بـصـيــرت کـــه نـدارن

جاي دين هم حزب دارن

تــوي آتيــش دشــمـن

پـيـتِ نـفـت رو ميــارن

*******

ميـرن تـو روزنامــه‏ها

همه مي شن پرفســور

نـون کـه به نـــرخ روزه

همه مي شن حروم خور

*******

با فــريـب دشـمـنـا

عنتر لوطي مي شـن

تــو دامـنِ دشــمــنـا

مثل يه طوطي مي شن

*******

اون وقت حرف دشمنو

اونا تکــرار ميــکنن

خودشونو ، تو تاريخ

زبون و خوار ميکنن

*******

جوّ رو واسه خودشون

تيـــره و تار مي کــنـن

هي رو خــرِ دشـمـنـا

بـاقـالـي بــار ميـکـنـن

*******

کجا مي‏خوان بفهمن

از بيخ و بن، مريضن

تو آسـيـاب دشـــمـن

از جهل آب مي ريزن !؟

*******

هر لحظه تو روز و شب

مشغول پول سازي اند

بــراي دشــمـنِ ديــن

مـهـرةي يـک بازي انـد

*******

به سـازِ دشــمـن ديـن

مي‏رقصن ، تو بازين

از دنيــا تـا جــهــنـم

مشغول پُل سازين

*******

عاشق لاس و گاسند

از بسـکه کـج پلاسـند

تا آخـر هم ، همـيـشـه

بدبخت و آس و پاسند!

*******

منافـقا رو بـبـيــن

خـلاص از اساســن

ليس مي‏زنن به کاسه

عيــن چــرخِ زاپاسن

*******

مثـل سـگِ غضـنـفــر

هرچي بدي ، مي‏خورن

پول ميگـيرن ، قـر ميان

از کاسـةي سر ، قُرَن !

*******

سه تا اصله که دشمن

با اين اصلا مي‏جنگه

هر راهي هم که ميره

بازهم پاهاش مي‏لنگه

*******

دشمن مي‏بينه اين جا

اهــل ولايـتـيــم مـا

مثــلِ همـه شهيــدا

تيــغ حـمـايتـيــم مـا

*******

با«اصـل مهــدويــت »

شـکـسـت ناپذيــريــم

مي‏جنگيم و مي‏ميريم

سـازش نمي‏پذيــريــم

*******

«تهـديـد ناپذيــريــم»

چون که ولايت داريم

تو دسـتمـون تا ابـد

تيـغ حمايـت داريــم

*******

فــرزنـدانِ قــرآنـيـــم

درس از قرآن مي‏گيريم

« اصل شهادت داريم»

«شـکسـت ناپذيــريــم»

*******

محــو ولايـتـيــم مـا

از همه عالم ، سريم

تکيـه داريم به رهبــر

پيـچــک نيـلـوفــريـم

*******

اين رو دشمن مي دونه

امّا کـجــا مي‏تـو نـه

قـدرتـش رو نــداره

حمله کنه به خونه

*******

پس مي رسه به اين که

راهش يه جنک نرمه

چـون بازار مخمـلـي

هميشه گرمِ گرمـه

*******

مي ره سـراغ کـيـا؟

فعـالاي سـيـاسـي

هر کدومي که دارن

يه مشکل اساسي

*******

اونـايي کـه بريــدن

بجاي دين ، حزب دارن

پرفـســورِ مـريـضـن

مريضيِ کذب دارن !

*******

اون وقت لباس دين رو

تن دشمن ، مي‏بيني

از شــاخ نـابـاوري

گل حسرت مي‏چيني

*******

دشمن پولش رو مي ده

به‏به رو اينـهـا ميــگن

دروغـاي دشـمـنـو

اين جـا و اون جـا مي گن

*******

از راهِ دور دشــمـنـا

سفارشي ، کار ميدن

ايـنـام پـول رو ميگيرن

شـونه زيــر بار مي دن

*******

سوار مي شن دشمنا

اون وقـت رو کول ايـنـا

اينام حساب مي کنن

بازم رو پـولِ اونـا

*******

آدم بي‏بـصـيــرت

خط از دنيا ميگيره

اسير دنيـا ميشـه

جا تو دنيا ميگيـره

*******

به اسم حق ، تو ميدون

خون ميريزه ، شرّ و شر

از دسـتِ دشـمـن ديــن

پول ميـگيـره ، گر وُّ گُر

*******

همين‏هايي کـه امـروز

اهـل نـفـاق کـــورنـ

نشون ميده ، فتنه شون

کـه با شيـطونـا ، جـورن

*******

گفـتـن تـقـلـب شده

بـا طـلـه انـتـخــابات

بايد شلوغش کنيم

بـريـم تـو اعتصـابات

*******

گفتن چـون با امريکا

ما هم پيالـه هستيـم

پس تـوي اين بازي ها

ما همه کاره هستيـم

*******

تا به ما ، تاريخ بگه

«نخـبگان سـيـاسي»

حالا بايــد قِر بديـم

تو رقص ديپلماسي

*******

شـايـعــه رو گــرفـتــن

يه چيزي روش گذاشتن

ديـن و خــدا رو ، يـه جـا

واسه فروش گذاشـتـن

*******

به دروغ و شـايـعــه

دادند هي پيچ و تاب

با کـمـک دشـمـنـا

هوا رو کردن خراب

*******

شايعه‏ها ، پاگرفت

هوا شدش مه آلود

ماهي گرفتن اون وقت

چون که آبا گلي بود

*******

هوا کـه شدـ مِه آلـود

اين نوچه‏هاي شيطون

با فتـنـة ي شالِ سـبز

جؤلون دادن تو ميدون

*******

تـوي آبِ گل آلــود

اونا ماهي مي گيرن

بعضي‏هاشون اسيرن

يه عمره ماهي گيرن!

*******

اين راسته که سياست

پــدر ، مـادر نـــداره

بـراي غيــر اهلـش

هيچي جز شر نداره !

*******

اون هايي که يه جايي

دشمن شده يارشون

نـوکــريِ يـه حــزبـه

بجاي ديـن ، کارشون

*******

اسيـر دشمن مي شن

اسيــر نفـسِ لعيــن

اونوقت بهش زود ميگن:

اين صندلي ، زود بشين

*******

اون وقت اونام مي‏شينن

تـوي آتـيـش دشـمـن

پول ميگيرن ، گيج مي شن

بـه سـمِّ نـيـشِ دشـمـن

*******

دردشـونم يـه چيـزه !

بجاي دين ، حزب دارن

براي دنـيــاي دون

ديـن رو کنار ميــذارن

*******

بايـد ادب بشـن تا ،

فتنـه بيـفـتــه از پا

سرِ وقتش مي‏کَنيم

ريشه‏هاشون رو از جا

*******

قبله ي دين و ايمون

ارضِ مطهـر ماسـت

هـر دل عاشـقِ حـق

يکسر مسخّر ماست

*******

در ســايـةي ولايـت

بـر ظلـم تـا زنده‏ايــم

تا هست ماه و خورشيد

پـيـــروز و پـاينــده‏ايـم

 

رحيم چهره خند

 30 دي ماه  88