گروه فرهنگی مشرق - ما در كنار فعالیت سیاسی ، فعالیت فرهنگی هم در كنار فعالیت های فرهنگی ضد وهابیت در مسجد داشتیم. فعالیت برای مبارزه با « مسیحیون بین المللی» بود كه از اواخر سال 54 و اوایل 55 شروع شد.
قضیه از این قرار بود كه یك پستچی در محل ما – كه فردی روشن و آگاه بود- پیش بنده آمد و گفت یك سری نامه هایی وجود دارد كه مرتب با یك آدرس برای بعضی از خانه های این محل می آید و مشكوك است، پرسید آیا من اجازه دارم كه نامه ها را نزد شما بیاورم؟
چنان كه می دانیم آن موقع، این كار خیلی جرات می خواست؛ چرا كه ساواك همواره دنبال اینگونه حركت ها بود. با وجود این، به این پستچی- كه خیلی هم او را نمی شناختیم و نمی دانستیم چگونه شخصی است و چه انگیزه ای دارد- گفتم نامه ها را بیاورد تا ببینم.
نامه ها را كه آورد، فهمیدیم كه تمام این نامه ها از طرف یك موسسه تبلیغاتی مسیحیت به نام «مسیحیون بین المللی» ارسال شده و مركز آن هم در پشت سینمایی واقع در سه راه تخت جمشید، كه در حال حاضر به سه راه طالقانی تغییر نام یافته، قرار دارد.
خلاصه به تحقیق و بررسی پرداختیم و سرانجام معلوم شد كه آنجا واقعا یك موسسه تبلیغاتی مسیحیت است. آنها ابتدا خانواده های بی بضاعت را شناسایی می كردند؛ جوان های این خانواده ها را تحت نظر می گرفتند و با آنها نامه نگاری می كردند و به این وسیله، یك سری مطالب تبلیغاتی مسیحی را به عنوان آموزش دروس مكاتبه ای برایشان می فرستادند و در آخر هم امتحان مكاتبه ای به عمل می آوردند و آنها را به كلیسا دعوت می كردند، كسانی را هم كه در این امتحان قبول می شدند، به كاخ جونانی كه در منطقه كرج و جاده چالوس ساخته بودند، می بردند و حدود یك هفته درآنجا از آنها پذیرایی می كردند، این پذیرایی با مشروب و دختر و انواع و اقسام فسق و فجورها همراه بود.
در نتیجه، جوانی كه از خانواده ی فقیر و بی بضاعت بزرگ شده بود و هیچ كدام از امكاناتی را كه آن زمان، آنها به صورت مجانی برایش فراهم كرده بودند، نداشت یك مرتبه جذب می شد.
به هر تقدیر این برادر پستچی را به همراه عده ای از رفقای خودش كه در پستخانه كار می كردند و آدم های متدینی بودند، برای این كار مامور كردیم . آنها نیز حدود شصت آدرس در منطقه جنوب و شرق تهران در قسمت های دولاب، شهباز، میدان شوش، خانی آباد و نازی آباد پیدا كردند. سپس خودمان با این شصت آدرس شروع به مكاتبه كردیم و این پستی ها موظف شدند تمام این قسم نامه هایی كه برایشان می آمد، دور بریزند و به جای آن، نامه های ما را به خانه ها و جوانان بدهند. در كمتر ازشش ماه كه كارمان را ادامه دادیم خود آن افراد ارتباطشان را به كلی با آن موسسه قطع كردند و به این ترتیب دستگاه مسیحیون بین المللی به كلی برچیده شد.
منبع: كتاب خاطرات آیت الله سید احمد علم الهدی
قضیه از این قرار بود كه یك پستچی در محل ما – كه فردی روشن و آگاه بود- پیش بنده آمد و گفت یك سری نامه هایی وجود دارد كه مرتب با یك آدرس برای بعضی از خانه های این محل می آید و مشكوك است، پرسید آیا من اجازه دارم كه نامه ها را نزد شما بیاورم؟
چنان كه می دانیم آن موقع، این كار خیلی جرات می خواست؛ چرا كه ساواك همواره دنبال اینگونه حركت ها بود. با وجود این، به این پستچی- كه خیلی هم او را نمی شناختیم و نمی دانستیم چگونه شخصی است و چه انگیزه ای دارد- گفتم نامه ها را بیاورد تا ببینم.
نامه ها را كه آورد، فهمیدیم كه تمام این نامه ها از طرف یك موسسه تبلیغاتی مسیحیت به نام «مسیحیون بین المللی» ارسال شده و مركز آن هم در پشت سینمایی واقع در سه راه تخت جمشید، كه در حال حاضر به سه راه طالقانی تغییر نام یافته، قرار دارد.
خلاصه به تحقیق و بررسی پرداختیم و سرانجام معلوم شد كه آنجا واقعا یك موسسه تبلیغاتی مسیحیت است. آنها ابتدا خانواده های بی بضاعت را شناسایی می كردند؛ جوان های این خانواده ها را تحت نظر می گرفتند و با آنها نامه نگاری می كردند و به این وسیله، یك سری مطالب تبلیغاتی مسیحی را به عنوان آموزش دروس مكاتبه ای برایشان می فرستادند و در آخر هم امتحان مكاتبه ای به عمل می آوردند و آنها را به كلیسا دعوت می كردند، كسانی را هم كه در این امتحان قبول می شدند، به كاخ جونانی كه در منطقه كرج و جاده چالوس ساخته بودند، می بردند و حدود یك هفته درآنجا از آنها پذیرایی می كردند، این پذیرایی با مشروب و دختر و انواع و اقسام فسق و فجورها همراه بود.
در نتیجه، جوانی كه از خانواده ی فقیر و بی بضاعت بزرگ شده بود و هیچ كدام از امكاناتی را كه آن زمان، آنها به صورت مجانی برایش فراهم كرده بودند، نداشت یك مرتبه جذب می شد.
به هر تقدیر این برادر پستچی را به همراه عده ای از رفقای خودش كه در پستخانه كار می كردند و آدم های متدینی بودند، برای این كار مامور كردیم . آنها نیز حدود شصت آدرس در منطقه جنوب و شرق تهران در قسمت های دولاب، شهباز، میدان شوش، خانی آباد و نازی آباد پیدا كردند. سپس خودمان با این شصت آدرس شروع به مكاتبه كردیم و این پستی ها موظف شدند تمام این قسم نامه هایی كه برایشان می آمد، دور بریزند و به جای آن، نامه های ما را به خانه ها و جوانان بدهند. در كمتر ازشش ماه كه كارمان را ادامه دادیم خود آن افراد ارتباطشان را به كلی با آن موسسه قطع كردند و به این ترتیب دستگاه مسیحیون بین المللی به كلی برچیده شد.
منبع: كتاب خاطرات آیت الله سید احمد علم الهدی